• صفحه اصلي
  • زندگينامه
  • كتابها
    • كتب فارسي
    • كتب عربي
    • دانلود كتاب
  • مقالات
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • مصاحبه
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • خاطرات
    • علما و مراجع
    • شخصيت هاي داخلي
    • شخصيت هاي بين المللي
  • آلبوم
    • شخصيتهاي بين الملي
    • شخصيتهاي ايراني
    • علما و مراجع
    • كنفرانسها
    • مصر
    • واتيكان
    • متفرقه
  • ويژه نامه
  • اخبار
    • اخبار سايت
    • اخبار فرهنگي
  • پيوندها
  • تماس با ما

ويژه نامه

يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه
يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه

تبليغات

پايگاه اطلاع رساني مركز بررسي هاي اسلامي جستجوي كتاب در كتابخانه مركز بررسي هاي اسلامي نرم افزار مجموعه آثار استاد خسروشاهي در نور فروش اينترنتي كتب انتشارات كلبه شروق

ارزيابي موقعيت احزاب مصر (قسمت دوم)


اختلال بافت و تركيب حزبي احزاب سياسي مصر، از پايان دهه 80 از بحران تشكيلاتي و سازماني رنج مي بردند كه اين امر در دهه گذشته شدت يافت و بحراني تر گرديد، تا اينكه با آخرين انتخابات مجلس، در پاييز سال 2000 ميلادي، علائم و نشانه هاي آن برهمگان روشن شد.

ارزيابي موقعيت احزاب مصر(2)

چپ‌ ناصري‌ و تجمعي: (جمودابدي) !دو سازمان‌ چپ‌ گراي‌ (حزب‌ ناصري) و (حزب‌ تجمع) از تجديد و نوسازي‌ كلام‌ سياسي‌ شان‌ در جهت‌ انسجام‌ با خواسته‌هاي‌ زمان‌ و تحولات‌ منطقه‌اي‌ بين‌ المللي‌ كه‌ جهان‌ در طول‌ دو دهه‌ اخير با آن‌ مواجه‌ بوده‌ است، عاجز و ناتوان‌ ماندند، گرچه‌ بنظر مي‌رسد حزب‌ تجمع‌ چپ‌ وضعيت‌ بهتري‌ در اين‌ زمينه‌ داشت‌ و بحران‌هاي‌ داخلي‌ آن‌ در اساس‌ به‌ چگونگي‌ (تجمعي) بودن‌ آن‌ مربوط‌ مي‌شد.استمرار وضعيت‌ حزب‌ تجمع‌ بشكل‌ سازماني‌ (جبهه‌اي) مانند، - متشكل‌ از كمونيست‌ها و چپ‌ها - و باقيمانده‌ ناصري‌ها، به‌ هرگونه‌ فرصت‌ حقيقي‌ در مقابل‌ طرح‌هاي‌ تجديد حزب‌ پايان‌ داد، بگونه‌اي‌ كه‌ صيغه‌ تجمع‌ تا حد زيادي‌ مانند خاك‌ ريزي‌ بود كه‌ حالت‌ جمود فكري‌ و سياسي‌ و تشكيلاتي‌ حزب‌ را بيش‌ از ده‌ سال‌ عليرغم‌ تمامي‌ حوادث‌ منطقه‌اي‌ و جهاني‌ - كه‌ به‌ تفكر اشتراكي‌ بطور عام‌ و كمونيستي‌ بطور خاص‌ وزيده‌ بود - پشت‌ سر خود پنهان‌ مي‌كرد. (صبغه‌ تجمعي) ، بدون‌ تظاهر كمونيست‌ها - جريان‌ مسلط‌ داخل‌ حزب‌ تجمع‌ - گذر نهايي‌ آن‌ از ماركسيسم‌ بمعناي‌ سنتي‌ آن‌ را تشكيل‌ مي‌داد، چرا كه‌ آنها در مقابل‌ افكار عمومي، خود را (تجمعي!) و (نه‌ كمونيست) ! معرفي‌ مي‌كردند و لذا بحث‌ در مورد مواضع‌ آنان‌ فقط‌ به‌ اعتبار (تجمعي) بودن‌ آنها صورت‌ مي‌گرفت، كما اينكه‌ اين‌ صبغه، جريان‌ چپ‌ غيرماركسيستي‌ در داخل‌ تجمع‌ را از تبديل‌ شدن‌ به‌ يك‌ حزب‌ كمونيستي‌ دموكراتيك!، بمعناي‌ موجود در بسياري‌ از كشورهاي‌ دموكراتيك‌ جهان، محروم‌ مي‌كرد.اما (حزب‌ ناصري) كه‌ بر مردمي! بودن‌ تجربه‌ ناصري‌ در صحنه‌ مصري‌ تكيه‌ داشت، فكر مي‌كرد كه‌ با چاپ‌ عكس‌هاي‌ عبدالناصر! در صفحه‌ اول‌ روزنامه‌ هفتگي‌ ارگان‌ - العربي‌ - و نيز در پوسترهاي‌ برنامه‌هاي‌ تبليغاتي‌ و انتخاباتي، جهت‌جمع آوري افراد در صحنه سياسي ودر كنار آنان كافي باشد .

‌البته‌ حزب‌ فقط‌ از بحران‌ در كلام‌ و لغت‌ سياسي‌ اش‌ رنج‌ نمي‌برد، بلكه‌ هميشه‌ شاهد انشعابات‌ و جدائي‌هاي‌ پي‌ در پي‌ و مكرر! بود كه‌ عضويت‌ افراد عادي‌ در آن‌ را كاهش‌ مي‌داد، بخصوص‌ با آرزوهاي‌ بزرگي‌ كه‌ بسياري‌ از ناصري‌ها در مورد (قدرت‌ فوق‌ العاده) حزب‌ ناصري‌ در ابتداي‌ تاسيس‌ آن، ابراز مي‌كردند! ولي‌ حزب‌ شاهد تحولات‌ مثبتي‌ با صدور مجدد روزنامه‌ ارگان، بصورت‌ هفتگي‌ و پيدايش‌ رهبران‌ جديد! شاهد نشاط‌ و فعاليت‌ بيشتري‌ گرديد.و بدينگونه‌ است‌ كه‌ خالي‌ بودن‌ صحنه‌ آخرين‌ انتخابات‌ پارلماني‌ از تمامي‌ احزاب‌ مصري‌ اعم‌ از چپ‌ يا راست‌ و نيز احزاب‌ مخالف‌ و دولتي، عجيب‌ و دور از انتظار بنظر نمي‌رسيد!دوم: غياب‌ احزاب‌ و بازگشت‌ اخوان‌1- انتخابات‌بدون‌ حزب!برگزاري‌ انتخابات‌ قانونگذاري‌ در سال‌ 2000 در واقع‌ يك‌ اعلام‌ عملي‌ ضعف‌ و ناتواني‌ شديدي‌ بود كه‌ احزاب‌ در ايفاي‌ نقش‌ خود در روند انتخابات، دچار آن‌ شده‌ بودند و اين‌ ضعف‌ در بعضي‌ مواضع‌به‌ حدي‌ مي‌رسيد كه‌ بيانگر عدم‌ وجود و حضور هرگونه‌ تحركي‌ نه‌ تنها در روند اجتماعي، بلكه‌ در روند فعاليت‌ سياسي‌ بود.دلائل‌ ضعف‌ فعاليت‌ حزبي‌ اعم‌ از حزب‌ حاكم‌ و يا حزب‌ مخالف‌ و بطور كل‌ احزاب، با يكديگر تفاوت‌ دارند. حزب‌ حاكم‌ از بحران‌ تداخل‌ فعاليت‌ آن‌ با سيستم‌ دولتي‌ كه‌ فعاليت‌ آن‌ را تحت‌ تاثير بروكراسي‌ شديد قرار داده، رنج‌ مي‌برد و لذا رهبران‌ و كانديداهاي‌ حزب‌ از تدوين‌ انديشه‌ و تفكر سياسي‌ عاجز مي‌باشند و بالطبع‌ شناسايي‌ و آشنايي‌ با حزب‌ و فرق‌ گذاشتن‌ بين‌ آن‌ و هر نهاد دولتي، با داشتن‌ اختيارات‌ محدود و امكانات‌ كم، مشكل‌ بنظر مي‌رسد.اين‌ موضوع‌ شايد موجب‌ شده‌ تا گرايش‌ كانديداها به‌ حزب، يك‌ گرايش‌ كارمندي! و عضويت‌ صرف، جهت‌ تحقق‌ منافع‌ شخصي‌ باشد و زماني‌ كه‌ اين‌  مصلحت‌ از بين‌ برود و يا تحقق‌ آن‌ امكان‌ پذير نباشد، اين‌ افراد بدنبال‌ فرصت‌ و زمينه‌ شغلي! ديگري‌ در مكان‌ ديگري، خواهند بود و شايد جابجائي‌ سياسي‌ كه‌ منجر شد تا اكثر كانديداهاي‌ (حزب‌ ملي) از داخل‌ صفوف‌ حزب‌ به‌ جرگه‌ (مستقل‌ها) جهت‌ رويارويي‌ با كانديداهاي‌ اصلي‌ حزب‌ در صحنه‌ انتخابات‌ بي‌ رحم، رو بياورند به‌ دليل‌ سرخوردگي‌ بود كه‌ اكثر اين‌ كانديداها در فعاليت‌ حزبي‌ خود دچار آن‌ شده‌اند. در حاليكه‌ آنچه‌ انتظار مي‌رود اين‌ است‌ كه‌ اصول‌ و اهداف‌ حزب‌ بايد كانديداها را در حيات‌ سياسي‌ درگير و فعال‌ نمايد.در مورد احزاب‌ مخالف‌ بايد گفت‌ كه، آنها حتي‌ موفق‌ نشدند كه‌ تمام‌ حوزه‌هاي‌ انتخاباتي‌ را پوشش‌ بدهند و لذا تعداد كل‌ كانديداهاي‌ احزاب‌ مخالف‌ 389 نفر بود و اين‌ احزاب‌ نتوانستند پوشش‌ لازم‌ را جهت‌ اكثر اين‌ كانديداها و جذب‌ انتخاب‌ كنندگان‌ ايجاد نمايند. بنابراين‌ اكثر اين‌ احزاب‌ در نهايت‌ از مبارزه‌ انتخاباتي‌ باز ماندند و بسياري‌ از آنها به‌ فعاليت‌هايي‌ پرداختند كه‌ هيچ‌ ربطي‌ به‌ سياست‌ و فعاليت‌ سياسي‌ نداشت. اما تعداد ديگري‌ يعني‌ احزاب‌ اصلي‌ مخالف‌ همانند احزاب‌ وفد، ناصري‌ و عمل(كار) نيز نقش‌ و حضور آنها با ضعف‌ شديد، همراه‌ بود.البته‌ حزب‌ (العمل كار) تقريباً از صحنه‌ انتخابات‌ بعلت‌ توقف‌ موقت‌ فعاليت‌ آن‌ بدور بود. حزب‌ ناصري‌ نيز فقط‌ توانست‌ يك‌ كانديداي‌ حزبي‌ خود را به‌ مجلس‌ بفرستد و ديگر نمايندگان‌ آن‌ بعنوان‌ مستقل‌ در انتخابات‌ شركت‌ و يكي‌ از آنها بعد از پيروزي، به‌ حزب‌ پيوست! و ديگري‌ صرفاً بعنوان‌ عضو هيئت‌ پارلماني‌ حزب‌ معرفي‌ شد!همچنين‌ حزب‌ (الوفد) ، عليرغم‌ اينكه‌ بسياري‌ انتظار داشتند اين‌ حزب‌ كرسي‌هاي‌ بسياري‌ - بويژه‌ اينكه‌ رهبران‌ آن‌ با اطمينان‌ زياد از روياروئي‌ و دستيابي‌ به‌ 100 كرسي! صحبت‌ كرده‌ بودند - بدست‌ بياورد و در مبارزه‌ انتخاباتي‌ ناكام‌ ماند.

1- حزب‌ (الوفد) در اين‌ انتخابات‌ 224 كانديدا بيش‌ از مجموع‌ تمام‌ كانديداهاي‌ ديگر احزاب‌ - معرفي‌ نمود، اما اكثر اين‌ كانديداها حالت‌ شكلي! و در واقع‌ آماري‌ - دكوري! داشتند و تعدادي‌ از آنها در آخرين‌ لحظات‌ بعد از عدم‌ موفقيت‌ در پيوستن‌ به‌ ليست‌ حزب‌ حاكم، به‌ حزب‌ وفد پيوسته‌ بودند تا بلكه‌ حزب‌ الوفد براي‌ آنها پوشش‌ تبليغاتي‌ مناسبي‌ فراهم‌ نمايد.در همين‌ راستا مبارزات‌ انتخاباتي‌ حزب‌ تجمع‌ نيز همانند مبارزات‌ سابق‌ تكرار شد و نتايج‌ آن‌ تقريباً همانند گذشته‌ كسب‌ 6 كرسي‌ بود، حزب‌ تجمع‌ در انتخابات‌ گذشته‌ 5 كرسي‌ كسب‌ نموده‌ بود، و البته‌ در اين‌ انتخابات‌ نيز همان‌ شعارهاي‌ انتخاباتي‌ گذشته‌ حزب‌ تبليغ‌ شد.بدين‌ ترتيب‌ اكثر احزاب‌ تقريباً از مبارزه‌ انتخاباتي‌ كنار رفتند و تاءثير آنها در روند و فعاليت‌ سياسي‌ نيز از بين‌ رفت. بدين‌ ترتيب‌ بحران‌ ايجاد شده‌ بصورت‌ يك‌ بحران‌ تشكيلاتي‌ و ساختاري‌ بروز نمود، كه‌ رابطه‌ اساسي‌ با مديريت‌ سازماني‌ و جمود تفكر سياسي‌ داشت‌ و موانع‌ غير دموكراتيك‌ تحميل‌ شده‌ بر فعاليت‌ سياسي، تنها علت‌ اين‌ حالت‌ محسوب‌ نمي‌شود (بلكه‌ احزاب‌ دچار خود محوري‌ شده‌ بودند)!.

شايد اين‌ مطلبي‌ باشد كه‌ جماعت‌ اخوان‌المسلمين‌ در آخرين‌ انتخابات، در حاليكه‌ با موانعي‌ شديدتر و بيشتر از آنچه‌ بر احزاب‌ قانوني‌ تحميل‌ شده‌ بود روبرو بود - خلاف‌ آنرا اثبات‌ نمود. مهمترين‌ اين‌ موانع، غير قانوني‌ بودن‌ سازمان‌ اخوان‌ بطور كلي‌ بود، اما عليرغم‌ اين، اخوان‌ نه‌ تنها نتايجي‌ بهتر از مجموع‌ احزاب‌ مخالف‌ كسب‌ نمود، 17 نماينده‌ در پارلمان، بلكه‌ مبارزه‌ انتخاباتي‌ خود را با توانائي‌ بالا و كفايت‌ سياسي‌ كامل‌ اداره‌ نمود، بگونه‌اي‌ كه‌ تنها رقيب‌ متعادل‌ با مستقل‌هاي‌ بي‌تشكيلات، و. قدرت‌ اول‌ اين‌ انتخابات‌ شناخته‌ شد.

2- (تشكيلات) اخوان‌ و نهاد غير تشكيلاتي‌ مستقل‌هاپديده‌ مستقل‌ها در انتخابات‌ قانونگذاري‌ اخير - بعنوان‌ يكي‌ از نمادهاي‌ اصلي‌ كه‌ توانست‌ بحران‌ احزاب‌ سياسي‌ در مصر را پشت‌ سر بگذارد، به‌ منصه‌ ظهور رسيد و براي‌ اولين‌ بار از زمان‌ شروع‌ تجربه‌ تعدد احزاب، مستقل‌ها توانسته‌اند بيش‌ از كرسي‌هاي‌ حزب‌ ملي، حاكم، كرسي‌ بدست‌ بياورند.

نمايندگان‌ مستقل‌ در اين‌ انتخابات، قبل‌ از پيوستن‌ به‌ حزب‌ حاكم، 232 كرسي‌ بدست‌ آوردند و (حزب‌ ملي) حاكم‌ در مرتبه‌ دوم‌ قرار گرفت، چنانچه‌ كانديداهاي‌ رسمي‌ آن‌ 172 كرسي‌ بدست‌ آوردند، و جناح‌ اسلامي‌ با كسب‌ 19 كرسي‌ كه‌ 17 نفر از اخوان‌المسلمين‌ وابستگي‌ دارند، در مرتبه‌ سوم‌ قرار گرفت‌ و بعد از آن‌ حزب‌ وفد مرتبه‌ چهارم‌ را با كسب‌ 7 كرسي‌ به‌ خود اختصاص‌ داد، و حزب‌ تجمع‌ چپ‌ 6 كرسي‌ كسب‌ كرد و حزب‌ ناصري! فقط‌ يك‌ كرسي‌ بدست‌ آورد و دو نفر، همانگونه‌ كه‌ ذكر شد، بعد از پيروزي‌ بطور مستقل، به‌ آن‌ پيوستند.216 كانديداي‌ مستقل‌ در پيوستن‌ به‌ حزب‌ ملي‌ حاكم! بعد از اينكه‌ بعنوان‌ نماينده‌ انتخاب‌ شدند، با هيچگونه‌ ملاطفتي‌ روبرو نشدند و با پيوستن‌ اين‌ تعداد مستقل؟ نمايندگان‌ (حزب‌ ملي)388كرسي‌ از 444 كرسي‌ را، و بدون‌ محاسبه‌ ده‌ كرسي‌ كه‌ رئيس‌ جمهور براساس‌ نص‌ قانون‌ اساسي‌ مصر منصوب‌ مي‌كند، كسب‌ نمودند!البته‌ اكثريت‌ قريب‌ به‌ اتفاق‌ نمايندگان‌ مستقل، از حالت‌ بي‌نظمي‌ عمومي‌ كه‌ مصر از لحاظ‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ با آن‌ روبرو مي‌باشد، بهره‌برداري‌ نمودند، آنها بدون‌ داشتن‌ رنگ‌ حزبي‌ و گرايش‌ سياسي‌ در واقع‌ نماينده‌ تشكل‌هاي‌ فردي‌ تازه‌ به‌ تمدن‌ رسيده! و خدماتي‌ بودند كه‌ هيچگونه‌ تجربه‌ و يا پيشرفت‌ سياسي‌ در تشكيلات‌ حزبي، نداشتند و در نتيجه‌ از داشتن‌ مهارت‌ و دانش‌ يك‌ كادر سياسي‌ بي‌ بهره‌ بودند.

اين‌ درست‌ است‌ كه‌ تعدادي‌ از آنها قرباني‌ بسياري‌ از پارامترها و شرايط‌ سويي‌ بودند كه‌ بر روند انتخابات‌ كانديداها، بويژه‌ در داخل‌ حزب‌ ملي، حاكم‌ است‌ و موجب‌ دور شدن‌ آنها از حزب‌ شده‌ بود، بشمار مي‌آيند، اما در عين‌ حال‌ خود آنها نيز همزمان‌ تلاشي‌ در جهت‌ اتخاذ يك‌ روند سياسي‌ واضح‌ و جايگزين‌ براي‌ خود انجام‌ ندادند.در واقع‌ بسيار مشكل‌ است‌ همتا و نظيري‌ براي‌ اين‌ تعداد بي‌شمار كانديداي‌ مستقل! در هر مكان‌ ديگري‌ از دنيا، حتي‌ در كشورهائي‌ با سيستم‌ چند حزبي، پيدا و معرفي‌ نمود.اين‌ حالت‌ صرفاً بيان‌ كننده‌ معاني‌ بي‌ ارزشي، نيرنگ‌ و شخصيت‌ كاذب‌ حاكم‌ در جامعه‌ مصري‌ و در نقطه‌ مقابل، مخالف‌ با ارزش‌ كار تشكيلاتي‌ و حزبي‌ مي‌باشد.اين‌ وضعيت‌ سهمگين‌ و نقش‌ مستقل‌ها موجب‌ شد تا اين‌ حالت‌ در مقابل‌ (كلمه‌ سياسي) و يا نمايي‌ سياسي، قرار بگيرد.

 و در واقع‌ اين‌ موضوع‌ ناشي‌ از حالت‌ جمود سهمگيني‌ است‌ كه‌ احزاب‌ سياسي‌ مصر به‌ آن‌ مبتلاء شده‌اند و موجب‌ كاهش‌ شديد اعضاء و تاءثير آن‌ در جامعه‌ شده‌ است.در مقابل‌ اين‌ وضعيت، كانديداهاي‌ مستقل‌ اخوان، از خود چهره‌ ديگري‌ از معادله‌ (مستقل‌هاي‌ ملي) با وجهه‌اي‌ غير تشكيلاتي‌ نشان‌ دادند.الف - اخوان‌ مستقل، ساختار تشكيلاتي‌ و شعارهاي‌ انتخاباتي‌معني‌ سياست‌ و فعاليت‌ حزبي‌ در مصر، در حال‌ حاضر خود چيزي‌ نسيت‌ كه‌ دنيا در طول‌ چهار دهه‌ بعد از جنگ‌ دوم‌ جهاني‌ آن‌ را درك‌ نموده‌ و شناخته‌ است. بنابراين‌ فعاليت‌ حزبي‌ به‌ معناي‌ بيان‌ گرايش‌ ايدئولوژيكي‌ بسته‌ كه‌ كادرهاي‌ حزب‌ خواهان‌ آن‌ هستند، نمي‌باشد.

 چنانچه‌ زمان‌ بيان‌ انديشه‌ها وافكار بزرگ‌ و خارق‌العاده‌ و ادعاهائي‌ مبني‌ بر اينكه‌ آنها قادر هستند بحران‌ جهاني‌ و حركت‌ آفرينش‌ را حل‌ نمايند!، براي‌ انتخاب‌ كنندگان‌ جهت‌ راءي‌ دادن، سپري‌ شده‌ است.سياست‌ و احزاب‌ در حال‌ حاضر نخستين‌ تشكيلات‌ و نهادهايي‌ هستند كه‌ رويكرد آنها به‌ سمت‌ توسعه‌ تواناييها و تجارب‌ سياسي‌ براي‌ اعضاء مي‌باشد و ديگر نمي‌توانند سازمانهايي‌ باشند كه‌ بخواهند دستورات‌ و چارچوبهاي‌ خود محوري‌ (چشم‌ و گوش‌ بسته!) بر سطوح‌ مختلف‌ حزب‌ تحميل‌ و ديكته‌ نمايند، چنانچه‌ گرايش‌ ايدئولوژي‌ هم‌ در اين‌ برهه‌ ديگر بعنوان‌ يك‌ متن‌ ديكته‌ شده‌ براي‌ اعضاء و كادرهاي‌ حزب‌ كه‌ همزمان‌ با مشكلات‌ و يا موانعي‌ روبرو مي‌شوند، به‌ دستورالعمل‌ ايدئولوژيكي‌ و حتي‌ تك‌ تك‌ حروف‌ و كلمات‌ آن‌ مراجعه‌ نمايند و به‌ جاي‌ اينكه‌ راه‌ حلي‌ جهت‌ حل‌ مشكل‌ بيابند مشكل‌ را بيشتر كنند، محسوب‌ نمي‌شود. بكله‌ اين‌ گرايش‌ و توجه، بصورت‌ پيوند محوري‌ با استقبال‌ از انديشه‌ها و تفكرات‌ و عكس‌العمل‌ها به‌ سوي‌ يك‌ راه‌ حل‌ معيني‌ در انديشه‌ سياسي‌ متعادل، حركت‌ مي‌نمايد.عليرغم‌ اينكه‌ مفهوم‌ (جنگ‌ سرد) از بعد سياسي‌ و فعاليت‌ حزبي‌ و درك‌ مناقشه‌ و گفتگو پيرامون‌ فعاليت‌ سياسي‌ در بسيار از كانديداهاي‌ انتخابات‌ اخير ديده‌ نمي‌شود و اين‌ به‌ نفع‌ الگوي‌ اليگارشي‌ و بي‌نظمي‌ و وضعيتي‌ كه‌ كانديداهاي‌ مستقل‌ از آن‌ بهره‌برداري‌ نمودند، به‌ شمار مي‌آمد، اما مفهوم‌ اول، عدم‌ تمسك‌ به‌ تفكرات‌ حزبي، تا حدودي‌ بر احزاب‌ مخالف‌ تأثير گذاشته‌ بود، در حاليكه‌ مفهوم‌ دوم، عدم‌ تحميل‌ گرايش‌ ايدئولوژيك، نيز تا حدودي‌ در اخوان‌ المسلمين‌ و گروهي‌ از مستقل‌ها، ديده‌ مي‌شد، گرچه‌ اين‌ موضوع‌ بطور نهايي‌ حل‌ نشده‌ است!.

اخوان‌ در آخرين‌ انتخابات‌ پارلماني‌ مصر 70 كانديدا از چهره‌هاي‌ جديد و رهبران‌ رده‌ دوم‌ را كه‌ داراي‌ روابط‌ و پيوندهاي‌ اجتماعي‌ در حوزه‌هاي‌ خود بودند و شرايط‌ پيروزي‌ نيز داشتند، معرفي‌ نموده‌ بود.

در واقع‌ اخوان‌ بعنوان‌ يك‌ تشكيلات‌ بر پايه‌ تواناييها و شايستگي‌هاي‌ محلي‌ لازم‌ در صحنه‌ انتخابات‌ حاضر شد و ديگر اثري‌ از موضوعات‌ روزمره‌ و تحميلي‌ در آن‌ ديده‌ نمي‌شد.از اين‌ زاويه، سازمان‌ اخوان‌ در مقايسه‌ با ديگر نيروهاي‌ سياسي‌ در ارائه‌ راهكار جديد و فعال‌ در حركت‌ سياسي‌ موفق‌ عمل‌ نمود و توانست‌ مانورهاي‌ سياسي، از جمله‌ اينكه‌ در چه‌ زماني‌ تشكيلات‌ از دخالت‌ مديريتي‌ درحوزه‌ انتخاباتي‌ كانديداي‌ مورد نظر خودداري‌ نمايد و اينكه‌ چه‌ زماني‌ در جهت‌ انتخاب‌ اين‌ كانديداها اقدام‌ نمايد و در حين‌ مبارزه‌ انتخاباتي‌ چگونه‌ آنها را ارشاد نمايد؟ را با مهارت‌ و انديشه‌ اجرا نمود.فرق‌ اساسي‌ بين‌ شعارهاي‌ اخوان‌ در انتخابات‌ سال‌ 1987 و انتخابات‌ 2000، به‌ ميزان‌ درجه‌ و در واقع‌ محتوا و حساسيت‌ اين‌ شعارها در خطاب‌ قرار دادن‌ نقطه‌ نظرات‌ رسمي‌ و تعدادي‌ از اصول‌ جمهوري‌ مصر و همچنين‌ ميزان‌ مانورهايي‌ بود كه‌ سازمان‌ جهت‌ حضور در انتخابات‌ از خود نشان‌ داد.اخوان‌ المسلمين‌ در انتخابات‌ سال‌ 1987 براسلوب‌ و روش‌ كاملي‌ از انديشه‌هاي‌ سياسي‌ تكيه‌ داشتند و همچنين‌ تمركز بر شعارهاي‌ انتخاباتي‌ خاص‌ را ارائه‌ نمودند و توانستند نبض‌ افكار و صحنه‌ انتخاباتي‌ مصر را، در حمايت‌ و يا تضاد با شعار محوري‌ خود يعني‌ (اسلام‌ تنها راه‌ حل) ، به‌ سمت‌ خود جذب‌ نمايند، شعار (اسلام‌ تنها راه‌ حل) در واقع‌ شعار ائتلاف‌ اسلامي‌ به‌رهبري‌اخوان‌ومشارك‌حزب (العمل) و (الاحرار) ، بود.اخوان‌ در انتخابات، 1987، عليرغم‌ آرام‌ بودن‌ محتواي‌ كلام‌ و رعايت‌ حالت‌ اعتدال، بعنوان‌ گروهي‌ ولو در سطح‌ تبليغاتي‌ و رمزي، معرفي‌ شدند كه‌ با گرايش‌ رسمي‌ و حاكم‌ بر جامعه‌ در تضاد است.در انتخابات‌ بعدي‌ برعكس‌ وضع‌ فوق، شعار و تبليغات‌ انتخاباتي‌ اخوان‌ اينگونه‌ نشان‌ مي‌داد كه‌ انگار وضعيت‌ فعلي‌ خارج‌ از قانون‌ اساسي‌ و قوانين‌ حاكم‌ مي‌باشد!

بعنوان‌ مثال‌ فرزند شهيد حسن‌ البناء: (سيف‌ الاسلام‌ حسن‌ البناء) - يكي‌ از كانديداهاي‌ اخوان‌ در قاهره، در اكثر سخنراني‌هاي‌ انتخاباتي‌ خود اظهار نمود كه‌ اولين‌ موضوع‌ مورد درخواست‌ وي، (تطبيق‌ قانون‌ اساسي‌ مصر از ناحيه‌ متن‌ كامل‌ و عملي‌ آن‌ خواهد بود) .وي‌ در مصاحبه‌ مطبوعاتي‌ خود اضافه‌ نمود، (من‌ خواهان‌ تطبيق‌ كامل‌ قانون‌اساسي‌ مصر مي‌باشم، مفاد قانون‌ اساسي‌ مي‌تواند تمام‌ خواسته‌هاي‌ ملت‌ مصر را تحقق‌ ببخشد، چرا كه‌ بعنوان‌ مثال، ماده‌ دوم‌ آن‌ بر اجراي‌ شريعت‌ اسلامي‌ بعنوان‌ تنها منبع‌ قانونگذاري‌ تاءكيد دارد) .همين‌ موضوع‌ در برنامه‌ انتخاباتي‌ (مأمون‌ الهضيبي) ، جانشين‌ مرشد كل‌ و سخنگوي‌ رسمي‌ اخوان‌ نيز به‌ چشم‌ مي‌خورد. زماني‌ كه‌ وي‌ شعارهاي‌ خود را براساس‌ مفاهيم‌ و معاني‌ سياسي‌ كه‌ اكثر احزاب‌ مخالف‌ و بلكه‌ تعدادي‌ از كانديداهاي‌ حزب‌ حاكم‌ اظهار نموده‌ بودند، تمركز داد، بعنوان‌ مثال‌ تأكيد بر آزادي‌ در چارچوب‌ اصول‌ جامعه‌ و لغو قوانين‌ معارض‌ با آن، و يا تاكيد بر اينكه:

(اصل‌ دعوت‌ ما اصلاح‌ حقيقي‌ فراگير از خلال‌ كانالهاي‌ قانون‌ اساسي‌ و حقوقي‌ جهت‌ برپائي‌ قانون‌ خدا در راستاي‌ اصلاح‌ دنيا و دين‌ مي‌باشد) .عليرغم‌ اينكه‌ شعارهاي‌ اسلامي‌ همچنان‌ در فراخوان‌ اخوان‌ وجود داشت، اما اخوان‌ برخلاف‌ انتخابات‌ 1987 محوريت‌ تبليغات‌ را بر يك‌ شعار كلي‌ قرار نداد و شعار (اسلام‌ تنها راه‌ حل) نيز در بسياري‌ از حوزه‌ها به‌ چشم‌ نمي‌خورد، در واقع‌ اخوان‌ در صدد بود اينگونه‌ نشان‌ دهد كه‌ اكثر آنها نيز گروهي‌ از درون‌ جامعه‌ هستند و در مقابل‌ آن‌ قرار ندارند.بنظر مي‌رسد وجود فشار و سركوب‌ شديد و دلائل‌ امنيتي‌ اخوان‌ را مجبور به‌ تغيير روش‌ نمود در حاليكه‌ عده‌اي‌ قائل‌ هستند، كه‌ تحول‌ واضحي‌ در گرايشي‌ اخوان‌ در مصر به‌ وجود آمده‌ و آنها را به‌ اين‌ سمت‌ سوق‌ داده‌ كه‌ با جامعه‌ بيشتر آميزش‌ داشته‌ باشند و قوانين‌ و قانون‌ اساسي‌ را بپذيرند و از حالت‌ يك‌ مرشد واجب‌ الاطاعه`، آموزش‌دهنده‌ و امر و نهي‌ كننده!، تا حد معقولي‌ دوري‌ بگزيند. و لذا در اين‌ انتخابات‌ اخوان‌ نياز به‌ ابزارهاي‌ نمايشي‌ جهت‌ اثبات‌ توانائيهاي‌ تشكيلاتي‌ نداشتند و هزاران‌ نفر را در انتخابات‌ در پشت‌ سر جمع‌ ننمودند، بلكه‌ آنها مردم‌ را براي‌ حمايت‌ از برنامه‌هاي‌ ويژه‌ خود جذب‌ نمودند.

در اين‌ چارچوب‌ اخوان‌ در صدد برآمدند تا تعداد كانديداهاي‌ خود را تا حد ممكن، بعلت‌ حساسيت‌ حكومت، كاهش‌ دهند و در مقايسه‌ با انتخابات‌ قبلي‌ هم‌ تعداد بيشتري‌ از آنها پيروز شدند.ب‌ - ظلمت‌گراها يا اصلاح‌طلب‌هاتجربه‌اندوزي‌ اخوان‌ در دو دهه‌ گذشته‌ از اين‌ قرن‌ (بيستم) از طريق‌ جنبشها و سنديكاهاي‌ حرفه‌اي‌ و پارلماني، موجب‌ شد تا آنها راهكارهاي‌ جديدي‌ بياموزند كه‌ بتوانند در تدوين‌ خطاب‌ و گرايش‌ جديد، بر بي‌نظمي، جمود فكري، دگماتيسم، بي‌هدف‌ بودن‌ كه‌ بر حيات‌ سياسي‌ مصر سايه‌ افكنده، پيشي‌ بگيرند و اين‌ بعلت‌ گرايشي‌ بود كه‌ آنها در جهت‌ ايجاد پيوند و رابطه‌ بين‌ عقيده‌ و امور اجتماعي‌ و رفاهي‌ اتخاذ نمودند.

اخوان‌ از دهه‌ گذشته‌ در جهت‌ داخل‌ شدن‌ به‌ حوزه‌ سياسي‌ به‌ تمام‌ معناي‌ آن، شتاب‌ زيادي‌ بخرج‌ داد بگونهِ‌ كه‌ در انتخابات‌ 1984 و 1987 قانونگذاري‌ شركت‌ نمودند و نتايج‌ خوبي‌ نيز بدست‌ آوردند، چنانچه‌ در پياده‌ كردن‌ دموكراسي‌ در بيشتر جنبشها و سنديكاهاي‌ حرفه‌اي‌ در طول‌ دهه‌ هشتاد نيز موفق‌ عمل‌ كردند.اخوان‌ بار ديگر در سال‌ 2000 و در هزاره‌ سوم‌ به‌ صحنه‌ انتخابات‌ - بعد از اينكه‌ بدلائل‌ امنيتي‌ و سياسي‌ از انتخابات‌ 1995 دور بودند - بازگشتند و اگر سخت‌ باشد كه‌ بپذيريم‌ اخوان‌ در هزاره‌ سوم‌ بطور كامل‌ به‌ سمت‌ مفاهيم‌ دموكراسي‌ و تعدد سياسي‌ از بعد نظري‌ و عملي‌ روي‌ آورده‌ و همچنين‌ حرف‌ مخالفين‌ آنها را بپذيريم‌ كه‌ اخوان‌ ظاهراً از ربط‌ دادن‌ بين‌ مقولات‌ ديني‌ و سياسي‌ (دخالت‌ دين‌ و سياست) دست‌ برداشته‌اند!!، اما مي‌توانيم‌ قبول‌ نمائيم‌ كه‌ توجه‌ سياسي‌ به‌ معناي‌ علمي، مسالمت‌آميز و امروزي‌ مساحت‌ زيادي‌ از فضاي‌ فكري‌ و گرايشات‌ اخوان‌ را برخلاف‌ گذشته، به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است.

عليرغم‌ اينكه‌ سازمان‌ اخوان‌ المسلمين‌ توسط‌ مخالفين‌ بيشتر بعنوان‌ يك‌ جناح‌ بسته‌ معرفي‌ شده، اما اين‌ جناح‌ در مقايسه‌ با ديگر جناحها تنها سازماني‌ است‌ كه‌ تلاش‌ نموده‌ تا مفهوم‌ جديد سياست‌ را در مبارزه‌ اخير درك‌ نمايد و بين‌ تكامل‌ سياسي‌ كانديدا و تاءثير محلي‌ و فعاليت‌ اجتماعي‌ و رفاهي، ايجاد رابطه‌ نمايد.



تمامی حقوق سایت برای دفتر حفظ و نشر آثار و اندیشه های استاد سید هادی خسروشاهی (ره) محفوظ است