علامه محمدرضا حکیمی که در واپسین ساعات روز یکشنبه 31 مرداد دیده از جهان فروبست، امروز در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالحجج علی بن موسیالرضا به خاک سپرده شد، به همین مناسبت فرازهایی از مقدمه استاد خسروشاهی بر یادنامه علامه امینی که در آن یادی هم از علامه محمدرضا حکیمی به میان آمده است را در زیر مرور میکنیم:
علامه بزرگوار، آیت الله شیخ عبدالحسین امینى تبریزى، آن طور که خود در مقدمه کتاب ارزشمند شهداء الفضیله ـ چاپ نجف، مطبعه الغرّى، 1355 ه ـ نوشته است، از تلامذه والد ماجد این جانب، مرحوم آیت الله سید مرتضى خسروشاهى، در مدت اقامت در تبریز بوده و مراحلى از دوران تحصیل علوم اسلامى را در خدمت ایشان طى کرده است. فرزند علامه امینى، جناب استاد شیخ رضا عبدالحسین امینى در مقدمه چاپ چهارم کتاب الغدیر، صفحه 56، در این باره مینویسد:
«... أنهى سطوح الفقه والأصول على عدد من أجلّة علماء تبریز أمثال: آیة الله السیّد مرتضى الخسروشاهی من أساطین العلم، و جهابذة الفقه، و کبار علماء تبریز.. له آثار علمیّة و مآثر فکریّة تنّم على طول باعه وسعة اطّلاعه..»... و علامه امینى پس از طى این مراحل علمى در تبریز، براى ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه نجف اشرف میشود.
با این سابقه، هر وقت علامه امینى به ایران میآمد، به سراغ ایشان میرفتم و چندین بار با ایشان دیدار داشتم؛ یک بار در قم و یک بار در تهران و بار سوم در مشهد مقدس... و با توجه به این که ایشان خود را «تلمیذ پدر» می نامید، همواره مرا که طلبه نوجوانى بودم، مورد محبّت و تفقد قرار میداد... .
در سال 1338 ش که من به مشهد مشرف شده بودم، علامه امینى هم آن جا بود و به درخواست طلاب و فضلا و در طلیعه آنان استاد محمدرضا حکیمى، چند شبى در مدرسه نواب، ضمن اقامه نماز جماعت، براى طلاب و فضلا سخنرانى می کرد و مدرسه نواب با آن وسعت، مملو از جمعیت میشد و در خیابان هاى اطراف تا مسجد «ملا هاشم» نیز عده اى از مردم، ایستاده یا نشسته، به بیانات و سخنان علامه امینى گوش فرا می دادند.
...روزى براى دیدار، به محل اقامت ایشان که در آخر «بازار سرشور» قرار داشت، رفتم که عده اى از طلاب نیز آن جا حضور یافته بودند... علامه امینى ضمن سخن از استاد خود، به من گفتند: اگر بگویم که بانى و باعث اصلى تألیف الغدیر ابوى شما بود اغراق نگفته ام، چون من وقتى کتاب اهداء الحقیر، فى معنى حدیث الغدیر ایشان را که به سال 1352ه در نجف اشرف چاپ شده بود خواندم، متوجه شدم که وقتى براى تبیین معناى «ولى» و «مولى» در حدیث غدیر، میشود یک جلد کتاب تألیف نمود، چرا براى روشن ساختن اصل موضوع اقدامى نشود؟ این بود که به فکر تألیف الغدیر افتادم. البته قبلاً گفته ام که براى تألیف آن چهل سال تلاش کرده ام و حدود یک صد هزار جلد کتاب خطى یا چاپى را به طور مکرر، مورد مطالعه و مراجعه قرار داده ام... .
علامه امینى در کتاب الغدیر، ضمن معرفى مؤلفان درباره حدیث الغدیر، درباره کتاب والد چنین مینویسد:
«المؤلّفون فی حدیث الغدیر... بلغ اهتمام العلماء بهذا الحدیث إلى غایة غیرقریبة، فلم یقنعهم إخراجه بأسانید مبثوثة خلال الکتب حتى أفرده جماعة بالتألیف، فدوّنوا ما انتهى إلیهم من أسانیده و ضبطوا ما صحّ لدیهم من طریقه، کلّ ذلک على کلاء متنه من الدثور، وعن تطرّق ید التحریف إلیه. فمنهم: السیّد مرتضى الخسروشاهی التبریزی، أفرد کتابه فی دلالة الحدیث وأسماه: إهداء الحقیر فی معنى حدیث الغدیر. طبع فی العراق. أغرق نزعا فی التحقیق ولم یبق فی القوس منزلاً...».
و خوشبختانه این کتاب با مقدمه و توضیحات حقیر، تحت عنوان: «معنى حدیث الغدیر»، چندى پیش از سوى مؤسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شده و در اختیار فضلا و طلاب قرار گرفته است... .
...این سابقه آشنایى با مرحوم آیت الله امینى، موجب شد که سالیانى پیش کتاب ارزشمند «یادنامه علامه امینى» را که به کوشش دو استاد بزرگوار، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدى و حجت الحق استاد محمدرضا حکیمى تهیه و تنظیم شده و در تهران به چاپ رسیده بود، یک بار هم توسط اینجانب و در قم و از سوى انتشارات رسالت براى بزرگداشت یاد و خاطره آن بزرگ مرد تاریخ شیعه، تجدید چاپ گردد.
... چندى پیش با استاد حکیمى سخن از این کتاب به میان آمد و ایشان اظهار علاقه نمودند که به مناسبت چهلمین سال درگذشت آن بزرگوار ـ 1389 ش ـ کتاب یک بار دیگر تجدید چاپ شود و در اختیار علاقه مندان قرار گیرد و سپس به درخواست بنده ظاهراً تنها نسخه خود را با یادداشتى کوتاه براى اینجانب فرستادند. یادداشت ایشان چنین بود:
«به پاس جهاد 40 ساله او، در راه تألیف کتاب الغدیر و دعوت مسلمانان جهان به شناخت حقیقتى ژرف و وحدتى راستین و متعالى... کتابى عظیم و بزرگ وى که براى شناساندن "اکنون" و تجهیز "آینده"، گذشته تاریخ را روشن کرد».
این بود که برخلاف کثرت کار تصمیم به چاپ جدید آن گرفته شد.
به علت اهمیت کتاب و موقعیت نویسندگان و پدیدآورندگان آن، به نظرم رسید که آن را به ناشرى بسپارم که از عهده چاپ شایسته آن با ویرایش و حروفچینى جدید آن برآید... و این بود که به مدیریت محترم انتشارات مؤسسه بوستان کتاب پیشنهاد کردم که به چاپ و نشر آن اقدام کنند و خوشبختانه پیشنهاد بنده براى تحقق این امر، مورد قبول افتاد و اینک کتاب با ویرایشى نو و حروفچینى جدید و در شکلى آراسته و بایسته، براى استفاده عموم به دست چاپ سپرده میشود... .
از استاد ارجمند حضرت آقاى محمدرضا حکیمى که طبق معمول و با کمال لطف، حق نشر آن را به مرکز بررسیهاى اسلامى ـ قم واگذار کردند و همچنین مدیریت محترم و همکارانشان در مؤسسه بوستان کتاب که چاپ و نشر را پذیرفتند و همچنین همکاران محترم در مرکز بررسی هاى اسلامى، که هر کدام به نحوى در آماده سازى و نشر این چاپ از کتاب، سهمى دارند، سپاسگزارم و از خداوند متعال براى همه آنان سلامتى و توفیق روزافزون خواستارم.
لینک منبع: خبرگزاری تسنیم