اشاره: پس از 15 خرداد 1342، روحانیان و دیگر نیروهای مذهبی به ترجمۀ آثار اندیشمندان عربزبان رویآوردند. در این میان، آثار سید قطب به قدری توجه مترجمان انقلابی را به خود جلب کرد که در دهههای 1330 تا 1350، بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه شد. سیدهادی خسروشاهی کسی است که میتواند به بسیاری از پرسشهای ما دربارۀ چرایی و چگونگی توجه به آثار سید قطب و ترجمه و نشر آنها در ایران پاسخی مستند بدهد. او از پیشگامان طرح و شناخت سید قطب و آثارش در ایران به شمار میآید؛ از همین رو پای سخنان ایشان نشستیم که حاصل آن در ادامه تقدیمتان میشود. محمود کولیوند
جناب آقای خسروشاهی، چرا در دهۀ 1340، جنبشی برای ترجمۀ آثار سیاسی ـ اجتماعی عربی صورت گرفت؟ چرا مترجمان به سراغ آثاری نرفتند که بر اساس مکتب اهل بیت (ع) جریانسازی میکرد؟
در آن دوره از تاریخ میهن ما از یک سو، جوان معاصر میخواست در کنار آگاهی از مکتبهای فکری دنیا، به عمق اندیشۀ اسلامی در مسائل گوناگون نیز پی ببرد و از سوی دیگر، ترجمه و نشر گستردۀ ادبیات مادی ـ اعم از مارکسیستی و یا نیهیلیستی غربی ـ سبب شده بود که نسل جوان به نوعی «بحران فکری» دچار شود. در این شرایط ویژه، طلاب جوان و افراد اهل فضل در حوزههای علمیۀ قم، مشهد و تهران، به ترجمۀ آثار مفید از متفکران و نویسندگان جهان اسلام، بهویژه مصر و پاکستان، روی آوردند و برای جبران کاستیها، در مدت زمان کوتاه، به ترجمه و نشر آثاری در زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرداختند که در برطرف کردن ابهامات دینی نسل جوان نقش مهمی داشت و با استقبال زیادی روبهرو شد.
ضرورت سرعت نشر ادبیات اسلامی، در برابر هجوم گستردۀ ادبیات مادی، باعث شد که مترجمان خود به طور مستقیم کتابهای جریانساز بر اساس مکتب اهل بیت (ع) را تدوین نکنند و دست به ترجمۀ آنها بزنند. علاوه بر این، محتوای کتابها و آثار ترجمهشده اغلب با آموزههای مکتب اهل بیت (ع) هماهنگ بودند و اگر در موردی هم اختلاف نظر و دیدگاه پیش میآمد، توضیحات مترجمان در پاورقیها این مشکل را برطرف میساخت. مانند کاری که ما در ترجمۀ کتاب «العدالة الاجتماعیة فی الاسلام؛ عدالت اجتماعی در اسلام» سیّد قطب، انجام دادیم و اختلاف دیدگاه در مسائل فقهی یا تاریخی را با توضیح در پاورقی روشن کردیم.
در میان آثار مختلف، چرا به ترجمۀ آثار اخوانیها، بهویژه سید قطب و برادرش محمد قطب، بیشتر توجه شد؟
زیرا آثار این دو متفکر مسلمان مصری، در زمینههای مختلف قرآنی، اجتماعی، سیاسی، فکری و فرهنگی، غنیتر از اغلب آثار چاپ شده در آن دوران بود. همچنین، سید قطب، به عنوان نظریهپرداز سازمان اخوانالمسلمین، تأثیر خاصی در بین نسل جوان داشت و آنها برای سید قطب به مثابۀ پایهگذار فکری اندیشۀ اخوانی، که یک تشکّل و سازمان سیاسی فراگیر در کشورهای عربی ـ اسلامی بود، اهمیت ویژهای قائل بودند.
آیا از نویسندگان دیگر نیز آثاری در این زمینه ترجمه شد؟
بله، علاوه بر این دو شخصیت مصری، آثار اسلامی برخی از دیگر نویسندگان عرب و یا غیرعرب نیز به زبان فارسی ترجمه و منتشر شد. میتوان به ترجمۀ دهها رساله از مرحوم مولا ابوالاعلی مودودی اشاره کرد که توسط اینجانب و آیتالله ابراهیم امینی و استاد سید غلامرضا سعیدی و دیگران ترجمه و منتشر گردید. علاوه بر اینها آثاری هم از عبدالفتاح عبدالمقصود، شیخ محمود شلتوت، شیخ محمد غزالی، شیخ ابوالحسن ندوی، مالک بن نبی، مصطفی محمود، ترجمه و به چاپ رسید. البته، بعداً و به تدریج آثار شخصیتهای برجستۀ حوزه شیعی نیز، مانند آیتالله شهید سید محمدباقر صدر، علامه آیتالله سید محمدحسین فضلالله، آیتالله شیخ محمدمهدی شمس الدین، آیتالله شیخ محمدمهدی آصفی، آیتالله سید عبدالحسن شرفالدین و آیتالله آلیاسین ترجمه شد و در دسترس علاقمندان قرار گرفت، تا آنکه بعدها، شخصیتهای فرهیختۀ حوزوی ایران و عراق با تألیف و نشر آثار خود، موضوع را تکمیل نمودند.
ترجمۀ آثار سید قطب چه تأثیری بر روند انقلاب اسلامی داشت و بین نیروهای انقلابی با چه واکنشی روبهرو شد؟
بیتردید، محتوای این آثار در تکامل اندیشۀ جوانان هوادار انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت و با بازخورد خوب محافل و عناصر انقلابی روبهرو شد. برخی از آنها، مانند رسالۀ «ما چه میگوییم؟» و «عدالت اجتماعی در اسلام» از سید قطب، که از نوع حکومت اسلامی سخن میگفت، سازندۀ اندیشۀ انقلاب و تشکیل نظامی اسلامی میان نیروها بود و حتی در بعضی از محافل و حوزههای حزبی ـ سازمانی اسلامگرا، کاربرد آموزشی داشت.
در افغانستان نیز، ترجمههای ما به طور گستردهای منتشر میشد و شهید برهانالدین ربانی، رهبر جماعت اسلامی افغانستان، و شهید شیخ منصور، رئیس حرکت اسلامی افغانستان، به من نقل کردند که کتاب «ما چه میگوییم؟» در واقع، بیانیۀ حزب آنها بوده و مجاهدین، در جبهههای جنگ علیه اشغالگران شوروی، به عنوان یک سلاح فکری از آن استفاده میکردند و دانشجویان دانشگاههای کشور، بهویژه کابل، از این کتاب بهرۀ فکری میگرفتند. البته اگر مأموران امنیتی کمونیست نسخهای از آن را نزد کسی پیدا میکردند، بین شش ماه تا یک سال به زندان محکوم میشد.
به هر حال، نمیتوان نقش این آثار و کتابها را نادیده گرفت و مسئولان و رهبران سازمانها و گروههای اسلامی، در داخل و خارج، نیز به این امر گواهی میدهند.
از نظر شما، بین آثار ترجمهشده از سید قطب کدام کتابها مهمتر بود و برای نیروهای انقلابی سود بیشتری داشت؟
درواقع بیشتر آثار ترجمهشده از سید قطب ارزشمند، تأثیرگذار و مفید بود؛ اما به نظر من، کتابهای «عدالت اجتماعی در اسلام»، «اسلام و صلح جهانی»، «آینده در قلمرو اسلام»، «ایدئولوژی اسلامی» و رسالۀ «ما چه میگوییم؟»، که خلاصۀ اندیشۀ سید دربارۀ آرمانهای اسلامی یک سازمان پیشرو اسلامگراست، با توجه به محتوای اجتماعی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی آنها، تأثیر بیشتری داشتند و مفیدتر بودند. به همین سبب رسالۀ «ما چه میگوییم؟»، در آن دوره بیش از بیست بار و در دهها هزار نسخه، در قم، تهران و افغانستان چاپ و منتشر گردید و مورد استقبال انجمنهای اسلامی دانشجویان مسلمان فارسیزبان در آمریکا قرار گرفت و دوباره در آن سامان چاپ شد.
چرا کتاب «معالم فی الطریق»، که مهمترین اثر سید قطب است و حتی میتوان آن را گزیدۀ تفسیر «فی ظلال القرآن» دانست، در آن دوره ترجمه نشد؟
این کتاب درواقع، آخرین اثر منتشرشده از سید قطب بود و در دهۀ چهل، هنوز چاپ نشده بود. سید، پس از گذراندن دوران زندان و تحمل شکنجههای وحشیانۀ حکومت سوسیالیستی ناسیونالیستی سرهنگ ناصر در مصر بر ضد جوانان اخوانی، این کتاب را نوشت. در آن دوره، خود سید و خواهر و برادرش، محمد قطب، نیز در زندان «لیمان طرّه» قاهره گرفتار شده بودند و این امر سبب تغییر اندیشۀ سید در مورد حکومت و جامعه شد و جامعه جاهلی و حکومت غیراسلامی، مورد نقد و تقبیح سید قرار گرفت. این کتاب البته بعدها چند بار به فارسی ترجمه و منتشر شد و ترجمۀ اینجانب به علت نشر ترجمه دیگر برادران ناتمام ماند و ظاهراً هم، ضرورتی برای تکمیل و نشر آن نباشد.
البته این کتاب، در بین جریانهای جهادی و سلفی رواج بیشتری یافت و متأسفانه، آنها از این کتاب برداشت نادرست نموده و سوءاستفاده کردند. نتایج منفی این برداشت نادرست چه در مصر و چه در کشورهای دیگر، به خوبی آشکار شد. من با مرحوم محمد قطب، برادر کوچک سید قطب، در مکه مکرمه دیدار کردم و او به من گفت که هدف سید از طرح نوع «جامعۀ جاهلی» و «جامعۀ اسلامی» در این کتاب، ایجاد فتنه و فساد و مردمکُشی نبود؛ بلکه هدف او برقراری یک جامعۀ اسلامی خالص و زدودن زنگارهای شرک و الحاد میان افراد جامعۀ مسلمان بود. او معتقد بود که سید هرگز جامعه را بهطور مطلق تکفیر نکرد؛ بلکه کوشید با بیان موارد افتراق، جامعۀ اسلامی را از فساد دورکند.
در آن دوره مهمترین شباهت و تفاوت نیروهای انقلابی ایران با اخوانیها و سید قطب چه بود؟
بین این دو حرکت اسلامی شباهتهای بسیاری وجود داشت. هر دو جریان خواستار تشکیل یک حکومت اسلامی خالص و راستین بودند، البته هر کدام نیز بر اساس برداشتهای خود از منابع مورد اعتمادشان عمل میکردند و اغلب این منابع و مبادی با یکدیگر اختلاف یا تضاد ماهوی نداشت و شکلیّات هم البته قابل «غمض عین» بود.
البته باید توجه کرد که سید قطب شاهد آغاز نهضت اصلی اسلامی ایران نبود، زیرا سرهنگ جمال عبدالناصر، او را به سبب تألیف کتاب «معالم فی الطریق» و اعلام اندیشۀ قرآنی در مورد کفر حکومتی که بر اساس موازین الهی حکومت نمیکند، به قیام علیه دولت و خروج از اطاعت اولو الأمر! متهم و او را در یک دادگاه نظامی سفارشی به ریاست سرهنگ انور سادات، ناجوانمردانه به اعدام محکوم کرد و اعدام نمود.
بنابراین، نمیتوان در مورد شباهتهای وی با انقلاب اسلامی ایران نظر داد. البته، سید قطب پیش از نهضت اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی (ره) و در دورۀ نهضت ملی ایران به رهبری آیتالله کاشانی، با معظمله و شهید نواب صفوی روابط خوبی داشت و حتی نواب صفوی را برای شرکت در کنفرانس اسلامی قدس، که او دبیر آن بود، به عمان دعوت کرد، سپس از او خواست که به مصر برود و نواب به قاهره رفت. او که در آنجا میهمان اخوان بود، به علت سخنرانی در دانشگاه قاهره و هجوم چماقداران سرهنگها به اجتماع باشکوه دانشجویان در دانشگاه (که بر اثر آن عدۀ زیادی زخمی و دستگیر شدند) محترمانه بازداشت و به شیخ احمد حسن الباقوری، وزیر اوقاف وقت در مصر، تحویل داده شد و بعد از چند روز اقامت، به اجبار مصر را ترک کرد. در پی این ماجرا، سرهنگها با اعلام انحلال سازمان اخوانالمسلمین، اموال و املاک و همۀ امکانات آنها را مصادره کردند و در اختیار خود گرفتند. این سرهنگها همانهایی بودند که سید قطب، عنوان «حاکمان جاهلی» را مناسب حالشان میدانست، نه عنوان «حاکمان اسلامی» را. او در بیان این دیدگاه به آن دسته از آیات قرآن استناد میکرد که حاکمان به «غیر ما أنزل الله» را «کافرون و فاسقون و ظالمون» میداند.
ترجمۀ آثار سید قطب ایدۀ فرد یا افرادی خاص بود یا افراد مختلف بدون هماهنگی و اطلاع از کار یکدیگر آثار او را ترجمه میکردند؟
به نظر میرسد که این اقدامات خودجوش بود و سازماندهی خاصی نداشت. همچنین از اندیشۀ یک فرد سرچشمه نگرفته بود و هر کس بر اساس تشخیص خود، برای پاسخگویی به نیازهای فکری جوانان، اثری از سید قطب را که مفیدتر میدانست ترجمه میکرد. آثار ترجمهشده با فاصلههای زمانی مختلف به چاپ میرسید و برخی از ترجمهها هم مکرر بود، مانند کتاب «الاسلام و مشکلات الحضاره» که شادروان علی حجتی کرمانی در تهران و جناب آقای سید هادی خامنهای در مشهد آن را ترجمه کرده بودند. یا کتاب «معرکة الاسلام و الرأسمالیه»، که ترجمه مکرر داشت.
به نظر من بهتر بود که به جای این ترجمههای مکرر، آثار دیگری از سید قطب یا دیگران، که قابل ترجمه بودند و متأسفانه ترجمه نشدند، به افکار عمومی عرضه میشد. بنده به سبب ارتباط مستقیم با «اخوانالمسلمین» مصر و سپس سوریه، در تبادل فرهنگی و ارسال نشریات نقش داشتم و در این امر پیشگام بودم و در مواردی هم، برخی از کتابهایی را که به دستم میرسید در اختیار دوستان محترم قرار میدادم که ترجمه کنند.
به هر حال، ترجمه در نوع خود و در شرایط خاص، مفید و ارزشمند است. خوشبختانه، اغلب یا همۀ مترجمان آثار سید قطب و دیگران، بعدها خود، آثار و کتابهای ارزشمند و پرمحتوایی را تألیف و تدوین و منتشر ساختند که از هر جهت ستودنی است.
به نظر شما راه حل این تکرار در ترجمۀ آثار چیست؟
اگر یک سازمان فرهنگی یا دفتر ویژه در حوزهها تأسیس میشد و کتابهای مفید و جدید را در اختیار مترجمان قرار میداد و افراد را از ترجمۀ دیگران آگاه میکرد، بسیار بجا و ارزشمند بود. چنین سازمانی میتوانست با انتشار آثار مفید دیگر، غنای بیشتری به جامعۀ فکری ببخشد. البته ترجمۀ مجدد آثار ترجمهشده آسانتر است!! ولی ای کاش اهالی فرهنگ به جای اقتباس و یا حتی کتابسازی، در این زمینهها اقدام کنند و یک کار مقدس فرهنگی را با اهداف مادی یا شخصی خود همطراز نسازند!
«إِنَّهُ عَلِيمٌ بذَاتِ الصُّدُورِ» «وَإِلَيهِ يرْجَعُ الْأَمْور».
منبع: مجلۀ «زمانه» سال چهاردهم ـ شمارۀ 130 و 131