چند جمله كوتاه هم از شيخ، درباره عدم انطباق احاديث با مهدى موعود از ديدگاه شيعه، در خلال بحث وى آمده بود كه ظاهراً بيشتر با توجه به جوّ حاكم بر محل ايراد سخنرانى ـ پايگاه وهابيگرى ـ در سخنرانى وى گنجانيده شده بود كه ترجمه و نقل آنها هم ضرورتى نداشت.
و در مجموع بايد مانند «شيخ عبدالعزيز بن باز» از تلاش و كوشش شيخ «عبدالمحسن العباد» در بررسى و تحقيق عميق اين مسئله اسلامى، از ديدگاه اهل سنت، تشكر كنيم كه به خوبى حق مطلب را ادا كرده است و از خداوند مى خواهيم كه همه ما را از شرّ فتنه هاى دوران مصون بدارد.
***
در مورد تعليقات شيخ عبدالعزيز بن باز هم كه با صراحت و قاطعيّت تمام، مسئله مهدى را مى پذيرد و آن را يكى از معتقدات اصول اسلامى مى داند، بايد سپاسگزار بود... اما اصرار ايشان هم بر عدم انطباق احاديث، با مهدى موعود مورد نظر شيعه، متأسفانه با انصاف و عدل و حق و راه راست سازگار نيست و ما متن سخنرانى ايشان را آورديم تا روشن شود كه چگونه جناب شيخ، حتى «يزيد بن معاويه» را هم حاضر است كه جزء خلفاء و جانشينان دوازده گانه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)معرفى كند، تا حديث، بر مهدى موعود شيعه انطباق نيابد؟!...
هر فرد منصف و آگاه از موازين شرعى، و آشنا با تاريخ اسلامى به خوبى مى داند كه خلفايى! مانند «معاويه»، «يزيد» و امثال آنها كه خلافت اسلامى را به ملوكيت بنى اميّه تبديل كردند، هرگز نمى توانند جانشينان واقعى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به شمار آيند. از سوى ديگر بايد توضيح داد كه منظور از پايدار بودن دين، اين است كه حداقل در سرزمين اسلام، احكام دين خداوند غلبه يابد و پايدار بماند، همان طور كه در تفسير آيه شريفه زير آمده است: «و ممّن خلقناهم أمّة يهدون بالحق و به يعدلون» و با حديث شريف منقول از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هم انطباق دارد كه فرمود: گروهى از امت من تا نزول عيسى و ظهور مهدى، همچنان بر حق استوار و پايدارند و در راه استوارى آن، مى رزمند...
حديث امامان و جانشينان دوازده گانه هم كاملا دلالت بر اين نكته دارد كه بقاى دين، ولو در بخشى از سرزمين هاى اسلامى، از بركت وجود «امام قائم» خواهد بود وگرنه دين به كلى از بين مى رود... و اگر منظور استوارى دين در سراسر كره زمين بود، ـ آنچنان كه شيخ بن باز گمان كرده است ـ اين حديث به طور كلى نمى توانست صحيح باشد، زيرا كه دين اسلام تاكنون، در سراسر جهان برقرار نشده بلكه حتى در اغلب كشورهاى اسلامى، از جمله محل اقامت شيخ! هم به مورد اجرا در نيامده است، هر چند كه حاكميت هاى زر و زور و تزوير در اين كشورها، ادعاى «اسلام پناهى» و «خادم الحرمينى»! دارند!...
ولى واقعيت هاى موجود در اين جوامع، به خوبى نشان مى دهد كه اين حاكميت ها، «حاكم بما انزل الله» نيستند و به همين دليل شامل آيات شريفه درباره كسانى مى شوند كه احكام الهى را اجرا نمى كنند و خود جناب شيخ، لابد تفسير آن آيات را مى داند... ولى نمى تواند بيان كند! شگفت آورتر آنكه جناب شيخ، دين را در دوران خلفاى! بنى اميه، ـ از جمله معاويه و يزيدبن معاويه ـ هم برقرار و پايدار! مى داند و مى نامد! و گويا فراموش كرده است كه همين ها، مساجد را ويران ساختند، حرم امن الهى را مورد تجاوز قرار دادند،احكام شريعت را زير پا گذاشتند و به مسيحيان جزيه دادند كه اگر مفهوم پايدارى دين! و استوارى آن اين باشد بايد گفت كه هم اكنون نيز، دين در آن بلاد استوار و قائم است!! ولى ظاهراً نامه هاى اعتراض آميز اخير شيوخ در آن ديار كه بعضى از آنها را خود جناب شيخ بن باز هم امضا كرده است، اين ادعا را تكذيب مى كند!
از خداى بزرگ مى خواهيم كه چشم باطن «كوران ظاهر»! را هم روشن سازد و آنها ـ و همه ما را ـ به راه راست هدايت فرمايد و همواره در اين راه، استوار بدارد.