كشتار شنبه سياه ورود جنبش مسلحانه امل به صحنه عملي جنگ داخلي 1975، واكنش خشن حزب فالانژ را درپي داشت. شيخ پيرالجميل، امام موسيصدر را متهم كرد كه فرقه شيعه را در جنگي درگير ساخته است، كه از آن جان سالم به در نخواهد برد. بهويژه آنكه اعلام موجوديت جنبش، در نتيجه انفجار بعلبك، در پادگاني صورت گرفت كه زير نظارت فلسطينيهاي جنبش فتح بود. پير جميل با يادآوري موضع امام صدر در قبال جنگ داخلي لبنان و تحصن وي در مسجد «الصفا»ي مدرسه عامليه، در اعتراض به برافروختن جنگ در تعدادي از مناطق لبنان، شركت امام را در جنگ جديد به مثابه اعلام انصراف وي از اصوليدانست، كه همواره براي آن در لبنان تبليغ ميكرد.
تحصّن در عامليه آغاز جنگ داخلي لبنان از نظر سيد موسي صدر يك فتنة آمريكايي بود، كه ميخواست لبنان را نسبت به آنچه درمنطقه روي ميدهد، سرگرم سازد. طبق نظرية كيسينجر، براي جلوگيري از وقوع جنگهاي بزرگ، بايد جنگهاي كوچك برافروخته شود. جنگ بزرگ مداوم عبارت است از: كشمكش عربي ـ صهيونيستي، كه به اعتقاد كيسينجر (وزير خارجه وقت آمريكا) بايد جنگهاي كوچكي پيرامون آن به راه افتد. و اين امر در لبنان به وقوع پيوست. اعتراض سيد به اين جنگ به همين دليل بود. وي براي نشان دادن اين اعتراض، تصميم به تحصن در مسجد الصفا در بيروت گرفت. تحصن عملاً به يك راهپيمايي سياسي مبدل شد، كه توجه تمام لبنان را به خود جلب كرد. هزاران نفر از سطوح گوناگون سياسي، اجتماعي، اقتصادي و غيره به سوي مسجد شتافتند. هنگام تحصن خبر درگيريهاي جديد درمنطقه بقاع در شهرك «قاع» به امام رسيد. وي براي متوقف كردن درگيري تلاش كرد، و از طريق راديو و تلويزيون پيامي براي توقف خونريزي ارسال داشت، اما نتيجه اي دربرنداشت. از اينرو، ناچار شد بيدرنگ به منطقه عزيمت كند، و از احمد اسماعيل بخواهد تا نماينده منطقه، دكتر البير منصور، را فرا خواند. آنگاه به همراه وي با يك اتومبيل به قاع رفت و در آنجا حملهكنندگان را مخاطب قرار داد، و گفت: هركس به خانهاي در اين روستا تجاوز كند، گويي به خانه من تجاوز كرده است ... وي در همان روز ميان اين روستا و همسايگانش آشتي برقرار كرد، با اين شرط كه اعمال تجاوزكارانه «فالانژها» برضد اهالي منطقه متوقف شود. از اين رو، شيخ پيرجميل به وجود جنبش مسلحانه امل اعتراض كرد، و وجود آن را منافي اصول اعلام شده از سوي امام صدر و عملاً مشاركت در جنگ داخلي دانست. آيا وجود جنبش آنگونه كه فالانژها شايع كرده بودند، يك اشتباه بود، يا هماهنگ با طرحهاي تئوريك و سياسي امام؟
زمينهسازي براي جنبش امل امل از خلأ پديد نيامده بود. بذري كه امام موسيصدر در حيات سياسي خود درميان شيعيان لبنان از 1959 كاشته بود، با آغاز جنگ داخلي به بار نشست. وي برضد فئوداليسم سياسي، و براي دور كردن جوانان از احزاب آمده بود. اينك جنگ داخلي، اعتراض عليه فئوداليسم، و شركت گسترده احزاب در آن را، در بطن خود دارد. بنابراين، امام صدر در متن درگيري بود نه در حاشية آن. اعتراضات سياسي و مردمي سازمانيافتة وي در سلسلهگردهماييهايي كه در بعلبك و صور برگزار شد، به اوج خود رسيد. اين گردهماييها حكايت از ژرفاي تأثيرگذاري و ميزان محبوبيت او داشت. مضافاً اينكه پيدايي انبوه سلاح در گردهماييهايش وشعار وي، «سلاح زينت مردان است»، و تشويق جوانان به تهيه سلاح، جملگي نشان از آن داشت كه ناگزير يك اقدام عملي درپي دارد. آيا براي نماياندن نقش سلاح در ميان قشرهاي محرومي كه خطرات فراوان آنان را تهديد ميكند، شرايطي مناسبتر از جنگ داخلي وجود دارد؟ مهمتر آنكه اين موضوع پشتوانهاي بود كه امام موسيصدر مي توانست در حركت خويش بدان تكيه كند. اولاً وي مخالف شركت در جنگ داخلي بود. چرا كه كشور را از پرداختن به جنگ اصلي دور ميساخت. ثانياً حمل اسلحه در آن شرايط براي همگام شدن با مقاومت فلسطين و جهت نبرد با دشمن صهيونيستي صورت ميگرفت؛ دشمني كه فلسطين را در اشغال دارد، و چشمداشتهاي آن به جنوب لبنان كاملاً آشكار است. امام صدر بارها به گونههاي مختلف حمايت از جنوب را مورد تأكيد قرار داد، و مردم را به لزوم تقويت مواضع دفاعي روستاها و اجراي طرح احداث روستاهاي مرزي ـ دفاعي، كه ميتواند به كمك ارتش لبنان و ارتشهاي عرب از جنوب دفاع كند، فرا خواند. وي همچنين بر ضرورت تجهيز ارتش براي نبرد در كنار اهالي جنوب و فرزندان مقاومت بر ضد دشمن، تكيه ميكرد. اما وي همواره با اين شعار روبرو بود كه: قدرتمندي لبنان در ضعف آن است. پير جميل بارها با اين منطق با او رودررو ميشد، و ميگفت: اي امام اگر جنوب اشغال شود، ارتش و شبه نظاميان نميتوانند آن را نجات دهند. تنها قدرت لبنان در محافل جهاني و مناسبات آن با غرب (فرانسه و امريكا) است كه از لبنان حفاظت ميكند.
صفحات -> 1 - 2 - 3 - 4