بعد از آنكه انورسادات مجلس منتخب سال 76 را به خاطر وجود 15 عضو مخالف برنامه كمپ ديويد و پيمان صلح با اسرائيل، منحل كرد و قول داد! كه در انتخابات آينده آنان را حذف كند. از ميان آنها، در حال حاضر كسي جز استاذ (نصار) پيروز نشد كه اقدامات اداري و امنيتي براي حذف او ناتوان ماند - بخاطر توانمندي خانوادگي وي در استان اسيوط در جنوب مصر و حوادثي كه به درگيري مرگ و زندگي در حمايت از نامزدشان تبديل شده بود - پيروز گرديد.اين يك هشدار زود هنگام بود كه مفاد آن عبارت بود از اينكه عوامل موثر سنتي كه حزب (الوطني) تكيه بر آن رابرگزيده بود - بجاي آنكه در آنها بازنگري كند - عواملي است كه ميتوانست عليه خود حزب فعال گردد و در غير منافع حزب بكار برده شود!. اين هشدار به يك اشاره روشن و خطرناك در انتخابات 1990 كه اكثر احزاب اپوزيسيون آنرا تحريم كردند، تبديل شد. باتحريمي كه موجب شد اين انتخابات در اساس صحنه درگيري بين حزب الوطني و انشعابيون آن گردد.
هنگامي كه نزديك صد نفر از اين جدائي خواهان پيروز شدند، روشن بود كه بيشترشان تكيه بر عوامل مؤثر سنتي داشتند، عواملي كه تأكيد بر آن دارند نشان داد كه براي مصلحت كساني كه بخوبي از آن بهره ميبرند، كار ميكنند.و براي بار دوم، حزب حاكم در قرائت معناي اين اشاره، عليرغم آنكه تقريباً با تمام جوانبش در انتخابات 1995 تكرار شد، اشتباه كرد و با شكست بزرگي مواجه شد ولي مستقلها يا انشعابيون با پيروزي قاطع خود، توانستند با ملحق شدن به حزب ضعف آن را جبران كنند. اما احزاب مخالف كه عوامل به شكست كشاندن آنها از انتخاباتي تا انتخاباتي ديگر! بيشتر شده بود، هيچ تلاشي در جهت نوسازي خود بعمل نياورند. بگونه ايكه در آغاز صرفاً مشغول به گلايه از موانع تحميل شده برخود بودند، در حالي كه در تمام فضاي اجازه داده شده به آنها، در خارج از موانع تحركي نداشتهاند.
از همان آغاز احزاب مخالف به خوبي درك كردند كه طبيعت نظام سياسي به آنها اجازه انجام وظيفه اصلي احزاب را كه عبارت گردآوري منافع و بيان آن براي رقابت در جهت دستيابي به قدرت است، نميدهد. از اين رو تمام تلاش خود را در جهت تغيير اين طبيعت كه نام آن تعدد مقيد و محكوم از بالاست، متمركز كردند.اما اين احزاب در برگزيدن راه و وسيله، هنگامي كه با كوشش فراوان براي نوسازي بنياد سياسي اجتماعي - فرهنگي مشغول مطالعه براي اصلاح سياسي (و احياناً قانون اساسي) بودند، دچار اشتباه شدند.
زيرا نظام سياسي - هر نظامي كه باشد - در خلاكار نميكند، بلكه در يك چهارچوب خاص فعاليت دارند كه تحول بخشيدن به نظام سياسي را به تغيير در محيط خود مرتبط ميسازد، لذا هرگاه كه قرار باشد اصلاحي در آن صورت پذيرد، ضروري است كه محيط آن در بردارنده مقدمات پذيرش چنين اصلاحي باشد.بعنوان مثال: اگر يك نظام سياسي، يك نظام سنتي متكي بر عوامل خانوادگي و عشيرهاي و دسته بنديهاي روستائي و شبه مدني باشد، اصلاح سياسي - درصورت تحقق - يك اصلاح اجرائي خواهد بود كه امكان رقابت سياسي و حزبي را فراهم نميآورد و بلكه صرفاً عوامل درگيريهاي سنتي را تشديد ميبخشد.
از اين رو نظارت كامل قضائي در انتخابات 2000، يك رقابت سياسي و حزبي آزادي را به بار نياورد، بلكه موجب به وجود آمدن يك صحنه درگيري ميان اشخاص و خانوادهها و دستهبنديهاي روستائي و شبه مدني شد كه احزاب سياسي - بويژه احزاب مخالف - در حاشيه آن قرار داشتند. بگونهاي كه اكثر چند نامزدي كه از ميان اين احزاب پيروز شدند، تكيه بر مقدمات غيرحزبي، نه فقط در مناطق روستائي بلكه همچنين در مناطق شهري، داشتند.آثار و نتايج انتخابات بر آينده احزابنتايج انتخابات تحرك وسيعي را در ميان تمام احزاب در سطوح گوناگون بوجود آورد، ولي اين تحرك به حدي نبود كه احزاب را به روياروئي حقيقي بكشاند، با توجه به اينكه بعضي از آنها بويژه حزب الوفد، اصلاحاتي را در درون حزبش آغاز نموده است.
احزاب مخالف همچنان ضعف حضورشان در انتخابات را، بوسيله وجود قيد و بندهاي تحميلي بر آنها، توجيه ميكنند در حالكيه نظارت قضائي! در هنگام رايگيري منجر به كم شدن تقلب در صندوقهاي انتخابات و تقليل باطل كردن كارتها و بستن صندوقهاي راي گيري گرديد! ولي دخالتهاي افراد خارج از كميتههاي راي گيري بر عليه نامزدهاي اخوانالمسلمين، كه بر خلاف ساير احزاب مخالف قانوني در انتخاباتها يكي پس از ديگري نقش بهتري را ايفا ميكند، متمركز شده بود و نامزدهاي احزاب مخالف، نتوانستند مانع اقدامات قلع و قمع بعمل آمده از خارج كميتههاي راءيگيري شوند و البته اين موضوع را نميتوان ضعف عملكرد انتخاباتي احزاب مخالف ذكر كرد...
اخوانالمسلمين بيشتر از همه احزاب مخالف، موانعي را در پيش رو دارد، ولي چند برابر احزاب مخالف بر اين موانع فائق آمده است و در ارتباط با مردم و وادار كردن آنها به شركت در انتخابات و ثبت نام براي گرفتن كارت انتخاباتي موفق بوده در حاليكه گردهمائيهاي عمومي هم برگزار نميكند.پس، برگزاري اجلاسها و گردهمائيها تنها وسيله و مهمترين راهكار براي فعاليتهاي حزبي نيست.
در جوامع دموكراتيك امكان برپائي اجلاس بطور روزانه و در هر خياباني وجود دارد، ولي هميشه اين كار صورت نميگيرد. ارتباط مستقيم با مردم از طريق كارهاي صنفي و محلي، داراي صبغه اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بهترين وسيله فعاليت حزبي حتي در كشورهاي دموكراتيك قلمداد ميگردد، تا چه رسد به كشورهائي كه در مرحله توسعه دمكراتيك بسر ميبرند و نياز به گسترش نقش احزاب را دارند، اگر امكان ارتباط مستقيم با مردم نباشد، نقش روزنامههاي حزبي در صورت شناخت مردم از حزب و روزنامه آن، مؤثرتر خواهد بود.بايد يادآور شد كه هم اكنون ما در مصر شاهد تغيير و تحولات در نقش، كار كرد، انتشار و اهتمام به خواندن روزنامههاي حزبي ميباشيم در حاليكه آزاديهاي مجاز آن روزنامهها كم نيست، احزاب مخالف نسبت به نقش جديد سياسي و اجتماعي خود غافل شدهاند، تا جائي كه اعتبارات قديمي حزب نقش اساسي را در انتخابات ايفا نموده و تعميق آنها بطور كم سابقهاي، موجب بسياري از تعصبهاي محلي و منطقهاي بيجا در انتخابات سال 2000 ميلادي، گرديد. تا جائي كه تعصب نسبت به روستائي بودن يا تولد در فلان دهكده!!، دستاويز افتخار جوانان دانشگاهي گرديد، زيرا آنها ويژگي خاصي در حزب نديدهاند تا به آن افتخار بورزند. بنابر اين يا احزاب نتوانستندبا آنها ارتباط برقرار كنند و يا آنها تصوير بدي از اعمال فرصتطلبانه و غير اخلاقي برخي رهبران داخلي يا مركزي احزاب را دريافت كردهاند كه موجب دوري آنها از فعاليتهاي باصطلاح حزبي شده است.با توجه به موارد فوق، اصلاح عملكرد احزاب در ابعاد سهگانه ذيل ممكن خواهد بود:
الف: اصلاح وظائف احزاب. عملكرد هر حزب به چگونگي تعيين وظائف آن وابسته است. درست است كه وظائف احزاب در ادبيات سياسي معاصر بيان شده است و عبارتند از: تعيين منافع، تبيين منافع، تربيت سياسي، نوگرائي سياسي و سعي در رسيدن به قدرت (حكومت) و... ولي وظائف فوق براي احزاب مربوط به دولتهاي دموكراتيك پيشرفته است، اما در كشورهائي كه در مسير توسعه دموكراتيك حركت ميكنند و مقدار كمي از اين راه را پيمودهاند لازم است كه اولويت بندي وظائف احزاب سياسي را به اين ترتيب تغيير دهند.
يعني ابتدا به نوگرائي سياسي و تربيت سياسي بپردازند و سپس به تعيين منافع و تبيين آنها اقدام كنند.گفتني است كه هنوز در مصر اغلب احزاب بر جبههگيريها تكيه نموده و فرصت زماني رقابت براي رسيدن به حكومت را از دست ميدهند و بسياري از وقت خود و فعاليتهاي خود را در راه تلاش براي تغيير شرايطي كه هميشه در حال تغيير است، هدر ميدهند، در حاليكه اين وظائف ثانويه احزاب بوده و مهمترين وظيفه حزب نوگرايي سياسي است. لازم به توضيح است كه اين وظيفه اخير در كشورهاي در حال توسعه شكل ديگري به خود ميگيرد و علاوه بر اينكه اولين و مهمترين وظيفه در مدت زمان معيني محسوب ميگردد، ولي از زاويه توسعه دامنه وظائف حزبي در كشورهاي توسعه يافته، ابتدا به تربيت سياسي اعضاي اصلي حزب اقدام ميكنند و سپس به تربيت اعضاي درجه دوم در هنگام عضوگيري جديد ميپردازند و اين تربيت سياسي، مبتني بر اصول و مواضع حزب ميباشد، ولي در كشورهاي در حال توسعه، بناچار تربيت دموكراتيك عام براي همه افراد جامعه مدنظر است و فقط براي اعضاي حزب صورت نميگيرد.
در اينجاست كه دو وظيفه: تربيت و نوسازي، در راستاي گسترش دامنه مشاركت سياسي افراد جامعه نه مشاركت حزب خاصي، با هم تلاقي پيدا ميكنند.حزب نميتواند وظيفه تعيين منافع را محقق كند مگر اينكه مشاركت سياسي، توسعه يافته باشد و شرايطي بوجود آيد تا بتواند بين منافع گوناگون تميز دهد و آن را متبلور سازد. اگر احزاب سياسي در ابتداي تجربه حزبي كنوني در مصر، حق اين وظيفه را ادا ميكردند، شايد الان عملكرد احزاب سياسي وضعيت ديگري داشت.
ب: نوگرائي تشكيلاتي، تكرار ذكر آنچه در باره اهميت تشكيلات دموكراتيك حزبي و مشكلاتي كه احزاب از آنها رنج ميبرند، فايدهاي ندارد، زيرا اين مشكلات مشخص بوده و راه حل آنها نيز معروف است! ولي نكتهاي كه در كنار مسئله تشكيلات حزبي مهم به نظر ميرسد اينست كه ما همواره بر ساختار هرمي - يعني رابطه بين رهبري و كادر حزب - متمركز ميشويم. يكي از مهمترين مشكلات احزاب مصر بطور خاص، وجود (تمركز شديد) در آنهاست كه آثار آن خيلي هم بارز است بويژه اگر كه حزب (قاهره) اي (منسوب به پايتخت مصر) باشد...
و اين يكي از دلائل ضعف ساختار تشكيلاتي احزاب بوده و اثرات بزرگ و خطرناكي در پي دارد.آخرين انتخابات پارلماني، قدرت اعتبارات محلي را ظاهر كرد. درست است كه اين اعتبارات هميشه نيرومند و قوي بوده ولي اكنون قويتر شدهاند و هر كسي كه مسائل انتخابات اخير را به دقت بررسي و مطالعه كند، متوجه رشد سريع اين اعتبارات خواهد شد. نسل جديد در استانها تمايل به حزبي كه در قاهره! مديريت ميشود، ندارند! زيرا تعصب محلي همانطور كه اشاره شد، بطور بيسابقهاي رشد يافته است و يكي از علل آن تعصب و ضعف حضور احزاب در استانهاست.شايد مناسب باشد كه احزاب در صدد ايجاد تشكيلات بدون (مركزيت تام) باشند، يعني تشكيلات حزبي در هر استان، داراي استقلال نسبي گردد تا بتواند فعاليتها و تحركاتي، داشته باشد. البته معمولاً احزاب بايد شعباتي در استانهاي مختلف داشته باشند ولي الان فقط مقرهاي حزبي وجود دارد كه بمثابه شعبه، به معناي دقيق آن نيست. زيرا كه شعبه حزبي داراي استقلال زيادي در عمل است. يعني هر شعبه حزب، داراي رئيس، هيات رئيسه و كنفرانس يا مجمع عمومي و صلاحيتهاي كاملي است كه متعلق به حزب در استان ميباشد. لذا رهبري هر حزبي ميتواند اين شعبه را ايجاد كند، ولي اين موضوع تنها بر روي كاغذ! نزد برخي از احزاب ذكر شده است. در حاليكه لازم است اين كار، در تمام ابعادش محقق گردد. همانطوري كه در مباني احزاب غيرمتمركز در اروپا وجود دارد و ضروري است كه در دورهاي حداقل ده ساله، طي شود تا احزاب در خلال اين دوره به شعبات خود صلاحيتهاي شعبه مستقل را واگذار نمايند و اين خطري براي ساختار تشكيلات مركزي حزبي ندارد، زيرا جدائي شعبه حزبي در يك استان از حزب مادر، مطلقاً بيمعنا خواهد بود، بلكه در مقابل اين احساس مشاركت فعال و نقش حقيقي باعث وابستگي بيشتر به حزب مادر ميگردد. البته تاكنون چنين كاري در مصر تحقق نيافته است.ج: نوگرائي اطلاعاتي كه مربوط به شناخت احزاب نسبت به خود و محيط اطراف ميباشد. هماكنون احزاب در كشورهاي توسعه يافته به مؤسسات اطلاعاتي و تحقيقاتي تبديل شدهاند. حزبي كه در عصر اطلاعات وجود دارد. اگر مانند حزب در ابتداي قرن بيستم عمل كند، حزب محسوب نخواهد شد.
همانطوري كه خود رهبران احزاب مصري نيز در اين باره صحبت كردهاند.حقيقت اين است كه حزبي كه داراي بانك اطلاعاتي معقول - حتي غيركامل - نباشد، موجوديت واقعي ندارد و به همين دليل اين احزاب، نياز به نوگرائي حقيقي دارند، زيرا همچنان به پايگاههاي سنتي و محدود اعتماد ميكنند و متاسفانه برخي از آنها داراي اين پايگاهها هم نيستند و اين بارزترين بخش از مشكلات احزاب مصر را تشكيل ميدهد و نشانگر آن است كه احزاب متاسفانه خودشان را هم نميشناسند.تحولاتي كه لازمه آنها تحقق شناخت اطلاعاتي ميباشد بايد ايجاد گردد و چارهاي ديگر نيست. اگر احزاب اهميت بانك اطلاعاتي نوين را درك نكنند، نخواهند توانست از بحرانهاي كنوني مانند اصلاح وظائف وتشكيلات حزبي كه حل آنها مبتني بر وجود مراكز اطلاعاتي وتحقيقاتي پيشرفته است، نجات يابند و اين مراكز اطلاعاتي و تحقيقاتي، بايد هميشه درحال تغيير و تكامل باشند، نه اينكه فقط نام زيباي آنها (زينت بخش اساسنامه برخي از احزاب) گردد.
--------------------------------------------------------------------
1- منبع اصلي اين بحث كتاب قطور (التقرير الاستراتيجي العربي) نشريه تحقيقاتي سالانه مؤسسه الاهرام، قاهره، (چاپ 2001 ميلادي) است... لازم به يادآوري است كه اين بحث دو سال قبل در قاهره تهيه گرديد و متاسفانه بعلت اشتغالات روزمره، بازنگري و تكميل آن - با حذف يا اضافاتي درمتن، برحسب برداشتهاي اينجانب در مدت اقامت در مصر - تا به امروز به تاخير افتاد، ولي بهرحال براي خواننده ايراني، مطلب كهنهاي نخواهد بود، بويژه كه مشكل احزاب مصري درمورد انتخابات جديد رياست جمهوري مصر همچنان پا برجااست.