قرآن مى فرماید: «وما اُوتیتم من العلم الاّ قلیلا» بشر با همه پیشرفتهایى كه در علوم كرده هنوز نتوانسته خیلى از مسائل راكشف و حل كند زیرا هنوز هم علم بشرى ناقص است. «موریس مترلینگ» مى گوید: «... خیال كرده ایم كه به اسرار ذره هاى كوچك و اتم پى برده ایم، هنوز اسرار ذّرات برق و الكترون بر ما مجهول است ما نمى دانیم كه یك ذرّه برق یا الكترون از چه ساخته شده و داراى چه تركیباتى است؟ زیرا الكترون به قدرى كوچك است و طورى فرار مى كند و چنان با سرعت به اطراف پراكنده مى شود كه ما هنوز نتوانسته ایم آن را به تنهایى دستگیر كنیم! و به تنهایى مورد معاینه و تحقیق قرار بدهیم و همچنین نمى دانیم كه یك ذره نور كه به زبان لاتینى «فوتون» نام دارد داراى چه تركیباتى است؟ ما هنوز عاجزیم كه یك ذره كوچك از امواج صدا یا فوتون را به تنهایى مورد تجزیه تحقیق قرار دهیم.»1
«انشتاین» مى گوید: «افسانه راز بزرگ هنوز لاینحل است... آنچه تاكنون از كتاب طبیعت خوانده ایم بسیار چیزها به ما آموخته است و ما با اصول زبان طبیعت آشنا شده ایم... ولى با اینهمه مى دانیم كه در مقابل مجلداتى كه خوانده و فهمیده شده هنوز از حل و كشف كامل مطالب خیلى دوریم.»2
«فلاماریون» مى گوید: «... ما «فكر» مى كنیم، اما همین فكر چیست؟ و راه مى رویم ولى این عمل عضلات ما چیست؟ هیچ كس آن را نمى داند.»3
«ویلیام جمس» مى گوید: «علم ما همچون قطره اى است ولى جهل ما یك دریاى عظیم!»
«شارل ریشه» كه یكى از اساتید دانشكده پزشكى فرانسه است، در مقدمه كتاب رد پدیده هاى روحى مى نویسد: «... علوم امروز هر قدر توسعه و صحت پیدا كند، باز همواره نقصانى آشكار دارد (وى سپس مثال هاى متعددى از نقاط تاریك علوم امروز را ذكر كرده) و مى افزاید: اگر از یك مرد بربرى یا یك دهقان مصرى سؤالى درباره معلومات او از جهان طبیعت بكنیم، یك دهم مطالبى را هم كه در كتاب هاى ابتدایى مى نویسند، نمى داند، و من مى دانم كه روزگارى بیاید كه علماى عصر ما در مقابل آن دوران، مانند دهاتى بربر باشند در مقابل اساتید دانشگاه فرانسه!...».
هدف ما از نقل این سخنان آن است كه بگوییم: اگر علم امروز و اكتشافات بشرى عصر ما نتوانسته است ماده اى را كشف كند كه موجود زنده اى را مثلا هزار سال زنده نگه دارد، این دلیل نمى شود كه اصلا چنین امرى غیر ممكن، غیر منطقى و غیر عملى است و به قول معروف: «عدم الوجدان لایدل على عدم الوجود»، زیرا معتقدات علمى دانشمندان قرون گذشته در عصر ما به اندازه اى سست و بى ارزش شده كه امروز مى توان از آنها تنها به عنوان یك تئورى باطل، غلط و بى اساس نام برد: اصول پذیرفته شده علم هیأت قدیم ـ بطلمیوسى ـ از خنده دارترین اصول علوم پیشین است.
علم تا دیروز «اتم» را جزء تجزیه ناپذیر معرفى كرده بود و در تعریف آن مى گفت: «كوچكترین جزء یك عنصر كه قابل تقسیم نباشد» ولى ما دیدیم كه دانشمندان قرن ما «اتم» را شكافتند... و دیدندكه: «آفتابى در یكى ذره نهان!»4 است و از كجا كه فردا شگفتى هاى دیگرى را كشف نكند؟
علم سابقاً نمى توانست قمر مصنوعى و موشك كیهان پیما بسازد و حتى تصورش هم خنده آور بود، اما امروز علم مى كوشد كه پاى بشر، این موجود دو پا و نشناخته را حتى به كرات آسمانى باز كند؟... و به طور كلى اگر در قرون گذشته یكى از اكتشافات و اختراعات علمى امروز را ولو به صورت یك تئورى و فرضیه براى مردم بیان مى كردند، دستگاه انگیزیسیونى پاپ او را تكفیر كرده و داغ «آته ئیستى» ـ الحاد ـ بر پیشانى او زده مى شد، و مردم هم علاوه بر بیزارى و كناره جویى از او، او را یك فرد مالیخولیایى و دیوانه مى دانستند.
گالیله، كانت، ولتر، كپرنیك، كپلر را روى همین عنوان كشتند، ولو اینكه گالیله در دم مرگ هم دو مرتبه نوشت: «باز هم زمین مى چرخد» اما او دیگر نمى توانست منشأ اثرى باشد. و البته ما شواهد زیادى از نوع گالیله و كانت... داریم كه مى توانیم آنها را در صفحات تاریك تاریخ قرون وسطى و تاریخ محاكمات دستگاه انگیزیسیونى پاپ و دربار مذهبى واتیكان، پیدا كنیم.
پس به طور كلى معلوم شد كه علم امتناع تحقق این امور را نفى مى كند و شاید در آینده با پیشرفت هاى بیشترى در زمینه هاى مختلف امكان وقوع آن را، براى مردم مادى هم ثابت كند...
آرى ما یقین داریم كه موفقیت هاى روز افزون علم روزى تمام حقایق ایدئولوژى ما را ـ كه روزگارى براى گروهى موهومات و خرافات جلوه داده شده بود ـ روشن خواهد ساخت و اسلام با همان چهره بى آلایش و «دین فطرى» بودن خویش، تجلى خواهد كرد.
--------------------------------------------------------------------------