اشاره: روابط دو کشور مسلمان ایران و مصر طی 50 سال اخیر تقریبا همواره با تنش همراه بوده است. در این دوران فقط یک دوره چهار، پنج ساله روی کار آمدن سادات تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روابط ایران و مصر خوب بود که می توان آن را ماه عسل روابط ایران و مصر دانست. در 30 سال گذشته تقریبا همواره روابط دو کشور متشنج بوده است. اما طی ماه های اخیر و به واسطه تلاش های دیپلماتیک گسترده ای که صورت پذیرفت روابط دو کشور اندکی رو به بهبود رفت تا جایی که صبح روز یکشنبه 11 مهرماه حمید بقایی، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خبر از انعقاد قرارداد مشترک خط پروازی «ایران و مصر»، پس از گذشت 30 سال بین دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی مصر داد. حال اینکه آیا این گام موجب برداشتن گام های بیشتری در جهت بهبود روابط دو کشور خواهد شد یا خیر؟ و اینکه آینده روابط دو کشور چگونه خواهد شد، مسائلی است که استاد سید هادی خسروشاهی، کارشناس مسائل خاورمیانه و مصر به بررسی آنها پرداخته است. به عقیده وی، اکنون پس از سی سال صبر و پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری دوره جدید در مصر، هرگونه اقدام عجولانه به صلاح نیست، چراکه ظاهراً شرایط کنونی مصر، تغییر و تحول خاصی را به دنبال دارد و ثبات و حاکمیت کنونی با توجه به فعال شدن تشکل های سیاسی مخالف، قابل استمرار نیست. رئیس پیشین دفتر سیاسی ایران در مصر همچنین به موانع برقراری مراودات گسترده دیپلماتیک میان ایران و مصر اشاره می کند. از نظر او سازمان امنیت عمومی مصر عامل اصلی این مشکل است و تمام مسیرها به این سازمان ختم می شود. مجله «مثلث» چاپ تهران- سال دوم شماره 49، مورخ 25/7/89
ارزیابی شما از روابط فعلی ایران و مصر چیست؟
به طور کلی باید گفت که روابط ایران و مصر از 30 سال پیش تاکنون حسنه نبوده است. البته می دانیم که دفترهای حافظ منافع دو کشور ایران و مصر، در قاهره و تهران باز و مشغول فعالیت هستند ولی کیفیت و کمیت فعالیت ها متناسب با موقعیت مهم این دو کشور در منطقه، نیست. درواقع با توجه به عملکردها می توان گفت که روابط فعلی بین دو کشور نوعی عدم روابط است که ارزیابی چگونگی آن نیازمند فرصت دیگری است.
علل اصلی عدم برقراری رابطه میان ایران و مصر را در سال های اخیر چه می دانید؟
علل اصلی عدم برقراری روابط درواقع ناشی از تضاد ریشه ای در مسائل سیاسی منطقه ای و بین المللی است. روابط بین دو کشور پس از قرارداد ننگین کمپ دیوید و ایجاد روابط کامل سیاسی با رژیم غاصب صهیونیستی از سوی انور سادات که در واقع ادامه و تکمیل برنامه جمال عبدالناصر پس از پذیرش طرح امریکائی راجرز در این زمینه بود به دستور امام خمینی(ره) قطع شد که در آن زمان یک اقدام کاملا منطقی، ارزشی و ضروری بود و پس از آن دوران، مسأله کمک همه جانبه مصر به رژیم صدام در جنگ علیه ایران اسلامی، حتی با اعزام نیروهای رزمی به میدان جنگ و سیاست غیر منطقی مصر در رابطه با مسأله فلسطین و پذیرش عملی سیاست های ضد انسانی اشغالگران قدس و امور دیگری از این قبیل باعث شده که روابط حسنه بین دو کشور برقرار نشود. البته در مواردی با توجه به شرایط خاص بین المللی و احساس اینکه باید مصر را به نحوی به اتخاذ روش های منطقی درباره مسائل سیاسی وادار نمود، ایران اسلامی حسن نیّت خود را برای اعاده روابط اعلام کرد، ولی در هر مرحله ای مصر با ایجاد مشکلات غیرعقلانی، مانع از تحقق این روابط شد.
آخرین نمونه این اقدام ها نیز پذیرش برداشتن نام «خالد اسلامبولی» از یک خیابان در تهران بود که ظاهراً تنها بهانه مصر برای برقراری روابط بود و اقدامات مقدماتی هم ـ پس از توافقات طرفین ـ انجام شد. اما متأسفانه مصر با اشکال تراشی و مطرح ساختن ایرادهای بنی اسرائیلی مانع از تحقق این امر شد و حتی مقامات مسئول مصری به طور رسمی اعلام کردند که مشکل ما فقط مسأله خیابان خالد اسلامبولی نیست بلکه مسائل دیگری است که نخست باید آنها حل شود!
در داخل مصر چه اشخاص یا گروه هایی در این رابطه دخیل هستند؟
من در دوران اقامت سه ساله در مصر و ملاقات های متعدد با تمام شخصیت های مسئول آن کشور، از آقای حسنی مبارک، رئیس جمهوری گرفته تا شیخ محمد سید طنطاوی، شیخ الازهر و تمام وزرای: خارجه، گردشگری، اوقاف، اقتصاد، رؤسا و مسئولان احزاب سیاسی چپ و راست قومی و اسلامی و در گفت و گوهای صریح و برادرانه با آنها به این نتیجه رسیدم که نود درصد مسئولان آن کشور قلبا به برقراری روابط سیاسی در سطح بالا با کشور ما علاقه مند هستند. البته مردم مصر هم بدون استثنا تحقق این امر را یکی از آرزوهای خود اعلام می کردند اما در مقابل این اشتیاق و علاقه یک مانع بزرگ بر سر راه است که متأسفانه قدرت تصمیم گیری اصلی هم بر عهده آن است و آن سازمان امنیت عمومی کشور است که در واقع حتی به گفته بعضی از بزرگان مصری پرونده ایران و مصر در اختیار این سازمان است، نه در دست وزارت امور خارجه مصر! حسنی مبارک هم به رغم تمایل قلبی که خود در ضیافت کنفرانس دی ـ هشت به اینجانب آن را ابراز نمود، در این مسأله تابع نظریه «الامن العام» است که چندین بار توانسته طرح و نقشه ترور وی را در داخل و خارج خنثی کند و در واقع مبارک خود را مدیون آن می داند و از روی اعتماد به آن سازمان، تصمیم نهایی را به عهده آن گذاشته است. البته نباید فراموش کرد که این سازمان رابطه تنگاتنگی با «سیا»، «موساد» و «استخبارات آل سعود» دارد که هیچ کدام از آنها رضایت به برقراری روابط نمی دهند. یعنی می توان حدس زد در جایی که ایجاد خط پرواز هوایی مستقیم موجب نگرانی واشنگتن می شود و آن را رسماً هم اعلام می کنند، برقراری روابط حسنه و کامل موجب چه نوع نگرانی برای واشنگتن و تل آویو خواهد بود؟
به عقیده شما برقراری روابط سیاسی میان دو کشور نیازمند چه فاکتورهایی است و ایران باید چه گام هایی بردارد؟ مصر چطور؟
به نظر من تا مشکل اصلی با الامن العام حل نشود هیچ اقدام دوستانه ای از سوی ایران با استقبال مصر روبه رو نخواهد شد. ابراز حسن نیت های گوناگون پیشین از سوی ایران و عدم دریافت پاسخ مثبت از سوی مصر نشان می دهد که هرگونه اقدام دیگری به نتیجه مطلوب نخواهد رسید تا آنجایی که وقتی سخن از ضرورت حسن تفاهم به میان می آید، علاوه بر آقای ابوالغیط خود رئیس جمهوری مصر هم به میدان می آید و در اوج بی انصافی مثلا در مسأله داشتن دانش هسته ای ایران، با اینکه می دانند صلح آمیز است همصدا با دشمنان ایران اسلامی اعلام می دارند که این امر منطقه را با خطر جدی روبرو ساخته است. حسنی مبارک یکی، دو هفته قبل در مصاحبه ای با مجله نیروهای مسلح، القوات المسلحه، درباره موانع برقراری روابط سیاسی میان ایران و مصر گفت: «فعالیت های هسته ای ایران، حضور نیروهای افراط گرا و تندرو در این کشور و اصرار ایران بر قطع روابط مصر با اسرائیل از جمله موانع این روابط است.» سپس در اظهاراتی مداخله جویانه ایران را به طور ضمنی به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای متهم کرد و گفت: «مشکل هم اکنون این است که رویارویی درباره مسائل هسته ای ایران کل منطقه را بر لبه پرتگاه می برد.» و بعد افزود: «خاورمیانه نیازی به سلاح هسته ای ندارد، چه توسط اسرائیل و چه توسط ایران و در صورت ادامه این وضع باب مسابقه تسلیح هسته ای با همه خطرها و عوارض منفی آن در منطقه باز خواهد شد.» مبارک در انتها مطلب خود را اینچنین تکمیل کرد: «ایران از ما می خواهد قرارداد صلح با اسرائیل را لغو کنیم ولی ما به این قرارداد پایبند هستیم...» آیا با این اظهارات می توان باز از زمینه مساعد برای برقراری روابط حسنه سیاسی بین ایران و مصر سخن گفت یا به آن امیدوار بود؟
به هر حال من به رغم اعتقاد به اینکه برقراری روابط حسنه بین این دو کشور فواید و آثار مثبت بسیاری برای جهان اسلام و عرب دارد و در همه زمینه ها می تواند به سود مسلمانان باشد، ولی با توجه به نوع برخوردها و واکنش ها و نمونه آخر لغو سفر وزیر امور خارجه به مصر در هفته گذشته، می گویم ایران نباید اشتیاق بیش از حد برای این امر از خود نشان دهد، چون همین امر موجب ترس و هراس الامن العام می شود، به ویژه که از عمق علاقه مردم مسلمان مصر به انقلاب اسلامی ایران آگاهی کامل دارد.
به نظر من پس از سی سال صبر اکنون و پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری دوره جدید در مصر، هرگونه اقدام عجولانه به صلاح نیست. ظاهراً شرایط کنونی مصر، تغییر و تحول خاصی را به دنبال دارد و ثبات و حاکمیت کنونی با توجه به فعال شدن تشکل های سیاسی مخالف، قابل استمرار نیست. درست است که آمریکا همچنان بر بقای حاکمیت کنونی اصرار دارد و آن را مکمل بقای موجودی نامشروع به نام اسرائیل می داند اما اراده ملت ها را آمریکا و حاکمیت های استبدادی به وجود نمی آورند.
اجرای قانون حکومت نظامی از زمان ترور انور سادات تا به امروز، خفقان سیاسی کامل، محدود شدن انتشار روزنامه های مستقل، نارضایتی عمومی، مخالفت های احزاب سیاسی، بیکاری و فقر اقتصادی مطلق و اقامت و زندگی بیش از سه میلیون نفر در مقابر قاهره طبق آمار منتشر شده در روزنامه الاهرام و... نشان دهنده آن است که مصر در آستانه یک تغییر و تحول بنیادی قرار دارد.
الازهر و شیوخ آن در این رابطه چه نقشی می توانند داشته باشند؟
الازهر و مشایخ آن، تقریباً در کلیت خود هوادار تقریب بین مذاهب اسلامی و در نتیجه علاقه مند به برقراری روابط حسنه با ایران، عراق و لبنان هستند. شیخ سابق الازهر، مرحوم شیخ محمد سید طنطاوی و رئیس کنونی آن، شیخ احمد الطیب که هر دو از دوستان صمیمی اینجانب در مدت اقامت در قاهره بودند، عمیقا خواستار این روابط هستند اما متأسفانه با توجه به اینکه از دوران جمال عبدالناصر، تعیین شیخ الازهر به عهده ریاست جمهوری واگذار شد، آن استقلال، شکوه و عظمت معنوی و مردمی الازهر از هم پاشید. حتی برخی از مصری ها می گویند که شیخ الازهر یک «موظف» یا کارمند است و در مسائل سیاسی هم مجبور است دنباله رو حاکمیت باشد. در همین جریان اخیر، فتوای مقام معظم رهبری، آیت الله خامنه ای ـ حفظه الله ـ در تحریم اهانت به مقدسات مذاهب دیگر یا ناسزاگویی به همسران پیامبر و اصحاب وی، با استقبال شدید شیخ الازهر، احمد الطیب مواجه شد و ایشان در گفتاری این فتوای رهبری ایران را ستود که ظاهراً با واکنش منفی الامن العام روبه رو شد و شیخ در گفت و گویی خواستار برچیدن قبر ابولولو، قاتل عمر بن خطاب، خلیفه دوم برای برقراری روابط بین ایران و مصر شد!
یعنی شیخ جدید الازهر ضمن عدم پذیرش ملاقات با معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی ایران از سرگیری روابط کامل دیپلماتیک میان ایران و مصر را موکول به تخریب کامل مزار ساخته شده به نام ابولولو، قاتل خلیفه دوم نمود. البته می دانیم که این امر در حوزه کاری شیخ الازهر یا وزیر اوقاف یا وزیر گردشگری نیست. بویژه که موضوع مورد نظر جناب شیخ از لحاظ تاریخی هم صحت ندارد زیرا که طبق تواریخ معتبر، قاتل خلیفه دوم، پس از ترور خلیفه، نتوانست از مسجد مدینه خارج بشود و در میان هجوم مر دم گیر کرد و دستگیر شد اما او، چون از سرنوشت محتوم خود ـ «اعدام» ـ آگاه بود، در فرصتی کوتاه و با همان خنجری که عمر را زده بود، ضربتی نیز بر قلب خود زد و همانجا کشته شد و جنازه اش هم در مدینه دفن گردید.
و اصولاً منطقی به نظر نمی رسد که کسی در داخل مسجد و در میان مردم خلیفه را به قتل برساند و بعد بتواند از مسجد خارج شود و فرار کند و کسی هم مانع از این افراد نشود!.. تا چه رسد به اینکه از مدینه تا ایران، بتواند بیاید و در شهر «کاشان» بمیرد و مردم سنی آن زمان، هم برای او آرامگاهی بسازند! که هزار و سیصد و پنجاه سال هم استوار بماند!..
آنچه که ما از بعضی بزرگان شنیده ایم این است که «ابولولوء» در قرن پیشین یکی از دراویش اهل حق در کاشان بوده که به علت مقام عرفانی و خدماتی که برای عموم انجام می داد، مورد احترام مردم بوده و پس از درگذشت، آرامگاهی برای وی ساخته شد... و این شخص اصولاً پیوندی با قاتل خلیفه، جز تشابه اسمی نداشت... با اینحال برای رفع یک شبهه اختلاف انگیز، در سال 1386 شمسی این آرامگاه یا مزار، به دستور بزرگان علم و دین، تعطیل و برچیده شد و مایه تعجب و تأسف است که مقام محترمی چون شیخ الازهر، آن را از نو زنده می کند و مطرح می سازد!
اتفاقاً برادر عزیز من، دکتر عصامه العریان، رئیس دفتر سیاسی اخوان المسلمین مصر، پس از شنیدن سخنان شیخ الازهر، با شگفتی گفت: «من اصلاً نمی دانم که در ایران قبری و مزاری برای قاتل عمر بن خطاب وجود دارد یا نه؟ و چگونگی رفتن وی از مدینه تا ایران و کاشان!، امر غیرمعقولی به نظر می رسد». بهرحال متأسفانه، با توجه به جو حاکم بر آن حوزه، و تأمین هزینه ها و بودجه کل مدارس و معاهد وابسته به آن و پرداخت حقوق تمام علماء و طلاب مدارس الازهر توسط دولت و وزارت اوقاف، نوعاً مشایخ عظام هم محاسبات خود را دارند و در اظهارات خود، نظریه دولت متبوع را ملحوظ می دارند. البته در مواردی خاص! استثنائاتی هم پیدا می شود مانند مفتی اسبق مصر، شیخ دکتر فرید نصر واصل که به علت صادر کردن فتاوی شجاعانه بر ضد اهداف امپریالیسم و صهیونیسم و تحریم امور و مظاهر خلاف شرع در کشور، بلافاصله! «بازنشسته» شد و دست او از دارالافتاء و معاهد الازهر کوتاه گردید!..
با توجه به راه اندازی خطوط پرواز ایران و مصر اکنون تا چه اندازه به برقراری روابط میان دو کشور در آینده نزدیک امید وجود دارد؟
متأسفانه به علت عدم اطلاع رسانی مسئولان مربوطه، من اطلاع کافی از چگونگی امر ندارم... ولی وقتی مصر حاضر نیست حتی به چهار نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای عبور از مصر و سفر به «غزه» ویزا بدهد چگونه مثلا به چند صد نفر اجازه و ویزا خواهد داد که حتی به عنوان گردشگر یا زوار بارگاه های خاندان نبوت در قاهره عازم مصر شوند؟ آمدن مصری های مشتاق به ایران هم بدون برخورد با مشکل اساسی نخواهد بود. چراکه مصری ها برای سفر به ایران نیازمند اجازه ویژه الامن العام هستند و این سازمان حتی به شخصیت های برجسته و علمای معروف مصری که ما برای شرکت در کنفرانس های بین المللی دعوت می کنیم نیز اجازه سفر به ایران را نمی دهند. آن وقت چگونه به چند صد نفر مصری در هر پرواز اجازه سفر خواهند داد؟
روابط سیاسی ایران و مصر چه تأثیراتی بر روند مذاکرات خاورمیانه دارد؟
اتفاقاً یکی از مشکلات اساسی مصر در رابطه با ایران موضع گیری ما در مسأله به اصطلاح روند صلح خاورمیانه است. ایران اسلامی در کلیت خود موضوعی به نام صلح خاورمیانه را نمی پذیرد چراکه موجودیت کشوری به نام اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و در نقطه مقابل، مصر خواستار به رسمیت شناختن این رژیم غاصب و قبول «دولت یهودی» در سرزمین غصب شده فلسطین است. حتی در مورد موضع گیری سوریه و مقاومت لبنان و دولت فعلی عراق نسبت به آنچه «اسرائیل» نام نهاده اند، معترض است و می گوید که ایران باعث موضع گیری تند و منفی آنها نسبت به «اسرائیل» شده است. بنابراین نمی توان تصور کرد که روابط سیاسی ایران و مصر در این زمینه کوچکترین هم آهنگی یا توافقی را ایجاد کند مگر آنکه مصر از موضع گیری های غیرمنطقی خود در دفاع از کیان صهیونیستی غیرمشروع دست بردارد که ظاهراً این امر هم با توجه به دیدگاه الامن العام و روابط آن با سیا و موساد عملی نخواهد بود.