بر اساس همین اصل، شیخ راشد میگوید که بیایید بخش رهبری و معنوی حزب را جدا کنیم و بخش سیاسی، هر نوع فعالیتی را که در زمینههای سیاسی کشور میخواهد، بر عهده گیرد تا شکستهای احتمالی به نام اسلام سیاسی ثبت نشود. به نظرم شرایط و امکانات موجود در تونس را به طور دقیق باید مورد بحث و بررسی قرار داد و سپس داوری کرد. البته جداسازی واقعی بخش اصلی و اساسی حزب، از بدنه کلی نهضت، نتیجه مثبتی به بار نخواهد آورد و در نهایت، حزب حرکةالنهضه، یک حزب سکولار بییال و دم خواهد بود که سرکوب آن توسط ژنرالهای باقیمانده از دوران بن علی، کار سختی نخواهد بود.
در خصوص صحیح بودن یا نبودن این رویکرد الغنوشی باید بگویم، من سخنرانی شیخ راشد الغنوشی را در دهمین کنگره حزب به دقت و به طور کامل گوش دادم. کار او را نه رد میکنم و نه تأیید. من فکر میکنم که او با اوضاع مبهم و پیچیدهای در حزب و در کل جامعه تونس روبهرو است که فکر میکند در این چنین شرایطی، باید یک راه حل به ظاهر معقول برای برونرفت از بحران را در پیش بگیرد. شیخ راشد تصور کرده که تفکیک بخش رهبری معنوی از بخش سیاسی میتواند راهگشای این مشکل باشد. اما اگر واقعاً هدف «حذف» بخش دعوت و تبلیغ باشد، به نظر من این کار غلط و بیربطی است؛ زیرا وقتی ما سازمانی را از ریشه خود جدا کنیم، آن سازمان در مدتی نه چندان دراز، از هم خواهد پاشید و ریشهاش هم خشک خواهد شد! یعنی اگر درخت تنومند پرباری را از ریشهاش جدا کنید، آن درخت نه تنها قادر به تولید میوه نخواهد بود بلکه به طور کامل و به تدریج از بین خواهد رفت.
به هر حال من نتیجه این تصمیمگیری را، اگر جدی باشد، مثبت نمیبینم و احتمال هم داده میشود که کادرهای جوان اسلامگرا، انشعاب کنند و حزب جدیدی تشکیل دهند. همچنین عناصر فرصتطلب حزبی هم در احزاب سکولار حاکم ادغام شوند. شرایطی که در حزب رفاه ترکیه و بعدها حزب عدالت به وجود آمد، نشاندهنده اشتباه این روش است. وقتی شیخ فتحالله گولن را که پدر معنوی حزب رفاه بود، جدا کردند و حتی یاران او را در سراسر ترکیه سرکوب نمودند، نتیجه آن شد که میبینیم؛ حزبی که با یک رهبر دیکتاتور و تشتت نیروها تشکیل شده است.
جدایی از اخوان
همچنین جدایی شیخ راشد از سازمان بینالمللی اخوان و اعلام موضع منفی نسبت به اقدامات اخوانالمسلمین نیز مسئلهای قابل ارزیابی است؛ حزب شیخ راشد همانطور که خودش به من میگفت: عضو سازمان بینالملل اخوان نبوده و نیست و حتی نسبت دادن حزب خود به عنوان شاخه اخوان در تونس را هم به شدت رد میکرد و میگفت ما، به عنوان حزبی مستقل، از اخوان پشتیبانی میکنیم و اهداف ما هم در کلیات ممکن است مطابق یکدیگر باشد، ولی این به مفهوم شاخه اخوان در تونس بودن نیست...
راشد اخیراً پس از اعلام جدایی فکری از اخوان مقیم در ترکیه سلطان اردوغان، رسماً اعلام داشت که او یک تونسی است و قبل از هر چیز، به تونس فکر میکند و عملکرد اخوان را در پناه این و آن، نمیپسندد و دور از اهداف شیخ حسن البنا میداند!
البته این موضعگیری در قبال عملکرد غلط سازمانهای اخوان در دوران «هجرت» یا دوره «عشرت» در ترکیه صحیح است ولی دوری از اندیشه اخوانی انترناسیونالیسم اسلامی، نکتهایست که کاملاً مردود است. شما میتوانید تونسی باشید و ما میتوانیم ایرانی باشیم و در همان حال به امور همه مسلمین در جهان اهتمام بورزیم. تونسی و ایرانی بودن با همکاری و تعاون بینالمللی اسلامی، تضادی ندارد.
در عین حال بعضاً گفته میشود که شیخ راشد برنامه حزب را به کلی تغییر داده و فقط به امور سیاسی اهتمام میورزد، اما من فکر نمیکنم شیخ راشد الغنوشی پس از نیم قرن تلاش در راه اسلام سیاسی صحیح و نه داعشی ـ تکفیری و وهابی بتواند ناگهان به کلی تغییر عقیده دهد و خواستار یک حزب سکولار شده و فقط به دموکراسی ایمان داشته باشد. من احتمال میدهم که این موضعگیری یک موضعگیری تاکتیکی است و شرایط موجود در جامعه تونسی و اشتباهات بیشمار اسلامگرایان سلفی و اخوان در جهان عرب، شیخ را مجبور کرده که به اصطلاح بخش دعوت و تبلیغ دین را از حزب جدا کند.
ورای این صحبتها مشاهده میشود که بعضاً به موضعگیریهای ضدشیعی راشد نیز اشاره شده است؛ در این رابطه نیز باید توجه داشت که شیخ راشد موضع ضدشیعی ندارد ولی همیشه گفته است که با ایجاد مراکز تبلیغی برای شیعهسازی در تونس مخالف است و در اصل همه مذاهب اسلامی را محترم میشمارد. این یک موضع منطقی و صحیح است و نباید با اقداماتی، بهانه به دست دشمنان داده شود که جنگ شیعه و سنی در «مغرب عربی» ـ در تونس، مراکش، الجزایر ـ هم راه بیفتد.
شیخ راشد و انقلاب ایران
البته میدانیم در اوایل انقلاب، شیخ راشد الغنوشی در دفاع از اصالت انقلاب اسلامی و به علت نوشتن مقالاتی در پشتیبانی از حرکت امام خمینی، حتی پای چوبه دار حبیب بورقیبه رفت و پس از هجرت به خارج هم همچنان از انقلاب اسلامی دفاع کرد. ولی همزمان او انتقاداتی هم داشت که گاه به حق بود و گاه بیدلیل. اکنون شیخ، به دلایل خاص خود، مانند گذشته نیست و البته از کسی که درباره حزب خود، دچار تحول فکری شده باشد نباید توقع داشت که درباره ایران همچنان مانند گذشته بیندیشد. ولی بیتردید او ضد انقلاب اسلامی ایران نیست.
آخرین دفاعیه
درباره ماجرای محاکمه و دادگاه و آخرین دفاعیه وی، در اینجا فقط سخنانی را که پس از آخرین دفاعیه بیان کرده است، نقل میکنم، آخرین پیام شیخ راشد، در دادگاه تونس و پیش از صدور حکم ظالمانه چنین بود:
«حمد بر خداوند و درود بر پیامبر خدا
خداوند را به خاطر نعمت بزرگی که بر من ارزانی داشت سپاس میگویم و شکر بیپایان دارم که توفیق داد بتوانم این حرکت مبارک را به عنوان پایگاه دعوت به توحید و صلح و آزادی و برادری و دموکراسی، پایهگذاری کنم.
من به صراحت از این منبر، اعلام میکنم که با هرگونه خشونتی به هر دلیلی که برای حل اختلافات سیاسی و فکری، اعمال شود، مخالف هستم. ما بر این باور هستیم که همگی قربانیان اصرار بر استمرار در پیگیری حقوق قانونی خود، به ویژه حق مشروع خود در تجمع و بیان عقیده در چارچوب آزادی و قانون، داریم.
آقای قاضی!
دادگاه شما هر حکمی که میخواهد صادر کند، ولی بیتردید فقط حکمی اجرا خواهد شد که خداوند آن را بر سرنوشت ما رقم زده است.
من به همه برادران و دوستان خود وصیت میکنم که حکم دادگاه بر ضد من، هر چه باشد، هرگز هیچکس به فکر انتقامگیری نباشد. من ایمان دارم که خون من به زودی این سرزمین را با خیر و برکت و نعمت آبیاری خواهد نمود.
من در اینجا از همه کسانی که در مسئله ما همراه ما بودهاند، سپاسگزارم به ویژه از آقایان وکلای مدافع در دادگاه و روزنامهنگاران و همه نیروهای دموکراتیک در داخل و خارج...
آقایان!
من اطمینان دارم که آثار این دادگاه دو بار تکرار خواهد شد. یک بار در تاریخ برای نسلهای آینده و یک بار در پیشگاه خداوند، در روز رستاخیز.
«وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»
ـ و به زودی ستمکاران خواهند دانست که با چه طوفانی روبهرو خواهند شد. ـ
صدق الله العظیم
تونس، 22 سپتامبر 1987: راشد الغنوشی»
مقام علمی و فرهنگی شیخ راشد
به همین مناسبت، اشارهای هم به سوابق شیخ راشد داشته باشیم. شیخ راشد تحصیلات مقدماتی را در روستای خود به پایان رساند و سپس به شهر «قابس» و بعد به پایتخت آمد و در دانشگاه معروف الزیتونه تحصیلات خود را به پایان رساند و بعد برای اخذ فوق لیسانس در رشته فلسفه به مصر و سوریه رفت و سپس برای اخذ دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه به تحصیل ادامه داد. او به موازات آن به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در بین دانشجویان مسلمان پرداخت و پس از مراجعت به «تونس» ضمن تدریس در مراکز فرهنگی و نشر مقالات، در کنار برادران همفکر خود حرکت «الاتجاه الاسلامی» را تأسیس نمود و به علت همین فعالیتها و تأسیس یک سازمانی سیاسی ـ اسلامی، بارها دستگیر و زندانی شد که بار اول در سال 1981 میلادی به یازده سال زندان محکوم گردید و به دنبال آزادی موقت، به علت ادامه فعالیت در سال 1987 مجدداً بازداشت و به حبس ابد محکوم شد. اما حبیب بورقیبه، رییس جمهور معلومالحال سکولار و وابسته فکری به غرب، خواستار «ریشهکن کردن اساس این حرکت» و اعدام وی گردید که با برکناری بورقیبه از مقام خود توسط «بن علی»، شیخ از زندان آزاد و از کشور خارج شد. باید توجه داشت که بورقیبه هوادار سکولاریسم بود و از هرگونه حرکت اسلامی یا انجام وظایف مذهبی، و حتی روزهگیری در ماه مبارک رمضان، جلوگیری میکرد و روی همین اصل خواستار سرکوب کامل حرکت اسلامی بود.
آثار الغنوشی
در پایان این بحث، بیمناسبت نیست که به برخی از آثار این شیخ تونسی نیز اشاره شود، شیخ راشد علاوه بر مقالات بسیار که در جرائد تونس و دیگر کشورها منتشر شده، تألیفاتی نیز دارد که علاوه بر عربی، به زبانهای انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ترکی و فارسی ترجمه شده و به چاپ رسیده است. تألیفات عمده وی عبارتند از:
1- طریقنا الی الحضاره؛ 2- نحن و الغرب؛ 3- حق الاختلاف و واجب وحدة الصف؛ 4- القضیة الفلسطینیه...؛ 5- المرأه بین القرآن و واقع المسلمین؛ 6- حقوق المواطنة فی الدولة الاسلامیة؛ 7- الحرکة الاسلامیة و مسألة التغییر؛ 8- مقاربات فی العلمانیة و المجتمع المدنی؛ 9- من تجربة الحرکة الاسلامیة فی تونس.
مقالات: 1- الامام الخمینی و التجدید؛ 2- الحریات العامه فی الدولة الاسلامیة
اینها البته بخشی از تألیفات شیخ راشد است و فقط سه، چهار جلد از این کتابها به فارسی ترجمه و منتشر شده است. «القضیة الفلسطینیه و الامام الخمینی» توسط اینجانب و «الحریات العامه فی الدولة الاسلامیة» توسط جناب آقای حسین صابری ترجمه و به چاپ رسیده است. شیخ راشد در مقدمه چاپ اول کتاب اخیر خود که به نام «آزادیهای عمومی در حرکت اسلامی» در ایران منتشر شده است، آن را به شخصیتهای برجسته معاصر دنیای اسلام اهداء کرده است. راشد مینویسد: «این کتاب را به همه کسانی که بر من و امت اسلامی و بشریت منت دارند و در کار اسلام و احیای حق و عدالت میکوشند، اهداء میکنم. به پیشگامان مکتب اسلام و در رأس آنان جمالالدین افغانی، محمد عبده و رشیدرضا... و به پدران معنویام و پیشاپیش همه، شهید حسن البنا، مولانا ابوالاعلی مودودی، استاد مالک بن نبی، رهبر انقلاب اسلامی معاصر امام خمینی، علامه شهید محمدباقر صدر... و به شهیدان اسلام در همه جای جهان: عبدالله عزام در جهاد با استعمار کمونیستی، علامه اسماعیل فاروقی، و مالکوم ایکس ـ در آمریکا ـ و مصطفی بویعلی، عبدالرؤوف العریبی، محمد منصوری در نبرد اخیر الجزائر... و به زندانیان اسلامگرا در تونس و الجزائر و مغرب و در طلیعه آنها: صادق شورو، علی عریض، حبیب لوز، حماد جیالی، شیخ عباس مدنی، شیخ علی بلحاج، شیخ ربانی، عبدالسلام یاسین... و به همه آنان که مشعل اسلام را در دست و پرچم آن را بر دوش گرفتهاند و با سربلندی و اعتدال، همراه با دردها و رنجهای بشر امروز، این آئین را در همه جا میگسترانند و برای رسیدن به دنیایی خالی از کفر و ظلم و فقر و استبداد، تلاش میکنند...» و البته بسیار بعید است که شیخ راشد با این اندیشه، معتقد به ضرورت «حذف دعوت و تبلیغ» از حزب النهضه باشد. به قول علمای قدیم: والله العالم.