در حیطه دایرۀ تمدنی، ابزارهای مشترک فراوانی رقم خورده است که طرفین با بهره گرفتن از آن ها دیدگاه ها و اقدامات همسویی را در عرصه های منطقه ای و بین المللی پی ریزی می نمایند. می توان گفت برخی از ساختارهای منطقه ای و بین المللی بر مبنای چنین سازوکارهایی پی ریزی شده موضعگیری های معینی را در قبال مسائل و موضوعات مشخصی تحقق بخشیده است که برجسته ترین نماد آن را در مسأله فلسطین می توان یافت. یکی دیگر از ساختارهایی که می تواند به عنوان نماد معینی برای همکاری های بین المللی و منطقه ای ایرانی ـ عربی مورد استناد قرار گیرد و بر اساس آن به مفهوم همکاری اشاره نمود و هویت اسلامی را بر مبنای آن رقم زد و براساس داده های چنین ساختاری در قبال مسائل اسلامی و بین المللی موضعگیری نمود، همانا سازمان کنفرانس اسلامی است.
این سازمان به منظور رویارویی با اقداماتی که یکی از اماکن مقدسه مسلمانان را مورد تهاجم پلیدی قرار داده بود بر مبنای درک مشترک کشورهای اسلامی پایه گذاری گشت تا آگاهی مشترکی را به منظور رهایی نخستین قبله و سومین حرم مقدس مسلمانان که طی سال 1969 توسط صهیونیست ها به آتش کشیده شده بود پایه گذاری نماید. در آن زمان خشم مسلمانان چنان برانگیخته شده که بازتاب آن جهانی را به خود کشید و زمینه ساز شکل پذیری سازمان کنفرانس اسلامی شد تا کشورهای اسلامی اقدام به موضعگیری مناسبی در قبال رویداد غم انگیزی از این دست بنمایند. اعراب و ایرانیان و دیگر اقوام مسلمان بر اساس این چارچوب رسمی برخوردار از انگیزه دفاع از فلسطین گشتند.
هرچند دولت ایران در زمان تأسیس سازمان مزبور موضعی نفاق آمیز را در قبال مسأله فلسطین اتخاذ می نمود مردم و موضعگیری های مردمی در برابر موضوع مزبور همسوی و هماهنگ با مردم ستمدیده فلسطین بوده زیر فشار اعمال شده علیه آنان قرار داشت. در این عرصه موضعگیری های امام خمینی(ره) را در دوران مبارزه منفی وی با دولت ایران نباید از یاد برد و به دست فراموشی سپرد زیرا رویکرد وی تنها نجات یاران نبود که عنایت به مسأله فلسطین در اندیشه وی همسان با رهایی ایران بود. اظهارات امام خطاب به مردم ایران هم سمت و سوی خیزش علیه ستم پهلوی و هم قیام برای رهایی فلسطین را در بر داشت. همه از این نکته آگاهند و نیاز به تفصیل من ندارد.
نکته ای که در اینجا باید بدان اشاره نمایم این است که ترس و واهمه چیره شده بر محافل رسمی عرب از انقلاب اسلامی ایران دیگر به خواست خداوند پایان یافته است و افق های همکاری میان ایران و کشورهای همجوار آن با گسترش روابط این یک و همسایگان نزدیکش آغاز شده ضمن تعمیق چنین پیوندهایی با دیگر کشورها، توسعه یافته است. این گستره کشورهایی را در بر می گیرد که از سواحل جنوبی خلیج فارس آغاز و به سرزمین های واقع در مغرب عربی پایان می یابد.
آنچه ما را فرا می خواند تا بدنه های نوینی را به منظور هماهنگ شدن با توسعه روزافزون روابط و مواجهه با تمامی تهدیدهای رقم خورده در جهان اسلام پی ریزی نماییم، لزوم برخورداری از توانمندی هایی استراتژیکی است که بتواند پاسخگوی گره خوردگی های اقتصادی باشد تا بتوان در سایۀ چنین توسعه ای برای آینده برنامه ریزی نمود و امکان برخورداری از سرنوشت مشترکی را در خوشی ها و ناخوشی ها فراهم آورد و جهان اسلامی را پایه ریزی نمود که در محاسبات جهانی، ثقل آن لحاظ گردد و بر اساس آن بتوان با دشمن مشترکی درآویخت که بدخواه امت است. چنین خواسته ای آن سان که برخی می اندیشند ساخته و پرداختۀ خیالپردازی نیست بلکه واقعیت آن در تار و پود تعلق به جهان اسلام شکل گرفته داده های چنین خواستی را واقعیت موجود در منافع مشترک برخاسته از وابستگی های سرزمینی و تعلق به گسترۀ جغرافیایی مشترکی رقم می زند.
بر مبنای چنین نگرشی بود که ایران پیشنهاد اختصاص کرسی دائمی شورای امنیت سازمان ملل را برای جهان اسلام ارائه نمود. بدیهی است جهان عرب جزء لاینفک منظومۀ جهان اسلام به شمار می آید. برغم پاسخ منفی دبیرکل سازمان ملل به پیشنهاد مزبور به بهانه اینکه تخصیص کرسی های شورای امنیت برمبنای تعلقات دینی مذهبی صورت نمی گیرد می توان خلأ و کمبودی از این دست را در رساندن صدای ایران و اسلام و دیگر مسلمانان از چنین جایگاهی به خوبی احساس نمود و این حق را محفوظ نگاه داشت تا فریادرسی مسلمانان در گسترۀ بین الملل جایگاه خود را بیابد. اگر سازمان ملل در حال حاضر پاسخ مثبتی به این خواست نداده است چنانچه صدای حق خواهی کشورهای اسلامی بلند گردد آینده نمی تواند فارغ از چنین اراده ای گردد و هر آینه سازمان کنفرانس اسلامی زمام چنین امری را به دست گیرد تحقق آن دشوار نخواهد بود. دایره باورداشت های دینی و مذهبی که از آن به شمشیر دودم تعبیر می گردد و می توان آن را ابزاری ویرانگر شمرد و یا وسیله ای برای سازندگی و تکامل دانست.
غفلت از شرایط موجود وضعیتی بود که اکثر کشورها با آن مواجه بودند اما با این وجود بسیاری از علما و دانشمندان شیعه و سنی برای خروج از چنین شرایطی به پا خواستند و زمینه های بیداری را پایه گذاری نموده تأثیر مثبتی را بر سرنوشت و تاریخ امت اسلامی گذاشتند. از آن جمله می توان به تأسیس «دار التقریب» در قاهره طی سال 1365 هجری قمری به پیشنهاد و ابتکار علمای بزرگ شیعه چون آیت الله بروجردی و نماینده ایشان در کشور مصر مرحوم حاج شیخ محمدتقی قمی و مشارکت علمای اهل سنت نظیر مرحوم علامه عبدالمجید سلیم مفتی الأزهر و مرحوم علامه شیخ محمود شلتوت و بزرگان دیگری چون شیخ المدنی و عبدالعزیز عیسی و شهید حسن البناء علامه شیخ محمد غزالی و در سایه همین اقدام علامه شیخ محمود شلتوت فتوای بسیار مهمی را بیان داشته اعلام نمودند که می توان بر اساس مذهب شیعه پنجمین همچون دیگر فرقه های اسلامی دینمداری نمود که چنین اقدامی بسیار پراهمیت می نمود.
بیست سال پیش یعنی پس از درگذشت علامه قمی و شیخ شلتوت، که اقدامات معمول شده متوقف گردیده بود تهران اقدام به تأسیس مجمع جهانی همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی نمود که دبیرکل آن برادر گرامی شیخ محمد علی تسخیری است که این بدنه در زمینۀ مورد بحث نقش آفرینی می کند. نظر به اینکه من اکنون مقیم قاهره هستم اقدام به انجام وظیفه نموده در یک گردهم آیی که توسط شیخ طنطاوی و شیخ فرید و دیگرانی چون دکتر حمدی زقزوق رئیس اوقاف مصر و دکتر عمرهاشم رئیس دانشگاه الازهر و حضور شیخ فرحات از لبنان و افرادی از عمان و ایران چون شیخ واعظ زاده، و شیخ تسخیری برگزار شده بود شرکت نموده برای فعال ساختن دوباره دارالتقریب مصر به منظور همگرایی با دارالتقریب ایران با هدف تحقق خواست های گرانقدری تلاش نمودیم.
دایره بین الملل نیاز به بحث مستقلی دارد که آن را موکول به زمان دیگری کرده تنها برایم اصل انگشت می گذارم که می توان در سطح بین المللی همگرایی ها و همکاری هایی را رقم زد که اجلاس جمعیت قاهره و اجلاس زنان پکن شاهد آن بودیم. مسأله فلسطین نیز یکی دیگر از عرصه های جهانی است که می توان اظهار داشت آگاهی های رقم خورده در چنین گستره ای برخاسته از همگرایی مسلمانان در مبارزه با صهیونیسم است.
ادبیات رقم خورده در پهنه انقلاب اسلامی بیانگر نگاه اکثرین به این مبارزه است که بر مبنای رویکردهای رقم خورده در عرصه های اعراب و ایرانیان مبارزه ای سرنوشت ساز در مواجهه با استعمار صلیبی و صهیونیزم شمرده می شود که همگرایی این دو رویکرد غرب تنها با هدف اشغال فلسطین صورت نپذیرفته که هدف از آن ریشه دواندن در تمامی سرزمین های اسلامی است. بنابراین اگر بپذیریم که جهان غرب صلیب صهیونی در باطل خود همگرایی را تجربه می کند چرا ما برای دست یافتن به حق خویش اتحاد و یکپارچگی را تجربه ننماییم؟ بی شک اگر از فرصتی که پیش رویمان قرار گرفته است بهره برداری ننماییم تاریخ و آینده فرصت دیگری را ارزانیمان نخواهد داشت.
و اما مشکلات ویژۀ ما، چه در عرصۀ مرزها و چه غیر از آن، باید تا زمان و وقت دیگری نادیده انگاشته شوند زیرا این مشکلات همانند مسائلی است که در یک خانواده مطرح می باشند که می توانند در زمان مناسبی بر مبنای سعه صدر و بلندنظری مورد بررسی و تصمیم گیری قرار گیرند که اکنون ضرورت های دیگری پیش روی ما قرار دارد که گفتمان ایرانی عربی پایداری می تواند آن را تبیین نماید و سیاستمداران و نخبگان دو جهان ایرانی عربی بر اساس همگرایی باید آن را پی ریزی کنند و نمادهایی چون اسلام، منافع مشترک و فلسطین را وجهه همت خویش سازند.(2)
-----------------------------------------------------------------------------------