با اينكه مسئله استشراق به عنوان يك پديده سياسي - علمي با تاريخي نه چندان كوتاه، مطرح است، ولي تا كنون تعريف جامع و مانعي از آن به عمل نيامده است. بعضي ها استشراق را بررسي يك سلسله مفاهيم و مسائل متداخل مي دانند كه در واقع نوعي «علم» است و موضوع آن تحقيق درباره جوامع شرقي از سوي دانشمندان غربي است. بعضي ها آن را يك روش علمي براي شناخت نوع انديشه ها، ايدئولوژي، حتي نژادها و قوميت هاي شرقي دانسته اند... و سرانجام گفته اند كه استشراق يعني «شرق شناسي» به مفهوم عام... و مستشرقين هم افرادي هستند غربي، كه درباره انديشه و تمدن و تاريخ اسلامي و شرقي به تحقيق مي پردازند.
ولي(( ادوارد سعيد)) انديشمند فلسطيني الاصل امريكايي المسكن! استشراق رانوعي(( ابزار براي شناخت شرق توسط غرب ، براي ادامه و استمرار سلطه استعمار و استكبار غربي)) معرفي كرده است.
از اين تعريف، مي توان چنين استنتاج كرد كه استشراق يا شرق شناسي، يعني اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق و كشف نظرها و انديشه هاي ملل و بررسي اسرار و شرايط اقتصادي - اجتماعي و منابع طبيعي و ثروتي آن، و آگاهي از فرهنگ و تمدن قديم و وضع فعلي و كشف نقاط قوت و ضعف ، در راستاي آماده سازي و مقدمه چيني براي سلطه استعمار غربي و حملات مذهبي تحت عنوان تبشير مسيحيگري است... در واقع اين نوع شرق شناسي كه همواره مورد اهتمام همه و يا اكثريت قاطع مستشرقين بوده، زمينه ساز اصلي براي سلطه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي نيروهاي غربي بر كشورهاي شرقي – به ويژه اسلامي بوده است.
پس با توجه به روش كلي مستشرقين و هدف استشراق، نمي توان آن را علمي از «علوم انساني» شمرد چون فاقد شرايط اساسي براي تحقق يافتن «صفت علمي» بودن است. با بررسي چگونگي پيدايش و تحول و تكامل مراحل استشراق و با توجه به تعدد اهداف مستشرقين - و در هر مرحله اي - و يا اقدام افرادي مختلف در اين زمينه، نمي توان آن را نوعي علم در راستاي اهداف انساني بشريت دانست.
ما اگر به تنوع افرادي كه در گذشته در زمينه شرق شناسي فعاليت داشته اند توجه كنيم، خواهيم ديد كه آنها در تخصص ها و اهدافي كه در هر مرحله اي پيگير آن بوده اند، گونه گون و متفاوت از يكديگر بوده اند. يعني از روزگاران پيشين افراد گردشگر يا سياح، مبشرين مسيحي، رجال سياسي سلطه استكباري، باستاشناسان ، مورخين، و نمايندگان شركت هاي اقتصادي و سازمان هاي نظامي و امنيتي و جاسوسي و بالاخره افراد شاغل به عنوان «ديپلمات»! در مراحل مختلف، و هركدام براي اهداف خاص خود، پيگير مسئله شرق شناسي بوده اند و روي همين اصل، بعضي از اسلامگرايان آگاه، همه مستشرقين را(( جاسوس و مزدور)) غرب معرفي كرده اند كه پژوهش هاي آنها فقط جنبه استعماري داشته است .... و از سوي ديگر، بعضي از روشنفكران جهان اسلام هم «خدمات» آنان را در پژوهش هاي تاريخي و شناخت و شناسايي تمدن و فرهنگ شرق بويژه جهان اسلام، ستوده اند.
گروه اول مي گويند كه هدف نهائي مستشرقين از باصطلاح پژوهش هاي خود، جز ضربه زدن به اسلام و ايجاد شك و ترديد در بين مسلمانان و جلوگيري از گرايس صاحبان عقايد و مذاهب ديگر – بويژه مسيحيان – به اسلام چيز ديگري نبوده است و در همين راستا مي بينيم كه انگيزه هاي سياسي، اقتصادي ، مذهبي و بالاخره استعماري اين مستشرقين كه در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند، ايجاد شبهه در اصالت نبوت پيامبر اسلام، متهم ساختن حضرت ايشان به خشونت و خونريزي است و سپس ايجاد ترديد در آسماني بودن قرآن مجيد و اينكه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد(ص) و يارانش بوده و احكام آن اقتباسي از احكام يهوديگري و مسيحيگري است و حتي داستان هاي انبياء هم كه در قرآن آمده، در كتاب مقدس - تورات و انجيل – هم آمده است... و همچنين «سنت» نبوي و احكام فقهي هم باز مقتبس از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلي است و اصالت و استمراريتي براي همه زمان ها و مكان ها ندارد احاديث منقول از به حضرت محمد(ص) و ياران و اهل بيت او هم نوعي نيرنگ! براي پوشش دادن به باندبازي هاي سياسي قبايل و سران اشراف عرب است... اين نمونه هائي از اتهامات است و علاوه بر اينها اتهامات بي شمار ديگري از اين قماش نيز در اغلب كتاب هاي مستشرقين و مبشرين آمده است و متأسفانه نمونه آخر آن هم سخنراني شرم آور جناب(( بنديكت شانزدهم)) پاپ فعلي مسيحيان است كه گويا رهبر تبيشير اخلاق! مسيحيگري است، اما در واقع سخنگوي امپرياليسم غربي شده است كه با نقل اهانت هاي امپراطور بيزانس در قرون وسطي، دشمني خود و سازمان واتيكان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه عليرغم اعتراض همه كشورهاي اسلامي و مسلمانان سراسر جهان، حاضر به عذرخواهي از مسلمانان نشد و حتي در ديدار با سفراي كشورهاي اسلامي مقيم واتيكان هم فقط از لزوم «گفتگو با مسلمانان» سخن به ميان آورد و گويا افسانه معصوميت پاپ - برخلاف نصوص كتاب مقدس كه حتي براي انبيا هم خطا و اشتباه و انجام توبه نقل مي كند- اين اجازه را نداد كه وي از مسلمانان عذرخواهي كند... همانطور كه پاپ ژان پل دوم هم پس از عذرخواهي از يهوديان در مسئله اتهام قتل حضرت مسيح توسط آنها، و تبرئه آنها از خون مسيح(ع)، عليرغم درخواست مسلمانان - از جمله اينجانب كه در آن زمان در واتيكان بودم - حاضر به عذرخواهي از مسلمانان در مورد قتل عام هاي مسلمانان در جنگ هاي صليبي كه به فتواي پاپ ها انجام شد، نگرديد.
بهر حال عده اي از انديشمندان و علماي اسلامي از چگونگي روش هاي تحقيق و پژوهش مستشرقين در مسائل اسلامي – به ويژه تاريخ اسلام – به شدت انتقاد كرده و آن را استمرار عداوت و بغضاء و دشمني ((احبار و رهبان)) و صهيونيسم مسيحي، براي نابودي اسلام ناميده اند. مثلاً دكتر ((محمد البهي)) همه پژوهش ها و آثار استشراقي را نوعي «رديه نويسي عملي بر اسلام و براي برگرداندن مسلمانان از دين خود» مي داند و حتي انسيمكلوپدي اسلامي را كه مستشرقين آن را نوشته اند و در اروپا، بارها چاپ شده است، ((خطرناكترين اثر براي انحراف مسلمانان)) مي نامد و مي گويد كه اين موسوعه يا دائره المعارف، مرجع و مأخذ بسياري از مسلمانان شده است كه متأسفانه همه تحريف ها و اشكالاتي كه بطور عمد در مقالات آن هست،مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار مي گيرد و البته مي دانيم كه گروهي از مبشرين هم پس از آنكه از تبيشر مسلمانان و اثربخشي آن در جهان اسلام، مايوس شدند، با همكاري مستشرقين به مقا له نويسي در دائره المعارف ها و نشر اكاذيب و تحريف حقايق و چاپ هزاران كتاب و رساله و جزوه، در ردّ اسلام، به اسلام ستيزي پرداخته اند.
البته(( استشراق)) را در مورد(( مستشرقين)) هر كشور اروپايي و غربي و اهداف و انگيزه هاي آن يا توجه به اهداف سياسي كشور خود، بايد مورد ارزيابي و بررسي قرار داد، ولي براي نمونه مي توان اشاره كرد كه جناب «لوئي ماسينيون» همواره درخدمت استعمار فرانسه قرار داشته و مانند يك لژيون يا افسر اطلاعاتي فرانسه، كار كرده است و يا مستشرق آمريكايي «برنارد لويس» براي مبارزه با اسلام خود را وقف اهداف صهيونيسم نمود و مدافع سرسخت ايجاد كشوري به نام اسرائيل در سرزمين فلسطيني ها بود.
1. مرحله استشراق مذهبي و رابطه آن با تبشير
2. مرحله نظامي و آثار جنگ هاي صليبي بر استشراق
3. مرحله سياسي – استعماري براي استشراق
4. و مرحله چهارم ، پديده استشراق علمي و آكادميك؟!.
مرحله اول پس از كشف ثروت عظيم علمي مسلمانان در قرن 12 ميلادي، در «اندلس» از سوي اروپائيان آغاز شد كه همين آگاهي، باعث يورش مستشرقين به اندلس بويژه(( قرطبه)) و(( اشبيليه)) گرديد كه به سرعت فرضيه ها و افكار و آثار علمي را از مسلمانان دريافتند و حتي به ترجمه قرآن به زبان هاي اروپايي پرداختند و سپس به بررسي احوال و اوضاع كشورهاي اسلامي و مسلمانان اقدام نمودند و همين شناخت، انگيزه اي شد كه مبشران هم مستقيماً به ميدان آيند و با همكاري مستشرقي به فتنه انگيزي در بين مسلمانان بپردازند و در واقع آنها براي انتقام گيري از فتوحات مسلمانان، با هرگونه وسيله اي حتي غير انساني و ضداخلاقي، به اسلام ستيزي پرداختند و همين امر مقدمه آغاز(( جنگ هاي صليبي)) بود.
مرحله دوم كه استشراق نظامي بود با جنگ هاي صليبي شروع مي شود كه در اين مرحله تبشير نيز نقش اساسي داشت و چون سرانجام از راه استمرار جنگ نتيجه اي را پيش بيني نمي كردند به دستور پاپ انوست چهارم در 1248 م كرسي(( بررسي هاي عربي – اسلامي)) در دانشگاه ((پاريس)) تأسيس شد و سپس مجلس عالي مبشرين در 1250 م(( مدرسه عالي آموزش زبان عربي و اسلام شناسي)) را پي نهاد كه گروهي از مستشرقين و مبشرين را براي مأموريت هاي ويژه آموزش داد و تربيت كرد.
در اين دوران ضمن از بين بردن و آتش زدن كتاب هاي خطي و آثار اسلامي در اسپانيا ، به جمع آوري بعضي از آثار علمي اسلامي نيز اقدام نمودند تا از آنها استفاده كنند، ولي همچنان در سركوب مسلمانان، به هر نحوي كه مقدور بود كوشا بودند و در واقع در اين مرحله همكاري همه جانبه نيروهاي نظامي با گروه هاي تبشيري نقش ويژه اي در سلطه تدريجي استعمار غربي بر پلا د اسلامي آفريقا و گسترش اسلام ستيزي داشت.
در مرحله سوم و پس از قتل عام هاي مسلمانان در(( اندلس)) و(( جنگ هاي صليبي))، استشراق سياسي آغاز مي شود... در اين دوران مستشرقين و مبشرين منابع اصيل و معتبري دراختيار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پيشبرد هدف هاي علمي خود، به تأسيس جمعيت ها و سازمان هاي وسيع سياسي و جاسوسي در اروپا اقدام كردند كه نتيجه اين مرحله، نفوذ تدريجي سياسي - نظامي در بلاد آفريقا و آسيا بود... .
متأسفانه پدران روحاني! و سازمان هاي كليسائي، در اين مرحله نيز دربست در اختيار حاكميت هاي غربي بودند و تا توان داشتند به اسلام ستيزي همه جانبه دامن زدند. «لورانس براون» مبشر معروف در يك سخنراني هدف نهائي تبشير را براي اروپائيان چنين تشريح مي كند: «اگر مسلمانان بتواند در يك امپراطوري عربي - اسلامي متحد شوند، لعنتي! براي دنيا و خطري براي همة ما خواهند بود، اما اگر ما آنها را متفرق سازيم، در آن صورت ديگر تاثير و ارزشي نخواهند داشت..."
از اين جا مي توان علت پيدايش دولت هاي كوچك اسلامي و شرقي مستعمره شدة اروپائي ها: فرانسه، ايتاليا، انگليس، پرتغال، آلمان و ديگران را به دست آورد. در اين دوره باز تبشير در خدمت استعمار است و به قول «جواهر لعل نهرو» - شخصيت فقيد هندي - در كتاب «تاريخ جهان» نخست پدران روحاني يا كتاب مقدس وارد شدند و سپس نيروهاي نظامي غربي سرازير گشتند. در مرحله چهارم كه(( استشراق علمي))يا(( اسلام پژوهي))؟ شروع مي شود، باز نمي توان گفت كه همه مستشرقين در پژوهش هاي خود هدف تحقيق علمي - تاريخي داشته اند، ولي مي توان پذيرفت كه بعضي از آنها در بيان حقيقت صادق بوده اند و اگر دچار اشتباهي شده اند ناشي از جهل و عدم شناخت كامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملت هاي شرقي و اسلامي بوده است. پس بطور كلي مي توان گفت كه از يك قرن پيش، استشراق علمي در همه كشورهاي غربي از جمله: فرانسه، ايتاليا، انگلستان، آلمان، اتريش، اسپانيا، هلند، روسيه و آمريكا آغاز شد و در اين مرحله مستشرقين علاوه بر بررسي اوضاع گونه گون بلاد شرقي، به تحقيق و بررسي كتاب هاي خطي جمع آوري شده از جهان اسلام و شرق نيز پرداختند... و بعضي از آن كتاب ها را با تحقيق ستودني منتشر ساختند و بقيه را هم نوعاً فهرست نويسي كرده و به كتابخانه هاي اروپائي سپردند... و بي شك به نوبه خود در معرفي اسلام و شرق گام هاي مثبتي برداشتند.
همانطور كه اشاره شد گروهي از اينها در جمع آوري و نگهداري مخطوطات و آثار تمدن اسلامي و سپس تحقيق و بررسي و نشر آنها كمال دقت و همت را به كار برده اند و حتي در مورد قرآن مجيد هم نخستين فهرست الفاظ قرآن يا به اصطلاح ما «معجم المفهرس» براي قرآن و حتي سنت نبوي را، بعضي از اينها((ژول لابوم فرانسوي )) انجام داده اند و بعداً - يعني در قرن ما - عده اي از علماي اسلامي – عمدتاً مصري - به اين امر همت گماشته اند.
البته اين بحث را مرحوم «مالك بن نبي» در(( انتاج المستشرقين و اثره في الفكر الاسلامي الحديث)) و دكتر(( ميشل جحا)) در(( الدراسات العربيه و الاسلاميه في اروپا)) و ديگران، بطور مشروح، مورد بحث قرار داده اند.
البته فراموش نمي كنيم كه مستشرقي به نام «هانري كربن» را كه صادقانه به شناخت اسلام و تشيع پرداخت و در اين راستا به كوشش هاي بي نظيري دست زد و بارها و بارها در ايران به محضر اساتيدي چون علامه طباطبايي و استاد مطهري و استاد سيد جلال آشتياني رسيد و دهها كتاب فلسفي - عرفاني شيعه را به فرانسه ترجمه نمود و چاپ كرد و به قول مرحوم استاد علامه طباطبائي، ((سرانجام هم مثل يك شيعه راستين از دنيا رفت))...
يا مستشرق ديگري - امريكائي به نام «ريچارد ميشل» - براي تحقيق درباره پديده(( اخوان المسلمين)) به مصر آمد و پنج سال تمام در اين زمينه و از نزديك و درون، تحقيق كرد و محصول پژوهش خود را تحت عنوان ((الاخوان المسلمون)) منتشر ساخت كه واقعا محققانه و كاملاً منصفانه است و خوشبختانه اين كتاب را من چند سال پيش ترجمه كردم كه اخيراً پس از بازبيني و ويرايش، در دو جلد و 800 صفحه آماده چاپ شده است.ويا خانم ((آنا مارياشميل)) آلماني ، كه دهها كتاب و مقاله درباره پيامبر اكرم و اسلام نوشت ومنتشر ساخت ودر واقع عاشق پيامبر اكرم و عرفان اسلامي بود...
بهرحال مي توان پس از اشاره، فهرست گونه به مراحل سه گانه استشراق كه در همه مراحل هم با اسلام ستيزي و مسلمان كشي همراه بوده است، به اين نكته هم اشاره كرد كه اسلام ستيزي غرب در مرحله چهارم نيز عليرغم عنوان استشراق علمي، با شدت بيشتر و شكلي ديگر، همچنان ادامه يافت و دارد...
آخرين نمونه هاي آن را در فشار بر مسلمانان در همه كشورهاي اروپائي و منع آنها حتي از پوشش اسلامي و يا تضييع حقوق قانوني و انساني آنها مي توان ديد كه بي ترديد همه دوستان از كم و كيف آن آگاه هستند. و مهمتر از همه مسئله اسلام جنگ مقدس صليبي «جرج بوش» يا رهبري صهيونيسم مسيحي بود كه دو سال پيش آن را مطرح ساخت و بعضي ها ساده لوحانه گفتند كه اشتباه لفظي بوده است و بعد هم يا انگ مذهبي و سخنراني(( پاپ بنديكت))، استمرار يافت و عجيب آنكه به خاطر همين سخنراني پاپ اخيرا، «مدال افتخار»! هم از دانشگاه آلمان دريافت كرد!!... البته قتل عام هاي مسلمانان صومالي، سودان، افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين هم از همين طرح اسلام ستيزي غرب سرچشمه مي گيرد.
در پايان پيشنهاد مي كنم كه «مجمع علمي قم» حتماً دو موضوع را بطور مستقل مورد تحقيق و بررسي كامل قرار دهد. يكي «استشراق و مستشرقين» و ديگري «تبشير مسيحيگري» است، به ويژه در ايران و از زمان قاجار تاكنون... و لابد مي دانبد كه فعاليت علني آنها حتي در خيابان هاي تهران، يا پخش مجاني جزوه ها و رساله ها و انجيل، هم اكنون آغاز شده است ... البته دانشمندان عرب زبان كتاب هاي زيادي در اين زمينه ها نوشته اند ولي متأسفانه به زبان فارسي من كتاب مستقل و محققانه و يا اثر ماندگاري نديده ام. براي نمونه در مورد آثار منتشر شده به زبان عربي، مي توان به كتاب هاي زير اشاره كرد: - الظاهره الاستشراقيه و اثر ها علي الدراسات الاسلاميه: دكتر سالم الحاج، چاپ «جزيره مالت» 1991 م
- موسوعة المستشرقين: عبدالرحمن بدوي، بيروت 1984 م
- الاستشراق: ادوارد سعيد بيروت 1984 م
- المستشرقون نجيب العقيقي: در 3 جلد، دارالمعارف مصر 1964 م
- مكافحه - الاستعمار ضدالاسلام: شيخ محمد محمود الصواف، بغداد 1960 م - مناهج المستشرقين: نقره التهامي - يك جلد از اين مجموعه درباره(( القرآن و المستشرقون))است.
- المستشرقون و ترجمه القرآن: محمد صالح البنداق 1980 م
- الاستشراق و التبشير: ساسي سالم الحاج، دانشگاه فاتح، ليبي 1985 م
- التبشير و الاستعمار، مصطفي خالد و عمر فروخ، بيروت 1957 م
با تشكر از جناب آقاي دكتر محمد جواد صاحبي مديريت محترم ((مجمع علمي قم )) و دوستان و همكاران ايشان در مجمع علمي ! كه به اينجانب فرصت دادند اين بحث را فقط بعنوان(( اشاره اي به فهرست موضوع )) مطرح سازم ... البته پيگيري اصل دو موضوع پيشنهادي بسته به نظر دوستان خواهد بود .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته