... و زمان گذشت و مرشد بعدی اخوان، در ماه مبارک رمضان، در افطاریه معروف و عمومی اخوان، بنده را هم دعوت نمود که به علت پایان مأموریت رسمی من در قاهره و اعلام آن به وزارت امور خارجه مصر، توانستم آن دعوت را بپذیریم به این امید که عواقب آن دامنگیر روابط بین ایران و مصر نگردد...
برای دومین بار در این جلسه، آقای محمد مرسی را دیدم که نزد من آمد و احوال پرسی کرد و از اوضاع ایران اسلامی پرسید و خود را علاقه مند به حسن روابط و دیدارهای برادرانه نشان داد… و در همان جلسه من از مامون الهضیبی، مرشد جدید اخوان و آقای محمد مرسی دعوت کردم که در کنفرانس وحدت اسلامی در ایران شرکت کنند که آقای هضیبی با استقبال خاص پذیرفت و آقای مرسی آن را موکول به فراغت بال در تاریخ برپایی کنفرانس وحدت اسلامی نمود و البته هیچکدام از این دو اخوانی، مانند دیگر مدعوین الازهری و دانشگاهی مصری، اجازه خروج و شرکت در کنفرانس را از طرف «الامن العام» مصر، دریافت نکردند...
حوادث مصر و سقوط حسنی مبارک و پیروزی انقلاب مردمی در مصر تحولاتی را ایجاد کرد که در آن دوران تحقق آنها قابل تصور نبود. مکتب ارشاد و اخوان سرانجام علیرغم مخالفت رسمی و علنی قبلی، موافقت کردند که برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و فعالیت های سیاسی رسمی، حزب «آزادی و عدالت» را تأسیس کنند که وابسته به «اخوان» باشد و سازمان اخوان که در قانون اساسی خود یک مؤسسه یا جمعیت خیریه، فرهنگی و اقتصادی بود، بتواند به طور علنی و قانونی در مسائل سیاسی جاری کشور حضور یابد… طبق ضوابط سازمانی، آقای محمد مرسی از مکتب ارشاد جدا شد و به ریاست حزب جدید اخوان «آزادی و عدالت» انتخاب گردید و در انتخابات ریاست جمهوری مصر هم پس از رد صلاحیت خیرت شاطر، به علت سابقه زندانی بودن کاندیدای ریاست جمهوری شد و با ۵۲ درصد آراء مردم به این مقام انتخاب شد و در واقع اخوان المسلمین مصر، با این حرکت، بزرگترین اشتباه استراتژیک خود را مرتکب گشته و وارد معرکه ای شدند که آمادگی قبلی را برای آن نداشتند و شرایط اجتماعی و اقتصادی رقت بار کشور اجازه نمی داد که بتوانند کار مثبتی حداقل در امر معیشت مردم در کشوری که دو میلیون نفر از مردم آن، در قاهره، پایتخت آن در «مقابر» زندگی می کنند و حتی از حداقل رفاه زندگی محرومند… و در این وضع بحرانی، آقای مرسی رئیس جمهور کشور شد!
آقای مرسی کیست؟
محمد مرسی عیسی العیاط، در سال ۱۹۵۱ م در روستای «العدوه» در استان شرقی مصر، به دنیا آمد. پدر او یک روستائی ساده بود و محمد در همان روستا به تحصیل پرداخت و سپس به شهر آمد و به تحصیل ادامه داد و در مراحل بعدی به «قاهره» آمد و با تلاش و کوشش بسیار توانست به دانشگاه قاهره راه یابد و درجه فوق لیسانس مهندسی به دست آورد و به علت استعدادی که در درس ها از خود نشان داده بود، با بورسیه دولتی به آمریکا رفت و از دانشگاه کالیفرنیا دکترای مهندسی گرفت و به تدریس در همان دانشگاه پرداخت و سپس در دانشگاه های قاهره، زقازیق و فاتح (در طرابلس لیبی) به عنوان استاد تدریس نمود... و به علت تخصصی که از دانشگاه کالیفورنیا، در امور فضا دریافت کرده بود، با سازمان «ناسا» همکاری علمی داشت...
محمد مرسی پس از استقرار در مصر، به سال ۱۹۷۹ م به عضویت رسمی اخوان المسلمین درآمد و در بخش سیاسی سازمان فعال گردید، و در همین رابطه، بارها توسط رژیم حاکم دستگیر و زندانی شد و ماه ها بدون محاکمه در زندان های قاهره به سر برد و آخرین بار، همراه سی نفر از رهبران اخوان و اعضاء مکتب ارشاد به زندان رفت… اما در سال ۲۰۰۵ م پس از آزادی های نسبی، در انتخابات مجلس مصر که اخوان نیز شرکت کردند، به مجلس راه یافت… و به عنوان سخنگوی رسمی نمایندگان اخوان در مجلس، انتخاب شد.
... دکتر محمد مرسی همراه دکتر عزیز صدقی به سال ۲۰۰۴، «جبهه ملی برای تغییر» را تشکیل داد و در سازمان ائتلاف دمکراتیک با شرکت ۴۰ حزب و گروه سازمان شرکت نمود و در تشکیل «کمیته مصری برای مبارزه با طرح صهیونیسم» عضو مؤسس بود و علاوه بر این ها، در سازمان ها و نهادهای حقوق بشری و آزادی طلب نیز به شدت فعال شد… و پس از دوران نمایندگی در مجلس، کاندیدای ریاست جمهوری شد و پیروز نخستین انتخابات مردمی در امر ریاست جمهوری گردید، اما این امر مخالفان را آرام نگذاشت و آنها به مخالفت پرداختند و با توسل به هر وسیله ای در تضعیف دولت جدید کوشیدند، تا آنکه به دنبال تظاهراتی که به عنوان «جنبش تمرد» توسط محمد البرادعی راه اندازی شد که نخست به عنوان اعتراض به اوضاع معیشتی مردم بود، ولی در عمل تبدیل به قیام برای سرنگونی دولت «محمد مرسی» گردید.
در این هنگام ارتش باقیمانده از ژنرال حسنی مبارک، ژنرالی که خود آقای مرسی او را به «فرماندهی» ارتش مصر منصوب کرده بود، یعنی ژنرال عبدالفتاح السیسی کودتا کرد و با قتل عام بیش از سه هزار نفر در مسجد رابعه العدویه و میدان التحریر، ضمن مجروح ساختن دوازده هزار نفر دستگیر و زندانی نمودن سی هزار نفر از اعضاء اخوان المسلمین و هواداران آن، دولت را به سقوط کشاند و دکتر محمد مرسی را که خود را رئیس جمهوری قانونی می نامید، همراه ده ها نفر از رهبران اخوان به زندان کشاند و نخست او را در «دادگاه جنایی» محاکمه کردند و به بیست سال زندان محکوم نمودند و سپس به دادگاه نظامی منتقل کردند و این بار حکم اعدام برای محمد مرسی و ده ها نفر از رهبران اخوان صادر کردند که حکم درباره چندین ده نفر از آنان اجرا شد و محاکمه محمد مرسی به اتهام جاسوسی! برای حماس! جاسوسی برای قطر! و سپس جاسوسی برای ایران! به دادگاه جدید تحویل گردید… و در آخرین جلسه محاکمه به دلیل جاسوسی برای قطر! گویا به ظاهر غش کرد و در انتقال به بیمارستان معلوم شد که محمد مرسی درگذشته است.
... متأسفانه در طول مدت شش سالی که محمد مرسی در زندان انفرادی ژنرال سیسی بود، او از هیچ گونه امکانات رفاهی و طبی و بهداشتی بهره مند نبود و حتی در اطاقک انفرادی او از رختخواب خبری نبود و از دادن پتو هم به او خودداری کردند و از ملاقات همسر و فرزندانش و وکیل هم محروم شد! و در آخرین جلسه محاکمه که او را به زور آوردند و او گویا غش کرد و بر زمین افتاد، نیم ساعت نیروهای پلیس و زندانبان همراه، فقط نظاره گر بودند و پس از نیم ساعت، آمبولانسی آمد و او را با تأخیر زیاد به بیمارستان رساند که گفته شد او درگذشته است… اخوان و خانواده او اعلام کرده اند که مرگ او طبیعی نبوده بلکه نوعی قتل عمد است! «و البته می دانیم که در همین دادگاه وقتی حال حسنی مبارک مساعد نشد، او را بلافاصله و با هلی کوپتر به بیمارستان ارتش رساندند و او نه تنها معالجه شد، بلکه بلافاصله از تمام اتهامات تبرئه و آزاد شد ولی مرسی؟...
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، روزنامه العرب قطر در گزارشی ضمن مشکوک توصیف کردن مرگ مرسی نوشت: یک سال پیش کمیته ای حقوقی مستقل متشکل از برخی نمایندگان پارلمان انگلیس و حقوقدان ها اعلام کرده بودند که مرسی در شرایطی در زندان است که مطابق با استانداردهای بین المللی نیست. این کمیته درباره احتمال قتل وی در زندان هشدار داده بود.
اخوان المسلمین با صدور بیانیه ای با عنوان «ترور رئیس جمهور مرسی» روی پایگاه حزب آزادی و عدالت، مقام های مصری را به «قتل تدریجی» مرسی متهم و اعلام کرد: «مرسی در زندان در شرایط سختی به سر می برد. او از زمان بازداشت که بیش از پنج سال طول کشید در سلول انفرادی محبوس بود. از دادن هرگونه دارویی به او جلوگیری می شد. او را از ابتدایی ترین حقوقش منع کردند؛ زیرا هدف قتل تدریجی او بود.»
مقام های مصر به علت هراس از اعتراض های مردمی دستور دادند که پیکر وی هر چه سریع تر دفن شود. عبدالمنعم عبدالمقصود، وکیل مدافع مرسی روز سه شنبه به خبرگزاری فرانسه اعلام کرد، پیکر مرسی ساعت ۵ بامداد به وقت محلی و در غیبت دوستداران خود [بدون تشییع جنازه] دفن شد. رسانه های مصر نیز اعلام کردند که پیکر وی در آرامگاهی در شهرک نصر واقع در شرق قاهره به خاک سپرده شد. مقام های مصری در حالی شتاب زده به چنین اقدامی روی آوردند که برخی از گروه های حقوق بشر از مقام های این کشور خواسته بودند که درباره مرگ وی تحقیق صورت گیرد.
رئیس بخش خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان دیده بان حقوق بشر دولت مصر را متهم کرد که «تدابیر پزشکی لازم را درباره مرسی اتخاذ نکرده و از ملاقات خانواده اش با وی جلوگیری کرده است.» این موضع دیده بان حقوق بشر با واکنش دولت مصر مواجه شد و دیده بان حقوق بشر را به «دروغ پردازی» متهم کرد.
احمد مرسی، پسر محمد مرسی نیز در صفحه حساب خود در توییتر ضمن توصیف کردن پدرش به عنوان شهید نوشت: پیکر پدرم در بیمارستان زندان طره شستشو و غسل داده شد. در مسجد زندان بر پیکر وی نماز خوانده شد. در نماز وی جز اعضای خانواده او کسی حضور نداشت. نیروهای امنیتی از دفن او در مقبره خانوادگی جلوگیری کردند و در نتیجه، پیکر او در گورستان مسئولان اخوان المسلمین دفن شد.
البته گروه اخوان المسلمین نیز مرگ وی را «قتل» توصیف کرده و از مردم خواسته بود تا مراسم دفن و تشییع جنازه وی را به صورت گسترده و اعتراضی برگزار کنند؛ اما دولت با اقدام برای دفن سریع پیکر مرسی، این فرصت را از اخوان المسلمین و اعتراض های احتمالی گرفت. البته دیکتاتورها در همه جای جهان چنین بوده اند و هستند و هنوز خاطره های باقیمانده از دیکتاتوری سرهنگ ناصر، و سرهنگ انور سادات و سرهنگ قذافی و ژنرال صدام حسین و ژنرال بن علی و ژنرال حسنی مبارک... را فراموش نکرده ایم.
***
اکنون باید دید که در دوران حکومت یک ساله محمد مرسی و به نام اخوان، خطاهای نابخشودنی و انحراف از خط مشی اصولی اخوان چگونه بود؟ می دانیم که پس از هشتاد سال مبارزه و زندان و تبعید و اعدام، سرانجام اخوان المسلمین برای اداره امور کشور و ایجاد یک جمهوری اسلامی واقعی، بر سر کار آمدند، ولی متأسفانه در عمل روشن شد که آمادگی این کار را نداشته اند و دچار عوارضی شدند که هرگز انتظار نمی رفت...
اشتباهات و خطاهای نابخشودنی آقای دکتر محمد مرسی، تنها رئیس جمهوری منتخب مردم در مصر، یکی دو تا نیست، تا آنجا که نقل فهرست آنها هم مقدور نیست؛ ولی برای ثبت در تاریخ، به چند مورد عمده، آن هم فهرست وار، اشاره می کنیم:
۱ـ آقای دکتر محمد مرسی پس از تحویل گرفتن قدرت، ارکان و بازماندگان اصلی نظام سابق را همچنان بر سر کار نگه داشت که عمده ترین آنها، ژنرال ها و سرهنگ های وفادار حسنی مبارک و شریکان ظلم و دیکتاتوری سی ساله او بودند، که در رأس آنها ژنرال سیسی هم قرار داشت.
۲ـ آقای محمد مرسی که با وضع ورشکسته اقتصادی کشور آشنا بود، بلافاصله اولین سفر خارجی خود را به «ریاض» آغاز کرد، تا آنکه مانند دوران مبارک، از بنی سعود رهبری ارتجاع عرب، کمکی دریافت کند ولی آنها علیرغم وعده دروغین، حتی یک دلار هم به او کمک نکردند؛ ولی بلافاصله پس از سقوط وی چندین میلیارد دلار به ژنرال سیسی کمک کردند و به دنبال بنی سعود، اماراتی ها هم دو میلیارد دلار کمک دادند!
و البته می دانیم که بنی سعود و اماراتی ها، بعدها کل اخوان المسلمین را همگام با امریکا و اسرائیل، تروریست نامیدند!
۳ـ آقای محمد مرسی با سلفی های تکفیری به ویژه «حزب نور» که متعصب ترین و مرتجع ترین نیروهای سلفی تکفیری در آن جمع شده اند، ائتلاف کرد و همراه و همگام با آنان، همه نیروهای ملی یا مخالف را طرد و حذف نمود و خود را همکار کسانی قرار داد که کل اخوان را تا دیروز «مرتد» می نامیدند.
۴ـ آقای مرسی در سمینار عمومی و سراسری تکفیری ـ سلفی در قاهره حضور یافت که در آن شیعه های رافضی! «مرتد» و حتی «کافر» خوانده شدند و او در مقابل این هجمه خائنانه و جنایت تکفیری های سلفی در «ارض کنانه» و «فاطمی ها» سکوت اختیار کرد و هیچ واکنشی و اعتراضی از خود نشان نداد.
۵ـ آقای مرسی در جریان اختلاف اخوان سوریه با حکومت بعثی آن، به جای آنکه «وساطت پدرانه» داشته باشد، با موضع گیری ابلهانه، سفارت سوریه را در قاهره بست و قطع رابطه با دولت سوریه را اعلام نمود که البته این امر از وظایف شورای امنیت ملی مصر بود نه وظیفه آقای رئیس جمهور!...
۶ـ آقای مرسی در یک سخنرانی نابخردانه، خواستار سرنگونی حکومت های «علوی» و «رافضی» در سوریه و عراق شد! که معلوم نشد او چه کاره است که خواستار سرنگونی دولت های دیگر می شود؟
۷ـ آقای مرسی در مجازات عاملان قتل شیخ حسن شحاته و دو برادر وی و چندین میهمان او در روز نیمه شعبان کوتاهی کرد… شیخ شحاته عالم مصری الاصل که رهبری گروهی از شیعیان قاهره را به عهده داشت، در دوره حسنی مبارک چندین بار با اتهامات واهی از جمله جاسوسی برای ایران!! دستگیر و زندانی شد… ولی در دوره محمد مرسی به قتل رسید و جنازه او و یارانش، در خیابان های قاهره بر زمین کشانده شد تا عبرت برای سایرین گردد!
و گویا آقای مرسی فراموش کرده بود که مرشد اصلی اخوان، شهید شیخ حسن البنا، یکی از مؤسسین نخستین دارالتقریب بین مذاهب اسلامی در قاهره بود و این موسسه با فتوای شیخ شلتوت، شیخ الازهر، تشیع را یکی از مذاهب اسلامی نامید و عمل به فتاوی علمای آن را مجاز اعلام نمود.
۸ـ آقای مرسی خود در یکی از سخنرانی هایش در قاهره برای جلب توجه سلفی ها و بنی سعود و شاید دیگر دشمنان وحدت اسلامی، علوی ها و رافضی ها را «مرتد» نامید که البته صدور حکم ارتداد از سوی نامبرده هیچ توجیه عقلی و شرعی نداشت و معلوم نشد که آقای مرسی از کی به مقام «افتاء» رسیده که حکم ارتداد کلی! صادر می کند؟
۹ـ آقای مرسی در سفری به تهران، در اجلاس سران کشورهای اسلامی، به جای آنکه همه را به وحدت مسلمانان دعوت کند، سخنان خود را با ذکر نام خلفاء نخستین، آغاز کرد که بی تردید برای خوش آیند بنی سعود و سلفی های تکفیری مصری و ارتجاع عرب بود وگرنه هیچ آدم عاقلی در یک اجلاس بین المللی به «روضه خوانی» نمی پردازد...
او در پایان همین جلسه، در سخنرانی کوتاه خود، خواستار سرنگونی «دولت علوی! سوریه» گردید که باز با هیچ منطق سلیمی این امر قابل توجیه نبود.
۱۰ـ آقای مرسی در سفر به ایران، به جای درخواست ملاقات با مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای، به بهانه کمبود وقت از این توفیق محروم شد، تا بلکه مورد قبول وهابی ها، تکفیری ها، سلفی ها و بنی سعود قرار گیرد، اما نمی دانست که چندی بعد، آنها همراه اسرائیل و آمریکا، کل اخوان المسلمین را مانند حزب الله لبنان و سپاه پاسداران انقلابی اسلامی ایران و انصارالله یمن و دیگر نیروهای مسلمان، تروریست خواهند نامید.
۱۱ ـ اشتباه اصولی و مهم دیگر محمد مرسی آن بود که به جای پیوستن به انقلاب اسلامی و نیروهای مقاومت در منطقه، به آمریکا امید بست و در انتظار کمک آن، همه جنبه های مثبت سازمان خود را بر باد داد و نتیجه عملکرد او، حداقل نیم قرن عقب افتادن فعالیت حرکت اسلامی در مصر را موجب شد.
۱۲ ـ مهم ترین اشتباه یا بگوییم خیانت در دوره محمد مرسی در مصر آن بود که دولت او ضمن پذیرفتن عملی قرارداد «کمپ دیوید» و اعلام رسمی آن، به جای تحویل سفارت اسرائیل در قاهره به فلسطینی ها، خود به اسرائیل سفیر و نماینده ویژه فرستاد و خواستار دوستی پایدار گردید.
مگر سرهنگ انور سادات و ژنرال حسنی مبارک غیر از این می خواستند؟ و مگر اکنون، ژنرال سیسی، ژنرال انتصابی او به فرماندهی ارتش مصر، غیر از این می خواهد؟ پس فرق شما با آنها و متأسفانه به عنوان منتخب جمعیت اخوان المسلمین در چیست؟
در واقع این روش خائنانه ماهیت اهداف اخوان و ماهیت انقلاب ضد اسرائیلی مصر را تغییر داد. چرا که مردم مصر در جریان انقلاب، به سفارت اسرائیل حمله نموده و این سفارتخانه را تسخیر کردند و با این اقدام، ماهیت انقلاب خود را به جهانیان نشان دادند؛ اما او در دوران ریاست جمهوری خود مشی متفاوتی در پیش گرفت. در حالی که مردم مصر در پی انقلاب، بر ضرورت قطع رابطه با رژیم اشغالگر قدس تاکید کرده بودند، آقای مرسی در نامه ای معروف به رئیس رژیم صهیونیستی، خود را «دوست وفادار پرز» خواند! و در این نامه، رئیس رژیم اشغالگر قدس را «عزیزم و دوست بزرگوارم» خطاب کرده و برای صهیونیست ها آرزوی رفاه و شکوفایی و آسایش کرده و آن را چنین امضا کرد: «دوست وفادار شما، محمد مرسی»
در این باره اشاره به گزارش روزنامه صهیونیستی «ها آرتص» بی مناسبت نیست. این روزنامه صهیونیستی سال ۹۲ نوشت: «دوران ریاست مرسی یکی از بهترین دوران تاریخ تشکیل اسرائیل بود. اسرائیل گمان می کرد با روی کار آمدن مرسی عضو اخوان المسلمین، روابط دو طرف دچار تنش مضاعف می شود ولی در دوران مرسی، مصر و اسرائیل بیشتر از گذشته به هم نزدیک شدند. در این دوره اسرائیل توانست امتیازاتی دریافت کند که کسب آنها در دوره حسنی مبارک نیز ممکن نبود. مرسی از همان ابتدای کار پایبندی کامل خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد و در جهت آن کوشید. با توجه به نزدیکی و نفوذ اخوان المسلمین بر حماس، در طول دولت مرسی، حملات موشکی به اسرائیل متوقف شد. او توانست در مدت یک سال تونل های زیرزمینی به داخل نوار غزه را که در شبه جزیره سینا حفر شده بود، منهدم و ارسال سلاح را متوقف کند. برخلاف وعده های گذشته، گذرگاه رفح باز نشد.»
برای اثبات این نکته تاریخی و برای آنکه برادران «اخوانی»، گله مند نباشند، متن نامه آقای محمد مرسی به شیمون پرز را نقل می کنیم؛ با عکسی که سفیر ایشان در حال نوشیدن نوشابه ای! - به جای ویسکی - به سلامتی پرزیدنت شیمون پرز دیده می شود. (سندش را ملاحظه فرمائید!)
... نه! اشتباه نمی کنید. رئیس جمهوری که «شیمون پرز عزیز» را مورد خطاب قرار می دهد و آرزوی سلامتی برای او و دوام دوستی می کند، محمد انور سادات و محمد حسنی مبارک نیست، بلکه آقای محمد مرسی، رئیس جمهور وابسته به اخوان المسلمین مصر است...
***
برای آشنایی بیشتر با حوادث اخیر مصر و نقش: پاپ قبطی ها، شیخ الازهر، سلفی ها، اخوان، ژنرال ها و گروه های سکولار به دو کتاب جدیدالانتشار این جانب مراجعه نمایید که اسرار بسیاری روشن خواهد شد:
۱ـ «انقلاب در مصر»، ناشر: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تهران (الهدی)
۲ـ «کودتا در مصر»، ناشر: مؤسسه نشر «کلبه شروق» قم.