مقدمه: حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی برای شرکت در دومین کنفرانس حمایت از انتفاضه، به تهران آمده بود. فرصتی دست داد که پس از پایان کنفرانس، گفتگوی کوتاه صمیمانه و پرمحتوایی با ایشان در رابطه با مسائل جهان اسلام و بخصوص روابط مصر و ایران، داشته باشیم. حاصل این گفتگو، اینک در اختیار علاقمندان به مسائل سیاسی جهان اسلام قرار می گیرد و با توجه به این که آقای خسروشاهی از قلیل اندیشمندان آشنا با مسائل جهان اسلام ـ بویژه مصر ـ است و از زمان های دیرین در این رابطه مقالاتی نوشته و کتاب هایی منتشر ساخته است، بی تردید دیدگاه های ایشان که اینک همراه با «بررسی و تعمق عینی» شده است، می تواند برای علاقمندان مفید باشد. به امید آن که به این «گفتگو» بسنده نشود و ما مقالات و تحلیل های خاص ایشان را، مانند گذشته، ولی این بار از «قاهره» دریافت کنیم و برای استفاده عموم، منتشر سازیم.(روزنامه اطلاعات شماره 22196 - سه شنبه 25 اردیبهشت 1380 )
در مورد مردم مصر و محبت عمیق آنها نسبت به اهل بیت گفتید، دیدگاه رجال و شخصیت های سیاسی و مذهبی چگونه است؟
شخصیت های مذهبی که عرض کردم خود تألیفاتی در این زمینه ها دارند. اما غلب شخصیت های سیاسی هم در مراسم خاصی که سفرا هم دعوت می شوند، و ما هم شرکت می کنیم، با آداب و رسوم و احترام خاصی، همانند دیگر مردم به زیارت این مشاهد مشرفه می پردازند. یکی از مسئولین سیاسی مصر در این زمینه به من گفت: نحن فی مصر، شیعی الهوی و سنی المذهب!
تعدد آرامگاه سیده زینب و یا رأس الحسین در دمشق و قاهره سئوال برانگیز است. چگونه می توان گفت که هر دو امر صحت دارد؟
در این باره من در مدت کوتاه اقامت خود در مصر تحقیقات علمی ـ تاریخی ویژه ای را آغاز کرده ام و امیدوارم که پس از تکمیل، به شکل کتابی منتشر شود. البته منابع متعددی مورد استفاده من بود، و چگونگی امر انشاءالله در آن کتاب روشن خواهد شد. در این گفتگوی کوتاه نمی توان به تحقیق تاریخی مورد نظر پرداخت...
اجازه بدهید کمی هم به سیاست بپردازیم! موضع دولت و مردم مصر در مورد انتفاضه و مسائل اخیر چیست؟ آیا تضادی بین دولت و ملت مصر در این رابطه وجود ندارد؟
ما که از اول اهل سیاستیم و تقریباً دارد به نیم قرن نزدیک می شود که از دور و نزدیک به «سیاست» مشغولیم! بنابراین، ورود در آن نیازی به «اجازه!» ندارد... از آغاز انتفاضه و شهادت محمدالدره توسط سربازان رژیم صهیونیستی، مردم مصر به طور کامل به پشتیبانی از انتفاضه برخاستند. دانشجوها در داخل دانشگاه ها به تظاهرات علیه صهیونیسم پرداختند. می دانید که در مصر هنوز حالت «طوارئی» وجود دارد و تظاهرات خیابانی ممنوع است.
اما این امر مانع از اقدامات و پشتیبانی مردم نیست... هم اکنون بیش از ده کمیته و نهاد جدیدالتأسیس، علاوه بر اکثریت احزاب و سازمان های ملی ـ سیاسی مصر، به اشکال گوناگون به دفاع از مردم فلسطین و تقویت انتفاضه مشغول هستند... دولت هم به نحوی آنها را تقویت می کند... ما عده ای از رهبران این نهادها را برای شرکت در کنفرانس انتفاضه دعوت کردیم که شرکت کردند.
جالب است بدانید نام خیابانی که به اصطلاح «سفارت اسرائیل»! در طبقه دهم یک ساختمان آن قرار دارد، توسط استانداری مصر (در مصر شهرداری وجود ندارد) به «خیابان شهید محمدالدره»، تغییر نام یافت. وزارت پست مصر هم چندین تمبر یادبود شهداء انتفاضه چاپ کرد... احزاب سیاسی ـ اعم از ملی و قومی و اسلامی ـ با تشکیل سمینارها و نشر مقالات مشروح و تند به افشای فاشیسم صهیونیستی پرداختند و...
می بخشید! احزاب و مطبوعات آزادی دارند که علیه اسرائیل بیانیه صادر کنند و یا مقالاتی منتشر سازند؟
باید بگویم که بعضی از دوستان در ایران از چگونگی وضع مطبوعات مصر آگاهی کافی ندارند... مطبوعات مصر ـ حتی دولتی ـ تندترین و مستندترین مقالات و گزارش ها را علیه صهیونیسم و اسرائیل منتشر می سازند.
من در روزنامه های مصری ـ بویژه ارگان های احزاب ـ تاکنون ندیده ام که کلمه زشت و منحوس «شارون» را بدون لقب «سفاح و جرار» ـ قصاب و آدم کش ـ بکار ببرند... گزارش ها و عکس هایی که از جنایات صهیونیست ها در اراضی اشغالی، در مطبوعات مصر منتشر می شود، در مطبوعات دیگر کشورهای عربی، به چشم نمی خورد...
احزاب و مطبوعات یعنی واقعاً آزادی عمل دارند؟
احزاب و مطبوعات در چهارچوب قانون احزاب، آزادی دارند و البته همه این احزاب و جرائد، کمک سالانه ناچیزی هم از دولت می گیرند ـ حدود پنجاه هزار جنیه! ـ ولی در انتقاد خود حتی از سیاست دولت و از وضع اقتصادی کشور و غیره آزادی عمل دارند... و البته در صورت شکایت وزراء مربوطه هم کار آنها به دادگاه و محاکمه می کشد و گاهی روزنامه هایشان هم توقیف می شود... مانند روزنامه «الشعب» ارگان حزب «العمل» که هنوز تعطیل است! و حزب هم «معلق»!... ولی مقالات مسئولین حزب و یا سردبیر روزنامه «الشعب» در دیگر جرائد منتشر می گردد و کسی مانع آنها نیست.
ولی به علت دفاع از انتفاضه که روزنامه ها توقیف نشدند؟
من تا امروز نشنیده ام که روزنامه ای به علت افشاگری ضد صهیونیستی و یا دفاع از انتفاضه، مورد تعرض و توقیف واقع شود... البته سردمداران رژیم امپریالیستی آمریکا به شدت از موضع مطبوعات مصر شکایت دارند و بارها از دولت مصر خواسته اند که جلو آنها را بگیرد! ولی هیچ واکنش منفی از سوی مقامات رسمی علیه جرائد دیده نشده است.
موضع شیخ الازهر و دیگر مسئولین مذهبی در مورد انتفاضه چگونه است؟
در مصر، عالیترین مقام مذهبی، شیخ الازهر است که از ماه رمضان گذشته تاکنون دوسه بار در تحریم کالاهای اسرائیلی و وجوب جهاد برای آزادی قدس، فتوی داده است... علاوه بر ایشان، شیخ فرید نصر و اصل، مفتی مصر نیز طی فتاوی متعددی اولاً کالاهای امریکایی ـ اسرائیلی را تحریم کرد ـ که واکنش بسیار وسیعی در میان مردم مصر داشت ـ و سپس رسماً اعلام کرد که هرگونه سازشی با رژیم صهیونیستی حرام است و ثالثاً فتوای خاصی بر وجوب جهاد علیه اشغالگران صادر کرد و... البته در همه موارد، شیوخ الازهر تابع دیدگاه های حکومتی نیستند و تقبیح نتیجه اجلاس سران در عمان، در نشریه «صوت الازهر» ارگان رسمی الازهر، بیانگر چگونگی این امر است...
خود جنابعالی اجلاس سران عرب در امان را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا واقعاً به نفع انتفاضه و فلسطینی ها بود؟ یا اینکه آقایان نشستند و گفتند و برخاستند؟
بله، متأسفانه آقایان نشستند و گفتند و برخاستند ولی چیزی عاید ملت فلسطین و انتفاضه مردم نشد و حتی باید گفت که این اجلاس، خالی از فایده ای مثبت بود، زیرا که در بحرانی ترین شرایط، کمرنگ ترین قطعنامه های عربی را صادر کردند که تازه هیچکدام از مواد آن هم ضمانت اجرایی ندارد...
شایع شده که رهبر لیبی مطالبی در این اجلاس گفته که زیبنده وی نبود؟
البته من نمی دانم که چرا زیبنده ایشان نباشد؟ آقای قذافی همیشه کارهایی می کند و سخنانی به زبان می راند که به نفع اعراب و مسلمانان نیست. و این بار متأسفانه درباره مسجدالاقصی و بی اهمیت بودن آن سخنانی گفت که واقعا شرم آور بود... و از همه بدتر و شرم آورتر سکوت بقیه سران عرب، در قبال این سخنان بود...
البته درباره «ضرورت صلح با اسرائیل و پذیرفتن آن بعنوان عضو «جامعه الدول العربیه» و اینکه دیگران قبلا خوب کاری کرده اند که به سازش رسیده اند»! من فعلا حرفی نمی زنم، اما اینکه یک به اصطلاح رهبر عربی! بگوید «مسجد الاقصی یک مسجد است و همه جا می توان نماز خواند! و من می توانم مسجدی بزرگتر از آن بسازم» و اضافه کند که «فلتذهب الاقصی الی ستین داهیه»! و همه سکوت کنند، خیلی شرم آور است.
متأسفانه من در مطبوعات کشور خودمان چیزی در انتقاد از این مطالب ندیدم، اما در مصر، مطبوعات مستقل ملی و اسلامی، دهها مقاله درباره «عقده عقید»! نوشتند و این اهانت به مسجدالاقصی را غیر قابل گذشت نامیدند... البته اگر شما آمادگی نشر مقالات شخصیت های مصری را که در جرائد آن کشور در این زمینه منتشر شد، داشته باشید، من همه آنها را برای شما می فرستم... تا بدانید که ایشان چه گفته؟ و واکنش رؤسای عرب چه بوده است؟!...
روابط شما با الازهر و شیوخ آن چگونه است؟ با احزاب سیاسی و دگراندیشان چطور؟
من به یاری حق با همه مقامات الازهر ـ شیخ الازهر و مفتی و بقیه ـ روابط بسیار دوستانه و در واقع «طلبگی» دارم، برخوردهای آنها هم با اینجانب، برخورد دیپلماتیک نیست، واقعاً مرا یکی از الازهریان می دانند و در چندین مورد هم این را شیخ الازهر و مفتی مصر ابراز داشته اند که در مطبوعات مصر هم منتشر شده است. من با شخصیت های اغلب احزاب سیاسی مصری ـ حتی قومی و ناصری هم ـ آشنایی و دوستی دارم و در مراسم آنها که دعوت کنند، شرکت می کنم و آنها را نیز برای مراسم سالگرد انقلاب اسلامی دعوت کردم که اغلب شرکت کردند... و حتی نخستین سخنرانی من درباره «نظام اسلامی ایران» در «کمیتۀ همبستگی» با «لجنه التضاض» وابسته به ناصری ها بود که با استقبال خاصی روبرو شد... بنابراین روابط ما با احزاب و گروه ها دوستانه است.
فرمودید که نخستین سخنرانی خود را در «لجنه التضاض» وابسته به ناصری ها به رهبری احمد حمروش (از نخستین اعضا شورای انقلاب مصر) ایراد کردید؟ به نظرم جنابعالی، زمانی مخالف عبدالناصر بودید؟
الان هم همینطور است... با اینحال من نخستین سخنرانی خود را در کمیتۀ همبستگی که توسط خود ناصر پایه گذاری شده است، ایراد کردم و دیدگاه های نظام اسلامی ایران را درباره مسائل روز، از جمله کمپ دیوید، بیان داشتم و این منافاتی با مخالف کسی بودن ندارد، من عقیده ام در این رابطه، مانند گذشته است و اگر بیشتر و کاملتر نشده باشد، به یقین کمتر نشده است. در عصر جهانی شدن! و گفتگوی تمدن ها، اگر آقایان تحمل سخنان یک مخالف را ـ آن هم درباره انقلاب اسلامی ایران ـ نداشته باشند، دیگر چگونه می توان دم از دمکراسی زد؟
مسئله اخوان المسلمین چیست؟ آیا هنوز هم آزادی عمل ندارند؟
موضوع اخوان البته از زمان اختلاف آنها با عبدالناصر آغاز شده است و البته آن را در مطبوعات مصر «سازمان منحله» می نامند، ولی همین سازمان، 17 نفر نماینده در مجلس شعب دارد... در انتخابات سندیکاهای کشور، از جمله سندیکای وکلا و حقوقدانان، همه رقبای خود را ـ از دیگر احزاب ـ شکست دادند و آثار و ادبیات رهبری پیشین و فعلی آنها توسط کتابفروشی های معتبر مصر، مانند دارالشروق، چاپ و منتشر می گردد.
موضع احزاب سیاسی نسبت به ایران اسلامی چگونه است؟
کاملاً مثبت... کاملاً موافق و احساس اینکه آرزوهای آنها بر ضد استعمار، فقط در ایران تحقق یافته است... این دیدگاه در مقالات آنها و در سخنرانی ها و مطبوعات آنها کاملاً و به طور روشن منتشر می شود...
ولی گاهی می بینیم که بعضی از مطبوعات مصری مقالاتی علیه ایران اسلامی منتشر می سازند؟
البته در کشوری که صدها روزنامه و مجله ـ در میلیونها نسخه ـ منتشر می گردد، نمی توان توقع داشت که همه آنها مدافع حق و حقیقت باشند، بالاخره نشر جرائد در همه جای دنیا انگیزه های خاص خود را دارد... بعضی ها که وابستگی های پشت پرده دارند البته برخلاف حق و حقیقت مقالاتی هم علیه ایران منتشر می سازند...
آخرین آنها یک رنگین نامه هفتگی به نام «الملتقی الدولی» است که در سه شماره اخیر خود علیه اینجانب مقالاتی منتشر ساخت و مرا یکی از «تندروان»! ایران اسلامی و هوادار «تروریسم!» معرفی کرد ـ همانند خزعبلاتی که بعضی از مطبوعات وابسته به امپریالیسم خبری منتشر ساخته اند ـ و سپس به دولت مصر هشدار داد که «مراقب خطر» باشد! ـ که دولت مصر هم اعتنایی به آن نکرد ـ و البته هدف آن روشن بود: با احساس نزدیکی ایران و مصر، در هر زمینه ای ـ اعم از بازرگانی، فرهنگی، سیاسی و... ـ دشمنان شناخته شده از طریق این قبیل روزنامه ها و «نویسندگان اجاره ای آنها!، به تخریب می پردازند... ولی این قبیل روزنامه ها قابل اعتنا نیستند... باید دید که اهل خرد چه می نویسند؟ صاحبان جرائد هدف دار، چگونه می اندیشند و تحلیل های افراد آگاه چگونه است؟
بهرحال در کل، مطبوعات مصر مقالاتی به نفع جمهوری اسلامی ایران چاپ می کنند و پس از پیروزی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان و دفاع اصولی ایران از انتفاضه، این گرایش خیلی بیشتر شده است ولی متأسفانه ترجمه این قبیل مقالات در مطبوعات ایرانی چاپ و منتشر نمی گردد.
به نظر شما مشکل اصلی در ایجاد روابط کامل سیاسی با مصر چیست؟
مشکل اصلی از دیدگاه ایران، همانطور که مسئولین ما اعلام داشته اند مسئله کمپ دیوید است و شرط برقراری روابط در دوری مصر از آن اعلام شده است. البته بعضی از مسئولین رسمی مصر مانند وزیر خارجه آقای عمرو موسی رسماً اعلام داشتند که «کمپ دیوید دیگر به تاریخ پیوسته است» و آقای صفوت الشریف وزیر ارشاد مصر، در سفر دو سال پیش خود به تهران در مصاحبه تلویزیونی خود باز رسماً کمپ دیوید را «امری پایان یافته» نامید و از همه مهمتر اینکه در دو سه ماه قبل، شیخ محمود عاشور، جانشین شیخ الازهر و از شخصیت های برجسته مصری، پس از مراجعت از سفر به ایران، در یک مصاحبه رسمی مطبوعاتی، که در جرائد مصر منتشر شد ـ گفت: «من به رهبر ایران، آیت الله خامنه ای در تهران گفتم که کمپ دیوید مرده است» و بعضی از جراید مصری این مصاحبه را به تیتر «کمپ دیوید ماتت» منتشر ساختند.
از همه مهمتر، به نظر من موضع گیری اخیر رئیس جمهوری مصر است که رسماً اعلام داشت: «اولاً در مورد مسجد الاقصی، هیچکس حق مذاکره ندارد. قدس پایتخت فلسطین مستقل خواهد بود. ثانیاً مادامیکه همه چهار میلیون آواره فلسطینی به سرزمین آباء و اجدادی خود برنگردند، هرگز صلح واقعی در منطقه تحقق نخواهد یافت. البته پس از مراجعت این آوارگان، تصمیم نهایی درباره سرنوشت فلسطین، به عهده خود آنها خواهد بود.»
اعلام این دیدگاه به نظر من، پس از بیانات چندی پیش مقام معظم رهبری در این رابطه، دیدگاه خوبی است و تقریباً می توان گفت که مصر دارد از کمپ دیوید دور می شود و ما باید بکوشیم در این دور شدن، آن را یاری دهیم که به نفع کل امت اسلام خواهد بود. البته نباید فراموش کرد که عهدشکنی های مکرر رژیم صهیونیستی و جنایات روزافزون آن بر ضد مردم فلسطین و ادامه توسعه طلبی های آن، بالاخره به همه اعراب، بویژه مصر آموخت که هرگز نمی توان به این چنین موجود نامشروعی در منطقه، اعتماد کرد! و باید سعی کرد که به هر نحوی شده، حق به حق دار برسد و فلسطینی های آواره به موطن اصلی خود برگردند...
روابط فعلی مصر و اسرائیل چگونه است؟
البته وضع در منطقه واقعاً در بحران است و مصر دور از این بحران نیست، به ویژه که جو حاکم بر مصر، جو کاملاً ضد صهیونیستی است... و اسرائیل هم بخوبی درک می کند که مصر در کلیّت خود هوادار ادامه رابطه با این رژیم غاصب نیست و برای همین است که جنگ افروزان فاشیست رژیم صهیونیستی ـ مانند لیبرمان ـ وقتی می خواهند ملل عرب و مسلمان را تهدید کنند، از بمباران همزمان «تهران» و «سد آسوان»! سخن می گویند و این نوع تهدید احمقانه، در عین اینکه نشان دهنده بغض دشمن صهیونیستی نسبت به ایران است، نمایانگر ترس و وحشت درونی آن، از مصر نیز هست که بهرحال در همه جنگ های گذشته اعراب در نیم قرن اخیر، شرکت داشته و بی تردید اگر جنگ دیگری هم آغاز شود، نمی تواند بی طرف باقی بماند...