تاریخ زندگی او پس از مشروطیت، همانا تاریخ كشمكش بین مخالفین و موافقین مشروطیت است. وی در بدو امر مانند سایر علما با مشروطیت همراه بود. او حتی در آن دوران سعی می كرد رضایت انجمن ایالتی را نیز جلب كند، تا جایی كه در 4 ذیقعده 1324قمری، دارایی خود را در اختیار انجمن ایالتی گذاشت! درباره این مسئله در مجلس مذاكره شد و عده ای می گفتند: مجتهد با كراهت به این عمل وادار شده است! حتی سیدین (آیات طباطبایی و بهبهانی) به رویه انجمن ایالتی اعتراض كردند، اما مجتهد تلگرافی به تهران مخابره كرد و صریحاً اطلاع داد: از روی میل و رضا به این امر اقدام كرده است. كسروی عمل او را از روی ترس دانسته و در حسن نیت مجتهد شك كرده است، ولی دلیلی نداریم تا این عمل را حمل بر ترس كنیم. این وضعیت استمرار داشت تا انجمن ایالتی حاج میرزا عبدالكریم آقا امام جمعه، برادرزاده وی را بدون علت تبعید كرد! مجتهد عكس العمل نشان نداد تا اینكه میان مستأجر قراچمن از قراء اطراف تبریز، با رعایا اختلافاتی پیدا شد. اختلاف به محضر مجتهد كشید. مجتهد پس از رسیدگی به نظام الملك والی آذربایجان دستور داد به نفع مستأجر اقدام كند.
مشروطه چی های افراطی از موقعیت استفاده كردند و تبعید مجتهد را خواستار شدند. آنان بالاخره انجمن را مرعوب و مجتهد را از شهر بیرون كردند! حتی او را از رفتن به بالای منبر منع و خبر آن را با آب و تاب فراوان، به تهران و مجلس مخابره كردند. سیدین از جسارتی كه به ساحت این عالم جلیل شده بود، انتقاد كردند و مراجعت او را از انجمن مشروطه خواهان خواستار شدند، اما انجمن، نه تنها عملا كاری نكرد، بلكه عده ای از اعضای خود را نیز بیرون كرد! بر اثر توهینی كه به روحانیت وارد آمده بود، علمای شهر از قبیل حاج میرزا محسن آقاتبریزی، میرزا صادق آقاتبریزی، حاج سید احمد آقا خسروشاهی، حتی شهید ثقة الاسلام تبریزی و اعضای معتدل انجمن از قبیل حاج نظام الدوله، بصیرالسلطنه و ملك التجار به عنوان اعتراض از شهر بیرون رفتند و تبریز كلا به دست افراطیون افتاد. تبعید مجتهد از تبریز (كه كانون مشروطیت نام یافته بود) آثاری را به همراه داشت كه نتیجه سوء آن بعدها مشخص شد. در پی این رویداد، روحانیون خود را از مشروطیت كنار كشیدند و بعداً برخی از آنان به مخالفت با آن برخاستند. مشروطیت از روحانیت جدا شد و راه خود را جداگانه طی كرد. مشروطه طلبان دیگر نیازی ندیدند تا به مرام و كردار خود رنگ مذهبی دهند و كردار خود را با قیود مذهب، منطبق سازند. در یك كلمه میان مشروطیت و مذهب و روحانیون فاصله ای ژرف افتاد. از این جدایی و انقطاع كامل، نتایجی پدید آمد كه هنوز هم جامعه ایرانی با آن دست به گریبان است.
پس از تبعید مجتهد، افراط انجمن در تعدی به حقوق افراد و حتی برخی مشروطه طلبان به جایی رسید كه نمایندگان آذربایجان كه انقلابی ترین وكلای مجلس بودند به تبریز تلگراف كردند: «هرج و مرج و اغتشاش در تبریز در این روزها به حدی متواتر و شایع شده و در افواه افتاده و به دریچه ای كشیده كه ما را شب و روز ناراحت، نگران و پریشان خاطر ساخته است». انعكاس این افراط ها و طرز رفتار مشروطه خواهان با علما و روحانیون، در نجف كه از محیط پرآشوب تبریز و تهران دور بود، به گونه ای مؤثر واقع شد كه برخی مأمومین مرحوم آخوند ملامحمدكاظم خراسانی از دور او پراكنده شدند و دسته دسته به آیت الله آقا سید محمدكاظم آقا یزدی ـ كه به نفع مشروطیت فتوا نداده بود ـ پیوستند. بالاخره مجتهد خود را به تهران رسانید و مظلومیت خود را به نمایندگان گزارش داد و در مجلس مورد تجلیل و تكریم قرار گرفت. حاجی میرزا حسن در اثر فشار دولت و حاجی مخبرالسلطنه والی كه به استناد قانون اساسی از مراجعت او پشتیبانی می كرد، به تبریز مراجعت نمود. نمایندگان تندرو مجلس از قبیل تقی زاده و میرزا ابراهیم آقا نیز با این امر مخالفت نكردند. مردم تبریز از او استقبالی بی نظیر به عمل آوردند. عده ای از مریدان تخت روان او را به دوش گرفتند و وارد شهر كردند.
این امر نشان می داد از محبوبیت مجتهد بر اثر جریانات دو ساله چیزی كاسته نشده بود. هنگامی كه كار بین محمد علی شاه و انجمن ایالتی آذربایجان به مجادله كشید، مجتهد و سایر علما به طرفداری از سلطنت و سنن قدیم برخاستند و «مجمع اسلامیه» را تشكیل دادند. اسلامیه جمعی از علما بود كه در مقابل انجمن تشكیل یافته بود و خود را مخالف بدعت های ناشی از انقلاب و حامی و حافظ اصول شرع معرفی می كرد. در آن دوران مجتهد هنوز به خاطر داشت كه برادرزاده اش بدون هیچگونه گناهی و صرفا به دلیل قرابت با او، توسط همین مشروطه طلبان كشته شده است، خودش را به جرم اینكه به نفع مستأجر قراچمن حكم داده است، از شهر بیرون رانده و از آزادی اقامت در موطن خود محروم ساخته اند. در نظر او اینها معنای مشروطه بود. اما مشروطیت به حدی قدرت یافته بود كه با قشون كشی های محمدعلی شاه و مساعی علمای اسلامی از بین نرفت. مجتهد كه به قول دست چپی های دیروز، برخلاف «جبر تاریخ» حركت كرده بود جریمه تصمیمات و اقدامات خود را پرداخت. خانه خود و بستگانش غارت شد و ضررهای بی شمار مادی و معنوی دید. وی كه یك عمر به پاكدامنی مرافعه كرده و در عدالت ضرب المثل بود، طرفدار ظلم، جور و حق كشی معرفی! و حتی فضائل و معلومات او انكار شد.
پس از آن كه حزب دموكرات در دوران مجاهدات مرحوم شیخ محمد خیابانی شكل گرفت، مجتهد بیان نامه ای به روزنامه تجدد ـ ارگان حزب دموكرات ـ فرستاد كه در آن مردم آذربایجان را به برادری، همكاری، حفظ اسلامیت و بالاخره مشروطیت دعوت می كرد. روزنامه مزبور پیام فوق را با احترام و تجلیل فوق العاده انتشار داد. با این اقدام مجتهد ما در آخر عمر، با مشروطیت آشتی كرد. آن بزرگوار در سال 1337ﻫ. ق/ 1297ﻫ. ش وفات كرد و تشییع بزرگ و مجللی از جنازه وی به عمل آمد. مجالس ختم متعددی از طرف تجار، اصناف و متدینین (حتی مشروطه خواهان) برای او تشكیل شد. ماده فوت او «یا مغفور» است.
از آثار او می توان به:
1. تشریح الاصول
2. كتاب الطهاره
3. رساله عملیه
اشاره كرد. حاج میرزا حسن آقا را در عهد خود به طور مطلق مجتهد می گفتند. (1)
------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) - كتاب علمای اهر و ارسباران، ج 3، صص 256ـ261. درباره مجتهد مراجعه شود به كتاب های اعیان الشیعه، ج 5؛ نقباء البشر، ج 1؛ ریحانه الادب، ج 5؛ مفاخر آذربایجان، ج 1 و رجال آذربایجان در عصر مشروطیت و ....