گفتگوى اسلامى - اسلامى
مصر - دكتر محمود حمدى زقزوق: بنده سخنم را از ملاحظهاى كه استاد محمود مراد قبلاً گفتند، شروع مىكنم. ما نمىخواهيم مشكل را ساده و آسان كنيم و بگوييم همه چيز بر وفق مراد است و هيچ گونه اختلافى نيست و ما آيات قرآن و احاديث پيامبر و همه چيز را داريم و ما آنها را تكرار كرده و بر آن دعوت مىكنيم تا اين گونه به نظر برسد كه مطلقاً چيزى وجود ندارد، در حالى كه بايد بى پرده اعتراف كنيم: نه! چيزى وجود دارد كه مذاهب اسلامى را از يكديگر دور مىسازد وگرنه اينجا دور هم جمع نمىشديم، تا درباره ‹‹تقريب›› به بحث بنشينيم .
مسأله، مسأله اختلاف ميان مذاهب فقهى نيست، زيرا مذاهب فقهى با يكديگر اختلافى ندارند و حتى در بخش سنى، چهار مذهب فقهى وجود دارد كه هر كدام ديدگاه متفاوتى دارد.
رسم بر اين بوده است كه مصر براى تمام اختلافات مذهبى بدون احساس تنگنا، سعه صدر داشته باشد و هركس از مسجد سلطان حسن بازديد كند، در آنجا مدرسهاى مىيابد كه جزو مدارس تاريخى باستانى به شمار مىآيد و در آن، مدرسهاى براى مذاهب چهارگانه فقهى، در كنار يكديگر موجود است كه بخشهايى از آن براى شافعيه و حنفيه و حنبليه و مالكيه است، بنابراين مسأله، مسأله اختلاف ميان مذاهب فقهى نيست، ولى چيزى وجود دارد كه ميان فرزندان امت اسلامى جدايى مىافكند.
موضوع ديگر اين كه كشمكش هايى كه درگذشته به وقوع پيوسته و به وقوع جنگها انجاميده و جناب شيخ محمد على تسخيرى درباره آنها سخن گفتند، كشمكشهاى تاريخى است كه نسلهاى كنونى مطلقاً هيچ دخالتى در آن نداشتهاند. همان طور هر نيكى و خيرى كه در گذشته اتفاق افتاده، نسلهاى كنونى نقشى در آن نداشتهاند، يعنى هر نوع عمل منفى كه در گذشته رخ داده نسلهاى كنونى در آن گناهى مرتكب نشدهاند. از اين رو بايد جزو مسؤوليت علماى باشد كه اين امور را روشن كنند، زيرا همان طور كه حضرت شيخ محمد على تسخيرى نيز گفتند: متأسفانه علماى در تعميق اختلافات كمك كردهاند و در نتيجه تودههاى امت از آنها تبعيت نمودهاند و در حال حاضر اين كشمكشهاى تاريخى هيچ توجيه عقلايى ندارد.
جهانى كه پيرامون ماست، در تمام زمينهها به سوى گروه بنديها روى آورده و اين گروه بنديها، براى كشورهاى ذيربط در آن، قدرت محسوب مىشود، اما از ميان نيروهاى جهان، فقط جهان اسلام است كه هنوز بيدار نشده و توجهى به امور ندارد و نمىخواهد براى رويارويى (نمىگويم براى جنگ) با ديگران، نيروهايش را يكجا جمع آورى كند تا بتواند زنده بماند. شايد در اينجا بد نيست تعبيرى جالب و واقعى از دكتر احمد كمال ابوالمجد كه به هنگام برگزارى كنفرانس مجلس اعلاى امور اسلامى در روزهاى گذشته بيان كردند، نقل كنم: ‹‹اگر در تاريخ واقعه بزرگ شهادت امام حسين (ع) در كربلا باشد كه تأثير بزرگى در اين شكاف ميان سنى و شيعه برجاى گذاشت، بيم آن دارم كه اكنون نيز واقعه ديگرى باشد كه همه مسلمانان شيعه و سنى در آن كشته شوند.!››
مسأله بسيار خطرناك است. جهان به تجمع و گروه بندى روى آورده و مسلمانان همچنان پراكندهاند و درك نمىكنند كه اوضاع در عصر حاضر و عصر‹‹جهانى شدن›› تا چه حد خطرناك است؟
اگر ميان مسلمانان و غير مسلمانان گفتگو برقرار مىكنيم و سال جارى سال ‹‹گفتگوى تمدنها و فرهنگها›› است، از باب اولى، بايد گفتگوى اسلامى - اسلامى داشته باشيم، يعنى ابتدا خانه را از درون مرتب كنيم و گرنه اگر ما با ديگران وارد گفتگو شويم، ولى خود در درون، متفرق و متشتت باشيم، وضعيت چگونه خواهد بود؟
و جاى تعجب دارد كه وارد گفتگو با ديگران بشويم و وجوه مشترك - با ديگران غير مسلمان را جستجو كنيم، تا در اين جهان همزيستى داشته باشيم، ولى فراموش كنيم كه براى گفتگوى اسلامى - اسلامى، ضرورتى وجود دارد. اگر به دنبال وجوه مشترك با ديگران غير مسلمان هستيم، وجوه مشترك ميان مسلمانان بسيار فروانند، زيرا در اركان اصلى و پنجگانه اسلام، مطلقاً اختلافى وجود ندارد، در اصول ايمان به خدا و فرشتگانش و كتب و پيامبرانش و روز واپسين اختلافى نيست، يعنى هيچ گونه اختلافى بر سر هيچ يك از اصول مسلم اسلام، ميان شيعه و سنى وجود ندارد، پس چرا به تعميق اختلافات ادامه مىدهيم؟
البته عناصرى وجود دارد كه تا امروز به اختلافات فكرى، منازعه تاريخى و كشمكشهاى پيشين دامن مىزنند و تلاش دارند يك بار ديگر آن را تكرار و دوباره احيا كنند. از اين رو، نبايد اينگونه ديدارها فقط به اين صورت بگذرد كه هر كدام از ما چيزى براى تعارف به ديگرى بگوييم و بعد مسأله تمام شود!
شايد بتوانم بگويم كه مصر (چنان كه گفتيم) در زمينه ‹‹تقريب ميان مذاهب اسلامى›› پيشگام بوده است. زيرا ميراث فرهنگى تاريخى مصر همواره اينگونه بوده و مصر فرقى ميان مذهبى و مذهب ديگر، قائل نمىشود. مصريان همگى از اول تا آخر بيش از همه مردم، به اهل بيت مهر مىورزند و اين واقعيت به هيچ وجه تظاهر نيست... هر مصرى در دورترين نقطه جنوب يا شمال كشور به امام حسين (ع) و سيده زينب و همه اهل بيت دل بسته است. زمين بارور براى تقريب در مصر بود كه بيش از 50 سال پيش ‹‹جمعيت التقريب بين المذاهب الاسلاميه›› را ايجاد كرد و تلاشهايى صورت گرفت كه بخاطر آن مشايخ الازهر چون: شيخ شلتوت و شيخ مراغى و نيز شيخ عبدالعزيز عيسى و شيخ محمد مدنى و ديگران مبارزه كردند. مضافاً اينكه مجله ‹‹رسالة الاسلام›› گواه راستين اين مقوله است و شمارههاى منتشر شده اين مجله در 15 مجلد موجود است.
اين الگوى مصرى در اين زمينه پيشگام است و مىتوانيم آن را در تمام كشورهاى اسلامى توسعه دهيم تا در آنجا نيز جمعيتهاى تقريب بين مذاهب اسلامى به وجود بيايد و به بار بنشيند، تا اين نزديكى تحقق بيابد. بنده با جناب شيخ محمد على تسخيرى اتفاق نظر دارم كه تقريب به معناى ذوب كردن مذاهب. ديگر نيست و نيز به معناى چيره ساختن مذهبى بر مذهب ديگر نيست. چه، هركس ديدگاه خود را دارد و اختلاف نظر انديشه اسلامى را غنا مىبخشد و مسأله اين نيست كه فكر كنيم هر اختلاف نظرى به معناى منازعه و شكاف است، خير! اختلاف نظر لازم است، ولى در كنارش تسامح هم بايد باشد. به اين معنا كه هر يك از ما به ديگرى حق اظهار نظر بدهد و به آن احترام بگذارد.
امام شافعى در اين باره مىگويد: ‹‹نظر ما نظر درستى است كه احتمال دارد اشتباه هم باشد و نظر ديگران نظر اشتباهى است، كه احتمال دارد درست باشد!›› بنابراين، مسأله اين نيست كه بنده نظرى دارم و بر ديگرى تحميل مىكنم و مىگويم مطلق است! اين امر به هيچ وجه جايز نيست: حق مطلقى كه جاى بحث در آن نيست!، بلكه فقط حق همان چيزى است كه در قرآن كريم و سنت پيامبر (ص) آمده، آن هم با دليل قطعى و سواى آن، اجتهاداتى بيش نيست. همه اشتباه يا درست مىگويند و كسى كه اجتهاد كرده و نظر اشتباه مىدهد، يك پاداش دارد و كسى كه اجتهاد مىكند و نظرش درست باشد، دو پاداش دارد.
از جمله مسائل ديگرى كه مطرح شده است، مسؤوليت حكومتها در پيام رسانى اسلامى است. در واقع تقريب يك مسأله سياسى نيست كه حكومتها متصدى آن باشند، بلكه علماى دينى و انديشمندان مسلمان هستند كه در تودهها تأثير مىگذارند، زيرا تودههاى امت، در هر مسأله دينى، طلب فتوا كرده و از علماى دين سؤال مىكنند نه از سياستمداران. در نتيجه علماى دينى بايد وظيفه خود را در اين خصوص به انجام برسانند تا اذهان مردم روشن شود، و با ارائه طريق تساهل و تسامح راه را بر همگان روشن سازند. اگر تساهل و تسامح به عنوان يك ارزش حكمفرما شود، به محو تمام رسوباتى كه همه ما مىشناسيم و تا كنون نيز همچنان پارهاى از آثار آن مشهود است، خواهد انجاميد.
بنابراين مسأله اين است كه گفتگو بين مذاهب اسلامى جهت نزديكى به يكديگر ضرورت دارد و اين ضرورت در كنفرانس اخير ‹‹مجلس اعلاى امور اسلامى›› ما را واداشت تا در محور دوم كنفرانس، بندى تحت عنوان ‹‹تقريب بين مذاهب اسلامى›› اضافه كنيم. همچنين بر اساس همين ضرورت، اكنون در اين ‹‹ميزگرد›› مىنشينيم.
ضرورت احياى حركت تقريب
ايران - جناب سيد هادى خسروشاهى: در واقع اساتيد گرامى و در پيشاپيش آنها جناب شيخ الازهر به واقعيتهاى وضع موجود در صحنه اشاره كردند و آن اينكه در اصول، ميان مذاهب اسلامى، اختلاف و تفاوتى وجود ندارد. اما اختلاف پيش آمده در فروع فقهى، يك امر اجتهادى است و از زمان پيامبر (ص) واقع شده است و البته اين امر، موجب غناى هر چه بيشتر گنجينه فقه اسلامى مىشود.
واقعيت اين است كه مصر با دانشگاه الازهر از شصت و پنج سال پيش نقش بزرگ و ويژهاى در اتحاد مسلمانان در چارچوب تقريب بين مذاهب اسلامى ايفا كرد. توافق نخستين براى تأسيس دارالتقريب در سال 1937 ميلادى، در دوران مرحوم شيخ مراغى به وجود آمد، البته تأسيس رسمى آن، در سال 1947 صورت گرفت؛ ولى متأسفانه اين كانون عملاً از 25 سال پيش در مصر تعطيل شده است.
ايران پس از انقلاب اسلامى، وظيفه خود را در اين زمينه انجام داد و ‹‹مجمع جهانى تقريب بين مذاهب اسلامى›› را با شركت جمعى از علماى ‹‹مذاهب اسلامى›› تأسيس كرد؛ اما من شخصاً بر اين باورم كه در نبود مصر و الازهر، نمىتوانيم وظيفه مان را در قبال ملتهاى مسلمان در تمام جهان، به طور كامل به انجام برسانيم.
همچنين اعتقاد دارم كه ما همچنان به تقريب نياز مبرم داريم و اتفاقاتى كه مثلاً در پاكستان و افغانستان روى مىدهد و ترور شخصيتهاى مذهبى برجسته، يعنى علماى فرقههاى اسلامى به دست متعصبان مذهبى، هم اكنون پيش روى ماست. بر همين اساس ‹‹اختلاف موجود مذهبى›› ثابت مىكند كه جهان اسلام به ‹‹دارالتقريب›› و حركت تقريب نياز دارد و به خواست خدا مخصوصاً از مصر و ايران، براى تقريب ميان پيروان مذاهب، بايد كارش را آغاز كند.
من پيشنهاد مىكنم كه اين ‹‹ميزگرد›› برنامه كارى داشته باشد و پيشنهادهاى مشخصى ارائه شود و اين ميزگرد سرآغاز ميزگردهاى ديگرى درباره تقريب بين مذاهب محترم اسلامى باشد كه جناب دكتر شيخ طنطاوى در برگزارى آن نظارت كنند و هر يك از ماها، در چارچوب دارالتقريب وظيفهاى را در كشور خويش برعهده بگيريم.
همچنين پيشنهاد مىكنم كه دارالتقريب انتشار مجله ارزشمند و مشهور ‹‹رسالة الاسلام›› را از قاهره آغاز كند. چون اين مجله نقش ويژهاى در ميدان روشنگرى فكرى و معرفى مذاهب فقهى اسلامى، به عهده داشت و فكر مىكنم كه اكنون براى تقويت روابط ميان تمام كشورهاى اسلامى، نشر مجدد آن اهميت خاصى دارد و با توجه به چالشهايى كه امروز جهان اسلام با آن روبروست، يك ضرورت اساسى به شمار مىآيد. البته ما آمادگى كامل داريم كه در قبال اين طرح و پيشنهاد، وظيفهمان را انجام دهيم و با جديت و تعهد تلاش كنيم.
***
بخش اول در مسائل مطرح شده ميزگرد تقريب بين مذاهب اسلامى، با مشخص كردن ديدگاه اسلامى روشن براى مقابله با اختلافات مبلغان مذاهب گوناگون و پيروان آنها به پايان رسيد. اين گونه اختلافات به تعميق شكاف و برانگيختن فتنهها و خونريزى مىانجامد كه آن هم به دليل درك ناقص برخى افراد، در پارهاى از جوامع است.
بر اساس اين ديدگاهها تصميماتى بس مهم با موافقت كليه حاضران ‹‹ميزگرد›› مطرح شد كه عبارت است از: برپايى مركز گفتگوى اسلامى وابسته به دفتر شيخ الازهر تا به عنوان مرجعيتى براى پايان دادن به اختلافات، تصحيح مفاهيم و رويارويى با تحولات جديد بپردازد. اين مركز مأموريت همكارى و تكامل با مراكز ديگر را كه به همين منظور در كشورهاى مختلف اسلامى برپا مىشود و نهادهاى گوناگون مردمى، بر عهده خواهد گرفت.
ميزگرد، به احياء و فعال كردن مجدد دار تقريب بين مذاهب كه از بيش از نيم قرن پيش در ‹‹مصر›› تأسيس يافت دعوت كرد. علماى دينى از ايران، سلطان نشين عمان و لبنان ابراز عقيده كردند كه قاهره با توجه به جايگاه، نقش و مسؤوليت تاريخى آن، شايستگى رهبرى حركت روشنگرى و تصحيح مفاهيم براى جلوگيرى از مخدوش كردن تصوير اسلام را دارد، تا مسلمانان در برابر روند جهانى شدن، گفتگوى تمدنها و مشكلات فراوان و پى در پى كه جهان در عصر حاضر شاهد آن است، متحد شوند.
بخش اول مباحث اين ميزگرد از نظر گراميتان گذشت. اينك به بخش دوم و مهم اين ميزگرد مىپردازيم. ‹‹الاهرام››: قاهره
محمود مراد: گفتگو تا كنون اشتهاى ما را بازتر كرد! مضافاً اينكه جناب آقاى خسروشاهى سفير ايران - در قاهره - پيشنهادهاى مشخصى را درباره ضرورت احياى يا تأسيس دارالتقريب بين مذاهب ارائه كردند و مسؤليت اين امر را برعهده شيخ الازهر گذاردند. در واقع بنده ضمن ستايش از اين پيشنهاد، عرض مىكنم كه واقعاً اگر با گفتگوى تمدنها و گفتگوى بين اديان سر و كار داريم، بايد يك مرجعيت واحد، براى تقريب وجود داشته باشد و اين مرجعيت واحد با سازمانها و نهادهاى تقريب بين مذاهب در هر كشور اسلامى، همكارى و همفكرى داشته باشد و از خلال آن، نخبگان موجود در ‹‹كميته مركزى›› كه نماينده مرجعيت هستند، با يكديگر هماهنگى كنند تا مراكز موجود در جهان اسلام، مكمل همديگر باشند. بايد گامهاى عملى و ديدگاههاى روشنتر در بين مردم كوچه و بازار ايجاد كنيم، زيرا همان گونه كه گفته شد، در پاكستان و افغانستان عمليات ترورهاى مشكوك از اين يا آن مذهب انجام مىگيرد، پيشنهاد بنده همين است و نظر، نظر شماست.