گفتوگوی روزنامه «جوان» با حجتالاسلام و المسلمین استاد سیدهادی خسروشاهی
در وجود او سری مكتوم بود
در ماههایی كه پشت سر نهادیم اسناد وزارت امور خارجه ایران درباره سیدجمالالدین اسدآبادی به همت «جمالشناس معاصر» حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی منتشر شد كه در بردارنده نكاتی بدیع از حیات سیاسی و فرهنگی این متفكر و مجاهد بزرگ بود. از عجایب روزگار این است كه هنوز پس از سپری شدن یك قرن از حیات سید، تمامی اسناد مربوط به وی در دستگاههای دیپلماتیك كشورهای خاورمیانه منتشر نشده و جلوههای فراوانی از كاركرد و تلاش مداوم او در بلاد مختلف، مغفول مانده است. در گفتوگوی حاضر آقای خسروشاهی از دغدغه بازیابی اسناد مربوط به سید و نیز محتوای دو جلد از اسناد منتشره درباره او از آرشیو وزارت خارجه ایران و انگلیس سخن میگوید. با سپاس از ایشان كه گفتوگو با «جوان» را پذیرفتند و نتیجه آن را مورد بازبینی قرار دادند.(شاهد توحیدی)
به چه دلیل سیدجمال را به عنوان اصلیترین سوژه تحقیق خود انتخاب کردید و سراغ ایشان رفتید؟
من از نیم قرن پیش، همیشه و در همه جا و هر کشوری که رفتم، به دنبال شناخت و شناسایی سیدجمالالدین حسینی اسدآبادی بودهام و یکی از نتایج این تلاش و کوشش پیگیر و خستگیناپذیر، آمادهسازی مجموعه آثار سیدجمالالدین حسینی است که نخست در «قم» و در هفت جلد و سپس تکمیل شده آن در «قاهره» و در 9 جلد و 3500 صفحه منتشر شد؛ اما درباره اینکه چرا سید را برای این تحقیق و کاوش انتخاب کردهام، ترجیح میدهم که نقل قولی از فرهیخته برجسته زمان و مورخ و پژوهشگر بیهمتای دوران، مرحوم استاد سیدمحمد محیططباطبایی، در رابطه با این موضوع داشته باشم.
استاد محیط در مقالهای درباره سید مینویسد: «... من از میان همه چهرههای درخشنده تاریخ ایران و اسلام بهخصوص کسانی که در راه استقرار حکومت ملی و سقوط استبداد مصدر خدمات ارزنده بودهاند، چهره مظلوم سیدجمالالدین اسدآبادی را برگزیدهام. در وجود او سری مکتوم بود که منحیثالمجموع در وجود بسیاری از افراد یافت نمیشود... سید دریافت که اساس عقبافتادگی و شوربختی ممالک اسلامی در بینصیبی ملتهای مسلمان از آزادی و دانش است و این نقیصه را نتیجه اسلوب حکومت مستبده شناخت و دریافت مادامی که شکل زندگانی سیاسی در ممالک اسلامی تغییر نیابد و حکومت مشروطه جای حکومت استبدادی را نگیرد، نجات برای مسلمانان عموماً و ایرانیها خصوصاً میسر نیست... من چهره سیدجمالالدین را برگزیدهام، زیرا عکس چهره او را در قانون اساسی و مطبوعات و فرهنگ جدید و همه تشکیلات اساسی حکومت مشروطه وطن خود مینگرم و عقیده دارم خدمتی که او به ایران کرد، از نظر ارزش بالاتر از خدمتی بوده که نادر، ارد شیر، یعقوبلیث و شاه اسماعیل به تاریخ ایران کردهاند و در ردیف خدمت هوخشتره مادی و آرشاک پرتوی، محسوب میشود..» این دیدگاه استاد محیط است و من نیز مانند او و به همین دلیل، چهره سید را برگزیدهام...
البته من این مقاله استاد محیط طباطبایی را همراه چند 10 مقاله دیگر وی درباره سید، در کتابی تحت عنوان «نقش سیدجمالالدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین» منتشر ساختهام که تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است...
آیا کتاب جدید تمام اسناد مربوط به سید جمال را دربرمیگیرد؟
کتاب فعلی «اسناد سیدجمالالدین حسینیاسدآبادی در وزارت امور خارجه ایران» مجموعه اسنادی است که من در 25 سال گذشته توانستهام به علت اشتغال در وزارت امور خارجه، از بایگانی اسناد پیدا کنم و خوشبختانه توسط «مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه» اخیراً منتشر شده است.
البته من تردید ندارم که اسناد مربوط به سید در وزارت خارجه باید بیشتر از این میبود که به دست آمده است ولی متأسفانه بعضی از آنها در دوره رژیم شاه، توسط تاریخنویسان درباری مانند ابراهیم صفایی به سرقت رفته و بعضی هم شاید در تحویل و تحولها مفقود شده است؟! بهویژه که ما در بین اسناد موجود، پاسخ سید به ناصرالدینشاه یا امینالسلطان و دیگران را میبینیم، ولی اصل نامههای آنان پیدا نیست.
باید دید آنها چه نوشته بودند که مورخان درباری نمیخواستند آن نامهها انتشار یابد؟... همین اشکال در اسناد خانه امینالضرب هم که توسط جناب دکتر مهدوی و جناب ایرج افشار سالها پیش توسط دانشگاه تهران منتشر شده است، وجود دارد. یعنی در میان این اسناد هم، باز پاسخهای سید به شاه یا امینالسلطان و دیگران هست، اما از اصل و متن نامههایی که به آنها پاسخ داده شده است، خبری نیست. در حالی که اگر سید نسخهای از نامههای خود را نگه میداشتـ که چنین بودـ بیشک نامههای اصلی سردمداران قجری را هم نگه میداشته، اما چرا آنها نیست؟ البته من متأسفانه تاکنون پاسخی برای این موضوع نیافتهام.
در اینجا بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که هم اکنون در «کاخ گلستان» ـ باب همایون ـ بیش از نیم میلیون اسناد، نامهها، دستخطهای دوران قاجار وجود دارد که در مخازن خاصی نگهداری میشوند که متأسفانه هنوز شمارش آنها به نیمه نرسیده است یعنی کارشناسان کاخ موزه گلستان گویا فقط توانستهاند تا کنون یکصدهزار سند را ثبت کنند و ظاهراً ادامه کار، سالها طول خواهد کشید و اگر این اسناد در اختیار محققان و مورخان معاصر قرار میگرفت، بیتردید میتوانستیم از حقایق بسیاری درباره دوران قجریها آگاه شویم.
در مخزن عکاسخانه کاخ گلستان هم به گفته مسؤولان آن، حدود 50 هزار عکس تاریخی از دوران قاجار وجود دارد که بازبینی آنها نیز میتواند شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دو قرن گذشته ایران را روشن سازد...
از آنجا که جمعآوری اسناد به نوعی تاریخنگاری نیز محسوب میشود تا چه اندازه سعی کردهاید در این اثر فراجناحی و برای ثبت اصل تاریخ به این موضوع بپردازید؟
هدف من از جمعآوری و ثبت اسناد سید در وزارت امور خارجه «تاریخنگاری» نبود، بلکه میخواستم این اسناد باقیمانده به دست فراموشی سپرده نشود یا از بین نرود... و به همین دلیل آنها را در طول 25 سال، جمعآوری و ثبت کردهام و متأسفانه این فرصت برای من پیش نیامده که با توجه به محتوای این اسناد، یک تحلیل تاریخی جامعی در این رابطه ارائه کنم. جمعآوری و نشر اسناد بهطور طبیعی یک کار علمی ـ تاریخی فراجناحی است و درباره جناح خاصی! در آن موضعگیری نشده است. امید که «اهالی تاریخ» با ملاحظه آن اسناد، برداشتهای منصفانه و محققانه خود را برای عموم عرضه کنند.
آیا مطالعه این اسناد میتواند خواننده را با ابعاد مختلف شخصیت و زندگانی سیدجمال آگاه و آشنا کند؟
مطالعه این اسناد فقط میتواند گوشهای از ابعاد گوناگون شخصیت سیاسی، علمی، مذهبی، اجتماعی و... سید را به خواننده نشان دهند. چون همه اسناد مربوط به سید در این کتاب نیست و اسناد سید در انگلیس، روسیه، افغانستان، مصر، عراق، فرانسه، ترکیه و... هم اگر منتشر شود، بیتردید میتواند تکمیل کننده شناخت شخصیت و اندیشههای سید باشد.
البته من سالها پیش مجموعه اسناد سید را در سفری به انگلیس، از بایگانی وزارت امورخارجه انگلیس ـ لندن ـ تهیه کردم و سپس با ترجمه فارسی بخشی از آنها، آن اسناد را تحت عنوان «مجموعه کامل اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سید جمال الدین اسدآبادی» در 450 صفحه در سال 1379 در تهران منتشر ساختم... و امیدوارم که بتوانیم اسناد سید در بلاد دیگر را هم که به اسامی آنها اشاره کردم، روزی به دست آوریم و آنها را هم منتشر سازیم.
شما بر اساس این اثر، شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی را چگونه بررسی میکنید؟
بررسی شخصیت سید، فقط با استناد به این اسناد، یک بررسی ناقص خواهد بود و همین هم نیازمند فرصت دیگر و وقت بیشتری است...
سیر تهیه چنین اثر پرحجم و زحمتی را بیان بفرمایید؟
اشاره کردم که تهیه این اثر در طول 25 سال تحقق یافته و محصول مدت کوتاهی نیست، چرا که جمعآوری و انتخاب اسناد از میان چند هزار سند، از «اسناد قدیمی وزارت امور خارجه در دوره قاجار» انجام گرفته که عمدتاً در صندوقهای 21، 23، 24، 25، 26، 27، 28، 30 و کارتنهای «اسناد مکمل» دوره قاجار به ویژه کارتنهای 1، 6، 108، 109، 132، 137، 160 موجود بودند و در بایگانی وزارتی محفوظ است و این البته کار آسانی نبود و نیازمند علاقه، پشتکار و فعالیتی هدفمندی بود. در کتاب مشخصات هر سند در بالای اسناد درج شده و همانطور که اشاره کردم، من این اسناد را بدون هیچگونه شرح و تحلیل و تفسیر و استنتاج نقل کردهام و بررسی، نقد، تحلیل و تبیین محتوا، نیازمند فرصت دیگری است...
در بعضی از اسناد کلماتی در قالب پرانتز و گیومه آمده است. این کلمات توسط چه کسانی و بر چه مبنایی انتخاب شدهاند؟
اضافه برخی کلمات در داخل پرانتز یا گیومه از اینجانب است که برای مفهوم و روشن شدن موضوع اضافه شده و برای تشخیص اینکه آنها از متن سند نیست، داخل پرانتز یا گیومه قرار گرفته است و این روشی است که در تحقیق کتابهای قدیمی یا اسناد ویژه به کار میرود.
نمونههایی از اسناد مهم مندرج در كتاب اسناد وزارتخارجه ایران درباره سید را میتوانید نقل كنید؟
در این كتاب 120 سند از صندوقها و كارتنهای اسناد دوره قاجار نقل شده كه هر كدام به نوبه خود دارای اهمیت است و انتخاب چند نمونه از آن اسناد آسان نیست...اما بیمناسبت نیست كه یكی دو سند مربوط به قتل ناصرالدینشاه و اینكه سیدجمالالدین چون ایرانی و اسدآبادی است و گویا در تحریك میرزارضای كرمانی- قاتل ناصرالدینشاه – نقش داشته است، باید به ایران تحویل داده شود، همچنین سندی از سفارت ایران در اسلامبول درباره هدفهای سیدجمالالدین از جمله ایجاد وحدت بین شیعه و سنی، نقل میشود كه به مناسبت مسائل مربوط به شیعه و سنی در عصر ما، بررسی آن سودمند خواهد بود.
* سند اول:
موضوع: فرستادن استشهادی از وزارتخارجه درباره اسدآبادی بودن سیدجمالالدین
جناب علاءالملك
در باب جمالالدین از شرحی كه نوشته بودید استحضار حاصل شد. در این باب تعلیماتی را كه لازم بود، تلگرافاً به شما دادم و از اقداماتی كه اینجا شده است، به شما تلگراف كردم، البته تا كنون رسیده است و مشغول كار شدهاید. استشهادی هم در اسدآبادی بودن جمالالدین از اسدآباد رسیده بود كه سواد آن را لفاً محض مزید استحضار شما فرستادم. اینجا هم استشهاد مزبور به منیفپاشا من غیر رسم شخصانه ارائه شد. زیاده زحمت نمیدهد. - 24 شهر ربیعالاول 1314
این سند با مهر امینالسلطان، صدر اعظم وقت است كه از تهران – وزارت امور خارجه به سفارت ایران در اسلامبول به ضمیمه كپی استشهادنامه از علما و بزرگان اسدآباد همدان ارسال شده است.
سند دوم
در بین اسناد مكمل وزارت امور خارجه ایران موجود است و از سفارت ایران و در باب عالی – اسلامبول – به تهران فرستاده شده، درباره نقش سید در ترور شاه و مسأله اتحاد بین شیعه و سنی در قفقاز است:
«تا اخبار دیروز روزنامجات در خصوص حادثه طهران معلومات قطعی حاصل نشده است. بعضی روایت میكنند كه این جنایت طهران، كار بابیها و به گمان بعضیها هم استناد این حركت قبیح را به فرقه شیخ جمال میدهند. در هر حال این مسأله محل دقت و ملاحظه است هر چند شاه مغفور به اقشار مذهب بابی مساعدت نداشت، ولی اماره[ای] به هیچ وجه دایر بر اینكه این حركت از دست بابیها سر زده است تا به حال به دست نیفتاده.
آمدیم بر مسأله شیخ جمال مومی علیه عجالتاً در اسلامبول مقیم و به صفت پولطیكشناسی مشهور است و تا به حال در اینكه دارای فرقه[ای] است چیزی شنیده نشده و گمان ما هم این است كه اشتباه است. از رشت كاغذی به روزنامه آكادمی پطرس بورغ در خصوص شیخ مزبور نوشتهاند. بنا به معلوماتی كه مخبر مزبور در رشت حاصل نموده مسلك شیخ جمال این است كه مسلمانهای سنی و شیعه را یكی و اختلاف خصومتی را كه در میان ایشان هست، دفع و قلع كند. این مرد فاضل در پیشرفت این مقصود چندین كاغذها به علمای ایران نوشته و از آنها هم جوابهای موافق و رضامندی گرفته چون اگر اتحاد شیعه و سنی به میدان بیاید، نفوذ پادشاه عثمانی نیز در ممالك ایران پیشرفت خواهد كرد، به این ملاحظه ناصرالدین شاه مرحوم، منافع سلسله قاجاریه را از مد نظر دور ننموده و با این مسلك و افكار مخالفت مینمود و به واسطه اینكه در واقعه طهران این جنایت را به میرزا محمدرضا از خدام شیخ مزبور استناد میدهند، لهذا هم شیخ جمالالدین را هم به میان انداختهاند. از روی حقیقت كه ملاحظه شود، معلوم شده كه این میرزا محمدرضای قاتل از طایفه بابی و یا اینكه از آدمهای خیلی نزدیك شیخ جمالالدین باشد، به این جهت سبب جنایت هنوز مستور مانده است، اما مسأله اتحاد مذهبی زیادتر از شاهها این كار در دست مجتهدین و علما است. زیادتر از جبر و حیله، تفهم و معارضه لازم است. واضح است مثل شیخ جمالالدین آدم منورالافكاری برای اینكه مسلك خود را پیشرفت بدهد، هرگز به خون ریختن راضی نخواهد شد.
اما گذشته از این مسأله، یكی نمودن اهل شیعه و سنی و دفع اختلافات و خصومتی كه ما بین این دو ملت حاصل است، از زمان نادرشاه تا به حال ظهور و مطرح مذاكره است و كسانی كه به این افكار خدمت میكنند از شیخ جمالالدین افندی خیلی پیشتر بوده.
از كجا معلوم كه مرحوم ناصرالدین شاه در این افكار به نظر خوب ملاحظه نفرموده باشد، فقط به این ترقی افكار، عدم بصیرت و بعضی تعصبهای بیجای اهالی اسلام مانع شده است.
حالا از این مسأله مهم بحث نمودیم، لازم است كه این را هم فكر كنیم از همه جا بیشتر افكار اتحاد مذهبی در قفقاز جلو رفته و حال آنكه اسلامی كه در این قطعه ساكن میباشند یك قسم ایشان شیعه و قسم دیگرشان سنی میباشند. آن قدر فكر اتحاد افكارشان ترقی نمودهاند كه در مجالس عروسی یكی شده به یكدیگر دختر داده و یا میگیرند و به مكاتب ابتدایی صبیانیشان را یكی میكنند. جوانهای با علم و علمای با فهم از بحث و تشویق این فكر ثواب به هیچ وجه خودداری نمینمایند. در مساجد و مدارس شیعه، سنیها و در مساجد و مدارس سنی، شیعهها خیرات و اعانه میكنند.
این مسأله، مسأله تاریخ اسلام است. مسأله شیخ جمال نیست. در واقعه طهران، متجاسر به این جنایت، احتمال میرود كه یكی از متعصبین باشد، آن هم در صورتی كه ماده انتقام شخصی در میانه نباشد.»
این سند در واقع گزارشی است از آنچه روزنامه «ترجمان» چاپ كریمه – تركیه آن را درباره موضوع، منتشر ساخته است.
گویا جنابعالی پیش از این، اسناد وزارت خارجه انگلیس درباره سید را هم منتشر كرده بودید؟
البته قبلاً به این نكته اشاره كردم، ولی برای توضیح بیشتر باید بگویم كه با توجه به اینكه دولت انگلستان پس از مرور 30 سال انتشار آن بخش از اسناد وزارت خارجه خود را كه با «امنیت ملی» كشورش تضادی نداشته باشد، بلامانع میداند و آنها را در اختیار پژوهشگران و علاقهمندان قرار میدهد، من در سفری به لندن به عنوان یك محقق تاریخ و به تعبیر مرحوم استاد سیدمحمد محیططباطبایی «جمالشناس» به اداره اسناد لندن- Public Reco Office - رفتم و خواستار كپی اسناد سید در آن به شماره F.o.60/594
شدم كه پس از اخذ هزینه كپیبرداری، نسخه كاملی از آن اسناد را در اختیار من قرار دادند كه سالها در بین اوراق و اسناد كتابخانه من بایگانی شده بود تا اینكه حدود 10سال قبل – 1379- مجموعه كامل متن آن اسناد توسط انتشارات «كلبه شروق» منتشر شد و مورد استقبال و توجه اهالی تاریخ معاصر قرار گرفت.