پس از پايان سخنرانى «شيخ عبدالمحسن العباد»، قائم مقام رياست دانشگاه اسلامى مدينه منوره، جناب شيخ عبدالعزيزبن عبدالله بن باز، توضيحاتى درباره سخنرانى وى مطرح ساخت كه از نوار ضبط صوت، پياده شد و پس از آن، متن پياده شده «تعليقات» به اطلاع ايشان رسيد و اجازه چاپ آن را دادند كه متن آن را براى تكميل بحث مى آوريم: (مجله «الجامعة الاسلامية»)
سپاس خداى را و سلام و درود خدا بر پيامبر و خاندان و يارانش و هر كسى كه راهش را پيمود و به راهنمايى اش هدايت گرديد تا روز باز پسين.
اما بعد... ما از استاد فاضل «شيخ عبدالمحسن بن حمدالعباد» به خاطر اين سخنرانى ارزشمند و مشروح تشكر مى كنيم كه در سخنان خود درباره مهدى منتظر، مهدى حق، حق مطلب را به خوبى ادا كرد. البته بر آنچه ايشان به تفصيل سخن گفت، چيزى نمى توان افزود، چرا كه او با توجه و دقت احاديث را بيان كرد، و سخنان اهل علم را در اين باره نقل نمود و به صواب دست يافت و به حق هدايت نمود، خداوند به خاطر اين سخنرانى و تلاشى كه او مبذول داشت، جزاى خير دهد و ثوابش را دو چندان كند و در راه تكميل و اتمام رساله اش در اين موضوع او را يارى دهد، ما ـ انشاءالله ـ پس از اتمام آن را به چاپ خواهيم رساند، زيرا كه فايده آن سترگ و نياز به آن فراوان است.
در ارزيابى اين سخنرانى ارزشمند به طور اختصار مى گويم: حق و صواب همان است كه شيخ عبدالمحسن در اين سخنرانى آن را اظهار كرد، همان طور كه اهل علم هم تبيين كرده اند، بنابراين مسئله مهدى آشكار و روشن و احاديث درباره آن فراوان بلكه متواتر و مستحكم است، و از اهل علم بسيار كسان «تواتر» آن را بازگو كرده اند، همچنان كه استاد در اين سخنرانى اظهار داشتند به علت كثرت طرق اختلاف مخارج، گويندگان، راويان و الفاظ اين احاديث تواتر معنوى دارد، بنابراين به حق دلالت دارد كه اين شخص موعود، مسئلهاش ثابت و خروجش حق است و او «محمدبن عبدالله العلوى از ذريه حسن بن على بن ابى طالب» (رضى الله عنه) است. اين امام از الطاف خداى عزوجل به اين امت در آخرالزمان است، ظهور مى كند و داد و حق را برپا مى دارد و از ظلم و بيداد جلوگيرى مى كند، و خدا به وسيله او سايه لواى حق را بر اين امت در راه عدالت، هدايت و راهنمايى مردمان، مى گستراند.
من بر بسيارى از احاديثى كه ايشان نقل كردند، آگاهى دارم و در ميان آنها همچنان كه «الشوكانى» و «ابن القيم» و ديگران گفته اند، صحيح و حسن (نيكو) و ضعيف منجبر و اخبار جعلى يافته ام. اما از اين ميان آنچه سند آن محكم است، ما را بس!، حال چه خود «صحيح» باشد يا براى اسناد حديث ديگرى صحّت مى يابد و چه خود «حسن» باشد، يا براى اسناد حديث ديگرى «حُسن» مى يابد، و به همين ترتيب احاديث ضعيف اگر منجبر گردد و يكديگر را استحكام بخشد، نزد اهل علم «حجت» است. زيرا آنچه نزد آنان پذيرفته است بر چهار قسم است:
خود صحيح است يا به پشتوانه ديگر صحيح است. يا خود «حسن» دارد يا به خاطر ديگرى «حسن» محسوب مى گردد و اين سواى «متواتر» است، اما «متواتر» تمامش پذيرفته است چه تواتر لفظى باشد يا معنوى و احاديث «مهدى» از اين قسم «متواتر معنوى» است. بنابراين تواتر آن از جهت گوناگونى الفاظ، معانى، كثرت طرق و تعدد مخارج مقبول مى گردد و اهل علم مورد اعتماد، بر ثبوت و تواتر آن، نظر داده اند و ما ديده ايم كه اهل علم، چيزهاى فراوانى را با كمتر از اين ثابت كرده اند و حق اين است كه جمهور اهل علم بر سر ثبوت مسئله مهدى اتفاق نظر دارند و اينكه او حق است و در آخرالزمان ظهور خواهد نمود، از اهل علم اگر كسى نظرى خلاف اين گفته باشد سخن او مورد اعتنا نيست.
در مورد گفته الحافظ اسماعيل بن كثير در كتاب التفسير خود در سوره «المائده» هنگام بيان اسامى «نُقبا» و اينكه مهدى مى تواند يكى از امامان دوازده گانه باشد: جاى تأمل وجود دارد، زيرا پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: اين امت مادام كه دوازده خليفه بر آنان حكومت دارند كه همگى شان از قريش هستند، همچنان پايدار خواهد بود.
اين فرموده او كه: اين امت همچنان پايدار است دلالت دارد كه دين در زمان آنان استوار و احكام خدا جارى و حق فائق است. دانسته است كه اين فقط پيش از انقراض دولت امويان بود، در آخر دوران حاكميت امويان اختلافاتى بروز كرد كه به سبب آن مردم دچار دو دستگى شدند و مصيبت بر سر مسلمانان فرود آمد و مسلمانان به دو خلافت تقسيم شدند يك خلافت در اندلس و يك خلافت در عراق، مصيبت ها و شرارتهايى رخ داد كه همگان شرح آن را مى دانند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود:
اين امت همچنان پايدار است. سپس وقايع عظيمى بوقوع پيوست كه به اختلال در نظام خلافت منجر گرديد و بر هر خطه از سرزمين هاى اسلامى يك امير و يك حاكم تسلّط يافت و خلافت اسلامى به صورت «ملوك الطوايفى» درآمد، و در دوران ما اين پراكندگى و اختلاف بيشتر و بزرگتر شده است. و مهدى تاكنون خروج نكرده است، پس چگونه مى توان گفت كه اين امر پايدار است تا خروج مهدى؟ آنكس كه تأمل و امعان نظر كند چنين سخنانى بر زبان نمى راند...؟ به نظر من مراد از دوازده خليفه، خلفاى چهارگانه، معاويه و فرزندش يزيد و سپس عبدالملك بن مروان و چهار فرزندش و عمربن عبدالعزيز مى باشد كه اسلام در زمان آنها گسترش يافت و دين پايدار گرديد و حق آشكار شد و جهاد برقراربود و اختلاف و تفرقه در مورد خلافت پس از مرگ «يزيد» و امارت «مروان» در شام و «ابن زبير» در حجاز و... بر امر دين مسلمانان ضررى و صدمه اى نزد، بلكه دينشان آشكار و امرشان پايدار بود...
***
... در مورد اينكه خروج مهدى هنگام نزول عيسى مى باشد، «ابن كثير» در الفتن و الملاحم گفته است: گمان مى كنم اين امر هنگام نزول مسيح باشد و حديثى كه الحارث ابن ابى اسامة روايت كرده ناظر و دالّ بر اين است زيرا او گفت: اميرشان مهدى است، بنابراين سخن او ناظر به اين است كه ظهور مهدى هنگام نزول عيسى خواهد بود. از پاره اى روايات «مسلم» و برخى روايات ديگر، همين معنا استفاده مى شود، بنابراين اين حديث استوارتر و نمايانتر است. درباره اينكه او در آخرالزمان خروج خواهد كرد اين امر، چنانكه پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود، معلوم و آشكار است و احاديث در اين زمينه روشن است و سخن حق همان است كه ائمه و على گفته اند كه او ناگزير خروج و ظهور خواهد كرد.
***
در مورد مسيح بن مريم(عليها السلام) و مسئله دجال، مسئله روشنتر است و موضوع آنها قطعى است و علماى امت در اين امر اتفاق نظر دارند و براى مردم بيان كرده اند كه مسيح و دجال در آخرالزمان فرود مى آيند، در اين زمينه اخبار متواتر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در دست است كه همه آنها صحيح و متواتر است و اينكه عيسى(عليه السلام) در آخرالزمان نزول كرده و به شريعت محمد(صلى الله عليه وآله)حكومت مى راند و دجال، مسيح گمراهى را مى كشد. اين حق است و همچنين خروج دجال، هر كس كه اين را انكار نمايد و ادعا كند كه نزول عيسى بن مريم و وجود مهدى به پيدايش «خير» اشاره دارد، و اينكه وجود دجال و يأجوج و مأجوج و شبيه آن، اشاره به پيدايش «شر» دارد، سخنانش فاسد بلكه در واقع باطل است و نبايد گفته شود و هر كس اين را بگويد از راه حق منحرف شده و مطلب منكر بر زبان آورده است و امرى خطير بيان نموده كه در شرع و در اثر و نظر، توجيهى ندارد.
وظيفه اين است كه آنچه را پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرموده است با قبول و اعتقاد و تسليم در برابر آن پذيرا باشيم، هرگاه خبر منقول از پيامبر خداصحيح باشد هيچ كس مجاز نيست با نظر و اجتهاد شخصى خود با آن مخالفت ورزد، بلكه بايد در برابر آن تسليم گردد، چنانكه خداى عزوجل فرمود: «نه، سوگند به پروردگارت كه ايمان نياورند، مگر آنكه در نزاعى كه ميان آنهاست، تو را داور قرار دهند و از حكمى كه تو مى دهى هرگز ناخشنود نشوند و سراسر تسليم آن گردند».1
پيامبر(صلى الله عليه وآله) از دجال، مهدى و از عيسى مسيح بن مريم خبر داده و به همين سبب بايسته است آنچه را فرموده، با قبول و ايمان بپذيريم و از خودداورى و تقليد كوركورانه كه در دنيا و آخرت زيان مى رساند، بايد پرهيز كرد.
از خداى عزوجل مسئلت دارم همگان را در آنچه رضاى اوست، موفق بدارد و به همه ما تفقه در دين و ثبات بر حق عطا فرمايد، بار ديگر از جناب استاد، به خاطر سخنرانى ارزشمند و مبسوطى كه ارائه داد، تشكر مى كنم و از خداوند مسئلت دارم كه ايشان را در راه اتمام و تكميل موضوع يارى فرمايد تا به دست طبع سپرده شود، و مردم از آن بهره مند گردند.