• صفحه اصلي
  • زندگينامه
  • كتابها
    • كتب فارسي
    • كتب عربي
    • دانلود كتاب
  • مقالات
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • مصاحبه
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • خاطرات
    • علما و مراجع
    • شخصيت هاي داخلي
    • شخصيت هاي بين المللي
  • آلبوم
    • شخصيتهاي بين الملي
    • شخصيتهاي ايراني
    • علما و مراجع
    • كنفرانسها
    • مصر
    • واتيكان
    • متفرقه
  • ويژه نامه
  • اخبار
    • اخبار سايت
    • اخبار فرهنگي
  • پيوندها
  • تماس با ما

ويژه نامه

يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه
يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه

تبليغات

پايگاه اطلاع رساني مركز بررسي هاي اسلامي جستجوي كتاب در كتابخانه مركز بررسي هاي اسلامي نرم افزار مجموعه آثار استاد خسروشاهي در نور فروش اينترنتي كتب انتشارات كلبه شروق

سيد جمال الدين اسدآبادي در حوزه نجف اشرف

موضوع مقاله : تاريخي ,


«حوزه ها خودشان را مهیا کنند برای جلوگیری و مقاومت... آنها از انسان می ترسند. آنها که می خواهند همه چیز ما را به یغما ببرند، نمی خواهند در دانشگاههای دینی ما و در دانشگاه های علمی ما یک نفر آدم تربیت بشود. از آن می ترسند، وقتی که یک آدم در حوزه ای در مملکتی پیدا شد مزاحمشان می شود. یک «سید جمال» که پیدا شد مصر را می خواست منقلب کند از بینش بردند...» امام خمینی نجف اشرف آذرماه 1347

خصوصیات آغاز زندگی مردان بزرگ تاریخ، هرگز مانند دوران اشتهار و احراز مقام و موقعیت اجتماعی، روشن و آشکار نیست و این عمدتاً ناشی از این نکته است که در آغاز زندگی این افراد و شخصیت های نامور تاریخ، به طور طبیعی توجهی به ضرورت ثبت و ضبط جزئیات زندگی آنها، احساس نمی شود و پس از مرور زمان و به هنگام احساس این ضرورت، بسیاری از حوادث تاریخی، به دست فراموشی سپرده شده و یا به طور کامل و دقیق در دسترس نیست. و در هیمن رابطه است که ما برای دریافت حقایق تاریخی درباره زندگی و یا عملکرد یک شخصیت گاهی مجبوریم از خاطره ها و نقل قول ها استفاده کنیم که به طور طبیعی دایره محدودی پیدا می کند، ولی به دوران سال های شکوفایی فعالیت اجتماعی سیاسی این شخصیت ها که می رسیم، چون از اطلاعات عینی و مستند تاریخی استفاده می کنیم، کمتر دچار ابهام یا اشکال می شویم.

و البته در مجموع با پی گیری و ارزیابی دقیق، می توان سرانجام به یک دورنمای روشن، حتی در مورد بخش غیر روشن زندگی این شخصیت ها رسید و با پیوند معلومات تاریخی مستند و اطلاعات بدست آمده از خاطره ها، قراین و امارات، نتیجه مطلوبی به دست آورد.
«سید جمال الدین اسدآبادی» ایجاد کنندۀ تحول و بیداری در جوامع اسلامی و آغازگر حرکت های اصلاحی در میان ملل مسلمان که از یک قرن و نیم پیش، نقش سازنده ای در جریان های آزادیبخش و مردمی سرزمین های اسلامی را به عهده دارد، با انتخاب لقب «افغانی» در بلاد غیر شیعی، در ایجاد ابهام در بخش نخستین دوران زندگی خود، وضع استثنایی تری پیدا کرده است تا آن جا که این روش سید در پنهان کاری و یا در رد عملی هر نوع پیوند و وابستگی قومی و جغرافیایی و در راستای اهداف بزرگ وحدت اسلامی، موجب شده که امروز، علی رغم مرور یک صد سال از وفات یا شهادت او، در بررسی زندگی و سرگذشت وی به ابهام هایی بر می خوریم تا آن جا که حتی در محل تولد و یا مرکز تحصیل او، با اختلاف نظر و گفتگو در میان اهل تحقیق و تاریخ روبرو می شویم.

البته برای کسانی که با اندیشه و روح پر آشوب و بلند پرواز وحدت طلب او آشنایی پیدا کنند، مسئله در چهارچوب تنگ نظرانه «ایرانی» یا «افغانی» بودن سید، بسته نمی شود!، زیرا که به خوبی می توان دریافت که انسانی با اندیشه جهان شمول اسلامی و معتقد به ضرورت وحدت جهان اسلام، نمی تواند خود را در چهارچوب علایق مربوط به آب و خاک محدود سازد... و به عبارت دیگر: وابستگی به یک منطقه جغرافیایی درواقع «دون شأن» و بر خلاف مقام و موقعیت یک اندیشمند بین الملل اسلامی خواهد بود. و بی تردید از همین جا است که می بینیم سید جمال الدین اسدآبادی در مکتوبات خود، بیش از ده نوع نام و امضاء به کار برده است: جمال الدین الحسینی، الکابلی، الاسدآبادی، السعدآبادی، الاستمبولی، الافغانی، الطوسی، رومی، و غیره(1) که همین امر نشان دهنده وابستگی او را به کلّ «دنیای اسلام» نشان می دهد ولی به هر حال این امر مانع از این نخواهد بود که در یک بررسی منصفانه، بدانیم که سید جمال الدین متولد «اسدآباد» همدان است یا «سعدآباد» اطراف کابل؟... و این بررسی با پیدایش و نشر اسناد مختلف و بیشماری، به خوبی روشن می سازد که به دلاایل متعددی، سید نمی توانسته «افغانی» باشد، ولی این نام را برای آن که در میان اکثریت اهل تسنن پذیرفته شود تا بتواند به وظیفه اسلامی خود عمل نماید، برای خود انتخاب کرده است.

تحقیق و بررسی تاریخی برای یافتن محل تحصیل سید جمال الدین اسدآبادی که در سال های 1290 ـ 1295 هـ در دانشگاه الازهر مصر، به تدریس متون فلسفی و اصول فقه مشغول بوده و در همان دوران بر کتاب های: شرح اشارات، حکمة العین کاتبی، تلویح الاصول ـ و متون دیگر که در مصر آنها را تدریس می کرد ـ حاشیه و تعلیقه نوشته است(2) و یا خود رساله فلسفی مستقلی درباره: کیفیت تغییر صورت جسمیّه اجسام با بقاء صورت نوعیه(3) تألیف کرده است و همچنین تدریس فقه و تفسیر و تاریخ علوم اسلامی دیگر، به خوبی می تواند ابهام های موجود درباره سید را مرتفع سازد، زیرا که این امکان و قدرت بر تدریس، در عالیترین مراکز علمی اسلامی، به خوبی روشن می سازد که سید نه تنها با علوم و فنون گونه گون اسلامی آشنایی داشته بلکه در آن علوم استاد بوده است و این چنین فردی، ناگزیر باید مدت زمانی از دوران جوانی و تحصیل خود را در حوزه های علمی برتری گذرانده باشد تا بتواند در میان فحول علمای اهل سنت، چه در الازهر و چه در مراکز علمی استانبول و افغان و هند ـ قد علم کند و تدریس عام داشته باشد و یا پرچم رهبری اصلاح و تحول را بر دوش بگیرد.

علاوه بر علوم عقلی و نقلی، آگاهی و شناخت سید از عرفان اسلامی که بی شک یکی از مهمترین علل موفقیت و کسب نفوذ او در محافل علمی ـ روحانی بلاد اسلامی بود، به خوبی روشن می سازد که سید در این رشته نیز «استاد» دیده تا به مقام استادی رسیده است... سید علاوه بر تألیف رساله: «الواردات فی سرالتجلّیات» و همچنین رساله ای در عرفان، به زبان عربی(4) در میان شاگردان خود در جامع الازهر، آنچنان موقعیتی می یابد که شاگردانی چون شیخ محمد عبده او را «مراد» و «مرشد» و «پیر» خود می دانند و می خوانند و در نامه های خود، آنچنان به او اظهار ارادت می ورزند که جز از یک «سالک» نسبت به استاد خود، این قبیل عبارات صادر نمی شود(5).. و اکنون باید دید که طی این مراحل کمال، در علم و عرفان در کدام حوزه ای انجام پذیرفته است؟

محل تحصیل سید
پس از طی مراحل مقدماتی تحصیل در قزوین، تهران و بروجرد، سید به همراه پدر، به نجف اشرف می رود و در آن جا، مدت چهار سال از مجلس درس و بحث اساتید بزرگ فقه و اصول و تفسیر و حدیث و کلام و حکمت و عرفان بهره می گیرد و این چهارسال تحصیل در حوزه علمیه نجف، در واقع غنای لازم را بر کمال علمی سید می بخشد و از آن به بعد است که می بینیم، سید در همه بلاد چون ستاره ای در همه علوم و فنون می درخشد.

در برخی از مآخذ سرگذشت و شرح حال سید مانند: کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری(6) و مکارم الآثار(7) و طبقات اعلام الشیعه(8) نقل شده که سید در مدت چهارسال اقامت و تحصیل در نجف اشرف، بیشتر از مجلس درس فقیه وارسته و اندیشمند فرزانه قرن سیزدهم هجری، مرحوم شیخ مرتضی انصاری استفاده کرده است و مرحوم «لطف الله جمالی اسدآبادی» خواهرزاده سید جمال الدین، که در هر دو سفر بعدی سید به تهران، همواره در کنار او بوده است، پس از نقل خاطرات سید در مورد آغاز تحصیل، درباره مرحله تحصیل در حوزه نجف می نویسد: در سال 1266 همراه پدر، از راه بروجرد عازم عتبات می شود. در بروجرد مدت سه ماه در منزل مرحوم حاجی میرزا محمود مجتهد می مانند و سپس عازم عراق شده و وارد نجف می شوند. و به خدمت شیخ مرتضی می رسند و پس از مراجعت پدر، سید چهار سال در خدمت شیخ مشغول تحصیل و استفاده علوم می شود و سرانجام «مرحوم شیخ درجات علمی او را تصدیق و به فتاوی امور شرعی اجازه اش می فرماید(9) مخارج این مدت سید جمال الدین را هم خود مرحوم شیخ مرتضی اعلی الله مقامه متکفل بوده و در اندک زمانی وفور استعداد و فراست و کیاست سید بر علمای نجف و کربلا و سامره معلوم شد رفته رفته در هر مدرسه و محفلی از او گفتگویی برپا می شود...»(10)

علاوه بر اسنادی که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد، یادداشت سید جمال الدین بر نسخه ای از کتاب «فرائد الاصول» شیخ انصاری که هم اکنون جزء اسناد او نگهداری می شود، دلیلی بر تلمذ و درک محضر علمی شیخ توسط سید است و گردآوران محترم «مجموعه اسناد...» هم، آن را اماره ای بر این گرفته اند که سید از شاگردان صاحب کتاب بوده است. سید نام کتاب را با خط خود چنین یادداشت کرده است: «حجیّت مظنه مرحوم مغفور رضوان مکان خلد آشیان قدوه المحققین و خلاصه المدققین شیخ مرتضی اعلی الله مقامه و رفع درجته».(11)
علامۀ بزرگوار سید محسن امین عاملی در ج 16 کتاب «اعیان الشیعه» شرح زندگی جمال الدین را به طور مشروح نقل کرده و در ضمن آن می نویسد: «سید و پدرش پنج ماه در تهران ماندند... و بعد در نجف شیخ مرتضی انصاری سید را نگه داشت و پدرش پس از دو ماه، به اسدآباد برگشت.»(12)

و میرزا غلامحسین خان نراقی فرخزاد در کتاب معروف خود می نویسد: «... سید صفدر با شیخ مرتضی انصاری عالم معروف و مجتهد مشهور کمال دوستی و یگانگی را داشته و با آن که از آن حضرت تحصیل اجازه اجتهاد نموده بود، ایامش را به زراعت و فلاحت گذرانید و به تربیت و تعلیم پسرش سید جمال الدین پرداخت... سه ماه در بروجرد توقف کردند و جمال الدین روزها را به مجلس درس یکی از فحول علمای آن شهر موسوم به حاجی میرزا محمود مجتهد حاضر می شد. و بعد در اوایل سال 1267به اعتاب مقدسه رسیدند. سید به محضر درس شیخ مرتضی انصاری شتافت و چهار سال در نجف ماند و در علوم تفسیر و حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق و حکمت الهی ید طولانی پیدا کرد... شیخ انصاری درجه علمی او را تصدیق نمود و اجازه اجتهادش داد...»(13)

دکتر عبدالنعیم محمد حسنین در کتاب خود می نویسد: سید تا ده سالگی زیر نظر پدر خود به تحصیل و حفظ قرآن پرداخت و بعد به قزوین رفت و دو سال در آن جا ادامه تحصیل داد و سپس در تهران از دروس آقای سید صادق بهره مند شد تا به نجف رفت و چهار سال در محضر شیخ انصاری تلمذ نمود...(14)

حاج سیاح محلاتی از آزادی خواهان معروف در سال 1304 سید را در اصفهان ملاقات کرده است، از قول خود سید چنین نقل می کند: «حضرت آقا فرمود وقتی که من جوان و در نجف اشرف بودم یک نفر ملا حیدر نام از اهل سده اصفهان با من دوست بود، می توانی او را پیدا کنی؟ من آدم فرستادم، ملاحیدر که پریشان بود وارد شد، به محض ملاقات، آقا را در آغوش کشید و آقا بسیار اظهار محبت به او فرمود. ملاحیدر در حال خلوت از آقا گفت وقتی که من و آقا سید جمال در نجف بودیم این آقا جوانی غیر ملتحی تقریباً بیست ساله بود(15) چنان ذهن عالی داشت که هر چیز را به یک مطالعه حفظ می کرد. بعضی در حق آقا بعضی عقاید داشتند اصرار ایشان و انکار آقا سبب شد که آقا از نجف خارج شد. و من پرسیدم چه اعتقاد داشتند؟ گفت زبانم یارای گفتن ندارد. در این حال آقا وارد شده گفت چه صحبت می کنید؟ آقا میرزا حیدر باز آن خرافات را فراموش نکرده ای؟ آقا به ایشان ملامت می کرد...»(16)

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، در دیداری که نگارنده در سال 1386 هـ در نجف اشرف با وی داشتیم، شرحی درباره جد بزرگوارم آیت الله سید محمد حسینی خسروشاهی صاحب «مشکاةالمصابیح» تقریرات درس شیخ انصاری، بیان داشت(17) و سپس در پاسخ سئوال من که آیا سید جمال الدین هم از شاگردان شیخ بود یا نه با قاطعیت گفت: سید جمال الدین، همدانی و شیعه و از شاگردان شیخ انصاری و علمای دیگر حوزه نجف اشرف بوده است.(18) و چون شیخ آقابزرگ در سفر نخستین، سالیانی چند قبل از درگذشت سید جمال الدین به نجف اشرف وارد شده و «در آن روزگار قطعاً کسان چندی را دیده است که آنها از دور و نزدیک بر احوال سید آگاه بوده اند، بلکه حضور او را در نجف درک کرده بوده اند»(19)، بنابراین قضاوت تاریخی ایشان در مورد سید، هرگونه ابهامی را برطرف می سازد.(20)

در ایران نیز، مرحوم صفات الله جمالی، فرزند لطف الله جمالی، در دیداری که در اسدآباد همدان با وی داشتم، پس از بازدید از مقبره خانوادگی سید و قرائت فاتحه بر سر قبر سید صفدر، پدر سید جمال الدین، از قول پدر خود ـ لطف الله جمالی ـ مطالبی در این زمینه بیان داشت که در واقع مؤید همین امر، یعنی تحصیل سید در حوزه علمیه نجف اشرف بود.(21)

بدین ترتیب آنچه که درباره محل تحصیل سید جمال الدین تاکنون نقل شده، خواه از محققین و یا وابستگان مانند میرزا لطف الله جمالی و معلومات شفاهی و خانوادگی، مستنداتی بوده اند که در کاوش ها و پژوهش های تاریخی، مورد استفاده قرار می گرفتند، اما بهانه هایی برای «جای بحث»! باقی می ماند ولی خوشبختانه نشر اسناد و مدارک چاپ نشده ـ موجود در خانواده حاج امین الضرب در تهران ـ موجب روشن شدن بسیاری از زوایای تاریک زندگی و مقام علمی سید جمال الدین گردید. در میان این اسناد، دو نامه از یک فقیه نامور و بزرگ دوره قاجار، که خود از تلامیذ برجسته شیخ مرتضی انصاری بود، به دست آمده که اسنادی موثق و مورد اعتماد است و نشان می دهد که سید دوره عالی تحصیلی خود را در حوزه علمی نجف اشرف گذرانیده و آنچه که تاکنون در این زمینه گفته می شد، درست بوده است.

با تکیه بر این اسناد اکنون می توان با قاطعیت تمام درباره سوابق تحصیلی و علل شهرت و موقع علمی سید در جهان اسلام، به ویژه در الازهر، داوری کرد و با قاطعیت اعلام نمود که آشنایی با روش تحقیق عمیق مکتب فکری و اصولی شیخ انصاری که بی شک در مقایسه با مکاتب مذهبی دیگر، چندین قرن پیشرفته تر و کامل تر بود و دقت نظر و ویژگی های خاص این مدرسه علمی، از سید جمال الدین شخصیتی ساخت که به عنوان یک مقام برجسته علمی ـ فلسفی توانست در جامع ازهر یک قرن و اندی پیش، چون ستاره ای بدرخشد و شاگردانی چون محمد عبده را تربیت کند. در واقع باید گفت که مبانی و اصولی که سید در حوزه علمی شیعی ایران با آن آشنا شد و سپس در حوزه نجف آن را به کمال و تمام شناخت و آموخت، در جوامع علمی آن روز اهل سنت کاملاً ناشناخته و شگفت انگیز بود و اگر محمد عبده در تعریف و تمجید از مقام علمی سید به ظاهر راه غلو می پیماید، در واقع سخن گزاف نمی گوید...
 
 
اسناد جدید
نویسنده نامه های مورد نظر، شیخ محمد حسن مجتهد قمی از علماء و فقهاء معروف و صاحب اثر است که نام و شرح حال او در کتب تاریخ و رجال معاصر نقل و به موقعیت علمی خاص وی اشاره شده است.
دوست محترم ما، آقای مدرسی طباطبایی، در یادداشت کوتاه محققانه ای در مورد شیخ محمد حسن می نویسد: «شیخ محمد حسن قمی ـ نادی چهارمردانی ـ از دانشمندان و فقیهان معروف دوره ناصری است و در بسیاری از مآخذ دوره قاجار و پس از آن آمده(22) و در همه آنها به مقام علمی و مذهبی او اشاره شده است، او از شاگردان برجسته شیخ انصاری بوده و بخش مهمی از تقریرات دروس اصول و فقه او را با دقت تمام به رشته تحریر درآورده که اکنون اصل آن به خط او در چندین مجلد در اختیار نوادگان اوست. رساله ای نیز به خواهش و اصرار میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم در رد شیخیه نگاشته که نسخه آن نیز در دست نوادگان او هست و در «ذریعه» نیز یاد شده است.(23) وی گذشته از مراتب مذهبی و علمی در فنون و ظرایف ادبی نیز مقامی والا داشته و منشآت استادانه و بلندی از او در دست است که کتابۀ منشیانه و ادیبانه ایوان آئینه آستانه حضرت معصومه قم از آن جمله است.(24)

شیخ محمد حسن مزبور با حاجی محمد حسن امین الضرب آشنایی و دوستی بسیار نزدیک و صمیمی داشته و باعث و محرک اصلی او برای چاپ مجلدات کتاب «بحارالانوار» بوده است که بخشی از نامه ها و مکاتبات رد و بدل شده میان آن دو در این مورد در خاندان شیخ مزبور هست.»(25)
در دورانی که سید جمال الدین در تهران در منزل حاج امین الضرب بود حاجی به گواهی متن اسناد ضمن نامه ای به شیخ محمد حسن مزبور، از سید سخن می گوید و شیخ در دو نامه(26) که اصل آنها جزء اسناد خاندان امین الضرب در مجموعه اسناد مربوط به سید جمال الدین در کتابخانه مجلس شورا نگهداری می شود، در مورد سوابق خود با سید توضیح می دهد که به نقل بخش مربوط به این بحث از آن دو نامه(27) چون اسنادی معتبر و شواهدی موثق به شمار می رود، می پردازیم.

از نامه اول:
«... مخصوصاً استدعا دارم خدمت جناب مستطاب جلالت نصاب شریعت و نجابت انتساب آقای حاجی سید جمال الدین سعدآبادی سلم الله تعالی عرض سلام داعی را اگر ملاقات می فرمایید برسانید. به کمال معرفت احقر را می شناسد. داعی هم اخلاص قدیمی دارد و در نجف اشرف خدمت ایشان رسیده که اگر یاد نمی آورند بفرمایید همان آخوندی که هم خانه و هم منزل با جناب شریعت مآب آقایی آقای ملاحسین قلی در جزینی بود و جناب عالی با جناب آقا سید احمد آنجا درس می خواندید و تشریف می آوردید و می بردید...»

از نامه دوم:
«... مرقوم فرموده بودید که روزها گاهی قلب تاریک خود را به نور جمال جناب مستطاب وحیدالدوران آقای حاجی سید جمال الدین دام افضاله العالی منور می فرمایید. همین فقره میزان خوبی است و اسباب کمال امتیاز است. هرگاه جناب مستطاب آقا به قوه مغناطیسیه وجود با بود خود جناب عالی را از مراسم این نشأه های بود به صقع وجود اصیل و ظلّ بسیط جلیل و بادی خلّت حضرت خلیل و وادی ایمن حضرت کلیم کشانید و آثار موت اختیاری را به مفاد «موتوا قبل أن تموتوا» از آن جناب به ظهور رسانید که به حس عیان خود دیدید که دیگر رغبت به این مشاغل ندارید و اگر به زنجیر جناب عالی ببندند پاره می کنید و به جانب جناب حق می روید و به این عذرها معتذر نمی شوید خیلی خیلی ملتمس است که اگر آن تصرف از وجود شریف دیدید البته به مخلص فانی اطلاع بدهید که خود را زنجیر کند و میخ طویله خود را درب دولت منزل جناب آقا بکوبد تا بمیرد.

جناب آقا گویا نظر مبارکشان نباشد، سال ها در نجف اشرف با جناب ایشان بوده و با معلم ایشان جناب مستطاب قطب الاقطاب آخوند ملاحسین (قلی) همدانی در جزینی در همه موارد و مواقف جلیس و انیس و رفیق بوده و هست. و جناب ایشان با جناب آقا سید احمد سلمه الله جلیس و انیس و هم بحث و درس بودند و به بعضی علوم غریبه گاه گاهی مشغول می بودند. کمال اخلاص را به جناب مستطاب آقا دارم و التماس توجه و دعا می نمایم.»(28) نویسنده نامه ـ همان طور که اشاره شد ـ از مجتهدان و فقیهان بزرگ آن دوره و در قم مسند نشین قضاء و افتاء و حکومت شرعی بوده، و این نوع اظهار خلوص و اعتقاد او گویای آن است که سید در هنگام اقامت در نجف به تقوی و پرهیزگاری و جهات مربوط به سیر و سلوک و تهذیب نفس معروف بوده است وگرنه لحن نامه، علت دیگری نمی تواند داشته باشد... و از همینجا می توان سبب کلمات و جملات بکار رفته در نامه شیخ محمد عبده را هم فهمید... و البته کسانی که اهل معنی و معرفت نباشند، از درک این حقایق عاجز خواهند بود و به طور طبیعی آن را نخواهند پذیرفت که الانسان عدّو لما جهله.

صفحات -> 1 - 2



تمامی حقوق سایت برای دفتر حفظ و نشر آثار و اندیشه های استاد سید هادی خسروشاهی (ره) محفوظ است