صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
راه رهايي مشرق زمين ازديدگاه سيد جمال الدين
موضوع مقاله :
فرهنگي ,
اشاره: همايش بينالمللي سيدجمالالدين اسدآبادي روز يكشنبه 19/12/86 به همت رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در دوحه --- پايتخت قطر --- برگزار شد.
آنچه در پي ميآيد،متن ترجمه فارسي سخنراني استاد خسروشاهي است كه در اين همايش ايراد شد.
بدون شك، سيدجمالالدين اسدآبادي، سرسلسله مناديان آزاديخواهي و بيدارگران مشرق زمين است. اگر در مفهوم <بيداري> و <بيدارگري> لحظهاي تأمل و درنگ نماييم، مهمترين انگيزه و خدمت سيد را بازشناسي كرده و نقش او را در پيدايش نهضتهاي آزاديخواهي مشرق زمين درك خواهيم كرد.<آزادي> و <بيداري> يا خودآگاهي، يك حالت رواني و آگاهي اجتماعي است كه مصلح اجتماعي را در تشخيص بيماريها و آسيبها و عقبماندگيهاي جامعه خود، رهبري و هدايت ميكند؛ چرا كه جامعه به سان يك ارگانيسم زيستي، با آسيبهاي گوناگوني روبرو ميشود. براي تشخيص اين آسيب يك مصلح اجتماعي ابتدا بايد درد را تشخيص دهد و سپس به علاج آن بپردازد.
البته اگر يك بدن سالم و ارگانيسم زيستي، آسيب داشته باشد، حتماً ديگر اندامها و اعضاي او نيز احساس درد خواهند كرد؛ اما مهم اين است كدام درد، در كدام زمان، مهمترين و اصليترين درد اجتماعي است، درد دروني يا درد بيروني؟ بيسوادي و جهل كه اجتماعي است، فقدان بهداشت عمومي، آسيب زيستي است. استبداد و ديكتاتوري كه نفسها را بگيرد و خفقان به وجود بياورد، آسيب دروني است. استعمار و اشغال سرزمينهاي مسلمان به وسيله بيگانگان آسيب بياني است. پراكندگي و عدم وحدت مسلمانان، گرچه در كل نسبت به جامعه اسلامي كه آسيب دروني است؛ اما در نسبت كشورها به همديگر يك آسيب بيروني است. كدام مسائل از اين آسيبها، اُمالمصائب است؟ اين مسأله اساسي در خود آگاهي اجتماعي است كه يك فرد مصلح و روشنفكر اجتماعي، از ميان مجموعه آسيبها و دردهاي اجتماعي آن را تشخيص ميدهد.
به نظر سيدجمالالدين حسيني ( معروف به افغاني) جهل و حاكميت خرافات و ناآگاهي از علوم عصري كه دنياي امروز را تغيير داده است، مهمترين مسأله واقعي، و نفوذ بيگانه و سلطه اجانب و اشغال سرزمينهاي اسلامي، مهمترين درد و امالمصائب جامعه اسلامي است كه به وسيله بيگانگان به وجود آمده است.
سيدجمال در مجموعه مقالاتي كه درباره ضرورت خودآگاهي و بيداري كشورهاي اسلامي به فارسي نگاشته و توسط خواهرزادهاش لطفالله جمالي جمعآوري و منتشر شده است، در مقالهاي با عنوان <چرا اسلام ضعيف شد؟> مينويسد:<اكنون به احوال حاليه مسلمانان نظري كنيم و با اوضاع سابقه مقابله نماييم و ترقي و تنزلشان را معلوم كنيم. امروز جمعيت مسلمانان در تمام عالم زياده از ششصد كرور است؛ يعني دو هزار برابر جمعيتي كه مسلمانان در زمان فتح ممالك عالم داشتند. مملكتشان از كنار درياي اطلس تا قلب مملكت چين، هم اراضي مستقل و آباد، بهترين نقاط كره زمين، صاحب طبيعي و آب و هواي پاكيزه و تربت طيبه و داراي انواع و اقسام نعمتهاي خداداد
... با اين حال بلاد مسلمانان، امروزه منهوب است و اموالشان مسلوب، مملكتشان را اجانب تصرف كنند و ثروتشان را ديگران تصاحب نمايند. يا للمصيبه! يا للزريه! اين چه حالت است؟ اين چه فلاكت است؟ مصر و سودان و شبهجزيره بزرگ هندوستان را كه قسمت بزرگي از ممالك اسلامي است، انگلستان تصرف كرده؛ مراكش و تونس و الجزاير را فرانسه تصاحب نموده؛ جاوه و جزاير بحر محيط را هلند مالك الرقاب گشته؛ تركستان غربي و بلاد و سميه ماوراءالنهر و قفقاز و داغستان را روس به حيطه تسخير آورده، تركستان شرقي را چين متصرف شده و از ممالك اسلامي جز معدودي بر حالت استقلال نمانده، اينها نيز در خوف و خطر عظيماند. شب را از ترس اروپاييان خواب ندارند و روز را از وحشت و دهشت مغربيان آرام نيستند. نفوذ اجانب چنان در عروقشان سرايت كرده كه از شنيدن نام روس و انگليس بر خود ميلرزند و از هول كلمه فرانسه و آلمان مدهوش ميشوند.>1
سيدجمالالدين، مهمترين مسأله و آسيب اجتماعي جهان اسلام را استعمار ميداند با خصلتهاي اجتماعي و رواني آن: سلب اعتماد به نفس از ملت استعمارزده، تحقير شخصيت، غارت و يغماي ثروتهاي ملي آنها و از همه مهمتر خودباختگي و عدم باور به اصالت فرهنگي و هويت اجتماعي خود.
علاج اين آسيب
بي ترديد هر مصلح اجتماعي كه بخواهد اين درد و آسيب اجتماعي را اصلاح نمايد، بايد جامعه و مسلمانان را ابتدا به خود آگاهي اجتماعي و پي بردن به درد و آسيب و سپس چگونگي علاج و درمان آن آشنا سازد.به همين جهت، نخستين عاملي كه سيد در بيداري و خودآگاهي اجتماعي مسلمين ضروري ميدانست، آگاه ساختن آنان به تعيين سرنوشت خود و دخالت و نفوذ فلسفه اجتماع و تاريخ در ذهنيت مخاطبان و امت اسلامي بود.از آنجايي كه مسلمانان با فرهنگ اسلامي آشنايي دارند، سيد دو مسأله عمده را از نظر فرهنگي براي مسلمانان توضيح داده و بازسازي مينمايد: 2. مسأله سرنوشت 3 . عامل حركت تاريخ.
سيد مينويسد: <تاريخ را علمي وجود دارد مخصوص آن، بالاتر از روايتهاي (تاريخي) كه دانشمندان هر ملتي از آن بحث كردهاند. و آن علمي است كه در رابطه سير و تحول ملتها بحث ميكند كه چگونه ارتقا يافته و چگونه انحطاط پيدا كردهاند؟ و طبيعت و ويژگيهاي حوادث بزرگ چيست و از چه عواملي تغيير و تبديلدر عادات و اخلاق و انديشههاي ملتي پديد ميآيد و نه فقط در عادات و اخلاق، بلكه حتي در احساس دروني و وجدان ملتها؟ و تأثير اين تغيير و تبديل در پيدايي ملتها، تكوين دولتها و يا نابودي آنها چست؟ اين رشته علمي يكي از مهمترين رشتهها و محكمترين آنها بحث و بررسي اعتقاد به سرنوشت و <قضا و قدر> است. اذعان به اينكه همه نيروها به دست مدبّر كائنات و خالق عالم است، چرا كه اگر انسان خود به تنهايي در سرنوشت دخالت داشت، هرگز، بلندمرتبهاي، به انحطاط نميرفت و انساني قوي و نيرومند، ضعيف نميشد؛ نه عظمتي نابود ميگشت و نه سلطاني تغيير مييافت.>4
سيد ادامه ميدهد: <اعتقاد به قضا و قدر اگر مجرد از جبرگرايي باشد (و آن را فاتاليسم تفسير نماييم) خود عامل جرات و شجاعت است و در آدمي و در ملت، تهور و شجاعت ايجاد ميكند و سبب ميگردد كه به ميدان حوادث بزرگ برود كه حتي شيران درنده هم از آن واهمه داشته باشند... اين اعتقاد انسانها و دلها را به ثبات و استقامت واميدارد كه سختيها را تحمل نمايند و با دلهرهها به نبرد برخيزند و در عوض با جود و سخاوت و ايثار و فداكاري و بزرگواري، آراسته گردند. البته همه اين فداكاريها تنها در راه حق و اعتقاد به تحقق آن ميسور است و بس.
كسي كه اعتقاد دارد اجل محتوم و محدّد است و رزق و روزي را خدا كفيل است و كارها به دست تواناي خداوند است كه تدبير جهان به دست او است، او ديگر از مرگ نميترسد و در راه امت و اعلاي كلمه حق و اصالت ملت به جنگ و دفاع ميپردازد و به مسئوليتهاي خود عمل ميكند. او چگونه از فقر و ناداري ميترسد و آن را تحمل نمينمايد و بر حسب دستورات خداوند و اصول اجتماعي بشري در راه احقاق حق و تحكيم عظمت انفاق نكند و بذل موجود ننمايد؟>
خداوند مسلمانان را به خاطر باور اين عقيده حركتانگيز و فضيلت آن مدح ميكند: <الذين قال لهمالناس: انالناس قد جمعوا لكم فاخشوهم، فزادهم ايماناً و قالوا: حسبناالله و نعم الوكيل. فانقلبوا بنعمه منالله و فضل لم يمسسهم سوء و اتبعوا رضوانالله والله ذو فضل عظيم.> (آل عمران 5 ، 174)همين انگيزه و اعتقاد بوده است كه مسلمانان را در صدر اول اسلام تحريك كرده كه به كارهاي باورنكردني اقدام كرده و دولتها را شكست داده و ملتها را مغلوب ساختهاند. با اينكه تعدادشان اندك بود و بر هواهاي نفساني خود تسلط داشتند. و دولتي تشكيل دادند كه از مرزهاي اندلس تا ديوار چين امتداد داشت.6
تجديد حيات اجتماعي و اعتماد به نفس
سيد در ادامه به عنوان يك بيدارگر و مصلح اجتماعي، پس از تشخيص بيماري و آثار روانياش، به اصلاح آن ميپردازد و با تشويق و بازشماري عامل اثباتي مسلمانان، آثار و تيرگيهاي حقارت نفس و عدم اعتماد به خود را ميزدايد.او با قلم حماسي خود و روح سلحشور و ارادهاي قوي، مسلمانان را چنين مخاطب ميكند:
<اشك و گريه من بر گذشتگان و عشق و محبتم به پيشاهنگان و پيشتازان مسلمانان باد! كجاييد اين گروه رحمت و اولياي محبت؟ كجاييد اي اقلام و سمبلهاي مروت و كوههاي استواري و قوت؟ كجاييد اي پيروان خدمت و حميت و خاندان غيرت؟ پناهگاه بيپناهان در روز مشقت. كجاييد اي بهترين امت كه پيشوا و شاهد ديگر اممايد؟ آنها كه امر به معروف ميكنند و نهي از منكر مينمايند. كجاييد اي سلحشوران باعظمت؟ به پا دارندگان قسط و عدالت، گويندگان حكمت و پيروان فضيلت، بنيانگذاران بناي امت. آيا از خلال گورهاي خود به زبوني اخلاف و پسينيان نمينگرند كه چه مصيبتي به آنان رسيده و چگونه در بلا گرفتار آمدهاند؟ آيا راستي اين قوم عقبمانده، همان نوادگان شمايند؟ نه، اينها از روش و سنت گذشتگان انحراف يافتند و از جاده سرراست شما منحرف شدند و راه را گم كردند و دسته و دسته شده و پراكنده گشتند، تا آنجا كه از ضعف و ناتواني و سستي و فتور به حالي رسيدند كه چشمها بايد بر آنها اشك بريزد و دلها به حالشان از اندوه بسوزد.
اينان، اكنون شكار ملتهاي بيگانه شدهاند كه نميتوانند از حريم استقلال خود دفاع نمايند. آيا احدي از شما از آن قبرها و گورهاي برزخي خود، صيحه نميكشد و ندا نميدهد كه اي غافلان آگاه شويد و اي خفتگان بيدار گرديد؟ و گمراهان را به راه راست هدايت نمايد كه: اناالله و انااليه راجعون؟>و اين چنين است كه سيد نداي بيداري سر ميدهد و بانگ هشياري ميزند كه: اي امت اسلامي، بيدار شويد و از خواب گران برخيزيد!
صفحات ->
1
-
2