صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
آيت الله سيد محمود طالقاني؛ تجسم عيني پرتوي از قرآن
موضوع مقاله :
فرهنگي ,
اشاره: آنچه در پی میآید متن سخنرانی استاد محقق حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی است كه در كنگره بررسی اندیشههای قرآنی و اقتصادی آیتالله طالقانی در دانشگاه مفید قم، ایراد شده است.
1339. جشن مبعث، استادخسروشاهی در كنار آيتالله طالقانی و استاد محمدابراهيم آيتی
بسماللهالرحمنالرحیم
دوستان برگزاركننده این همایش از بنده خواستند كه اینجانب نیز به علت آشنایی دیرینه با آیتالله طالقانی و به تناسب، مطالب یا خاطراتی را بیان كنم... با توجه به اینكه مقاله خاصی درخور شأن این همایش تهیه نكردهام به نقل یكی دو خاطره بسنده میكنم.
آشنایی بنده با مرحوم آیتالله طالقانی به سالهای ۱۳۳۲ به بعد برمیگردد. من در سن ۱۵-۱۶ سالگی به قم آمدم و با علمای تهران و قم از نزدیك آشنا شدم و با اینكه سن كمی داشتم، ولی طلبه جستوجوگری بودم و به همه جلسات و انجمنهای اسلامی در قم و تهران و مشهد سر میزدم و با بقیه شهرها مانند شیراز، اصفهان، كرمان و... مكاتبه داشتم. در واقع با وجود تمام موانع و مشكلات حوزوی- تحجری! به دنبال یافتن روش جدید و راه فهم و درك مبانی اصیل اسلامی با اتكای به مفاهیم و معانی قرآنی بودم و در همین مسیر در قم با استاد علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و در تهران با آیتالله سیدمحمود طالقانی در مسجد هدایت آشنا شدم. البته فعالیتهای فرهنگی آیتالله طالقانی از سال ۱۳۱۸ و بعد از مراجعت از قم به تهران شروع شده بود... در تهران تشكیل كانون اسلام و نشر مجله دانشآموز، سرآغاز این حركتها بود.
روزی در منزل آیتالله طالقانی در قلعهوزیر، ناهار مهمانشان بودم. قبل از آمدن دوستان، در كتابخانهشان، كتابها و نشریات قدیمی را بررسی میكردم تا رسیدم به مجله «دانشآموز». شمارههای متعدد آن را با شوق و ذوق خاصی ورق میزدم، ایشان وقتی دیدند كه من به این نشریه علاقه پیدا كردم، یك دوره از آن را به من هدیه دادند...
در آن برهه در تهران انجمنهای اسلامی دانشجویان، پزشكان، مهندسان و... به وجود آمده بود كه میتوان گفت مرحله تكاملی كانون اسلام بود. به موازات این انجمنها، جلسات تفسیری ایشان هم كه در مسجد هدایت برپا میشد، هدایتگر نسل جدیدی بود كه به دنبال كشف حقیقت بودند. از میان این نسل میتوان به دكتر یزدی، دكتر چمران و محمد حنیفنژاد اشاره كرد. البته جلسات تفسیری ایشان جلسه یا درس قرآنی به مفهوم مصطلح آن نبود و ایشان خود در مقدمه پرتوی از قرآن به این نكته اشاره میكند و مینویسد كه آنچه پیرامون آیههای قرآن نگارش مییابد، معنای تفسیر مصطلح را ندارد و به همین جهت آن را «پرتوی از قرآن» مینامم، چون به اعتقاد من آنچه در تفاسیر آمده، در واقع برداشت مفسرین از آیات قرآنی است و چون قرآن برای همه مردم در همه زمانها و مكانها است، پس نمیتوان ژرفای حقایق قرآنی را در ظرف ذهنی افراد در یك زمان یا یك مكان محدود كرد و باید از نو، قرآن را كشف و در پرتوی آن زندگی كرد.
البته آیتالله طالقانی روشی را كه برای فهم و درك قرآن در نظر دارند، در مقدمه پرتویی از قرآن تبیین كرده و شرح دادهاند.
نكتهای كه در اینجا اشاره به آن لازم است، این است كه چه انگیزهای بود كه ایشان را در به «صحنه» آوردن قرآن در مسجد و مجامع روشنفكری و دانشگاهی تهران وادار كرد؟ همان انگیزهای كه در سطح وسیعتر و بالاتری، استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبایی را در حوزه علمیه قم به حركت درآورد؟ در واقع علامه طباطبایی و آیتالله طالقانی قرآن را در میان طلاب و توده مردم، محجور دیدند و این بود كه مباحث حوزوی و مدرسهای را در قم و تهران كنار گذاشتند و با تحمل و پذیرش فشارها و تهدیدها و اشاعه نظریه بیسوادی! پژوهندگان قرآن و مفسران- حتی در محافل حوزوی- سرانجام توانستند تدریس تفسیر قرآن را در حوزه و محافل روشنفكران در تهران گسترش دهند كه بهتدریج رسمیت پیدا كرد. به فرموده آیتالله خویی به شهید استاد مرتضی مطهری علامه طباطبایی در قم، «تضحیه» كردند، یعنی خود را قربانی این هدف مقدس كردند. البته باید بر آن افزود كه آیتالله طالقانی هم در تهران خود را در این مسیر «فدا» كردند. بررسی روش تبیین مبانی قرآنی و «پرتو» نامیدن آن توسط آیتالله طالقانی یا «میزان» بودن روش تفسیری علامه طباطبایی- كه تفسیر آیات با آیات بود- نیاز به نشستهای علمی ویژه دارد. آنچه در اینجا مهمتر از هر نكته دیگری است و باید به آن اشاره شود، «میزان» و «پرتو» عینی و مجسم قرآنی بودن آن دو بزرگوار است، چون قرآن را میتوان خواند و تفسیر هم كرد، ولی عمل به مفاهیم و تعالیم آن اصل است و جدا از درس و تفسیر و جلسه... و این دو بزرگوار، هر دو توفیق آن را داشتند كه تبلور و تجلی عینی قرآن باشند. مرحوم امام(ره) یك بار درباره كسی كه كتاب «اخلاق» نوشته بود، فرمودند: «ممكن است كسی كتاب اخلاق بنویسد، ولی خودش اخلاق نداشته باشد!»، ولی این مفاهیم الهی قرآنی به عنوان «پرتو» و «میزان» در زندگی اجتماعی و سیاسی این دو بزرگوار به ثبت رسید، یعنی علامه طباطبایی و آیتالله طالقانی هر دو در جامعه، زندگی و علم با پوشیدن لباس تقوای قرآنی... خود پرتوی مجسمی از قرآن بودند.
بیمناسبت نیست كه در این نشست دوستانه به یكی دو خاطره از مرحوم آیتالله طالقانی هم اشاره كنیم:
بنده كسالتی پیدا كرده بودم كه آیتالله طالقانی از آن مطلع بودند. ایشان به من پیشنهاد كردند برای اینكه كسالتم برطرف شود، مسافرتی به شمال برویم! و به همین دلیل همراه ایشان و مرحوم فخرالدین حجازی چند روزی به شمال رفتیم. البته این مسافرت هم مؤثر واقع نشد و ایشان دو نفر بانی برای معالجه من پیدا كردند- بدون اینكه خودم بدانم- یا كسی مطلع شود و آنها هزینه مسافرت مرا به لندن برای معالجه تقبل كردند و این خود نشاندهنده نوعدوستی و انساندوستی ایشان بود و آن سفر و اجرای توصیههای پزشكی تا حدود زیادی پس از مراجعت مؤثر واقع شد.
نكته دیگر اینكه در مبارزه رژیم شاه با علما و مراجع و وعاظ، از روشها و شیوههای غیراخلاقی و زشتی استفاده میشد و توسط ساواك به اجرا درمیآمد كه قسمتی از آنها در اسناد ساواك مربوط به كتاب شهید جاوید منتشر شده است و نشان میدهد كه از دیدگاه ساواك، چگونه میتوان بین علما اختلاف ایجاد كرد.
از جمله شگردهای ساواك در این راستا، نشر اخبار كذب یا پخش عكسهای مستهجن واقعی یا جعلی از افراد بود. در آن زمان عكس یكی از وعاظ شهیر را به همه اعضای تحریریه مجله مكتب اسلام فرستاده بودند كه من هم یكی از آنها بودم. در آن شرایط، برای جبران یا اصلاح یا تكذیب امر، از قم رفتم و در تهران با آن واعظ شهیر ملاقات و صحبت كردم. ایشان در پاسخ به من گفتند: «قضیه فی واقعه!» من عمل خلاف شرعی انجام ندادهام، بلكه با حلیله خودم بودهام و آن كسی كه این عكسها را گرفته و انتشار داده، مرتكب خلاف شرع و قانون و اخلاق شده است... بعد از مدتی كه آیتالله طالقانی از زندان آزاد شدند، من برای دیدار به منزل ایشان رفتم و ایشان در منزل تنها بودند و خودشان در را برایم باز كردند و رفتیم داخل... ایشان به آشپزخانه رفتند تا چای بیاورند و تا وقتی كه ایشان هنوز برنگشته بودند، قسمتی از مخطوط كتاب پرتوی از قرآن را كه روی میز ایشان بود، نگاه میكردم... و در كنار آن، دیدم روی میز نمونهای هم از آن پاكتی كه در مكتب اسلام برای ما رسیده بود، هست... وقتی كه ایشان برگشتند، عرض كردم: «آقا! این عكسهای فلانی است؟» ایشان كمی ناراحت شد و فرمود: «شما عكسها را نگاه كردید؟» عرض كردم: «خیر، از این پاكتها با دستخط روی آن، برای تمام اعضای مكتب اسلام ارسال شده بود و من قبلاً آنها را دیدهام.» ایشان خوشحال شد و گفت: «من تا این اندازه هم حاضر نبودم به اشاعه فحشا كمك كنم و در منزل من این عكسها دیده شود.» این نمونهای از تقوای ایشان بود كه حاضر نبود عكس مستهجن كسی كه با او مخالف بود، در منزلشان دیده شود. حال این را با تقوای سیاسی عصر خودمان مقایسه كنید.
دیگر اینكه ایشان در هر مناسبتی بهویژه در پایان سخنرانیها، آیاتی از سوره «والفجر» را با لحنی خاص و صوتی پرطنین، قرائت میكرد... و در دادگاه نظامی شاه هم پس از آنكه حكم ظالمانه صادره درباره افراد و سران نهضت آزادی قرائت شد و اعضای نظامی دادگاه خواستند بیرون بروند، با صدای بلند آنها را وادار به توقف كرد و سپس آن آیات را قرائت كرد و گفت: از طرف من و دوستان این را به ارباب خود ابلاغ كنید.
سوگند به صبحگاه و دهگانه شب. سوگند به جفت و فرد. و قسم به شبِ تاریك- تا به روز- روشن بدل شود. آیا اینها- در نزد اهل خرد- سزاوار سوگند نیست. آیا ندیدی كه خدای تو- ای پیامبر- با قوم «عاد» چه كرد؟ و با- مردمان شهر- «ارم» كه دارای قدرت بودند؟ و مانند آن شهر در هیچ بلدی ساخته نشده بود و «ثمود» كه سنگها- كوهها- را شكافته و برای خود كاخ ساخته بودند و «فرعون» كه دارای قدرت و سپاه بسیار بود؟ آنهایی كه روی زمین طغیان كردند و فساد را در همه جا گستردند تا آنكه خدای تو تازیانه عذاب را بر آنها فرود آورد- كه- خدای تو در كمینگاه ستمكاران است.
صدق الله العلی العظی
حجم :
28926
عرض :
205
ارتفاع :
153