امام موسى صدر خورشيدى همچنان درخشان
آية الله امام سيدموسى صدر رهبر شيعيان لبنان، فرزند برومند بزرگ مرجع فقيد شيعه، مرحوم آيت الله العظمى سيدصدرالدين صدر است... پدر و اجداد پدرى و مادرى وى عموماً از علماى دين و زعماى بزرگ شيعه بودند و شناخت آنها از لحاظ «رجال شناسى» و آشنائى با امام موسى صدر و خاندان وى ضرورى است، اينك در مقدمه كتاب، اشاره كوتاهى به شرح زندگى آن بزرگوار و اصالت تاريخى خاندان بزرگ وى، داريم:
1 ـ سيدصالح شرف الدين جد اعلاى امام موسى صدر، سيدصالح سيدشرف الدين است كه بسال 1122 هجرى، در قريه «شحور» نزديكى شهر صور، در جنوب لبنان ديده به جهان گشود و پس از پايان تحصيلات در همان روستا اقامت گزيد و از عالمان جليل القدر دينى به شمار آمد. وى مزرعه اى را در روستاى «معركه» از توابع صور خريدارى كرد و براى امرار معاش، به كشاورزى اشتغال ورزيد و در همين مزرعه بود كه فرزندش «سيد صدرالدين» بدنيا آمد. سيدصالح سيدشرف الدين زندگى آرامى داشت تا اينكه در جنگى كه «احمد جَزار» يكى از سرداران عثمانى بر ضد علماى شيعه «جبل عامل» به راه انداخته بود، وارد نبرد شد و دژخيمان «جزار» پسر بزرگ او را كه «سيد هبة الدين» نام داشت، در سن 21 سالگى در مقابل چشمان پدر در قريه «شحور» به قتل رساندند و خود سيدصالح را دستگير نمودند كه ماهها در زندان آنها در «عكا» بسر برد، اما سرانجام با همكارى بعضى از نگهبانان شيعه موفق به فرار شد. پژوهشگر معاصر «سيدحسن صدر» اين ماجرا را چنين شرح ميدهد: «احمد جزار، سيدصالح و گروه ديگرى از علماء دين را در جائى زندانى ساخته بود كه شب و روز در آن تشخيص داده نمى شد تا آنجا كه نمى توانستند اوقات نماز را بشناسند. سيدصالح مشغول خواندن «دعاى طائررومى» مى شود كه در «المهج» روايت شده است، و از خداوند خواستار رهائى خود و يارانش مى گردد و سرانجام به همراه شش تن از زندانيان ديگر موفق به فرار از زندان مخوف جزار در سال 1197 هـ مى گردند».1 سيدصالح به سوى عراق رهسپار مى گردد و در نجف اشرف درجوار امام على(ع) اقامت مى گزيند و پس از مدتى برادرش سيدمحمد و همسر و دو پسرش سيدصدرالدين و سيدمحمدعلى نيز به وى ملحق مى شوند.2
2ـ سيدصدرالدين صدر جد بزرگوار امام موسى صدر، سيدصدرالدين، فرزند سيدصالح شرف الدين موسوى عاملى است كه در سال 1193 هجرى در قريه «قشيب» از توابع جبل عامل متولد شد و پس از معركه «جزار» به حوزه علميه نجف رفت و در اثر تلاش و كوشش، طولى نكشيد كه در زمره علما و مجتهدان عاليمقام زمان خويش قرار گرفت. وى با دختر مجتهد بزرگ و مرجع عاليقدر مرحوم شيخ جعفر كاشف العظاء ازدواج نمود و پس از چندى به ايران هجرت نمود و در شهر اصفهان ـ كه در آن زمان دارالعلم و محل رجال دين و اهل فضل بود ـ اقامت گزيد و در اين شهر سالها مرجع طراز اول تدريس و قضا و فتوى بود و تعدادى از مشاهير علماء مانند شيخ مرتضى انصارى، ميرزا هاشم چهارسوقى و برادرش صاحب «الروضات» و سيدمحمد شفيع صاحب «الروضة البهيه» از محضر او استفاده علمى نمودند. لازم به يادآورى است كه خاندان صدر و شرف الدين، بنى اعمام يكديگرند و از ريشه دارترين و اصيل ترين خاندانهاى شريف مى باشند و تا دوران «سيدصالح شرف الدين» تمامى اعضاء اين خاندان بزرگ به «شرف الدين» شهرت داشتند، اما پس از اينكه سيدصدرالدين بن صالح موسوى به مقام مرجعيت و رياست شيعه نايل آمد، اين شاخه از خاندان، به «صدر» مشهور شدند. از مرحوم سيدصدرالدين 5 فرزند كه همگان از علما و رجال دين بودند، به يادگار ماند. كوچكترين آنها از لحاظ سن «سيداسماعيل» بود. آيت الله سيدصدرالدين در سال 1262هـ درگذشت.3
3ـ سيداسماعيل صدر جد اول امام موسى صدر، سيداسماعيل صدر، فرزند سيدصدرالدين است كه از بزرگان علما و مراجع تقليد شيعه در زمان خود بود و در زهد و تقوى و مراتب علمى و كمالات معنوى، مشهور و مورد قبول همگان بشمار ميرفت. وى در سال 1258 هـ در اصفهان ديده به جهان گشود و در خردسالى از نعمت پدر محروم گرديد و تحت تربيت برادر بزرگوارش سيدمحمدعلى، معروف به «آقامجتهد» قرارگرفت و پرورش يافت و مقدمات و مقدارى از دروس سطح را پيش وى خواند و بعد از فوت وى، در درس شيخ محمدتقى صاحب «هداية المسترشدين» حاضر شد تا اينكه در سال 1281 تمامى اموال موروثى خود را به برادران خود تحويل داد و خود به قصد ادامه تحصيل، راهى عتبات عاليات گرديد. هنگاميكه وارد نجف گرديد شيخ انصارى فوت شده بود و او در مجالس فاتحه آن بزرگوار شركت نمود. و سپس در درس زعماى حوزه چون شيخ راضى ابن شيخ محمد فقيه نجفى (1290هـ ) و شيخ مهدى بن على ابن شيخ اكبر كاشف الغطاء (متوفى بسال 1289هـ ) شركت نمود و از آن پس ملازم ميرزاى شيرازى در سامرا گرديد. وى ازبزرگترين و برترين شاگردان ميرزا و از مهاجرين نخستين به سامرا محسوب مى شد. و بعد از وفات ميرزا يكسال و چند ماهى نيز در سامرا ماند و سپس به حسب احساس تكليف از سامرا مهاجرت كرد و در كربلا اقامت گزيد و بناى تدريس گذاشت و از بركت وجود او حوزه علميه كربلا رونق فروان يافت و بسيارى از فضلا از جمله: ميرزا محمدحسين نائينى، سيدشرف الدين عاملى، سيدحسين فشاركى و بسيارى ديگر، از شاگردان وى بودند و او مرجع تقليد بسيارى از مردم كربلا و ساير بلاد بشمار ميرفت و سرانجام در سال 1338 و يا 1339 هـ در كاظمين به درود حيات گفت و در يكى از مقبره هاى رواق مطهر، مدفون گرديد. چهار فرزند باقيمانده از وى عبارت بودند از: سيدصدرالدين، سيدمحمدجواد، سيدحيدر و سيد محمدمهدى كه جملگى از فضلاى معروف و صاحبان تحقيق و نظر و مراجع دينى بودند4 . علامه بزرگوار شيخ مرتضى آل ياسين، در رحلت آن بزرگوار ابياتى سروده كه بر روى سنگ قبر وى ثبت شده است: لئن يك اخفى القبرشخصك فى الثرى فهيهات ما اخفى فضائلك القبر فطوبى لقبر انت فيه مغيب فقد غاب من اطباق تربته البدر ولست بمستسق له القطر بعد ما عُدا بشراه اليوم ينتج القطر تخيرت صدر الخلد مأوى فارّخوا من الخلد اسماعيل طاب له الصدر ـ 1339 هـ ـ
4ـ سيدصدرالدين صدر پدر امام موسى صدر آيت الله سيدصدرالدين صدر5 فقيه بزرگ و از مراجع عاليقدر و معاصر شيعه بود. وى در سال 1299 هـ . ق ـ يا 1298 هـ ـ6 در كاظمين در ميان چنين خاندانى ديده به جهان گشود. ادبيات و قسمتى از علوم مقدماتى را در سامرا از اساتيد وقت فراگرفت و بعد در خدمت پدرش ـ كه يكى از مراجع تقليد بود ـ به كربلا مهاجرت كرد و سطوح عاليه را در محضر شيخ حسن كربلائى خواند و مدتى هم درحوزه درس والد معظم خود حضور يافت و سپس به توصيه پدر، راهى حوزه علميه نجف گرديد و مدتى در درس آخوند خراسانى و سيدكاظم يزدى شركت نمود و به اخذ اجازه اجتهاد نايل گرديد و در سال 1329 هـ بعد از فوت پدرش جهت زيارت بارگاه امام رضا(ع) به ايران آمد و مدت ده سال در مشهد ماندگار شد و به تدريس و ارشاد مردم مشغول گرديد و در همانجا با دختر مرجع بزرگ وقت مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى، بنام بى بى صفيه ازدواج كرد. و در سال 1344هـ به نجف اشرف مراجعت كرد و براى احترام، در درس ميرزاى نائينى حاضر مى شد و در سال 1349 به ايران برگشت و به دعوت مرجع عاليقدر و مؤسس حوزه علميه قم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى در قم اقامت گزيد و به سرعت به عنوان فقيهى عاليقدر و مرجعى بزرگ و معروف و يكى از اركان حوزه علميه قم اشتهار يافت و پس از رحلت آية الله حائرى به همراه دو مرجع بزرگ ديگر ـ آيت الله سيدمحمد حجت و آيت الله سيدمحمدتقى خوانسارى ـ زعامت حوزه و مرجعيت شيعيان را به عهده گرفت و در حوزه علميه قم خدمات شايان توجهى نمود و شاگردان زيادى در مكتب خود تربيت كرد.7
روايتى از آيت الله صدر پس از رحلت آيت الله حائرى مؤسس حوزه علميه قم در سال 1355هـ قمرى، بسيارى از علما و اُدبا در سوگ او اشعار زيبايى به زبان عربى و فارسى سرودند كه جالب ترين آنها، اشعار نغز و پرمحتواى آيت الله صدر بود. اشعار اين مرد بزرگ كه برسنگ قبر مرحوم آيت الله حائرى نقش بسته چنين است: عبدالكريم آيت الله قضى وانحل منسلك العلوم عقده اجوب ربع العلم بعد خصبه وهّد اركان المعالى فقده كان لاهل العلم خير والد و بعده امست يُتامى ولده كوكب سعد سعد العلم به دهراً و غاب اليوم عنه سعده فى شهر ذى القعده غاله الردى به سهمه ياليت شلّت يده فى حرم الائمة الاطهار فى شهر الحرام كيف حلّ صيده دعاه مولاه فقل مورّخا «لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده» (آيت الله عبدالكريم حائرى جهان را بدرود گفت و با رحلت او حلقه ديگرى از زنجيره دانش و فرهنگ از ميان رفت. او بوستان شكوفاى دانش بود. و فقدان او اركان ارزشها را به لرزه درآورد. او براى دانشوران، بهترين پدر بود و با رحلت او فرزندان علمى وى يتيم شدند. او ستاره نيك بختى بود كه فرهنگ و دانش، روزگارى طولانى، بوسيله او سعادت يافت، اما اينك با رحلت او ستاره سعادت علم ناپديد شد. در ماه ذيقعده، روزگار تير اجل را بسوى او نشانه رفت كه كاش دستش فلج مى شد. در حرم امامان پاك، آخر چگونه، در ماه حرام و حرم اهلبيت، صيد حلال شد؟ خدايش او را بسوى خويش فراخواند و تاريخ آن چنين شد: بنده پروردگار، ميهمان خداى كريم گرديد.) پس از سرودن اين اشعار نغز، مكاشفه اى رخ مى دهد كه به روايت خود آيت الله صدر بدين صورت بوده است: پس از انشاء اين قصيده كوتاه، در عالم رؤيا ديدم كه در بوستان بسيار سرسبز و خرمى هستم كه سراسر آن را درختان و ميوه ها و نهرهاى لبريز از آب زلال پوشانده است. و من در آن قدم مى زنم، در همان حال فردى از روبرو آمد و گفت: «مى خواهيد حاج شيخ را ملاقات كنيد؟» گفتم: «با كمال ميل!» مقدارى راه طى كرديم و به فضايى سرسبزترى كه وسط باغ و كنار حوضى كه اطراف آن گلكارى بود، رسيديم. در طرف راست آن ساختمان باشكوهى بود كه چند پله آن بالاتر از زمين بود و در و پنجره هاى متعددى به سوى باغ داشت. گفت: «نگاه كن!» وقتى نگاه كردم حاج شيخ را ديدم كه در يكى از اطاقها تكيه به در داده و باغ را تماشا مى كند. سلام كردم و شتابان وارد اطاق شدم، جواب مرا داد و پس از پذيرايى فرمود: «حالم بسيار خوب است.» و آنگاه حال آقايان و وضعيت حوزه را پرسيد به عرض رساندم: «خداى را سپاس!». خدمتگزارى وارد شد و چاى آورد. فرمود: «براى آقاى صدر هم بياور!» گفتم: «اگر ميل داريد من هم خدمت شما باشم؟» فرمود: «خير، شما كار داريد و با شما كار دارند و بايد برويد.» همانطورى كه با حاج شيخ صحبت مى كردم گاه به منظره زيبا و دل انگيز باغ نيز نظاره مى كردم و او با فراست دريافت كه منظره باغ براى من جالب است كمى بلند شد و هر دو دست را بلند كرد و فرمود: «لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده.»: بنده پروردگار، ميهمان خداى كريم گرديد.
صدر از دنيا رفت مرحوم آيت الله صدرالدين صدر، از پروا پيشگان و انديشمندان نامدار جهان تشيع است. در مورد رحلت او يكى از روحانيون حوزه علميه قم، مكاشفه اى داشته است كه نشان دهنده عظمت و كرامت و بزرگوارى آن عالم ربانى و آزاده است كه آن را از مرحوم آيت الله جناب حاج شيخ عبدالنبى عراقى ـ از مجتهدين مسلم و بنام حوزه علميه قم ـ نقل مى كنيم: «درست بخاطر دارم كه روز شنبه برابر با 19 ربيع الثانى، سال 1373 قمرى بود كه نگارنده به منزل آيت الله حاج شيخ عبدالنبى، رفتم ايشان در تعبير خواب مهارتى بسيار داشت و به اين امتياز نيز معروف بود. به هنگام ورود من بود كه حجة الاسلام آقاى ميرزا محمد همدانى از بيت ايشان خارج شدند. هنگامى كه به محضر آيت الله شرفياب شدم فرمودند: «آقا شيخ محمد را ديدى؟»، گفتم: «آرى! مطلبى داشت؟» فرمود: «خواب عجيبى ديده بود.» پرسيدم: «تعبير آن براى شما روشن است؟ چه خوابى ديده بود؟» فرمود: «ايشان مى گويد شب گذشته در خواب ديدم كه به حرم مطهر دخت گرانمايه حضرت كاظم(عليها السلام) شرفياب شده و از آنجا به مسجد بالاسر رفتم تا فاتحه اى براى آيت الله حائرى(قدس سرهم) بخوانم كه ديدم ميان قبر مرحوم حائرى و آيت الله خوانسارى قبرى آماده است. با تعجب از خود پرسيدم: «اين قبر براى چه كسى آماده شده است؟» بانوى گرانقدرى را ديدم كه فرمود: «اين قبر پسر من، صدر است. صدر از دنيا رفت، او خوب فرزندى بود.» شگفت اينكه مرحوم آيت الله عراقى هنوز در مورد اين خواب سخن مى گفت كه بناگاه صداى بلندگوى حرم طنين افكند و خبر رحلت آيت الله العظمى آقاى صدر(قدس سرهم) را اعلان كرد.»8 بدينترتيب آن بزرگوار در «قم» به رحمت حق پيوست و در كنار قبر مراجع عظام ديگر، درحرم مطهر حضرت معصومه(ع) بخاك سپرده شد. از مرحوم آية الله صدر، ده فرزند، سه پسر و هفت دختر بجاى ماند كه پسران آن بزرگوار عبارتند از: 1ـ مرحوم آيت الله حاج آقا رضا صدر (متوفاى 1415 هـ ، 1373 ش). 2ـ جناب آقاى سيدعلى اصغر صدر 3ـ امام موسى صدر رهبر ربوده شده شيعيان لبنان تأليفات و آثار پربهاء و ارزشمندى هم از آن بزرگوار بيادگار مانده است: كه مؤلف آثار الحجة، تعداد و نام آنها را چنين مى نويسد: «... آثار قلمى ايشان بسيار است در فنون مختلفه، حديث، فقه، اصول و تاريخ اسلام كه از مطبوعات آن «المهدى» است دراحوال حضرت صاحب الامر كه تمام آن از اخبار و احاديث عامه و اهل سنت تأليف فرموده اند و ديگر خلاصة الفصول در علم اصول است كه فصول را ملخص فرموده و مورد بحث و مطالعه.اهل فضل و دانش است. تأليفات و آثار علمى ديگر ايشان كه اغلب آنها متأسفانه بچاپ نرسيده است، بقرار ذيل است: الف ـ فقه: 1، منظومه در حج 2، منظومه در صوم 3، رساله در حكم ماءغساله 4، رساله در تقيّه 5، رساله در حج 6، رساله در امر بمعروف و نهى از منكر 7، رساله در نكاح 8، حاشيه بر عروة الوثقى 9، حاشيه بر وسيلة النجاة 10، سفينة النجاة در فقه فارسى 11، رسالة فى حقوق المرئه. ب ـ 1، خلاصة الفصول 2، حاشيه بر كفاية الاصول ج ـ اصول: عقايد 1، رساله در اصول دين 2، رساله در رد شبهات وهابيه 3، رساله در اثبات عدم تحريف كتاب. د ـ تاريخ: مختصر تاريخ اسلام در 5 جلد. هـ ـ حديث و اخبار: 1، رساله اى در حقوق 2، المهدى 3، لواء محمد در اخبار خاصه و عامه 12 جلد 4، مدينة العلم مجموعه اخبار اهل بيت با طرز جديد، در 6جلد. و ـ اشعار: ديوان اشعار، شامل اشعار مذهبى، اجتماعى، نصائح، مدائح و...»9 ايشان داراى ذوق وقريحه شعرى والائى بود و اشعار بسيارى، بيشتر به عربى سروده اند و از جمله اشعار تكان دهنده ايشان، شعرى است كه به هنگام تسلط سلطان وهابى عبدالعزيز بر حجاز و هدم حرم ائمه بقيع سروده كه مطلع آن چنين است: لعمرى انّ ناحية البقيع يشيب لهولها فودالرضيع وسوف تكون فاتحه الرّزايا اذالم نصح من هذا الهجوع فهل من مسلم لله يرعى حقوق نبيّه الهادى الشفيع اين اشعار در ميان شعراى عرب بين النهرين، شهرتى به سزا يافت و عده زيادى از شعراى عرب آن را تخميس و تشطير نموده و در مجله ها و روزنامه ها چاپ كردند تا آنكه حكومت عراق از نشر آن جلوگيرى كرد.10
5ـ جد مادرى جد مادرى امام موسى صدر آيت الله حاج حسين طباطبائى قمى بود. وى در سال 1282هـ ق در خانواده اى كه همه از عالمان طراز اول شهر مذهبى قم بودند، ديده به جهان گشود، و پس از تحصيلات دوره مقدمات و سطح، در قم و تهران به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه علميه نجف از محضر مراجع و فقهاى بزرگ چون مرحوم آخوند خراسانى و سيدكاظم يزدى فقه و اصول را فراگرفت و علم اخلاق را نزد عالم عارف سيدمرتضى كشميرى و علم حديث را از محدث نورى آموخت و چند سالى هم در كربلا از فقيه بزرگ ميرزامحمدتقى شيرازى به كسب فيض علمى مشغول بود11 و سپس به مشهد مقدس مشرف گرديد و براى خدمت به مردم ايران، در آنجا مقيم شد. وى در كنار آستان قدس رضوى با الهام از روح بلند و آسمانى امام هشتم، درس و بحث حوزوى را گسترد و شاگردان زيادى تربيت كرد و در همان حال به كارهاى روز، گرفتاريهاى فردى، دينى، اجتماعى و سياسى مردم نيز رسيدگى مى كرد ولحظه اى از مبارزه با ستمگران و زورمداران كوتاهى نمىورزيد. همو او بود كه در اوج وحشت و اختناق رژيم رضاخان، پرچم مبارزه را بر دوش گرفت و در زمانى كه نفسها در سينه ها حبس شده بود، عليه لايحه «كشف حجاب» و ديگر كارهاى خلاف رژيم پهلوى شوريد و شورى حسينى در ميان ملت مسلمان ايران به پا نمود و به عنوان اعتراض به برنامه هاى ضدمردمى و ضددينى رضاشاه از مشهد به سوى تهران حركت كرد. و بيانيه اى در پنج ماده خطاب به سردمداران رژيم صادر نمود12 .
6ـ مادر ...گفتيم آيت الله سيدصدرالدين صدر با دختر فقيه مجاهد آيت الله حاج آقا حسين قمى ازدواج كرد. اين دختر با ايمان همسر فداكارى براى وى بود و سالها در خانه سيدصدرالدين زندگى نمود وهمه سختيهاى دوران طلبگى شوهر خويش را تحمل كرد و ثمره اين ازدواج و پيوند مقدس سه پسر و چندين دختر گرديد. او كه زندگى فداكار براى همسر و مادرى مهربان ودلسوز براى فرزندان خود بود با اهتمام به تربيت درست آنان، وظيفه مادرى خويش را به طور كامل انجام داد. وى كه امروزه در مرز نود سالگى است، در ميان فرزندان، نوه ها، فاميلها و آشنايان احترام خاصى دارد. بدينترتيب امام موسى صدر، هم از ناحيه پدر و هم از ناحيه مادر، از سلاله پاك پيامبر بزرگ خدا و داراى تبارى والا و اجدادى بزرگوار است. بزرگترين ثمرات وصلت اين دو خاندان اصيل و شريف، امام موسى صدر وبرادر بزرگوارش آية الله سيد رضا صدر مى باشند كه هر دو از مفاخر جهان اسلام و تشيع به شمار مى روند.13 و بدون شك عامل وراثت معنوى در ساختار رشد شخصيتى، علمى، فكرى واخلاقى فرزندان تأثير فراوان داشت... برطبق ضبط كتب رجال وتراجم14 امام موسى صدر از سادات موسوى و با 32 واسطه به امام هفتم حضرت موسى بن جعفر(ع) مى رسد و با 37 واسطه به امير مؤمنان على(ع) وفاطمه زهرا(س) ميرسد
زندگى امام موسى صدر امام موسى صدر در 15 فروردين ماه 1307ش در شهر مذهبى قم ديده به جهان گشود و در ميان اين خاندان علم و تقوا پرورش يافت. دروس ابتدائى را در «دبستان حيات» قم گذراند و بعد وارد دبيرستان سنائى15 شهر قم شد و با دريافت مدرك ديپلم از آن دبيرستان فارغ التحصيل گرديد. و سپس در حوزه علميه به تحصيل علوم دينى و اسلامى پرداخت و تحصيلات وى درحوزه بيش از ده سال به طول انجاميد و به موازات آن در دانشكده حقوق تهران نيز به اخذ مدرك ليسانس درحقوق اقتصادى نائل آمد. وى به دو زبان فارسى و عربى به طور كامل تسلط داشت و با زبانهاى فرانسه و انگليسى هم آشنا بود. مدتى نگذشت كه در صف فضلاى ممتاز حوزه علميه قم قرار گرفت و خود نيز علاوه بر تحصيل، به تدريس فقه و اصول و منطق و فلسفه پرداخت.16 از اساتيد معروف ايشان مى توان از اين فرزانگان نام برد: 1ـ آيت الله علوى اصفهانى 2ـ آيت الله محقق داماد 3ـ آيت الله سيدرضاصدر 4ـ آيت الله سيداحمد خوانسارى 5ـ آيت الله سيدمحمد حجت كوه كمرى 6ـ آية الله خمينى. 7ـ آية الله علامه سيدمحمدحسين طباطبائى. امام موسى صدر در سال 1334ش پس از رحلت پدربزرگوارش عازم عراق گرديد و به مدت چهار سال تا سال 1337ش در حوزه علميه نجف اشرف از محضر اساتيد و مراجع بزرگ آيت الله سيدمحسن حكيم، آيت الله شيخ محمدرضا آل ياسين و آيت الله سيد ابوالقاسم خوئى در رشته هاى فقه و اصول بهره مند گرديد. و به مقام عالى اجتهاد نايل آمد، اگر چه به عقيده اغلب آشنايان و همدوره ها، ايشان قبل از آن كه به نجف مشرف شود در حوزه علميه قم به مرحله اجتهاد رسيده و در مسائل مختلف فقهى و اصولى صاحب نظر بود.17
صفحات -> 1 - 2