صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
ترجمه قرآن به زبانهاي اروپايي
موضوع مقاله :
فرهنگي ,
مقدمه: استاد سیدهادى خسروشاهى در تبریز متولد شد، پس از تحصیلات ابتدایى و گذراندن مقدمات در تبریز به قم عزیمت نمود. سطح و دروس خارج را در حوزه علمیه قم به پایان رساند و از محضر آیات عظام حاج آقا حسین بروجردى، حضرت امام خمینى، علامه طباطبایى و علماى دیگر قم استفاده كرد. نامبرده از سال 1333 فعالیت فرهنگى خود را آغاز و با بسیارى از نشریات مذهبى همكارى نمود. در پى پنج سال تصدى سفارت جمهورى اسلامى ایران در واتیكان، مركز فرهنگى اسلامى اروپا در رم (ایتالیا) را در سال 1361 پایه گذارى و نشر 150 نوع كتاب و نشریه به زبانهاى ایتالیائى، فرانسه، انگلیسى و عربى از جمله قرآن مجید و نهج البلاغه را به انجام رسانید. وى مؤسسات مذهبى و پژوهشى دیگرى را نیز بنیان گذارى كرده است. از ایشان تاكنون بالغ بر پنجاه اثر اعم از تألیفات و ترجمه به زبان فارسى و عربى به چاپ رسیده كه از آن جمله است: تفسیر آیات مشكله (با همكارى استاد جعفر سبحانى)، دو مذهب، نبرد اسلام درآفریقا، قصه الحرب الشیوعى، عبدالله ابن سبا بین الواقع و الخیال، آراء فى الدین و سیاسه، العوده الى قرآن، دفاع از سید جمال الدین حسینى، و همچنین نشریه هفته نامه بعثت (از قم)، فصلنامه پیام انقلاب اسلامى (به زبان ایتالیایى از رم)، ماهنامه براى جهان نو (به زبان ایتالیایى) و سه مجله عربى و انگلیسى در اروپا نیز از كارهاى دیگر اوست. (
از «كیهان اندیشه» شماره 28 ـ ویژه نامه قرآن مجید - اسفندماه سال 1368 )
تاریخ آغاز ترجمه قرآن
به شهادت تاریخ، ترجمه بخشهایى از قرآن مجید به زبانهاى مختلف ـ غیر عربى ـ از زمان خود پیامبر اكرم(ص) معمول گردید و طلیعه آن هنگامى آغاز شد كه بعضى از ایرانیان از «سلمان فارسى» درخواست نمودند كه نخستین سوره قرآن ـ سوره فاتحه ـ را به زبان فارسى ترجمه كند و پیامبر اكرم(ص) نیز با این امر موافقت فرمود.(1) البته یكى از پژوهشگران غربى به نام دكتر. ج. پیرسن، مدعى است كه «ترجمه اى فارسى از قرآن، در زمان خلفاى راشدین به دست سلمان فارسى انجام گرفت. و نیز گفته اند كه قرآن كریم در سال 127 هـ به زبان بربرى، و در سال 270 به زبان سندى، ترجمه شده است، ولى هیچ یك از اینها باقى نمانده است»(2) و مداركى نیز براى اثبات ادعاى خود ارائه مى كند.
این امر، در واقع نشان مى دهد كه ترجمه قرآن مجید، از همان نخستین روزها آغاز شده است، ولى ترجمه در آن دوران، با توجه به شرایط و امكانات محدود، مانند عصر ما نمى توانست گسترش داشته باشد، همان طور كه حفظ و نگهدارى و تكثیر آنها نیز با مشكلاتى رو به رو بوده است. اصولاً با توجه به جهانى بودن رسالت پیامبر اسلام(ص)، انتقال پیام به ملتهاى دیگر، ضرورى مى ساخت كه یاران پیامبر(ص)، با زبانهاى متداول عصر خود آشنایى داشته باشند و آیات یا بخشهایى از قرآن مجید را ترجمه و به ملل غیرعرب ابلاغ كنند. بى شك در غیر این صورت، به علت مقدور نبودن آموزش زبان عربى در سطح وسیع، امكان تفهیم و تبیین پیام قرآن به طور طبیعى از بین مى رفت.
در همین رابطه است كه مى بینیم ـ به شهادت تاریخ ـ نامه هاى پیامبر اكرم(ص) به زمامداران كشورهاى دیگر از جمله «نجاشى» پادشاه حبشه و «مقوقس» حاكم مصر و «هرقل» امپراطور روم و «كسرى» شاه ایران و... چون متن عربى داشت و بعضى از آنها شامل آیاتى از قرآن مجید هم بود، توسط فرستادگان و سفیران پیامبر(ص) به زبان هاى آن بلاد، ترجمه مى شده است.(3) البته در مواردى هم ذكر شده است كه طرف پیام ـ مانند امپراطور روم و یا اسقف اعظم آن دیار ـ از مترجمین خود، براى فهمیدن محتواى نامه و درك حقیقت پیام، استفاده مى كرده اند.(4) به طور كلى سفیران و فرستادگان پیامبر اكرم(ص) با زبانهاى عصر خود، از جمله: عبرى، سریانى، فارسى و... آشنا بوده اند.(5) و به طور طبیعى هم قابل تصور نیست كه با توجه به كثرت نامه هاى رسول اكرم(ص)(1* ) به رهبران و بزرگان كشورهاى مختلف، فرستادگان پیامبر، با زبانها متداول آشنایى نداشته باشند، به ویژه كه در روایاتى نقل شده كه پیامبر(ص) اصحاب خود را به آموختن زبانهاى ملل دیگر تشویق مى كرد مثلا به «زیدبن ثابت» دستور داد كه زبان عبرى و سریانى را یاد بگیرد و او هم به سرعت این دو زبان را فرا گرفت.(6)
در واقع به علت ضرورت دعوت ملل دیگر و یا نیاز مردمى كه به اسلام مى گرویدند ولى زبان عربى را نمى دانستند، نخست یاران پیامبر و سپس دیگر مسلمانان صدر اسلام، مجبور به ترجمه قرآن مجید و یا بخشها و سوره هایى از آن به زبانهاى معروف آن زمان بودند و به علت همین نیاز بود كه بعضى از بزرگان فقه اهل سنت ـ مانند ابوحنیفه ـ فتوا دادند كه به جاى متن عربى سوره حمد، ترجمه آن در نماز خوانده شود(7) اما این فتوا مورد تأیید دیگران قرار نگرفت، تا آنجا كه خود «ابوحنیفه» هم بعد مجبور شد كه از رأى خود عدول كند. سیوطى در این زمینه مى نویسد: «... به طور مطلق، خواندن قرآن به غیر عربى جایز نیست، حال مى خواهد كسى عربى را نیكو بداند یا نداند و چه در نماز باشد و چه در خارج از نماز، از ابوحنیفه نقل كرده اند كه او به طور مطلق این امر را جایز دانسته است، لیكن در شرح «بزدوى» آمده است كه ابوحنیفه از فتواى اول خود برگشت، و خواندن قرآن را به غیرعربى جایز ندانست...»(8)
جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن
در قرون نخستین بحث درباره جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن بین فقها و اهل حدیث ادامه یافت و هر كدام طبق تشخیص، نظرى ابراز داشتند... ولى این اختلاف نظرها، مانع از ترجمه قرآن مجید به زبانهاى دیگر در قرون اولیه نشد و - قدیمى ترین اثر فارسى، ترجمه تفسیرى است منسوب به طبرى كه به فرمان منصوربن نوح سامانى، پس از استفتاء از علماء، درباره مشروعیت ترجمه قرآن مجید به فارسى ـ(9) این كار توسط علماى بلاد! انجام گرفت. ... در قرن اخیر، به ظاهر در مسأله صحت ترجمه قرآن مجید به زبانهاى دیگر، میان علماى بزرگ مذاهب اسلامى اختلافى خاص و قابل توجه دیده نمى شود(2* ) اما فتواى جواز قرائت نماز به زبانهاى دیگر، كه از طرف شیخ الازهر، «شیخ محمد مصطفى المراغى» صادر شد، با مخالفت قاطع علماى دیگر روبه رو گردید.(10) و در مقابل، بعضى از سلاطین عثمانى هم هر نوع ترجمه اى از قرآن مجید را «ممنوع» اعلام نمودند(3* ) ولى با سقوط خلافت عثمانى و آمدن «مصطفى كمال» ـ آتاتورك ـ حتى «اذان» هم در مركز خلافت عثمانى، به تركى گفته مى شد كه به تدریج به علت مخالفت علماى اسلامى و عدم استقبال مردم مسلمان تركیه، این امر منسوخ شد. تذكر این نكته ضرورى است كه در بین فقهاى شیعه هرگز به جواز قرائت سوره یا آیه اى در نماز، به زبان غیرعربى فتوایى صادر نشده است، و در مقابل، شاید هیچ فقیهى در شیعه به «حرمت ترجمه قرآن» به زبانهاى دیگر فتوا نداده است.
انگیزه و هدف ترجمه هاى نخستین
على رغم آغاز ترجمه قرآن مجید به زبانهاى آسیایى، آفریقایى ـ به طور كامل یا منتخب ـ در قرون نخستین اسلام، ترجمه قرآن به زبانهاى اروپایى، با وجود تماس نزدیك و روابط تجارى یا سیاسى ملل اروپایى با اعراب، به ویژه ارتباط مستقیم آنها در اسپانیا، سیسل، رم، آثار نخستین ترجمه ها به قرن هشتم میلادى برمى گردد كه اغلب آنها هم براى توزیع و نشر نبود. در واقع مترجمین آنها نمى خواستند ـ و یا نمى توانستند ـ با این اقدام خود، در نشر معارف قرآنى، در میان ملل اروپایى سهیم باشند، بلكه به طور كلى این ترجمه ها به دستور و نظارت مستقیم پاپها و كشیشها، و عمدتاً براى مقابله و مبارزه با قرآن و اندیشه توحیدى به عمل آمد. تا آنجا كه بعضى از نخستین ترجمه هاى لاتین ـ زبان علمى و رسمى متداول در آن زمان ـ مانند ترجمه كشیش ایتالیایى لودمیكو ماراچى Lodovico Marraccioهمراه با «ردیه» محتواى آن، انجام پذیرفت.
و این كینه توزى و غرض ورزى پدران روحانى! همچنان ادامه یافت، تا آنجا كه حتى بعضى از ترجمه هاى چاپ شده بعدى را علاوه بر ضمیمه داشتن «ردیه» براى آنكه از اهمیت قرآن مجید بكاهند و آن را كتابى غیر الهى قلمداد كنند، با نامهاى گوناگون و جعلى مانند: «قرآن محمد»، «قرآن تركها» و سرانجام «قرآن پیامبر تركها» منتشر ساختند.مرحوم شیخ ابوعبدالله زنجانى، محقق معروف شیعى در كتاب «تاریخ القرآن» خود در رابطه با ترجمه هاى قرآن به «زبانهاى غربى» مى نویسد: «پس از آنكه لغت نامه ها و فرهنگ نامه ها تهیه و منتشر گردید، ترجمه قرآن مجید نیز آغاز شد و شاید نخستین ترجمه قرآن به زبان لاتین بود كه - در سال 1143 م. - «روبرت كنت» با همكارى یك روحانى مسیحى اندلسى و یك دانشمند عرب، آن را انجام داد. در واقع قرآن از راه اندلس وارد اروپا شد و هدف از این ترجمه، عرضه آن به پدران روحانى براى رد آن بود. البته مى بینیم كه قرآن بعدها (1509 م.) به زبان لاتین چاپ شد، ولى هیچ كس حق نداشت كه نسخه اى از آن را داشته باشد و یا آن را مطالعه كند، چرا كه این چاپ فاقد رد لازم Vefu tatiun بود. در سال 1594 م. ترجمه هنكلمان و سپس ترجمه مراچى Marracci در سال 1598 م. همراه با ردیه منتشر گردید، كه نسخه اى از آن در كتابخانه مبشرین آمریكایى در بیروت موجود بود. (11)
پس در سال 1143 م. نخستین ترجمه قرآن مجید به زبان لاتینى به وسیله رابرت كتونى Roboert of Ketton ـ دانشمند انگلیسى ـ از مردم كتن Ketton انجام شد، این امر، به دستور و هزینه یك كشیش عالى رتبه فرانسوى به نام پطرس جلیل Peter the Venerable مسؤول دیركلونى Clouny ـ شهرى در مشرق فرانسه ـ عملى شد. متأسفانه همان طور كه تاریخ نشان مى دهد، هدف اصلى این كشیش هم مانند همكاران دیگر او تحقیق و بررسى و شناخت حقیقت مذهب جدید نبود و با توجه به جو حاكم بر اروپا، زیر سایه سیاه و تاریك پدران روحانى قداره بند كه جنگهاى صلیبى را به راه انداخته بودند، دانشمندان و اهل علم در غرب هم نتوانستند به «اسلام شناسى» حداقل به مفهوم عام آن كه بعدها آغاز شد، بپردازند. در واقع چون در این دوران، نبردهایى بین مسلمانان و مسیحیان در مغرب و مشرق در جریان بود، امكان هر گونه كار علمى و تحقیقى ازهمه سلب شده بود، شاید هم به علت تسلط تركهاى عثمانى بر سرزمین «مجارستان» و ترس سیاستمداران از توسعه سلطه تركها بر تمامى اروپا، پدران روحانى را وادار كرد كه با چاپ و نشر كتابهایى در رد «قرآن» و برضد «پیامبر» مسیحیان را براى مبارزه با «دشمن» آماده سازند!
حتى «لوتر» مؤسس مذهب پروتستان، كتاب مونتكروچه Montecroce را كه به زبان لاتین در رد قرآن نوشته شده بود، به زبان آلمانى ترجمه كرد. وى در مقدمه آن مى نویسد: «من این كتاب را قبلاً خوانده بودم، ولى صحت مطالب آن را باور نداشتم تا آنكه ترجمه اى از قرآن به دستم رسید و با مطالعه آن ـ در سال 1542م. ـ دیدم كه آنچه را كه مؤلف به اسلام نسبت داده درست است! و به همین دلیل به ترجمه آن پرداختم.» البته لوتر در ضمیمه همان كتاب، توضیح مى دهد: «حل اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان از راه گفتگو و فرهنگ، امكان ندارد و چون مسلمانان از تورات و انجیل بیزارند و قلبشان سخت شده امكان مسیحى شدن آنان نیز در میان نیست آنها فقط قرآن را قبول دارند و دلیل و برهان نمى پذیرند»! بدین ترتیب روشن مى شود كه نشر ترجمه قرآن به زبان لاتینى و آلمانى به توصیه یا همكارى لوتر هم براى درك حقیقت و شناخت اسلام و قرآن نبوده، بلكه براى «رد» آن و آماده ساختن مسیحیان، از لحاظ ذهنى و فكرى، براى جنگ با مسلمانان بوده است.
در سال 1542 م. دو فرد آلمانى و سوییسى كه مجموعه اى از كتب و رسائل ترجمه شده از زبان عربى به لاتین را مخفیانه و بدون ردیه! چاپ كرده بودند، گرفتار دادگاه شوراى شهر «بازل» شدند. بوخمان كه خود را بایبلیاندر مى نامید به همكارى «هربست» كه به نام اپورونیوس معروف شده، اقدام به چاپ ترجمه روبرت كتونى از قرآن مجید به زبان لاتین، نمودند، در حالى كه در سال 1536 م. ناشر دیگرى كه ترجمه قرآن مجید به زبان لاتین را در «بازل» چاپ كرده بود در دادگاه بازل محكوم و كتابهاى وى «ممنوعه» اعلام شده بود. پیشرفت مسلمانان ترك تا مجارستان، از نظر حاكمیت سیاسى ـ مذهبى اروپا یك خطر جدى براى كل اروپا محسوب مى شد و به همین دلیل و براى جلوگیرى از نشر اندیشه مسلمانان، «شوراى شهر بازل» نشر قرآن را غیر قانونى اعلام كرده بود. به هر حال «اپورونیوس» به علت این اقدام غیر قانونى به زندان رفت ولى وى از محافل روشنفكرى و از دربار امپراطور كارلوس پنجم درخواست كمك كرد و اعلام داشت كه «هدف ما شناساندن عقاید دشمن بود».
و این بهانه مورد پسند گروهى از جمله «لوتر» گردید و لوتر پس از مطالعه همین ترجمه از قرآن و ردیه اى كه ضمیمه آن بود، با ترجمه آن به آلمانى همراه مقدمه اى دیگر موافقت كرد، و طى نامه اى به «شوراى شهر بازل» اعلام داشت كه نشر این كتاب در میان مسیحیان یك امر واجب و ضرورى است. سرانجام شوراى شهر بازل با استناد به نامه لوتر، اپورونیوس را از زندان آزاد كرد و اجازه چاپ و نشر مجموعه مزبور را صادر نمود به شرط آنكه از فروش آن در بازل خوددارى كنند! مجموعه مزبور در ژانویه 1543 م. به نام Machumetisejusgue. successorum vitae aldoctina ipseque Alcoranus,... Basel 1543 منتشر گردید،(4* )ترجمه اى كه از قرآن مجید در این مجموعه، به زبان لاتین نقل شده است، همان ترجمه چهارصد سال پیش لاتینى بود كه به دستور پطرس مقدس تهیه شده بود، و بایبلیاندر آن را همراه رسائلى دیگر منتشر ساخت كه على رغم كاستى و اعمال عرض ها، همواره به عنوان یك منبع مورد استناد درباره اسلام و قرآن در نزد اروپاییان قرار گرفت.(12)
صفحات ->
1
-
2