اشاره: عالم اندیشمند و فرهیخته، حضرت آیتالله سید هادی خسروشاهی، از جمله كارشناسان مبرز مسائل كشورهای حوزه بیداری اسلامی، به ویژه كشور مصر به شمار میرود. به ویژه دوره نسبتاً طولانی مأموریت دیپلماتیك در مصر، به ایشان درباره مسائل این كشور، اشرافی ویژه پرداخته است. با ایشان در باب وقایع اخیر مصر، به ویژه صدور حكم اعدام محمد مرسی، گفت و شنودی انجام گرفته كه نتیجه آن در پی میآید. روزنامه جوان - پنجم خرداد سال 1394
نظرتان درباره اخوان و رهبرانش چیست؟ آیا فكر میكنید كه اخوانالمسلمین جمعیتی یكپارچه است یا در درون آن اختلاف نظر میان اعضا وجود دارد؟
بسماللهالرحمنالرحیم. رهبری اخوان با توجه به سازماندهی خاص و «بیعت» با «مرشد» منتخب «مكتب الارشاد» ـ كمیته مركزی ـ نوعاً به طور یكپارچه و جمعی عمل میكند و اگر عضوی خارج از تصمیم نهایی مكتب الارشاد و رهبری ـ مرشد عام ـ اقدام كند، بلافاصله «اخراج» میشود!... یعنی سانترالیزم حاكم بر جمعیت، اجازه پیدایش اختلافات عمیق یا انشعاب جدی نمیدهد.
البته این، به آن معنی نیست كه هیچ نوع اختلاف نظری در بین اعضای مكتب ارشاد به وجود نمیآید، بلكه در مورد اختلافی، پس از مشاوره و گفتوگوهای درون سازمانی، نظریه اكثریت و تصویب «مرشد»، به عنوان تصمیم نهایی و «فصلالخطاب» پذیرفته میشود.
آیا میتوان اخوانیها را مسئول شرایط جاری ایجاد شده در مصر دانست؟ سهم واقعی اخوان در وقایع اخیر مصر چیست؟
در اینكه اخوان با «تمامیتخواهی» و حذف و طرد همه یا اغلب گرایشها و سازمانهای سیاسی موجود در كشور، دچار اشتباهی استراتژیك گردید، شكی نیست. سوءمدیریت، در دوران حكومت آقای دكتر محمد مرسی و تصمیمگیریهای متضاد در امور جاری كشور هم اخوان را دچار «اشتباهات مضاعف» نمود و در نهایت، زمینه را برای پیدایش شرایط ویژه و كودتای ژنرالها آماده ساخت، ولی باید پذیرفت كه در اصل، توطئههای دشمنان رشد اسلامگرایی و پیدایش حكومت اسلامی، اعم از امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع عرب و در رأس آنها «بنی سعود»، موجب پیدایش و ایجاد عمدی این چالشها و شرایط شد. در واقع علاوه بر اشتباهات غیرقابل انكار دولت آقای مرسی، نقشههای غربی و دلارهای نفتی شیوخ مرتجع حاكم بر بعضی از بلاد عربی، شرایط موجود را به وجود آورد.
كمكهای چند ده میلیاردی شیوخ ارتجاع عرب ـ همانهایی كه قرآن مجید آنها را «أشدّ كفراً و نفاقاً» مینامد ـ به رژیم كودتایی ژنرال سیسی، میتواند ماهیت توطئه را نشان دهند. . . ولی بیتردید، پس از پیروزی انقلاب مردم مصر، بر ضد رژیم 30 ساله حسنی مبارك و روی كار آمدن دولت قانونی، با انتخاب مردم، نگهداشتن عناصر و اركان اصلی حاكمیت قبلی در مراكز حساس قدرت و حكومت، به ویژه ژنرالهای پرورش یافته در دامن رژیم قبلی، در پیدایش شرایط موجود، نقش خاص خود را داشت. . . وقتی در كشوری انقلاب شد، باید عناصر كلیدی رژیم قبلی را كنار گذاشت وگرنه از توطئه تخریبی آنها نمیتوان در امان ماند و این را تجربههای تاریخی عصر ما، ثابت كرده است.
نظر شما درباره رویكرد كشورهای غربی و عربی درباره تحولات اخیر مصر چیست؟ موضعگیری این كشورها در شرایط كنونی را چگونه میتوان تحلیل و تفسیر كرد؟
كشورهای عربی و غربی، درباره تحولات مصر، رویكرد ویژه خود را داشتهاند. امپریالیسم غربی در كلیت خود و اغلب شیوخ ارتجاع عرب در منطقه، با رژیم كودتایی ژنرال سیسی همكاری كردند و اكنون هم با آن تفاهم و تعامل مطلق دارند. . . آنها هیچوقت و هرگز دور اندیشه ملتهای مظلوم نبودهاند تا این بار درباره مردم مصر هم رویكرد و روش «حقوق بشری واقعی» داشته باشند.
آنها در فكر منافع خود هستند و به همین دلیل، رویكرد انسانی مناسبی در قبال حوادث اتخاذ نمیكنند.
فاجعه یمن و قتل عام یك ملت و ویران ساختن یك كشور، با بمباران بیوقفه و 60 روزه، توسط فاسدترین و مرتجعترین رژیم قرون وسطایی منطقه با كمك همین محافل عربی و غربی و سكوت مطلق حقوق بشریها و پشتیبانی بیشرمانه غرب، به خوبی نشان میدهد كه نباید در انتظار پیدایش رویكرد مناسبی از این وحوش ضدبشر و جانوران كودكخوار باشیم. ویران كردن زیرساختهای یك كشور و قتل عام مردم غیرنظامی و بمبارانهای كور، چه توجیهی انسانی میتواند داشته باشد؟ این همان منطق رژیم صهیونیستی، پسرعموهای رژیم بنی سعود است كه این بار به جای غزه، در سراسر یمن اجرا میشود.
پیشبینی شما درباره آینده مصر در دوره ریاست جمهوری «سیسی» چیست؟ از منظر شما چه چیزهایی در انتظار این رئیسجمهور خواهد بود؟
مصر در صورت استمرار سلطه حكومت كودتایی ژنرالها و در دوره به اصطلاح ریاست جمهوری ژنرال سیسی، آینده درخشانی نخواهد داشت. . . اما من بر این باور هستم كه حكومت ژنرالها مدت زمان درازی دوام نخواهد یافت و دیر یا زود و به نحوی، سرنگون خواهد شد و نتیجه قتل عام چندهزار نفر از مردم مسلمان مصر و سركوب همه نهادها و سازمانهای مردمی و زندانی نمودن چند ده هزار نفر و تشكیل دادگاههای فرمایشی نظامی و اعدام عناصر فرهیخته از اخوان المسلمین و دیگران، چیزی جز شكست نهایی عاملین آن به بار نخواهد آورد.
به نظرتان چه میزان از مردم مصر، همچنان از اخوانالمسلمین حمایت میكنند؟ به عبارت دیگر این جریان سیاسی تا چه حد توانسته ارتباط همافزای خود را با بدنه اجتماعی حفظ كند؟
میزان حمایت مردم مصر از جمعیت اخوانالمسلمین را نمیتوان با «تخمین» و «ظن و گمان» سنجید. انتخابات ریاست جمهوری كه نخستین و آزادترین انتخابات در مصر بود، نشان داد كه حداقل 50 درصد مردم مصر، از اخوان پشتیبانی میكنند، اما شرایط بعدی و ناتوانی دولت آقای دكتر محمدمرسی در تحقق بخشیدن به خواستهای مشروع مردم، به ویژه در مسائل اقتصادی، بیتردید از میزان این حمایت كاسته است. اما باید این را پذیرفت كه اخوانالمسلمین، ریشه 90 ساله در مصر دارد و سركوب به وجود آمده توسط سرهنگها و سپس ژنرالها، هرگز نتوانسته است آن را از بین ببرد و وعده ژنرال كودتا، سیسی در مورد «نابودسازی كامل اخوان» هم كه آن را رسماً اعلام نمود، تحقق نخواهد یافت و آینده نه چندان دور نشان خواهد داد كه چه كسانی باید نابود شوند: ستمكاران یا ستمدیدگان؟ تجربههای تاریخی معاصر، حقیقت را روشن میكند.
به نظرتان حمایت قطر و تركیه از اخوانالمسلمین مؤثر است؟ آیا فكر میكنید آنان میتوانند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشند؟
حمایت همهجانبه قطر و تركیه از اخوانالمسلمین خیرخواهانه، اصیل و به خاطر مردم مصر نیست. آنها به دنبال منافع و اهداف ویژه اربابان خود هستند. آنها اگر به طور جدی و واقعی از اخوانالمسلمین پشتیبانی میكردند، زمینه را برای رشد تروریستهای داعش و القاعده و دیگر باندهای تبهكار جنایتكار آماده نمیساختند...
شیخك قطر و سلطان عثمانی تركیه اكنون هم به حمایت همهجانبه خود از تروریستها ادامه میدهند. . . یكی دلار میدهد و دیگری راه را برای عبور هزاران تروریست از 85 كشور جهان برای قتل عام زن و مرد و كودك و پیر و جوان كشورهای اسلامی ـ عراق، سوریه، لبنان، لیبی، یمن و... ـ باز میكند و چنین عناصری، چگونه میتوانند پشتیبانی اخوان مسلمان مصر باشند؟ ظاهرسازی اسلام گرایانه سلطان عثمانی و شیخ عرب، نیرنگی برای توجیه اقدامات ضد اسلامی ـ ضد انسانی آنهاست.
آیا فكر میكنید اخوان میتواند رابطه خود با دولت مصر را بهبود بخشد؟ اساساً چشماندازی برای این بهبود ارتباط میبینید؟
شرایط سركوب و كشتار بیرحمانه مردم، اجازه بهبود اوضاع و تجدید روابط اخوان با دولت كنونی مصر را نمیدهد. ژنرال سیسی هم همه پلها را در پشت سر خود خراب كرده است و نمیتوان تصور نمود كه اخوان بتواند با دولت او سازش كند و تعامل مثبتی داشته باشند. حوادث روزانه مصر و كشتار مردم در كوچه و خیابان، در شهرهای مختلف، با عنوان اینكه اینها «هواداران اخوان تروریست» هستند، زمینهای برای مصالحه و تعامل ایجاد نمیكند. اصولاً بافت رژیم كنونی مصر، نشانهای از ایجاد تفاهم و حسن نیت و صلح و آرامش ندارد و نباید توقع بهبود رابطه را داشته باشیم... رژیم دیكتاتوری كودتا، نه تنها اخوان را سركوب و رهبران آن را به زندان افكنده است، بلكه دهها نفر از جوانانی را كه در پیدایش انقلاب نقش داشتند و عضو اخوان هم نبودند زندانی یا تبعید نموده است.
به عنوان یك دیپلمات باتجربه، به نظرتان مانع اصلی در راه رسیدن كشورهای خاورمیانه به خصوص مصر، به دموكراسی چیست؟ چرا حركتهای آزادی بخش در این نوع كشورها، به نتیجه مطلوب منتج نمیشود؟
دموكراسی واقعی، با دیكتاتوری سازگار نیست و مانع اصلی تحقق دموكراسی در كشورهای خاورمیانه، سلطه حاكمیتهای غیرمشروع و دیكتاتورهای مزدور بیگانهها است. به عنوان نمونه، علاوه بر مصر و سعودی به مسئله «بحرین» میتوان اشاره نمود. چه كسی در بحرین مانع برقراری دموكراسی است؟ شیخكی كه خود را سلطان! مینامد و میخواهد سلطه خانوادگی و منافع فردی را در راستای اهداف اربابانش، همچنان حفظ كند و اجازه نمیدهد كه اكثریت مردم، در تعیین سرنوشت خود دخالت كنند.
پس مانع اصلی تحقق دموكراسی در این كشورها، منافع شخصی افراد و دیكتاتورهای حاكم و وابسته است و تا این شرایط، توسط مردم و با مبارزه ملتها تغییر نیابد برقراری دموكراسی مقدور نخواهد بود...
آیا به نظرتان داعش تهدیدی واقعی برای مصر است؟ آیا فكر میكنید تروریسم اصلیترین چالش پیش روی مصر است یا آنكه دولت مصر از این موضوع به عنوان دستاویزی برای سركوب مخالفان استفاده میكند؟
داعش یا گروههای تروریستی مشابه كه ساخته و پرداخته غرب و در رأس آنها امریكا است و با كمك مالی شیوخ ارتجاع عرب به وجود آمدهاند، بیتردید در مناطقی چون شبه جزیره سینا هماكنون تهدیدی جدی برای مصر محسوب میشود و در صورت استمرار و توسعه فعالیت آنها، باید تروریسم را اصلیترین چالشها پیش روی رژیم كنونی مصر دانست كه متأسفانه به علت رشد سرطانی، پس از سرنگونی رژیم كودتایی همچنان به فعالیتهای تخریبی خود ادامه خواهد داد، همانطور كه نمونه آن را در لیبی پس از سقوط خفتبار دیكتاتور دیوانهای به نام سرهنگ قذافی میبینیم.
البته دولت كنونی مصر، همین مسئله را دستاویزی برای سركوب هواداران اخوانالمسلمین قرار داده و شاید همه روزه، عدهای را به عنوان اینكه قصد اقدام تروریستی داشتند، در كوچه و خیابان به قتل میرساند یا دستگیر و زندانی میكند... ولی آیا سركوب مخالفان راه حل مبارزه با تروریسم است یا به وجود آورنده آن؟ ظاهراً پاسخ روشن است.
جنابعالی به عنوان یكی از كارشناسان شاخص مسائل فرهنگی و سیاسی مصر، بفرمایید كه میزان تدین مردم این كشور و التزام آنها، اعم از زن و مرد، به مبانی دینی و عقیدتی چگونه است؟ آیا آنها پایبند اصول دینی هستند یا چندان اهمیتی به آن نمیدهند؟
اكثریت مردم مسلمان مصر، اعم از زن و مرد، مؤمن به مبانی دینی و ملتزم عمل به دستورات مذهبی هستند. . . و به طور كلی میتوان گفت كه مردم مصر، از لحاظ عقیدتی، مردمی باورمند هستند و حتی اغلب زنان مصری، بدون آنكه بخشنامهای از طرف دولت یا الازهر! صادر شده باشد، حفظ آن را واجب میدانند.
برای نمونه میتوان اشاره كرد كه فراخوان اخیر یك نویسنده معروف سكولار مصری برای شركت بانوان در نهضت(!) خیابانی «حجاب افكنی»! با پاسخ منفی مطلق روبهرو شد و طبق گزارش خبرگزاریهای خارجی، حتی یك نفر شركتكننده هم در محل تعیین شده حضور نیافت و چنانچه اشاره شد اصولاً اكثریت بانوان مصری، باحجاب هستند و آن را از روی عقیده و ایمان پذیرفتهاند و مردان این كشور هم در مراعات موازین دینی و انجام مراسم عبادی، به ویژه در ماه مبارك رمضان، پیشگام هستند تا آنجا كه من در مدت سه سال اقامت در مصر و در سه ماه رمضان، بهرغم دقت و كنجكاوی در خیابانهای قاهره حتی یك «روزه خوار علنی» ندیدم و از سوی دیگر قبطیهای مصری ـ مسیحیان ـ هم كه تعداد كثیری از آنها در قاهره زندگی میكنند، از تظاهر به خوردن و آشامیدن علنی در ماه رمضان ـ به احترام مسلمانان ـ به طور جدی خودداری میكنند یا با ایجاد چادرها و مراكزی در خیابانها، تحت عنوان «موائد الرحمان» به استقبال روزهداران میروند و سفره افطار پهن میكنند و از مسلمانان روزهدار پذیرایی میكنند...
راجع به حكم اعدام محمد مرسی و چند نفر دیگر از اعضای رهبری جمعیت و كابینه وی، چه نظری دارید؟ ظاهراً احكام صادره برای تأیید به دفتر «مفتی» ارسال شده كه در صورت تصویب، به اجرا درخواهد آمد؟
از دادگاههای فرمایشی رژیم كودتا كه شباهت كامل به دادگاههای استالینستی ـ فاشیستی دارد، توقعی جز این انتظار نمیرفت. البته میدانیم كه تاكنون دهها نفر طبق رأی صادره از این نوع دادگاههای وابسته، توسط قضات اجارهای، اعدام شدهاند و این احكام چون درباره افراد شاخص و معروف اخوان نبوده، انعكاس خاصی در دنیا نداشته است و البته احكامی از این قبیل، درباره رهبران عمده اخوانالمسلمین، در زمان دیكتاتوری سرهنگ ناصر هم صادر و اجرا شده است و شخصیتهای برجسته و فرهیختهای چون شیخ عبدالقادر عوده، شیخ محمد فرغلی و سید قطب به دستور وی و پس از تأیید حكم توسط «مفتی» وقت، اعدام شدهاند.
اما ظاهراً شرایط دنیای امروز و وضعیت متزلزل دولت ژنرال سیسی، اجازه اجرای حكم را ندهد. به ویژه كه علاوه بر آقای محمد مرسی، افرادی چون شیخ یوسف قرضاوی همراه یكصد نفر دیگر هم مشمول این حكم اعدام و حبس ابد شدهاند و قاعدتاً موقعیت كنونی و آشفته بلاد عربی اجازه ندهد كه رژیم مصر، به اعدام این تعداد از اعضا و رهبری اخوان اقدام كند، وگرنه با جریانی مثل جریان لیبی روبهرو خواهد شد.
جالب است كه در این میان «شیخ اكرم كساب» عضو مجمع موسوم به «اتحاد جهانی علمای مسلمان» كه به عنوان یكی از مفتیهای اخوان محسوب میشود، در بیانیهای، قضاتی را كه حكم اعدام درباره رهبران اخوان را صادر كردهاند، غیاباً محكوم به اعدام! كرده و رسماً اعلام داشته است: «اجرای حكم اعدام درباره قضاتی كه این احكام را صادر كردهاند، یك فریضه شرعی و ضرورتی انسانی، امنیتی و انقلابی است و در واقع آنها، مستحق قصاص هستند!»
به هر حال متأسفانه فعلاً در جهان عرب، صدور احكام اعدام از سوی دستگاههای گوناگون به ویژه وابستگان بنیسعود و مفتیان وابسته و عناصر وحوش داعش بر ضد مخالفانشان، امری عادی و روزمره شده است و بیتردید اینها، موجب وهن اسلام در سراسر جهان شدهاند و متأسفانه با اقدامات خود آبروی مسلمانان را میبرند و باید برای دفع شر اینگونه عناصر بیمار، به خدای بزرگ پناه برد.
نظرتان راجع به بهبود روابط بین ایران و مصر و موضعگیریهای اخیر وزیر خارجه مصر و خود ژنرال سیسی درباره ایران و اتهام دخالت آن در كشورهای عربی، چیست؟ بالاخره در حال حاضر كفه برقراری ارتباط سنگینتر است یا تداوم قطع رابطه؟
در مسئله بهبود روابط ایران و مصر، من در مدت اقامت سه ساله در آن دیار، تلاش بسیاری نمودم و با آقای حسنی مبارك، شیخ الازهر و دیگر شخصیتهای معروف سیاسی و دینی ملاقات و گفتوگو كردم. . . اما متأسفانه نتیجهای بهرغم وعدههای شیرین دیپلماتیك همه آنها، به دست نیامد و سرانجام یكی از مسئولان وزارت امور خارجه مصر، كه روابط صمیمانهای با اینجانب داشت و به ایران اسلامی هم علاقهمند بود، به عنوان یك امر محرمانه یا سری به من گفت كه تلاش و كوشش شما مشكور! اما باید بدانید كه پرونده روابط ایران و مصر در اختیار وزارت خارجه ما نیست و این «الامن العام» است باید نظر بدهد و نظر آن هم مطلقاً مثبت نیست، چون رئیس آن عمر سلیمان كه مزدور اجانب است و به دستور آنها عمل میكند، با این امر موافقت ندارد.
اینجانب طبق وظیفه اداری، گزارش امر و نتیجه بررسیها را به وزارت متبوع فرستادم و پس از مراجعت به ایران هم بارها و بارها، در جلسات مشورتی وزارتی و مصاحبههای متعدد مطبوعاتی، اعلام كردهام كه آب در هاون نكوبید!... مصریها را به حال خود بگذارید. حتی در دوره ریاست آقای محمد مرسی هم دیدیم كه برخلاف انتظار، روش این «برادران» با روش پیشینیان، فرقی نكرد و جناب مرسی به جای ایران اسلامی، به سوی بنی سعود رفت و باز دیدیم كه با چه سرنوشتی، توسط دلارهای همانها، روبهرو شد.
پس از كودتا هم ما اصرار كردیم كه معاونت محترم وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در مراسم سوگند(!) ژنرال سیسی، شركت نكند اما متأسفانه، سادهاندیشانه به این مراسم رفتند و باز نتیجه همان بود كه ما پیشبینی كرده و رسماً به مسئولان محترم اعلام نموده بودیم و اكنون نیز همان روش، به همان دلایل و علل، ادامه دارد و هرگز نباید توقع داشت كه حكومت كودتا، مناسبات حسنهای با ایران اسلامی برقرار كند و باید انتظار داشت كه اتهامات بیشتری از سوی مقامات مصری، نصیب ما بشود و روی همین اصل بها دادن به حرفها و اتهامات آنها، هیچ مشكلی را حل نمیكند و دوستان ما در وزارت امور خارجه، نباید عزت و حكمت و مصلحت را در این مسئله، از دست بدهند و یقین كنند كه: پرونده روابط ایران و مصر در اختیار وزارت خارجه مصر نیست، بلكه همچنان در اختیار الامن العام است و آن هم در اختیار صهیونیستها و امپریالیسم.
اگر مقامات سیاسی مصر اراده مستقلی ندارند، چرا الازهر هم موضعگیری مناسبی درباره ایران اسلامی ندارد و رئیس آن جناب شیخ احمد طیب هم مانند رجال سیاسی موضعگیری میكند؟
مسئله الازهر البته با مسئله حكومت فرق دارد و اغلب شیوخ الازهر، از جمله همین جناب دكتر احمد الطیب، شیخ محترم الازهر شریف، بارها و بارها در سخنرانیها و درسهای قرآنی و مذهبی خود در دانشگاه الازهر و ماهواره مصری در برنامه «فقه الحیاه» خواستار وحدت بین شیعه و سنی و تقریب بین مذاهب اسلامی بوده و نوشتهها و سخنرانیهای او در اختیار همگان است، اما دو نكته اساسی درباره الازهر باید مورد توجه قرار گیرد:
الف ـ الازهر یك نهاد دولتی و وابسته به حاكمیت است و در انتخاب روش سیاسی نمیتواند عمل استقلالی داشته باشد و مجبور میشود كه مطابق میل حاكمیت اقدام كند. همه شیوخ الازهر، از وزارت اوقاف كه در اختیار دولت است، حقوق میگیرند...
ب ـ بعضی از علمای محترم عرب زبان ما، به تبلیغ تشیع در مصر و ساختن حسینیه در قاهره و تشكیل مراسم عزاداری و سینه زنی ـ و حتی قمه زنی ـ پرداختند و شرایط زمان و مكان را در نظر نگرفتند و سفر رئیسجمهور سابق ایران به مصر و دیدار غیررسمی و پیشبینی نشده او با شیخ الازهر و رفتار و گفتار او، متأسفانه شیخ الازهر هوادار ایران و تشیع را متغیر و وارونه ساخت! و این ناشی از ناشیگری طرف ایرانی در گفتوگو با شیخ و بشارت دادن نزدیكی ظهور مهدی (عج) به ایشان بود... و نامبرده در همین رابطه حاضر نشد كه در مصاحبه مطبوعاتی مورد درخواست طرف ایرانی شركت كند و منشی او در این گفتوگوی مطبوعاتی كه باز برخلاف رسوم الازهر بود، حضور یافت و مطالبی گفت كه در صلاح نبود. . . و به هر حال، پافشاری بعضی از ماها در این قبیل امور، در میان شیوخ الازهر هم عكسالعمل منفی به بار آورده است.
به نظر شمادولتمردان ما در مقطع كنونی، باید چه رویكردی را در برابر مسائل مصر اتخاذ كنند؟ در این شرایط باید فعال بود یا منفعل؟
به نظر من باید مصر را به حال خود رها كرد و هرگونه تلاش برای بهبود روابط، در شرایط كنونی موجب دوری آن از ایران خواهد بود. عزت و حكمت و مصلحت ایجاب میكند كه فعلاً موضوع مصر را «مسكوت»! بگذارند. والسلام