امام خمینی(ره)، شیخ حسن صانعی، استاد سید هادی خسروشاهی - (قم)
آغاز فرافکنی
البته قبل از سخنرانی شاه در 18 خرداد در همدان، سرلشکر پاکروان، رئیس ساواک شاه نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود مطالبی را در متهم کردن علما به داشتن رابطه با خارجی ها مطرح کرد و گفت: «آقای خمینی و آقای قمی دستگیر و عده دیگری نیز بازداشت شدند و این اشخاص بدون در نظر گرفتن مصالح عالی کشور و بدون رعایت کردن منافع طبقات محروم، با تمام عناصر مرتجع همدست شدند، به تحریک پرداختند و از هیچ کاری کوتاهی نکردند و کار به جایی رسید که با عوامل خارجی تماس گرفتند... در تظاهراتی که در قم، شهر ری و تبریز روی داد یک موضوع روشن است و آن اینکه مردم موافق این جریان نیستند...!»
محمدرضا پهلوی که کاملاً شوکه شده بود، در این باره اظهار داشت: «وجوه هنگفتی از خارج برای ایجاد بلوا به مملکت رسیده است»! و «به تظاهر کنندگان هر کدام 25 ریال پول داده بودند! که اطلاعات و جزئیات آن به زودی منتشر خواهد شد.» اساس ادعای شاه و ساواک در این باره چنین بود که در روز 11/3/1342 شخصی به نام محمد توفیق القیسی تبعه لبنان که از بیروت عازم تهران بود، در فرودگاه مهرآباد به وسیله ساواک دستگیر شد و در بازرسی از وسایل وی مقادیری پول خارجی و «چند برگ کاغذ سفید که نوشته های آن به وضوح معلوم نبود» به دست آمده است. «محمد توفیق القیسی جاسوس خارجی، پول هایی را که با خود به ایران می آورد در سرای کاظمیه شرکت مؤید به آقای حاج جواد نقره چی می پرداخت و شخصی به نام موسی پاشا که کلیمی و صراف است، پول های خارجی را به پول ایرانی تبدیل می کرد.»
قیام برای گرفتن 25 ریال!
شاه و دستگاه امنیتی وی در یک موضع گیری انفعالی در مقابل قیام عمومی 15 خرداد، بر این بودند که بین دستگیری این تبعه خارجی و قیام مردم پیوندی برقرار سازند و آن را ساخته و پرداخته بیگانگان مخصوصاً جمال عبدالناصر قلمداد کنند، ولی اتهامی که شاه شخصاً مطرح کرده بود ـ که مردم با گرفتن 25 ریال قیام کرده اند ـ چنان مفتضح بود که در افواه مردم عادی هم به سخره گرفته شد. در گزارشی که ساواک از صحبت مردم کوچه و بازار تهیه کرده بود، چنین آمده است: «در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان بدان اشاره فرموده که هر نفر 25 ریال گرفته و در تظاهرات شرکت کرده، بین مردم مورد تنفر، گفت و گو و تمسخر قرار گرفته است. همه مردم می گویند: ببینید مردم ایران چقدر بدبخت شده اند که در پایتخت مملکت مردم 25 ریال می گیرند و جلوی گلوله می روند و برای چنین مبلغ جزئی خود را به کشتن می دهند.» مأمور ویژه اضافه می کند: «باید به هر ترتیب شده، این مطلب که به خصوص دستاویز مخالفین شده است به نحوی اصلاح شود.» اتهام اساسی که شاه و به تبع او دستگاه ساواک مطرح می کرد، به قدری بی پایه و اساس بود که در سال های بعد تنظیم کنندگان مجموعه «بیانات و نطق های محمدرضا پهلوی» این مطلب را حذف کردند و به همین دلیل هم در کتابی به نام «انقلاب سفید» که به نام او منتشر شد، درباره قیام 15 خرداد، دروغ شاهانه و اتهام رسوای او تکرار نشده است.
... در گام بعدی این سیاه نمایی، در روز 19 خرداد همان سال، اسدالله علم، نخست وزیر وقت رژیم نیز در نطق رادیویی خود ضمن تأیید مطالب عنوان شده توسط شاه، وعده افشای اسناد! را در این زمینه داد. در گام نهایی از مجموعه چنین تبلیغات و اتهاماتی در روز 27 خرداد 1342، بار دیگر سرلشکر حسن پاکروان رئیس ساواک متنی را در اختیار خبرگزاری و روزنامه ها قرار داد که در آن کپی یک صفحه از بازجویی «محمد القیسی» نشان داده شده بود که البته مطلب خاصی که اثبات کننده ادعاهای مقامات رژیم باشد، در آن وجود نداشت... به علاوه در پایان امر، باز اطلاعات کامل را موکول به زمان محاکمه افراد بازداشت شده کردند! که این وعده نیز هرگز انجام نشد و بدین صورت ادعاهای مذکور با سکوت معنادار و حتی عدم ارائه اطلاعات ناقص! به فراموشی سپرده شد.
صرفنظر از محاکمه عاملان انتقال پول!
از مجموعه این مطالب چنین استنباط می شود که دست اندرکاران امنیتی نظام برای توجیه نادانی و غفلت خود از موقعیت و نفوذ علما و مراجع و خودجوشی و فراگیری قیام مردم با توسط به این ادعا تلاش کردند از یک طرف بر ناتوانی و ضعف عملکرد خود سرپوش بگذارند و از طرف دیگر اصالت و ماهیت قیام را خدشه دار کنند. اسناد! مربوط نیز که بازتاب همان ادعاها و اتهامات بی پایه بود، نمی توانست مؤید وابستگی قیام به خروج از کشور باشد. به همین دلیل مدعیان این اتهام نیز از تکرار ادعای خود دست کشیدند و از محاکمه عاملان انتقال پول نظیر محمد توفیق القیسی و جواد نقره چی نیز خبری نشد.
البته اصولا اتهام شاه در ماهیت خود تناقض داشت، چون از یک طرف سخن از دادن مبلغ 25 ریال به مردم یا خرج مبالغ هنگفت برای برپایی قیام بود و از طرف دیگر جاسوس مصری یا لبنانی قبل از توزیع پول دستگیر شده بود!... بازتاب اتهامات شاه و مقامات رژیم چنان منفی بود که سرانجام خود مجبور شدند آن را فراموش کنند. بعد به جای توفیق القیسی جوجوی جاسوس! که وجود خارجی نداشت، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در دادگاه فرمایشی رژیم که حاضر به قبول اتهام گرفتن پول و به راه انداختن قیام از طرف امام خمینی(ره) نشده بودند، محکوم به اعدام شدند. درواقع موردی را هم که شاه برای متهم کردن قیام 15 خرداد یعنی «دخالت مصر و جمال عبدالناصر سنی»! انتخاب کرده بود، تناسب چندانی با شرایط زمانی ایران و منطقه نداشت، بلکه در ایجاد تنفر عمومی از رژیم شاه تأثیر ویژه ای گذاشت. یکی دیگر از وجوه مهم مبارزه علما و مراجع در این برهه از زمان، مقابله با نفوذ روزافزون فرقه سیاسی بهائیت و حامی اصلی آن یعنی اسرائیل در ایران بود. البته بعضی از دولت های عربی در آن دوران به ظاهر در خط مبارزه با رژیم اسرائیل قرار داشتند، ولی در عمل...
پاسخ امام به نماینده عبدالناصر
همزمان با مبارزاتی که حضرت امام خمینی(ره) شروع کرده بود، به ویژه قبل از حوادث خونین دوم فروردین سال 1342 و حمله به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، ساواک بر این اندیشه بود تا از طریق دادگستری مقدمات دستگیری و محاکمه امام خمینی(ره) را به اتهام نشر اکاذیب و تحریک مردم فراهم آورد که موفق نشد. در همین ایام توطئه دیگری برای پرونده سازی در جریان بود: «شخصی که خود را دیپلماتی مصری در لبنان معرفی می کرد، با وساطت و توثیق یک مقام روحانی ایران با امام خمینی(ره) ملاقات کرد و اظهار داشت از طرف شخص جمال عبدالناصر مأمورم مراتب سپاسگزاری و قدردانی او را از مبارزاتی که علیه اسرائیل در ایران انجام می دهید، به حضور شما ابلاغ کنم و ضمناً به اطلاع شما برسانم که رئیس جمال عبدالناصر آماده اند هرگونه کمک و مساعدتی که در این راه بدان نیازمند باشید، اعم از پول، اسلحه و غیره را در اختیار شما قرار بدهند و شما را در ادامه این راه مقدس تا رسیدن به پیروزی یاری و مدد کنند»! امام خمینی بنا به اظهار خود با آنکه در آن ملاقات ظاهراً هیچ گونه شک و تردیدی در اصالت و راستگویی شخص مزبور نداشت، بر اساس عقیده اسلامی و شیوه آزادمنشانه خود پاسخ داد: «مبارزات ما مربوط به امور داخلی کشورمان است و در ادامه و انجام آن، ما را هیچ گونه نیازی به مساعدت، دخالت و یاری دیگران نیست. شما از طرف من به ایشان بگویید اگر احساس وظیفه می کنید، ما را در مبارزه علیه اسرائیل در ایران یاری دهید، خوب است سخنان، اعلامیه ها و نظریات ما را از طریق دستگاه های تبلیغاتی که در اختیار دارید، منعکس کنید و به دنیا برسانید و ما جز این انتظاری از شما نداریم.» (تقریباً نقل به مضمون).
دیپلمات مصری یا جاسوس شاه؟
گویا امام خمینی(ره) بعدها در دورانی که در زندان و تحت نظر قرار داشت، اطلاعاتی به دست آورده بود که شخص مزبور که خود را دیپلمات مصری! معرفی کرده بود، احتمالاً فرستاده رژیم شاه و دستگاه جاسوسی ایران بوده که به منظور ارزیابی روحیه و طرز فکر امام و برای به دست آوردن سوژه ای برای پرونده سازی جدید علیه امام به این ملاقات مأموریت داشته است. از ویژگی های بررسی نشده تاریخ انقلاب اسلامی، استراتژی های دوراندیشانه امام خمینی(ره) است که در مقابله با رژیم پهلوی حاضر به همکاری با هیچ دولت خارجی یا اپوزیسییون داخلی و حتی مخالفانی چون تیمور بختیار نشد.
در گزارش های ساواک چگونگی این خط مشی مهم رهبر کبیر انقلاب اسلامی به خوبی قابل مشاهده است. در واقع آنچه شخصیت امام خمینی(ره) را در رأس رهبری نهضت از شخصیت های مبارز چپ و راست متمایز می سازد، همین ویژگی های برجسته ایشان است که به نمونه ای از آن به استناد سند زیر اشاره می کنیم:
«تاریخ 6/12/47 ـ شماره 5658
از: شمعدان ـ فروزان
به: مرکز ـ 316
موضوع: آیت الله خمینی
سید علی مکی مهری ضمن گفت و گو پیرامون چاپ استفتائیه های آیت الله خمینی درباره فدائیان فلسطین در روزنامه های عراق چنین اظهار کرده که خمینی از بدو ورود به عراق متوجه بوده است که آلت دست دول خارجی نشود، برای این که همان روزی که از ترکیه وارد عراق شد، عبدالرزاق وزیر وحدت دولت وقت عراق که اهل تشیع است، از خمینی خواست اجازه بدهد خبر ورودش در رادیو اعلام و از طرف مقامات دولتی عراق نیز استقبالی از وی به عمل آید، لکن خمینی از آنجایی که می دانست عبدالرزاق از جمال عبدالناصر است درخواست وی را قبول نکرد و چنین اظهار داشت که اختلاف او با دولت ایران یک امر داخلی است و مربوط به سایر دول نیست و در مورد چاپ استفتائیه خمینی در روزنامه ها هم قطعاً مقامات عراقی و حزب بعث قصد بهره برداری از این موضوع را دارند و معلوم نیست قبلاً نظر خود خمینی را در این مورد استفسار کرده اند یا خیر. علی مکی در مورد خمینی اضافه کرده است که نامبرده اخیراً از لحاظ روحی کسل به نظر می رسد.»
ساواک با تمام تلاشی که در این زمینه داشت، سرانجام مجبور به اعتراف شد که امام هیچ گونه ارتباطی با افراد و کشورهای بیگانه ندارد و کمکی از آنها دریافت نکرده است: «هیچ منبع موثقی تاکنون تأیید نکرده است که خمینی از دول اجنبی وجهی پذیرفته یا به این صورت فعالیتی علیه امنیت کشور کرده باشد.» تصویر سند ساواک از سال 1345 اعترافات صریح دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شاه را نشان می دهد.
اتهامی بی اساس تر!
... اما تهمت ها ادامه می یابد و شاه در سال 1356 بعد از تجلیل های گسترده ای که از امام در مجالس بزرگداشت برگزار شده برای حاج آقا مصطفی خمینی در سراسر ایران شده بود، اشتباه خود را تکرار کرد و این بار به جای متهم کردن امام به گرفتن پول از خارجی ها شخص حضرت امام را انگلیسی معرفی کرد! روزنامه اطلاعات در دو نوبت صبح و عصر در 17 دی 1356 سالروز کشف حجاب توسط پدر شاه، مقاله ای موهن با عنوان «ایران، استعمار سرخ و سیاه» که گویا به قلم یا با تصویب نهایی داریوش همایون بود، منتشر کرد. آنچه در روز 19 دی در قم به قیام منجر شد، همین مقاله موهن منتشر شده در روزنامه اطلاعات بود. اهانتی که به مرجع تقلید و رهبر دور از وطن نهضت شده بود... بزرگداشت چهلم شهدای قیام قم در تبریز قیام دیگری در پی داشت و قیام حماسه آفرین مردم تبریز، نهضت را در سراسر ایران گسترش داد.
وقتی دامنه نهضت در نیمه اول سال 1357 در سراسر نقاط ایران گسترده شد، شاه در بولتن ویژه ای در تاریخ 14/3/57 چند سؤال مطرح کرد تا مسئولان ساواک به آنها پاسخ بدهند. مقامات ساواک در گزارش 22 صفحه ای خود در جواب سؤالات شاه، اعترافات صریحی درباره اصالت نهضت اسلامی کردند.
سؤال اول شاه این بود: «خمینی را کی تقویت می کند و منظور از تقویت او چیست که چه بشود؟» در صفحه 15 این بولتن سری آمده است: «در مورد این که سیاست های خارجی خاصی از خمینی حمایت می کنند یا وی را مورد تقویت مالی یا سیاسی قرار می دهند، تاکنون هیچ دلیل مستندی به دست نیامده است. آنچه که در اینباره قابل اشاره است، قرائن و شایعاتی است که می توان به احتمال ارتباط وی با محافل بیگانه پی برد.» گزارشگر ساواک که از ارائه هرگونه سند و مدرکی عاجز است، به زعم خود به شواهد و قرائن و ایضاً شایعات! استناد می جوید: «الف) خمینی اصلا ایرانی است، ولی اسلاف او به هندوستان مهاجرت کرده و همزمان با تسلط انگلیسی ها بر آن سرزمین در هندوستان بوده اند و پدر خمینی همراه فرزندانش به ایران مراجعت کرده است.
ب) از شروع تسلط سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه، یکی از جنبه های عمده تاکتیکی سیاست انگلیس نفوذ در روحانیون مسلمان و جلب و جذب آنان در جهت سیاست آن کشور بوده است و این تصور در مورد خمینی با توجه به اقامت پدران او در هندوستان نیز ممکن است وجود داشته باشد(!)
پ) دولت عراق از ابتدای اقامت خمینی در آن کشور تا انعقاد قرارداد الجزایر از وی حمایت آشکار می کرد و حتی فرستنده رادیویی «صدای روحانیت مبارز» را در اختیار او و طرفدارانش قرار داده بود. از آن به بعد نیز همواره رویه اغماض و مماشات با او داشته و تضییقاتی درباره فعالیت های ضد ایرانی او فراهم نکرده است.
ت) خبرگزاری های خارجی و برخی جراید اروپایی و به خصوص رادیو لندن اکثراً در گزارش ها و تفسیرهایی که درباره موضع خمینی در مقابل حکومت ایران انتشار داده اند، از وی حمایت کرده و او را به عنوان رهبر مؤثر و متنفذ مخالفان رژیم ایران قلمداد کرده اند.»
البته سیاه نمایی ها و نشر اتهامات و اکاذیب شاه و ساواک پس از سرنگونی رژیم پهلوی پایان نیافت و این بار امپریالیسم خبری که زیر سلطه کامل صهیونیسم بین المللی است، به جعل و نشر اکاذیب و اباطیل از نوع جدید آن پرداخت و نویسندگان اجاره ای ایرانی و خارجی قلم به مزد، در خدمت اهداف امپریالیسم قرار گرفتند.
نشر هزاران کتاب و نشر ده ها هزار مقاله و گزارش در مطبوعات سراسر جهان علیه امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران همچنان ادامه یافت... و در این راستا ناگهان آقای فتحی الدیب، یکی از عناصر امنیتی معروف مصر و مشاور عالی و مورد اعتماد جمال عبدالناصر به تألیف کتابی تحت عنوان «عبدالناصر و ثوره ایران» پرداخت که از سوی بخش استراتژیک مؤسسه دولتی الاهرام تاکنون چندین بار چاپ و توزیع شده است. البته اگر این کتاب از سوی یک فرد وابسته به جمال عبدالناصر تألیف و منتشر نشده بود، شاید پاسخگویی به اراجیف و تهمت های سخیف آن ضرورتی نداشت، ولی متأسفانه چون به هنگام اقامت سه ساله در مصر شاهد عینی تأثیر منفی این کتاب در محافل سیاسی مصر، به ویژه با گرایش های اسلامی بودم، پاسخگویی به آن را به عنوان یک «واجب عینی» ضروری دیدم و کتابی تحت عنوان «حقیقه علاقه عبدالناصر بالثوره الاسلامیه فی ایران»، حقیقت رابطه عبدالناصر با انقلاب اسلامی ایران را تألیف کردم که از سوی مؤسسه انتشاراتی «دارالهدف» در سال 2003 میلادی در قاهره منتشر و در سطح وسیعی توزیع شد که در محافل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اهالی تاریخ تأثیر بسیار مثبتی داشت و در بعضی از مجله ها و روزنامه های مصری نیز مورد بحث، بررسی، تقدیر و تحسین قرار گرفت.
از آنجا که اتهامات فتحی الدیب به نوعی در اسناد منتشر شده ساواک نیز بازگو و تکرار شده است، بی مناسبت نبود ترجمه فارسی کتاب هم در اختیار علاقه مندان به مسائل تاریخ معاصر قرار بگیرد. البته در این کتاب علاوه بر پاسخ به اتهامات بی اساس کتاب تألیفی فتحی الدیب به ایهامات و اتهامات چند کتاب و روزنامه مصری دیگر نیز پرداخته ام که اباطیلی را درباره امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران منتشر ساخته بودند. این اثر بار دیگر در سال گذشته از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.