اشاره: استعفای دو نفر از كارمندان وزارت امورخارجه ایران در فنلاند و بلژیك و سپس درخواست پناهندگی آنان از آن كشورها به بهانه نتیجه انتخابات یك سال و اندی پیش در ایران ! در واقع سوژهای تبلیغی برای رسانههای غربی و عوامل ضد انقلاب در خارج بود. پناهندگی این دو فرد، آن هم پس از پایان دوران مأموریت سه ساله و اخذ حقوق آخرین و حتی دریافت هزینه مراجعت به ایران !نمایانگر آن است كه این دو، صرفاً به دنبال منافع شخصی خود بودهاند، این در حالی است كه اقدام غیرعقلانی این دو نه تنها در كوتاه مدت بر خلاف منافع شخصی آنان است، بلكه در دراز مدت هم موجب پریشانی روانی و مشكلات مادی آنها را فراهم خواهد ساخت. در این میان پناهندگی به اصطلاح سیاسی فردی به نام حسین علیزاده، كارمند اقتصادی سفارت ایران در فنلاند با عنوان جعلی «دیپلمات ایرانی»! هرچند موجب تعجب آشنایان وی گردید؛ اما مصاحبه وی با شبكه «العربیه» وابسته به برادر شاه عربستان سعودی (معروف به ماهواره «العبریه» !) كه در شب جمعه 9/7/89 پخش شد، نشان داد كه در پشت پرده فرار «علیزاده»، سرویسهای امنیتی خارجی منطقهای با وعدههای پوچ مادی قرار داشتهاند. بیتردید مقصر اصلی در این رویداد، مسئولان دستگاه سیاست خارجی دوران ملقب به اصلاحات هستندكه به چنین عنصر بیهویت و سست عنصری مجال رشد وفعالیت دادند. با توجه به اینكه نامبرده مدتی در نمایندگی ایران در «قاهره» مشغول خدمت بوده، از حجتالاسلام و المسلمین آقای سید هادی خسروشاهی كه در آن زمان ریاست آن نمایندگی را به عهده داشت، درخواست كردیم كه توضیحاتی را درباره نامبرده در اختیار علاقهمندان و خوانندگان محترم روزنامه قرار دهد و ایشان با پذیرش این درخواست، پرسشهای ما را بهطور مكتوب پاسخ دادند. روزنامه جوان - 17/7/89
بیتردید اطلاع دارید كه طبق اعلام رسانههای خارجی، حسین علیزاده مدعی دیپلمات بودن در كشور فنلاند، گویا نخست استعفا داده و سپس به اپوزیسیون خارجنشین پیوسته است. با توجه به اینكه وی مدتها در نمایندگی جمهوری اسلامی در مصر كه با مسئولیت جنابعالی اداره میشد، مشغول به كار و گویا كارشناس اقتصادی نمایندگی بوده است، اگر اطلاعاتی درباره او و زمینههای فعالیتهایش دارید، بیان بفرمایید.
همانطور كه اشاره كردید، من هم از طریق وسائل ارتباط جمعی داخلی و رسانههای خارجی، بهویژه ماهوارههای ضدانقلاب، از پناهندگی نامبرده به دولت فنلاند مطلع شدم و بر عاقبت به خیر نشدن وی افسوس خوردم. اما داستان اعزام او به قاهره به عنوان كارشناس اقتصادی! یا بینالمللی! از این قرار بود كه من همراه آقای دكتر خرازی وزیر امور خارجه ایران كه برای شركت در كنفرانسی به قاهره آمده بود، به دیدار آقای محمد حسنی مبارك، رئیسجمهوری مصر رفتم. پس از مذاكراتی كه به عمل آمد، من از فرصت استفاده كردم و از آقای حسنی مبارك خواستم بر تعداد اعضای سفارت ما افزوده شود. او پرسید:«میخواهید چند نفر اضافه كنید؟» گفتم:«مثلاً 10 نفر!» او لبخندی زد و گفت:«فعلاً پنج نفر كافی است تا بعد» سپس بهطور جدی یا به شوخی گفت:«اما تندروها را نیاورید!» آنگاه خطاب به آقای عمروموسی، وزیر خارجه مصر گفت كه قاهره نیز پنج نفر به اعضای سفارت مصر در ایران اضافه كند! پس از مراجعت از كاخ ریاست جمهوری، در اقامتگاه سفارت ایران، آقای دكتر خرازی پرسید:«در قاهره چه نیروهایی را كم دارید؟» گفتم:«كارشناس فرهنگی، اقتصادی و بینالمللی.» ایشان موافقت كرد كه كادر سفارت تكمیل شود و ما موضوع را به تهران منعكس كردیم و چیزی نگذشت كه كارشناس اقتصادی! و بینالمللی! ما رسید و او شخصی بود به نام حسین علیزاده!
او واقعاً كارشناس اقتصادی بود؟
متأسفانه نامبرده نه تنها كارشناس اقتصادی خاص نبود، بلكه میتوان گفت كه با الفبای مسائل اقتصادی عام هم آشنا نبود و من نمیدانم كه «مركز» روی چه حساب و انگیزهای او را به قاهره فرستاد؟ ما در آن ایام با مسئولان بانك ایران و مصر در حال مذاكره بودیم تا سهم ایران را در این بانك اضافه كنیم. یكی از سرمایهداران مصری، ماشینهای ایرانی- پیكان و مینیبوس- را تولید میكرد و میخواست با ارسال قطعات یدكی، او را تقویت كنیم.
همچنین مسئله تجارت و صادرات فرش ایران و مشكل كارخانه نساجی ایران و مصر مطرح بود و نمایندگی تصمیم جدی داشت كه در این زمینهها فعال شود، اما فردی كه اعزام شده بود، متأسفانه در این زمینهها موفق نبود و نمیتوانست گرهی از مشكلات فیمابین دو كشور بگشاید. او فقط در یك مورد موفق بود و آن هم تماسهای فردی و خصوصی با شركتها و افراد مصری برای تجارت شخصی بود و طبق اطلاعاتی كه دوستان میدادند، او در این زمینه، بسیار فعال بود و از عنوان و امكانات سفارت، سوءاستفاده میكرد و حتی در مواردی- یا مكاتباتی غیرمجاز- خود را نفر دوم سفارت! Second Secretary معرفی میكرد و شاید هم برای اثبات این امر، در مراسم رسمی سفارت كه نوعاً نفر دوم باید در كنار نفر اول- رئیس نمایندگی- قرار گیرد، او خود را «جای»! میداد، در حالی كه نفر دوم ما حضور داشت و برای جلوگیری از تنش، مجبور میشد كه در گوشهای قرار گیرد!
رفتارش در محل نمایندگی و با دیگر همكاران و شخص جنابعالی چگونه بود؟
نامبرده در بدو ورود، زیاد «حاجآقا، حاجآقا» میكرد! و خود را هم «حوزوی» و هم «جبههای» مینامید، ولی عملكرد او آثار مثبتی از این محاسن را نشان نمیداد! و در همین راستا او خود را «برتر» از همه كارمندان محترم نمایندگی میدانست و با آنها رفتار مناسبی نداشت و شأن و احترام و سلسله مراتب اداری را مراعات نمیكرد و اغلب علیه كسانی كه فكر میكرد رقیب او هستند، سعایت میكرد. یا هر وقت كه «دلش میخواست»! بدون اینكه خبر بدهد یا تلفن بزند، به اتاق من كه همیشه در آن باز بود، میآمد و بهرغم چند بار تذكر محترمانه در باره ضرورت مراعات ضوابط، به روش غیراخلاقی خود ادامه میداد تا روزی كه من مصاحبه مطبوعاتی داشتم و با دو خبرنگار یك روزنامه مصری گفتوگو میكردم، او مجدداً وارد اتاق شد و من مجبور شدم او را محترمانه از اتاق بیرون كنم و بعد از آن، آداب و رسوم را رعایت میكرد!
در امور دیگران هم دخالت میكرد؟
بله، متأسفانه او علاقه خاصی به محل كار دیگر كاركنان نمایندگی، حتی كارمندان محلی(مصری)، بهویژه بخش «محرمانه» داشت! و بدون كسب اجازه به همه جا سرك میكشید تا بالاخره مجبور شدیم به در اتاق محرمانه و دفتر منشیها، تابلوی «ورود بدون هماهنگی قبلی ممنوع» بزنیم! ولی متأسفانه در صورت عدم حضور من در سفارت، باز به آن اتاقها سر میزد یا در موقع بستن پست سیاسی كه برادر عزیز آقای منصوری، قاری محترم قرآن كه مسئول دفتر بود، به سراغ ایشان میرفت و گزارشهای دوستان دیگر را میخواند و مورد بررسی قرار میداد كه پس از برخورد شدید من، به این كار غیرانضباطی خاتمه داده و ظاهراً مجبور شد كه دیگر اقدامی نكند.
از نظر انضباط اداری و تعهد كاری و حضور و خروج بهموقع از محل كار و... چگونه بود؟
متأسفانه نامبرده در همه موارد فوق، فاقد رعایت اصول نخستین یك كارمند وظیفهشناس بود. یك بار من برای شركت در سمینار سفرا و سمینار فلسطین با استفاده از مرخصی سالانه، قصد سفر به ایران داشتم و چون مدت آن طولانی میشد، كارها را بین كارمندان تقسیم و كتباً به آنها ابلاغ كردم. همگی به عنوان نظر یا حكم مسئول نمایندگی پذیرفتند، جز آقای علیزاده كه طی نامهای خواستار «نیابتتامه» در همه امور شد، درحالی كه نفر دوم سفارت، آقای محمدحسن سلطانیفرد كه از همه مخلصتر و پركارتر و منظمتر بود، در قاهره حضور داشت و منطقی نبود كه با وجود ایشان، آقای علیزاده را به عنوان جانشین خود! در همه امور، به وزارت خارجه مصر معرفی كنم. در واقع او میخواست با اخذ عنوان قائممقام! در آینده برای خود «پرستیژ»ی درست كند، همانطور كه چون چند روزی در فنلاند به جای آقای سفیر نشسته بوده، در مصاحبههای پناهندگی، خود را نفر دوم و جانشین سفیر معرفی میكرد!
آقای علیزاده در نامه خود به جنابعالی چه نوشته بود؟
متن نامه وی كه خطاب به اینجانب بود و من اصل آن را دارم، مفصل است و در اینجا فقط سطوری از آن را نقل میكنم كه با مطالعه آن، میتوان به نوع خودخواهی و اهداف پشت پرده وی پی برد!: «جناب حاجآقا خسروشاهی احتراماً جنابعالی حق دارید هر گونه كه صلاح میدانید تقسیم كار نمایید، ولی به خوبی میدانید كه در سفارت تنش وجود دارد. در غیاب شما باید یك نفر باشد كه مسئول نیك و بد سفارت باشد تا هم در برابر شما و هم تهران و هم دولت متوقف فیه پاسخگو باشد. این عبارت بالا شاید این شائبه را داشته باشد كه علیزاده میخواهد رئیس تامالاختیار شود، ولی نگاه من این است كه تعدد مراكز تصمیمگیری مانند وضعی كه در كشورمان حاكم است، نباشد! جسارتاً با عرض هزار هزار پوزش از جنابعالی و تشكر از حسننیتی كه در سپردن بخشی از كارها به من داشتید، استدعا دارم مرا از این مقدار هم معاف دارید. باز تأكید میكنم كه مسئول باید یك نفر باشد، بهویژه كه در این مدت قرار است با شما در تماس باشد و اگر خطا كرد، شما از راه دور میتوانید او را ارشاد یا عزل كنید: همان معنی ولایت مطلقه فقیه! ولی سرمشق من آن جمله مولا علی است كه فرمود:«كن فیالفتنه كأبن اللبون!» در ضمن از شما اجازه میخواهم یك یا دو هفته برای دیدن از شرمالشیخ و اقصر و اسوان سفر به خارج از قاهره داشته باشم. شاید هم برای مرخصی به تهران بیایم. با احترام وافر حسین علیزاده 4/3/82»
نامه فوق گویای روحیه تمامتخواهی نامبرده است؛ ولی من در پاسخ به نامه فوق و در ذیل همان نامه، بهطور مكتوب و محترمانه به نامبرده یادآور شدم كه دستور اداری را رعایت كند و در فكر «اختیارات تامه» در سفارت نباشد، بهویژه كه نفر دوم سفارت در قاهره حضور دارد.
متن یادداشت جنابعالی چگونه بود؟
من در یادداشت خود- كه متن آن هم موجود است و به مركز هم ارسال كرده بودم- چنین نوشته بودم:
هو
جناب آقای علیزاده
با سلام
1- تقسیم كار در همه نهادها یك امر ضروری است و ما به ادامه كارهای قبلی و رسمی و اداری دوستان اشاره كردیم و این امر منافاتی با همكاری با جنابعالی ندارد.
2- با توجه به اینكه برای معرفی به وزارت خارجه مصر، انتخاب یك نفر ضروری است، اینجانب شما را انتخاب كردم و از این «انتخاب» فرار كردن كه باید «ابن اللبون» باشید، صحیح نیست. یك نفر برای همه امور! مورد قبول عموم نیست و تجربه دو بار گذشته، كافی است.
3- جنابعالی در عین انتقاد ضمنی از «مطلقه»! خودتان خواستار تصرف «مطلقه» در كارها هستید و این عجیب است…و البته هر كسی مسئول كار خود خواهد بود و امور نیك و بد به عهده خود او… و این تكروی جنابعالی با:«امرهم شوری بینهم» و «جامعه مدنی» مورد نظر جنابعالی! سازگار نیست.
4- به هر حال با دوستان همكاری بفرمایید.
5- استعفای جنابعالی هم قبول نیست.
6- سفر به شرمالشیخ و… در این گرما؟ یا مرخصی رفتن به تهران، در غیاب حقیر هم ظاهراً معقول نباشد. والسلام خسروشاهی
بعد از این یادداشت جنابعالی، آیا او این دستور اداری را اجرا كرد؟
بعد از این یادداشت، نامبرده نامه دیگری نوشت كه هرگز دستور را اجرا نخواهد كرد و از «جای خود برای امور سفارت جم نخواهد خورد!» و متأسفانه پس از مراجعت به قاهره، از سفر به تهران هم معلوم شد كه نامبرده تخلفات بسیاری را مرتكب شده و به سفر گردشی خود به شرمالشیخ، اقصر و اسوان رفته و در هیچ كاری هم با دوستان سفارت همكاری نكرده و به اصطلاح خودش از جای خود «جم» هم نخورده است. وقتی من از نامبرده پرسیدم كه شما بدون اینكه كاری انجام دهید، حقوق این ماه را چگونه اخذ كردید؟ آیا شرعاً مدیون نیستید؟ او در پاسخ گفت:«نه، مدیون نیستم! من گفته بودم یا امور را به من بسپارید یا «جم» نخواهم خورد! و تازه حقوق را هم مانند كسانی دریافت كردهام كه در مركز نشستهاند و كار نمیكنند و به «مفتخوری» مشغولند!.» این نمونهای از نوع ادبیات نامبرده در مسائل مربوط به كار اداری و دریافت حقوق و اطاعت از دستور مافوق خود بود!