مقدمه اي درباره تقريب، شيوهها و ادبيات
به قلم استاد سیدهادی خسروشاهی
حركت تقريب بين مذاهب اسلامى، در دهه چهل ميلادى - دقيقاً در سال 1947 م - به همت استاد علامه، آيت اللَّه شيخ محمد تقى قمى، كه توسط مرحوم آيت اللَّه بروجردى از ايران - قم - به قاهره اعزام شده بود، با همكارى شخصيتهاى بزرگ الازهر و معاريف مصر، و بعضى از علماى بلاد اسلامى ديگر، در قاهره تشكيل گرديد و با نشر فصلنامه وزين و علمى ‹‹رسالة الاسلام›› در تحكيم انديشه تقريب و نشر اصول و مبادى همكارى بين مذاهب اسلامى، تلاش جهانى گستردهاى را آغاز كرد.
در پيدايش اين حركت كه تحت عنوان: ‹‹دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه›› از قاهره فعاليت خود را آغاز كرده بود، شخصيتهايى چون: شيخ المراغى، شيخ عبدالمجيد سليم، شيخ محمود شلتوت، شيخ حسن البنّا، شيخ محمد محمد المدنى، شيخ عبدالعزيز عيسى، شيخ مصطفى عبدالرزاق از علماى مصر و الازهر، و آيت اللَّه بروجردى، آيت اللَّه شيخ عبدالحسين كاشف الغطاء، آيت اللَّه سيد محسن امين عاملى، آيت اللَّه سيد عبدالحسين شرف الدين، آيت اللَّه سيد هبة الدين شهرستانى، آيت اللَّه شيخ محمد جواد مغينه، آيت اللَّه شيخ محمد تقى قمى (از علماى شيعه ايران و عراق و لبنان) و همچنين شيخ امجد الزهاوى و شيخ آلوسى (از عراق) و حاج امين الحسينى (مفتى فلسطين) و شيخ على مؤيد (امام مذهب زيدى يمن) و... شركت داشتند و در مدت فعاليت خود، توانستند در ايجاد حسن تفاهم بين بزرگان و علماى مذاهب اسلامى، گامهاى بس مفيد و جاودانهاى را بردارند و در ايجاد وحدت اسلامى و رفع شبهات بين هواداران مذاهب اسلامى، نقش عمده و ارزشمندى را ايفا كنند.
متأسفانه به علت شرايط سياسى حاكم بر بعضى از كشورهاى عربى - اسلامى! و تغيير حكومتها و سركوب حركتهاى اسلامى در اكثر بلاد، و درگذشت پيشتازان و طليعه داران تقريب در كشورهاى اسلامى - عربى، اين حركت اصلاح گرانه و بويژه، مركزيت آن در قاهره، دچار ركود و سپس تعطيلى كامل گرديد و در يك ربع قرن اخير، اين حركت در عمل، هيچ گونه فعاليت و كوششى نداشت.
... پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، با تأسيس ‹‹مجمع جهانى تقريب بين مذاهب اسلامى›› در تهران و شركت جمعى از علماى مذاهب اسلامى در آن، حركت نوينى آغاز شد، اما متأسفانه غياب الازهر و عدم شركت فعال علماى مصر، در آن، نقطه ضعفى بود كه آثار منفى آن كاملاً در همه زمينهها مشهود بود.
حضور اينجانب در ‹‹قاهره›› به عنوان مسؤول دفتر حفاظت منافع جمهورى اسلامى ايران (كه در دوران فترت و عدم روابط سياسى كامل، اداره امور نمايندگى سياسى ايران در مصر را به عهده دارد ) و استمرار انديشههاى ‹‹طلبگى››، سبب شد كه به فكر احياى مجدد ‹‹دارالتقريب›› در قاهره باشم و براى همين منظور، ملاقاتهاى مشروحى با شيوخ و علماى محترم الازهر انجام گرفت و با حضور برادر مكرم استاد عبداللَّه قمى، (فرزند مرحوم علامه آيت اللَّه محمد تقى قمى كه طبق قوانين مصر، تنها وارث قانونى اداره دارالتقريب مىتواند باشد) در صحنه اقدام براى احياى انديشه تقريب، كار مقدماتى تشكيل يك ميزگرد انجام گرفت و به يارى خدا، چند ماه پيش، نخستين ميز گرد ‹‹تقريب بين مذاهب اسلامى›› در قاهره و با حضور شخصيتهايى چون: شيخ سيد محمد طنطاوى، (شيخ الازهر)، شيخ فريد واصل نصر (مفتى مصر) دكتر محمد حمدى زقزوق (از علماى الازهر و وزير اوقاف) و دكتر عمر احمد هاشم (رييس دانشگاه الازهر) و شيخ محمود فرحات (از مجلس اعلاى شيعه لبنان) و شيخ احمد بن مسعود السيابى (مفتى مسقط) و اينجانب (از ايران)، تشكيل گرديد و در اين ميز گرد يك روزه، مسائل بسيارى در راستاى اهداف تقريب بين مذاهب اسلامى مطرح شد كه اكنون، ترجمه كامل مباحث مطرح شده در اين اجلاس و يا ميز گرد، به مناسبت هفته وحدت در اختيار عموم قرار مىگيرد.
بى ترديد اگر همكارى جناب شيخ الازهر، و دكتر حمدى زقزوق و دكتر عبدالصبور مرزوق (رييس مجمع البحوث الاسلاميه) و مفتى مصر و برادر مكرم جناب استاد عبداللَّه قمى نبود، تلاش اين حقير ثمره لازم را نمىتوانست به دنبال داشته باشد، اما يارى خداوند و نيتهاى پاك و روابط برادرانه، سبب گرديد كه نخستين ميزگرد در قاهره با موفقيت كامل همراه شود و ما اميدواريم كه هر چندى يك بار، ميز گردها و يا سمينارهاى مشابه ديگرى با شركت علماى همه بلاد اسلامى و همكارى الازهر شريف و دارالتقريب قاهره و مجمع جهانى تقريب در تهران، در كشورهاى اسلامى ديگر تشكيل گردد و علماى محترم بلاد اسلامى بتوانند راهكارهاى جديدى براى پيشبرد اهداف با توجه به توطئههاى امپرياليسم و صهيونيسم بر ضد جهان اسلام و شبيخونهاى فرهنگى بر ضد مسلمانان، در پيش پاى امت اسلامى قرار دهند.
اين، تنها هدف ما از احياى انديشه تقريب در قاهره است و انتظار همكارى و تعاون در امر برّ و تقوا، تنها انتظارى است كه از برادران و دوستان مسلمان ايرانى و غير ايرانى داريم.
* * *
... پس از اشاره به موضوع اين بحث و چگونگى پيدايش آن، قصد داشتم كه درباره شيوهها و ادبيات تفاهم و تقريب بين مسلمانان و مذاهب اسلامى موجود در جهان اسلام، با نقل اسناد و مدارك و فتاوى علماى بزرگ الازهر شريف، درباره شيعه و تشيع، كه از زمان صدور فتواى مرحوم شيخ محمود شلتوت و پس از مكاتبات زياد با مرحوم آيت اللَّه بروجردى، در اختيار ما قرار گرفته است، ديدگاههاى خود را مطرح سازم، اما متأسفانه كسالت شديد و عمل جراحى سنگين و بسترى شدن دراز مدت در بيمارستان دى در تهران، مرا از اين هدف بازداشت و فكر مىكردم كه اين بحث براى نشر در ‹‹هفته وحدت›› آماده نخواهد شد، (اگر چه ترجمه اصل مباحث ميزگرد را از قاهره آماده كرده بودم)، ولى وقتى بحث پرمايه برادر عزيز و ارجمند، سماحة العلامه الشيخ محمد على تسخيرى كه در اجلاس اخير الجزاير (فروردين ماه 1381) مطرح شده است، در بيمارستان به دستم رسيد، ديدم كه محتواى آن تقريباً شامل بسيارى از نكاتى است كه من در نظر داشتم آنها را به عنوان مقدمه در چاپ ترجمه فارسى مباحث ميز گرد قاهره، مطرح سازم و به رشته تحرير درآورم و حيفم آمد كه خلاصه آن ديدگاهها - كه منطبق با ديدگاههاى نويسنده اين سطور است - در اين مقدمه نقل نكنم. به ويژه كه برادر عزيزم آقاى تسخيرى، خود در اجلاس قاهره شركت داشت و در واقع سخنگوى همه ما در آن اجلاس هم بود!.
اينك، ضمن تشكر از آيت اللَّه شيخ محمد واعظ زاده و العلامة الشيخ محمد على تسخيرى، كه هر دو، بزرگوارانه دعوت اين جانب و استاد عبداللَّه قمى را پذيرفتند و در ميزگرد ‹‹قاهره›› شركت كردند، قسمتى از بحث جناب تسخيرى را كه مربوط به شيوهها و ادبيات تقريب است، در اين مقدمه، براى استفاده عموم، نقل مىكنم:
* * *
درباره تفاهم و نزديكى مذاهب
... تفاهم و درك متقابل، چيزى است كه قرآن كريم، همگان را بدان فرا مىخواند و آن را نه تنها به دينداران بلكه به عموم افراد بشر، جز آنان كه راه ستم پيشگى و ستيزه جويى در پيش گرفتهاند. توصيه مىكند. وقتى وارد عرصه اسلام مىشويم اين نكته از اهميت و تأكيد فزونترى برخوردار مىشود چرا كه اسلام، عرصه برادرى، وحدت، تسامح، پذيرش اصول اسلامى و تحمل اختلاف نظرهاى اجتهادى است كه در آن مسلمانان، در مورد اصول، اتفاق نظر دارند همچنان كه در خصوص درصد بالايى از احكام شرع نيز متفق القولند و در برخى نظامهاى اسلامى، از جمله نظام اخلاقى، تربيتى، معاملات و نظام جزايى و جز آن، اختلافها بسيار اندك و گاه نزديك به صفر است.
آرى، وقتى وارد عرصه اسلام و مسلمانى مىشويم كه قرآن كريم و نيز سنت نبوى شريف، همواره با تعبير يك سان ‹‹يا ايها الذين آمنوا›› از آن ياد مىكنند، و على رغم گوناگونى احتمالى راههاى دريافت دين، از منبع واحدى تغذيه مىشود، و از سرنوشت واحد، تاريخ و سرگذشت يگانه، منافع و مصالح متحد و در عين حال يك شعار و يك سمتگيرى برخوردار است، در چنين عرصه و گسترهاى، تفاهم داشتن و همرنگى، از بديهيات اوليه آن است و نياز به هيچ گونه استدلالى هم ندارد.
شبهههاى موجود
در اين ميان شبهههايى به شرح زير، گاه همراه با حسن نيت و گاهى توام با سوء نيت و غرض ورزى، مطرح مىشود:
1. اختلافها ميان مذاهب اسلامى، در اصول است.
2. اختلاف ميان مذاهب اسلامى ناشى از اختلاف منابع و مصادر آنهاست.
3. هر طرف، ديگرى را به بدعت گذارى متهم مىكند.
4. در بحث، مربوط به پيامدها و الزامات اعتقادى، هر طرف ديگرى را متهم به شرك! مىنمايد.
5. هر طرف ديگرى را به نفاق و توطئهگرى متهم مىسازد.
6. اين گمان كه پذيرش گفتگو (با ديگران) برخاسته از شك در مذهب يا پذيرش ضمنى يا تلويحى ديدگاه ديگران است.
7. تقريب مذاهب با هدف يكسان سازى و تحميل يك مذهب بر ديگرى است و چون اين امر، باطل است، فراخوان تقريب نيز باطل و غير قابل قبول است.
8. تقريب ميان مذاهب، انتقال پيروان يك مذهب به مذهب ديگر را آسان مىكند و موجب بهم خوردن تعادن در پيروان مذاهب مىگردد.
9. اين گمان كه تقريب، پوششى براى نفوذ در مذاهب ديگر و تبليغ آموزههاى مغاير و ايجاد ترديد در آنهاست.
10. اين گمان كه ‹‹تقريب›› حركتى سياسى است، ربطى به دين ندارد!.
من خداوند متعال را گواه مىگيرم كه هيچ كدام از اين شبههها، وارد نيست و از مرحله شبهه و گمان، فراتر نمىروند هر چند با اين كه گروهى اقدام به بررسى و مطالعه اين شبهات و كشف بى پايگى آنها نمايند، مخالفتى ندارم، ولى در اينجا لازم مىدانم كه به حقايق زير، اشارهاى بكنم:
يكم: وقتى مىبينيم كه قرآن كريم به مسأله گفتگو حتى با مشركان و اهل كتاب، اهتمام مىورزد، چگونه مىتوان تصور كرد كه تفاهم ميان مسلمانان را منع كرده باشد؟
دوم: بحث قرآنى و حديثى گستردهاى درباره مدارا، به عنوان صفتى پسنديده براى مسلمانان و كيفيت ارتباط آنان با ديگران وجود دارد كه در اينجا فرصتى نيست تا به تفصيل به آن بپردازيم.
سوم: بزرگان، سران و ائمه مذاهب، در كنار يكديگر مىزيستند و نزد همديگر درس مىخواندند و هر كدام از ايشان به دوران شاگردى نزد ديگرى، افتخار مىكردند، همچنان كه آنان هرگز ادعاى داشتن انحصارى حقيقت را نمىكردند، حال آن كه برخى پيروان آنان را مىبينيم كه حتى از تفاهم با ديگران نيز اجتناب مىورزند.
چهارم: ما شاهد حركت تقريب مذاهب در دهه چهل (ميلادى) در الازهر بودهايم كه بزرگان و علماى گرانقدرى در آن شركت داشتند كه جملگى از علماى بزگوار سنى و شيعه بودند كه پرچم تقريب را برافراشتند و در اين راه گام برداشتند، آيا مىتوان گفت كه شبهههاى ياد شده كه برخى از آنها ريشهاى هم هستند، از ديد آنها پنهان بوده است؟
مرحوم شيخ محمد محمد المدنى، مژده رسان گام ارزندهاى بود كه دانشگاه الازهر را با تدريس فقه شيعه اماميه و زيديه در بزرگترين دانشكده الازهر برداشت. و البته گام ديگر، در همان ايام با وارد كردن فقه اهل سنت در دانشكده معقول و منقول (دانشگاه تهران) از سوى ايران برداشته شد.
پنجم: حركت تقريب امروز پيشرفت گسترده و پذيرش همگانى شايستهاى داشته است، بهترين شاهد اين مدعا، اقدام بزرگترين مجمع فقهى يعنى مجمع فقه اسلامى جده، در ايجاد واحدى به نام ‹‹شعبة التقريب بين المذاهب الاسلاميه›› و نيز ايجاد و برقرارى فضاى همدلى و آزاد منشى در نشستهاى عمومى آن است كه نشان دهنده وحدت منابع و ديدگاهها (در ميان مذاهب مختلف اسلامى) و آغوش باز پذيرش اجزاى مختلف جهان اسلام، نسبت به يكديگر است.
در همين راستا، در جمهورى اسلامى ايران نيز ‹‹مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى›› شكل گرفت كه در شوراى عالى آن، علمايى از مذاهب گوناگون اسلامى عضويت دارند و اين مجمع نيز به نوبه خود ‹‹دانشگاه مذاهب اسلامى›› را بنا نهاده است.
علاوه بر اينها، سازمان جهانى اسلامى علوم و تربيت (ايسكو) نيز ‹‹تقريب›› را به مثابه هدفى براى خود در نظر گرفت و كنفرانسها و گردهمايىهاى متعددى در سرتاسر جهان، درباره آن برگزار كرد. مراكز علمى، دينى در كشورهاى اسلامى از جمله: مراكش، مصر، الجزاير، اردن، سوريه، لبنان، ايران، پاكستان، سودان، مالزى، اندونزى و... نيز در راستاى تأكيد بر همين حقيقت بود كه ميزگردها و كنفرانسهاى بين المللى برگزار كردند.
ششم: لازم است روشن گردد كه منظور ما از ‹‹اصول›› چيست؟ تا معلوم شود كه وقتى مىگوييم در اصول اختلافى وجود ندارد، يعنى چه؟ اگر مباحث تفصيلى مربوط به مرز اسلام و غير اسلام (مسلمانى و غير مسلمانى) را با استناد به آيات قرآنى و روايات شريفه، فشرده سازيم به اين نتيجه مىرسيم كه اين متون، موارد زير را به عنوان مرزهاى مسلمانى در نظر گرفتهاند:
1 . ايمان اجمالى به يكتاپرستى.
2. ايمان به پيامبرى رسول اكرم (ص) و لزوم اطاعت از دستورات و آموزههايى كه از وى شرف صدور يافته است.
3. باور به قرآن كريم و انجام تمامى اوامر و نواحى آن و پذيرش ديدگاهها و آموزههايى كه در بردارد.
4. ايمان به روز رستاخيز.
5. ايمان به اين كه اسلام، مجموعه احكامى است كه رفتارهاى فردى و اجتماعى انسان را سامان مىبخشد و لازم است به مورد اجرا گذارده شوند. كه به نظر من، در مورد اين اصول، ميان مذاهب مختلف اسلامى، هيچگونه اختلافى وجود ندارد، هر چند در مورد جزييات، ممكن است اختلاف نظرهايى وجود داشته باشد، جزيياتى از قبيل:
1. صفات الهى و رابطه آن با ذات (الهى).
2. مسائل فرعى عقيدتى مثل ‹‹جبر و اختيار››، ‹‹قضا و قدر››، ‹‹شفاعت››.
3. اثبات يا رد برخى روايات به لحاظ سند يا مضمون اختلافهاى ديگرى نيز بر آن مرتب مىشود.
4. مسائل مربوط به خلافت و امامت.
5. در برخى از احكام تشريعى :
ولى با اين وصف، همگى اتفاق نظر دارند كه اگر چيزى در قرآن كريم يا سنت شريف نبوى ثابت گشت، بى هيچ ترديدى بايد آن را پذيرفت و بدان تن داد. لازم به يادآورى است كه برخى، تلاش دارند تا با يادآورى پيامدهاى اعتقاد به فلان نظر يا رأى فقهى، طرف مقابل خود را به خروج! از دايره اسلام سوق دهند. چنين روشى در اين عرصه و مادام كه طرف مقابل، چنين الزامى را نپذيرفته است، مردود است، زيرا اگر او اين لوازم را مىپذيرفت، با فرض ايمان به اصول ياد شده، لازم مىآمد كه از آن اعتقاد، دست شويد، در نتيجه نمىتوان كسى را با اين استدلال كه به نظر مان لازمه فلان اعتقاد و پذيرش به همان رأى فقهى يا نفى اصول (يا يكى از اصول) اوليه دين است، از اسلام خارج كرد و بدين ترتيب مسأله اتهام به بدعت و شرك را براى هميشه بايد حل كنيم.
هفتم: روشن است كه منابع شرع از نظر همه مسلمانان، كتاب خدا و سنت نبوى است كه البته با اختلاف نظر در رابطه قرآن با سنت و يا اين كه مثلاً آيا سنت مىتواند احكام علم قرآنى را تخصيص بزند يا خير؟ منافاتى ندارد و نيز با اختلاف نظر در راههاى دسترسى به سنت، و يا با اختلاف در دلالت تقرير نبوى، و يا بالاخره با اختلاف نظر در اين كه آيا پيامبر اكرم (ص) فرمانهاى خود را به اعتبار حاكم بودن صادر فرموده است يا پيامبر بودن؟
هشتم: ما از لحاظ شرعى، از حربه تهمت زنى و شك و ترديد و ايجاد شبهه در نظرات ديگران، منع گشتهايم.
نهم: حركت تقريب، همچنان كه كاملاً روشن است، هرگز در پى ادغام يا ذوب هيچ يك از مذاهب در ديگرى نيست، اين حركت بر اين باور است كه از يك سو، تمامى مذاهب ذخيره و ثروت اين امت و تمدن به شمار مىروند و از سوى ديگر، اعتقادش بر آن است كه ايده مذهب واحد، تنها يك پندار و ايدهاى صرفاً خيالى است.(1)
دهم: احياى حركت تقريب، با توجه به توطئههاى جهانى دشمنان اسلام و وسعت دامنه آن، يك ضرورت اجتنابناپذير براى بيدارى و هوشيارى امت اسلامى است... در واقع احياى اين حركت يك وظيفه واجب عينى براى كسانى است كه توان احياى آن را دارند. و ما به يارى حق در اين راه گام مىگذاريم و از خداى بزرگ طلب يارى مىكنيم و از همه برادران مسلمان در همه نقاط جهان، انتظار همكارى و تعاون داريم.
امام خمينى (ره) بارها در بيانات خود اشاره و يا تصريح كردند: ‹‹دشمن، فرقى بين سنى و شيعه قائل نيست و خواستار نابودى همه مسلمانان است...›› و به همين دليل، اينك وظيفه همه ما مسلمانان - شيعه و سنى - ايجاب مىكند كه در قبال هجوم دشمن - قاتلان انبياء و آغاز كنندگان جنگ صليبى جديد! - با تمام توان به مقابله برخيزيم و در وحدت امت اسلامى بكوشيم و يقين داريم كه خداوند در اين راه، يار و ياور ما خواهد بود: ‹‹ان تنصروا اللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم››.
(12 ربيع الاول 1423 ه - خرداد 1381 )
تهران: سيد هادى خسروشاهى
-------------------------------------------------------------------------
1. هفته نامه بعثت شماره 1102، سال بيست و سوم ص 2.