نزدیک به یک سال و نیم از روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی در پی کوتای نظامی علیه دولت محمد مرسی در مصر می گذرد و طی این مدت در مصر فراز و نشیب های بسیاری را شاهد بودیم؛ از سرکوب شدید اخوان المسلمین توسط نظامی ها تا اقداماتی همچون افتتاح فاز دوم کانال سوئز و مبارزه با تروریست های داعش. با توجه به این موارد در حال حاضر مردم مصر چه نگاه و رویکردی نسبت به ژنرال السیسی دارند؟ آیا او را سمبل تأمین امنیت می دانند یا مخل آزادی های اجتماعی؟
البته پروژه ایجاد کانالی دیگر به موازات کانال سوئز، از مدتها قبل و در زمان آقای مبارک مطرح بود و حوادث بعدی مانع اجرای پروژه گردید و اکنون، یاران و همکاران رژیم کودتایی ژنرال عبدالفتاح سیسی، برای آرایش چهرۀ او، با پذیرفتن هزینهها، طرح کانال دوم سوئز را عملیاتی کردند، ولی این امر، علیرغم تبلیغات گسترده ای هم که انجام شد، نگاه اکثریت مردم مصر را نسبت به حکومت کودتا، تغییر نداد چرا که مردم به وضوح میبینند که علاوه بر قتل عام اعضاء و هواداران اخوان المسلمین ـ که از آغاز کودتا و تا به امروز، ادامه یافته است ـ آزادیهای سیاسی ـ اجتماعی از همه سازمانها و گروهها و احزاب، حتی رسمی و قانونی، سلب شده و اغلب رهبران یا وابستگان احزاب، فاقد میدان عمل شده اند و حکومت سرکوب را نه تنها در مورد اخوان که به ظالمانهترین و غیرانسانی ترین روشها اجرا نموده، بلکه حتی احزاب سکولار ملیگرا و غیرمذهبی را به نحوی مورد تفقد! قرار داده است. بدین ترتیب نباید انتظار داشت که اکثریت مردم مصر، ژنرال را هوادار و یا مجری تأمین امنیت و آزادیهای اجتماعی بدانند...
البته گروه های وابسته به رژیم مبارک و عناصر اپورتونیست که تا دیروز عضو «حزب الوطنی» حاکم بودند، و با پیروزی انقلاب مردم مصر، منافع مادی ـ و البته ضدمردمی ـ خود را از دست دادند، به طور طبیعی به دنبال ژنرالها، هورا میکشند!، اما واقعیتهای تلخ موجود در جامعه مصری، پس از کودتا را نمیتوان نادیده گرفت. پس از ارزیابی دقیق و عمیق، میتوان گفت حکومت کودتائی ژنرال، زیاد دوام نخواهد آورد و بی شک به زودی سقوط خواهد کرد و پشتیبانیهای دلاری غربی و منطقهای دشمنان خلق مصر، دوام حکومت او را تضمین نخواهد کرد.
آیا موضع گیری های مصر علیه داعش تا چه حد در رویکرد مردم نسبت به این رژیم تأثیر داشته است؟
موضعگیریهای ظاهری حکومت فعلی مصر درباره «دواعش» و یا دیگر گروهها و سازمانهای افراطی وابسته به سلفیها پرورش یافته در مکتب وهابیت «بنی سعود»، رویکرد مثبتی در میان مردم نسبت به رژیم کودتا، ایجاد نکرده است، زیرا که باندهای ترور و وحشت ضدبشری عناصری چون «وحوش دواعش» که ابتدایی ترین اصول اخلاقی و انسانی اسلامی را زیر پا گذاشته اند. در واقع در نتیجه سرکوب مردم و حرکت اسلامی در مصر، به وجود آمده اند.
اگر در جامعهای سازمان یا حرکت سالم و صالحی که ریشه نود ساله در آن دارد، به شدیدترین وجه ممکن و قتل عام علنی مردم در مساجد و میدانهای عمومی، سرکوب گردد، طبیعی خواهد بود که عناصر افراطی مدعی اسلام گرایی، به صحنه خواهند آمد و پیدایش داعش در صحرای سینا و بعضی مناطق دیگر مصر، نتیجه حتمی عملکرد رژیم بوده است.
السیسی با کودتا علیه محمد مرسی روی کار آمد و پس از آن نیز احکام سختی را علیه اخوانی ها صادر کردند. با در نظر گرفتن این مسئله در حال حاضر تقریباً چند درصد جامعه مصر حامی اخوان و مخالف با این اقدامات مرسی هستند؟
کودتا علیه ریاست جمهوری منتخب و قانونی مردم، توسط کسی که خود توسط آن، به وزارت دفاع رسیده بود و حتی در برابر آقای دکتر محمد مرسی، رئیس جمهور «سوگند وفاداری» یاد کرده بود، با انزجار عمومی در مصر همراه بود و حتی معارضان و مخالفان سیاسی اخوان المسلمین هم آن را محکوم و مردود دانستند و علی رغم اشتباهات غیرقابل قبول آقای مرسی در دوران حکومت یک ساله، نمیتوانند بپذیرند که تنها حکومت قانونی منتخب مردم که پس از نیم قرن سلطه سرهنگها ـ از سرهنگ عبدالناصر تا سرهنگ عبدالفتاح که بعد ژنرال شد! ـ با انتخاباتی آزاد، تشکیل شده بود با زور سرنیزه و گلوله و زندان و شکنجه و اعدام، از بین برود و به دنبال آن همه آزادیهای مورد نیاز یک جامعه مدنی هم نابود گردد.
تردیدی نیست که اکثریت ساکت مردم مصر، و همه اعضاء و هواداران اخوان المسلمین، با اقدامات حکومت کودتا مخالف هستند و اگر هم اشتباهات بی شمار دولت آقای مرسی را نمیپذیرند و البته آنها را قابل جبران میدانند، همچنان هوادار و حامی اخوان و خواهان بازگشت نظام قانونی به کشور هستند... گرچه تحقق این امر، به صورت ظاهر ـ و عادی ـ امکان پذیر نخواهد بود. و البته تعیین درصد قطعی حامیان اخوان و نظام قانونی سرنگون شده، به علت عدم دسترسی به منابع آماری صحیح و بی طرف، مقدور نیست. ولی ادامه تنشها و چالشها و تظاهرات مردم در روزهای جمعه، به دعوت اخوان، نشان میدهد که جامعه مصری، همچنان در هواداری از اخوان، همراه با اعتقاد به جبران اشتباهات، همچنان وفادار هستند.
درست است که ژنرال سیسی، حتی پیش از انتخاب مضحک و نمایشی به مقام ریاست جمهوری، در یک مصاحبه علنی و رسمی «ریشه کن کردن و نابودی اخوان المسلمین» را وعده داد و بیرحمانه به عملیاتی ساختن آن اقدام نمود و سه هزار نفر را در عرض چند روز قتل عام کرد، اما قبل از او، و در دوران نخستین حکومت سرهنگها در مصر، جناب عبدالناصر، در سفری به موسکو و در یک سخنرانی رسمی در آن شهر، «نابودی کامل اخوان» را به دلیل ارتباط با امپریالیسم!! وعده داد و با اعدام رهبران و اعضاء برجسته اخوان، آن را اجرائی کرد، اما مرور زمان نشان داد که این نوع آقایان، در دوران قدرت یابی «دچار توهم» میشوند و سخنانی بر زبان میآورند که در گذر تاریخ در مرور ایام، غیرواقعی و غیر عملی شدن آن، روشن میگردد. و البته این «توهمات» خاص یک کشور و یک گروه مثلاً نظامی نیست، بلکه همه و یا اغلب زورمداران به ناحق به قدرت رسیده، با تخیل اینکه همیشه بر سر کار خواهند بود، هر کاری را که میخواهند انجام میدهند، حتی اگر بر خلاف قانون رسمی مورد قبول کل مردم کشور باشد...
نمونههایی از این نوع آدمها را در تاریخ معاصر همگان دیده ایم! ولی بارزترین آنها کسانی بودند که در چند سال اخیر سقوط کرده اند: بن علی، حسنی مبارک، معمر قذافی و... و ظاهراً حوادث تاریخی، برخلاف تصور، همچنان تکرار زیاد دارد.
در حوزه سیاست خارجی ابتدا دولت السیسی سیاست های همسویی را با عربستان دنبال میکرد اما انگار دیگر روابط دو کشور به خوبی گذشته نیست، به نظر شما در حال حاضر روابط ریاض ـ قاهره به چه صورت است و حوزه اختلافات چیست؟
آقای محمد مرسی حکومت خود را با سفر به «ریاض» آغاز نمود که البته نخستین اشتباه استراتژیک او بود. او خیال میکرد که با ملاقات شاه بنی سعود و میدان دادن به «سلفیهای وهابی» در مصر ـ که حتی با حضور او در قاهره کنفرانسی تشکیل دادند ـ میتواند به کمکهای مالی «ریاض» امیدوار باشد، اما در عمل دیدیم که ریاض در دوران آقای مرسی، حتی یک دلار هم به مصر کمک نکرد، اما پس از کودتا، در مرحله نخست پنج میلیارد دلار به ژنرال کمک کرد و شیخکهای وابستۀ منطقه خلیج فارس هم به تبع آن، دهها میلیارد به رژیم کودتا کمک کردند، ولی هدف مورد نظر آنها به دست نیامد و مصر به طور کامل تابع آنها نشد و مثلاً علیرغم اصرار ریاض، از اعزام نیروی نظامی برای سرکوب مردم یمن، خودداری کرد. البته قاهره اخوان المسلمین را یک سازمان تروریستی نامید ـ اتهامی که از آغاز تأسیس اخوان مطرح بوده است ـ و «ریاض» هم برخلاف گذشتهها که به اخوان پناه میداد! آن را یک سازمان تروریستی خواند! ولی این تفاهم و توافق غیرمکتوب، دوام نیافت و «قطر» که به ظاهر هوادار اخوان المسلمین است، از ریاض خواست که از ادامه کمک به ژنرال خودداری کند و ریاض هم به عنوان همکاری! با حوزه عربی خلیج فارس، آن را در عمل پذیرفت... و اکنون نیز در مسائل منطقه ـ از جمله مسئله سوریه ـ ریاض با سیاست مصر، موافق نیست و اختلافات، عمدتاً ناشی از منافعی است که هر دو کشور تصور میکنند که به دنبال آن هستند.
آیا مردم نسبت به عملکرد سیاست خارجی السیسی رضایت دارند؟
ارزیابی دقیق نظر مردم مصر نسبت به عملکرد سیاست خارجی ژنرال، شاید مقدور نباشد، اما در کل میتوان گفت که بنا به علل بسیاری ـ از جمله سیاسی و اقتصادی ـ مردم مصر، به سیاست داخلی و خارجی کودتاچیان، نظر موافقی ندارند. به ویژه که هم اکنون شخص ژنرال سیسی به علت ارتکاب جرائم ضدبشری، در بعضی از کشورهای اروپایی تحت تعقیب قانونی قرار دارد و مثلاً اگر به انگلستان سفر کند، بازداشت خواهد شد!
در حوزه اقتصاد دولت نظامی مصر چگونه عمل کرده و تا چه حد رضایت مردم را کسب کرده است؟
فقر وحشتناک موجود در جامعه مصر که ناشی از فساد و تباهی زمامداران پیشین آن است، موجب ورشکستگی عملی کل اقتصاد مصری است... اگر دهها میلیارد کمکهای نقدی غرب و ارتجاع عرب نبود، کودتاچیان حاکم از مدتها پیش، از بین رفته بودند، و اکنون نیز باتوجه به عمق فاجعه و زیر خط فقر قرار داشتن هفتاد درصد مردم ـ که آمار دقیق و علمی آن را نشان می دهد ـ نمیتوان اقدامات ژنرال را با تأثیر قابل لمس و مثبت ارزیابی کرد... در میدان عمل، برنامه اقتصادی حکومت کودتا لنگ! است و ظاهراً نظامیان در عالم اقتصاد، مانند دنیای سیاست، هیچ وقت موفق نبوده اند.
آیا در میانمدت دولت السیسی می تواند در جامعه مصر جایگاه خوبی به دست آورد؟
با توجه به شرایط روی کار آمدن ژنرال سیسی که در واقع با یک کودتای خونین انجام گرفت و اکثریت مردم مصر را آزرده خاطر نمود، نمیتوان انتظار داشت که نه در میان مدت و نه در دراز مدت، دولت کودتا جایگاه مناسبی در جامعه مصری به دست آورد...
البته در نظام های دیکتاتوری توتالیتر، میتوان مردم را برای مدتی ساکت نمود، ولی این سکوت بی تردید ظاهری است و عدم رضایت در قلوب مردم و اعماق جامعه ریشه دوانیده که به هر حال روزی و به نحوی، آن را خواهد شکست!
در هر صورت من برای نظام حاکم مصر فعلی آینده روشنی پیش بینی نمیکنم و نتیجه جنایات رژیم، کیفری محتوم دارد و نمیتوان در آن تردید داشت و به تعبیر قرآن مجید «فتوای محتوم تاریخ» است.
تصویب اخیر قانون ضدتروریستی توسط آقای سیسی چه مفهومی دارد؟
مفهوم و منطوق آن کاملاً روشن است: سرکوب کامل همۀ مردم به اتهام واهی «ارتباط با تروریسم!» خفه کردن و مسکوت نمودن حتی مطبوعات مستقل کشور که اجازه ندارند غیر از گزارشهای رسمی دولتی و مقامات امنیتی، مطلبی را منتشر سازند وگرنه به اتهام همکاری! با تروریسم محاکمه خواهند شد و جریمه نقدی آنها بین 25 تا 62 هزار دلار خواهد بود که ظاهراً اگر یک روزنامه نگار مصری، کل زندگی خود را هم بفروشد، قادر به پرداخت آن جریمه نقدی نخواهد بود... تصویب!! قانون جدید، در غیاب مجلس شورای ملی، نشان می دهد که دیکتاتوری، فعلاً، همچنان حاکم است تا نوبت سقوط آن کی برسد!