اشاره: تحولات اخیر كشور مصر در دو بخش عملكرد دولت اخوان المسلمین و نیز اقدام ارتش در خلع این دولت، موجد تحلیل های متفاوت و متضادی شده و نیز پرسش های گوناگونی را برانگیخته است. استاد فرزانه جناب حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی ده ها سال است كه در جریان تحولات درونی اخوان قرار دارد و مدتی طولانی در كشور مصر حافظ منافع جمهوری اسلامی بوده است. پاسخ های ایشان به برخی از این پرسش ها، روشنگر و آگاهی بخش تواند بود. با سپاس از جناب استاد كه به پرسش های «جوان» پاسخ گفتند. روزنامه جوان - شاهد توحیدی
به نظر جنابعالی، حوادث اخیر مصر را چگونه باید ارزیابی كرد؟ آیا اقدام ارتش كودتاست یا به قول آن ها تصحیح مسیر انقلاب بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. تحولات اخیر مصر، نشانه ای از توطئه ای دامنه دار بر ضد مردم و ارتش مصر است با تصور ایجاد زمینه ای برای بروز حوادثی مانند آنچه كه در عراق و سوریه رخ می دهد... یعنی «نقشه راه» دشمن آن است كه مردم مصر را رو در روی ارتش قرار دهند و به نحوی و به تدریج ارتش مصر را هم مانند ارتش های عراق و سوریه، تضعیف و همدلی و احترام مردم را از آن سلب نمایند. بی تردید این اقدام ژنرال ها یك كودتای رسمی و تمام عیار بر ضد دولت قانونی كشور و منتخب مردم بود. البته آمریكا و اذناب آن می خواهند به دنیا بقبولانند كه این یك كودتا نیست و ظاهراً از نظر آن ها اصولاً یك «كودتای خوب»! داریم اگر در راستای اهداف آنان باشد و یك «كودتای بد» داریم، اگر در راستای منافع غرب نباشد... در مورد تروریسم هم همین اندیشه در میان آن ها هست. یك تروریست بد داریم. مانند «طالبان»، «القاعده» و... و یك تروریست خوب داریم مانند آن هایی كه در عراق و سوریه مردم را به رگبار می بندند، قتل عام می كنند، زیرساخت های كشور را منهدم می سازند و حتی می توانند مانند «هند جگرخوار» كه جگر عموی پیامبر (ص) را به دندان كشید! دل و جگر سرباز سوری را در مقابل دوربین به دندان بكشند! این نوع تروریست ها را حتی اگر شاخه ای از القاعده باشند، می توان پشتیبانی كرد و حتی سلاح های پیشرفته در اختیارشان گذاشت تا هر جنایتی كه می خواهند مرتكب شوند، چون این ها «تروریست های خوب»! هستند... البته شیوخ ارتجاع عرب هم برای بقای خود، هزینه آن را می پردازند و غرب هوادار دموكراسی، آزادی، حقوق بشر و غیره در كلیت خود برای حفظ منافع نامشروع خود به آتش آن دامن می زنند... در این میان حتی «حزب الله» لبنان هم كه برای دفاع از «سرزمین های شامات» جهاد می كند، می تواند در فهرست «تروریست های بد»! قرار گیرد، چون در راستای منافع امپریالیسم و شیوخ ارتجاع عرب نمی جنگند!
از دیگر مصادیق این دوگانه غرب ساخته، به چه مواردی می توان اشاره كرد؟
برای دریافت ماهیت دو جریان می توان اشاره كرد كه برای تروریست های گونه گون جمع شده در بلاد شامات به فتوای! احبار و رهبانی كه در لباس علمای دین اسلام جلوه می كنند، می توان از بلاد مختلف، امكانات «متعه» را هم ـ كه اصل آن گویا حرام بود!ـ فراهم نمود و با فتوای شرم آور «جهاد نكاح»! دختران بی گناه بلاد عربی و اسلامی را در اختیار اوباش جنایتكاری قرار داد كه گویا «جبهه نصر»! هستند و «كتائب شام» و «الویه التوحید» و...
به هر حال كودتای ژنرال های مصر در كل نمی تواند به نفع ملت مصر و مردم عرب منطقه باشد، زیرا اقدام رسمی و علنی بر ضد دولتی است كه در یك انتخاب دموكراتیك و آزاد، به طور قانونی روی كار آمده و حتی همین ژنرال عبدالفتاح سیسی، در انظار عمومی با آن «بیعت» كرده و قسم خورده است كه به آن حكومت قانونی وفادار بماند كه می بینیم نه به بیعت پایبند است و نه به سوگند!
البته مراد ما هم تجلیل! از بازده و عملكرد یك ساله آقای دكتر محمد مرسی نیست كه در یك ارزیابی منصفانه باید گفت در همه زمینه ها، چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی ناموفق بوده است و همگان شاهد چگونگی آن هستند، اما سخن این است كه دولتی را كه با اكثریت آرا روی كار آمده است، چند ژنرال حق ندارند با یك اخطاری بركنار سازند... و بلافاصله خود رئیسجمهور تعیین كنند! و این رئیس جمهور خود قانون اساسی بنویسد و نخست وزیر تعیین كند!... در حالی كه اصل موضوع مشروعیت ندارد و حتی مجلسی هم وجود ندارد كه به دولت رأی اعتماد بدهد، چون مجلس را هم ژنرال ها «منحل» كرده اند و قانون اساسی قبلی مصوبه هیئت مؤسسان را هم باطل اعلام نموده اند....
به نظر شما چه دلایلی جز عدم رضایت مردم می تواند انگیزه كودتا باشد؟ آیا امریكا و سلاطین غرب در این امر نقشی داشته اند؟
عدم رضایت مردم و تظاهرات خیابانی یا گردهمایی آن ها در میدان التحریر با تظاهرات میلیونی متقابل و اجتماع پرشكوه در میدان مسجد رابعه العدویه نمی تواند دلیل و انگیزه اصلی كودتای ژنرال ها باشد. اعلام موضع امریكا دایر بر اینكه كمك نظامی خود را به ارتش مصر ادامه خواهد داد یا بلافاصله سرازیری كمك های میلیاردی آل سعود، آل امارات! آل كویت و... همان طور كه در جنگ خائنانه در سوریه خرج می شود كه به جیب یا خزانه ژنرال ها واریز می شود، نشان می دهد كه برنامه توطئه از پیش طراحی شده و هدف حذف اسلام گرایان از صحنه است و اینكه بتوانند بگویند: اسلام گرایان صلاحیت اداره كشور را ندارند! یا دیگران به فكر تجدید تجربه نیفتند.
متأسفانه آقای بشار اسد هم كه در جنگ با شاخه ای از اخوان المسلمین در سوریه درگیر است، ناگهان «افاضه» می فرماید! كه «اسلام سیاسی نشان می دهد صلاحیت اداره امور را ندارد»، ولی توضیح نمی دهد چرا حزب سیاسی «بعث عربی اشتراكی عفلقی!» می تواند این صلاحیت را داشته باشد، ولی حزب سیاسی اسلامی نه؟... درحالی كه تجربه بخشی از این حزب در كشور عراق كاملاً ثابت كرد كه این حزب به طور كامل فاقد هر گونه صلاحیت برای اداره امور است... و البته آقای بشار اسد باید بهتر از دیگران بداند كه اگر «اسلام سیاسی» قدرت اجرایی سالم و توان اداره امور را نداشت، حكومت وی نیازی به كمك ایران اسلامی و حزبالله لبنان پیدا نمی كرد... .
عامل اصلی شكست اخوان چه بود؟ دوری از هدف، ترك آموزه های قرآنی، توطئه دشمن، عدم مدیریت و یا... ؟
ببینید در این قبیل امور عوامل گوناگونی دست به دست هم می دهند تا گروهی به ظاهر موفق شود... و البته نخست باید اشاره كنم در این جریان، اخوان المسلمین شكست نخورده است. حكومت آقای مرسی و حزب آزادی و عدالت به علل گوناگون و فراوانی به ظاهر شكست خورده است و این را شكست اخوان نمی توان نامید. حضور میلیونی مردم مسلمان مصر در قاهره، اسكندریه، سوئز و دیگر شهرهای بزرگ مصر در دفاع از «مشروعیت» دولت منتخب، نشان می دهد اخوان همچنان قدرتمند است و در صحنه حضور دارد و اگر به ظاهر در مسند قدرت حكومتی نیست، در مسند قدرت مردمی هست. برادر محترمی كه ظاهراً كار او «فرهنگی» است و به نظر من آشنایی لازم با مسائل سیاسی را ندارد، در مصاحبه ای گفته بود «دوری اخوان از آموزه های قرآنی باعث شكست آن شد»، ولی توضیح نداده بود دقیقاً این كدام آموزه های قرآنی است؟ یك تحلیل آبكی شعاری در یك تحلیل سیاسی انسان را به مقصد و مقصود نمی رساند... . در یك تحلیل سیاسی، درباره یك حادثه یا تحول اجتماعی بررسی همه اطراف و جوانب امر ضروری است... با كلی گویی، اتهام زنی و به اصطلاح سیاه نمایی یا به قول دوستان ایرانی، بداخلاقی! نمی توان چیزی را ثابت كرد. توصیه بنده به این قبیل دوستان آن است كه وارد معقولات نشوند و فقط به نقل اخبار سایت ها و مطالب اینترنتی! نپردازند و با مطالعه جامعه شناسانه آسیب های مسئله را ارزیابی كنند و بعد به داوری بنشینند یا به همان كار فرهنگی خود مشغول شوند.
به نظر جنابعالی آیا این حوادث به آنجا ختم خواهد شد كه اخوان به فعالیت زیرزمینی و اقدامات تروریستی دست بزند؟
نه! هرگز اخوان المسلمین حتی در دوران سركوب وحشیانه سرهنگ عبدالناصر و سپس سرهنگ سادات و آخر سر ژنرال حسنی مبارك، به فعالیت زیرزمینی و خشونت آمیز دست نزد و هیچ نوع اقدام تروریستی در طول این 85 سال كه از تاریخ تأسیس آن می گذرد، انجام نداد و آن هایی كه به عنوان سازمان های جهادی دست به ترور، آدم ربایی و تخریب زدند، جوانانی بودند كه اصولاً با اخوان هماهنگ نبودند و روش فعالیت سیاسی را كارساز نمی دانستند و خود به تشكیل سازمان های تكفیری و تخریبی به اصطلاح جهادی، روی آوردند. البته ممكن است بعضی از آن ها مانند «ایمن الظواهری» سابقه عضویت در سازمان جوانان اخوان را داشته باشند، اما هیچ كدام هنگام عملیات یا تشكیل گروه جدید عضو اخوان نبوده اند. حتی بعضی از آن ها مانند آقای ایمن الظواهری كتابی در رد اندیشه اخوان نوشته اند كه تحت عنوان «الحصاد المرّ» ـ محصول تلخ ـ در قاهره و خارج مصر چاپ و منتشر شده است.
یعنی شما معتقدید اخوان به تروریسم متوسل نخواهد شد؟
بهطور یقین چنین اقدامی صورت نخواهد گرفت، چون اصولاً برنامه اخوان از آغاز مسالمت آمیز بوده و اكنون نیز همان را ادامه خواهند داد، چون در یك پروسه عقلانی همه می دانند با چند یا چندین ترور نمی توان به نتیجه مطلوب رسید. موجب تعجب گردید كه برادر دیگری در روزنامه شما، جوان – سه شنبه 18 تیرماه 92 ـ با تیتر درشتی اعلام كرده بود: «اخوان به زودی تروریست ملت مصر می شود» كه واقعاً جمله عجیبی بود و مقدمه و مؤخره مقاله ایشان كه به حق نقد روش حكومتی آقای محمد مرسی بود، این نتیجه را به دست نمی دهد... . اگر دولتی با كودتا ساقط شده است، می توان با كودتای متضاد آن، او را برگرداند، اما با «تروریست ملت مصر» شدن! نمی توان به جایی رسید. عجیب تر آن كه این برادر ارجمند در تیتر دوم مصاحبه خود اعلام كرده است: «اخوان با امریكا برای انزوای ایران و مقاومت به توافق رسیده بودند» و این فراز را آن چنان بیان می كنند كه گویی خود در جلسه لابد مخفی و سری مذاكرات امریكا و اخوان و امضای قرارداد فیمابین! حضور داشته است!
روش آقای مرسی در قبال ایران و حزب الله و حضور و سكوت او در مؤتمر سلفی ها كه شیعه را كافر نامیدند به اضافه اشاره به «النظام الرافضی» در سخنرانی خود و مطالبه آمرانه! بر ضرورت خروج نیروهای حزب الله از سوریه و اقدامات ناپسند دیگر، هرگز قابل توجیه و پذیرش نیست، ولی به نظر می رسد كه اگر امریكا و اخوان به توافق رسیده بودند، دیگر به دستور امریكا بر ضد حكومت او ژنرال های منتسب به امریكا كودتا نمی كردند؟ برخورد آقای مرسی در این زمینه ها محكوم و قابل تقبیح است، اما متهم ساختن اخوان به توافق با امریكا نه دلیل و مدركی دارد و نه با عقیده و ایمانی كه آقای مرسی و اخوان مدعی پرچمداری آن هستند، سازگار است. به یاد داریم كه مرشد قبلی اخوان، برادر عزیز ما محمدمهدی عاكف در جریان چند سال قبل جهاد حزب الله بر ضد صهیونیست ها رسماً اعلام كرد كه اخوان مصر حاضرند ده هزار میلیشیای رزمنده به كمك حزب الله بفرستند و ظاهراً هم اكنون كفاره! این ذنب لا یغفر را دارند می پردازند.
یعنی در سابقه تاریخ اخوان هیچ نوع تروری از سوی آن ها رخ نداده است؟
قاضی خازندار و نقراشی پاشا در دوران نخستین تاریخ اخوان ترور شدند كه گفته شد عاملان ترور عضو «سازمان سری» اخوان بوده اند... درحالی كه «سازمان سری» یك تشكیلات جهادی واقعی بود كه برای نبرد با صهیونیسم به وجود آمده بود و طرح ترور داخلی مطلقاً در برنامه آن نبود و به همین دلیل پس از ترور آن دو نفر، شهید حسن البنا طی یك بیانیه رسمی، تحت عنوان «لا اخوان و لا مسلمون» ـ نه اخوان هستند و نه مسلمان ـ بهشدت آن اقدام را محكوم و تقبیح كرد و در واقع این دو اقدام در 70 سال قبل از سوی عناصر به اصطلاح ما «خودسر»! انجام گرفته بود و ربطی به رهبری و سازمان اصلی اخوان نداشت... و متأسفانه همین امر باعث توجیه ترور شهید حسن البنا توسط عوامل و پلیس امنیت شاه فاروق شد و روزنامه های رژیم فاروق در این باره نوشتند: جواب ترور، ترور است!... و در واقع معلوم شد كه ترور «نقراشی پاشا» نخست وزیر وقت مقدمه ای از سوی رژیم برای توجیه ترور شهید حسن البنا بوده است.
در دوران اخیرهم چنین روشی از سوی اخوان مورد استفاده قرار نگرفته؟
اما در عصر نزدیك به ما، یعنی در دوران دیكتاتوری سرهنگ عبدالناصر هم در میدان «المنشیه» اسكندریه، جوانی به نام عبداللطیف از 500 متری محل سخنرانی عبدالناصر، دو تیر به سوی او یا در واقع به هوا شلیك كرد كه به طور طبیعی نمی توانست به هدف بخورد. عبداللطیف دستگیر شد و در جیب او عكس ژنرال محمد نجیب رئیس جمهوری وقت و شیخ حسن الهضیبی (دومین مرشد اخوان) به دست آمد! و بدین بهانه نخست ژنرال نجیب بازداشت شد و به زندان رفت و سپس رهبری اخوان دستگیر شده و به دادگاه نظامی تسلیم و چند نفر از آن ها هم اعدام شدند. من به طور خاص و به عنوان یك پژوهشگر تاریخ معاصر، در مدت اقامت در مصر، این موضوع را پیگیری كردم... ناصری ها می گفتند كه برنامه ترور ناصر صحت داشت و اخوانی ها به شدت رد كرده و آن را یك توطئه طراحی شده از سوی خود رژیم دیكتاتوری ناصر نامیدند... و دلیل آن ها این بود كه عبدالناصر در این سفر از قاهره تا اسكندریه با قطار سفر كرده و در دو ایستگاه هم پیاده شده و به میان مردم رفته بود و اگر اخوان طرح ترور داشت به راحتی می توانست در مسیر این كار را انجام دهد، اما اینكه یك جوان كارگر در میدان المنشیه آن هم از 500 متری به سوی هدف! تیراندازی كند ـ درحالی كه می توانست جلوتر بیاید و از 10، 20 متری شلیك كند ـ معلوم است كه یك توطئه مسخره است و لذا آن حادثه را «اكذوبه المنشیه» مینامند... و پیدا شدن عكس نجیب و مرشد اخوان در جیب عبداللطیف را هم دلیل دیگری بر توطئه بودن این نمایشنامه می دانند... . به هر حال اخوان المسلمین هرگز برنامه ترور نداشتند و ندارند و متهم ساختن آنان به اینكه قصد دارند به زیرزمین! بروند و «تروریست» بشوند، بی شك افسانه ای از همان اكذوبه المنشیه است.
آینده مصر و رهبری اخوان را چگونه می بینید؟
پیش بینی چگونگی آینده مصر و آقای مرسی و رهبری اخوان كه بازداشت شده اند، آسان نیست، چون مصر در كل وارد مرحله بسیار پیچیده و استثنایی شده است و اگر شخصیت های برجسته و فهمیده با عقلانیت مشكل را حل نكنند، نمی توان به آینده نیك و پرباری كه توسط آقای البرادعی و دوست بنده جناب عمرو موسی شكل بگیرد، امیدوار بود.
همكاری حزب سلفی النور با كودتاچیان را چگونه توجیه می كنید؟ همكاری اخوان با آن چه مجوزی داشت؟
یكی از اشتباهات آقای مرسی و در واقع حزب الحریه و العدالة، میدان دادن به سلفی های تكفیری سازمان یافته در حزب النور بود. رهبران حزب النور همان سلفی های «انصار السنه المحمدیه» هستند كه اصولاً با پول آل سعود برای تبلیغ وهابیگری در مصر به وجود آمده اند و پیش از قیام اخیر فقط به كار تبلیغی و امور خیریه می پرداختند و حتی هر نوع اقدام مشابه اقدام غربی ها مانند تحزب، تشكیل پارلمان، تظاهرات سیاسی و... را «حرام» می دانستند كه روزگاری در كشور ما هم برخی از متحجران هر نوع اقدام مشابهی را به عنوان «تشبّه به كفار» حرام می دانستند، حتی نشستن روی مبل و صندلی، رفتن كودكان به مدارس! و اموری از این قبیل تا چه رسد به شركت در انتخابات، حكومت، حزب و... . سلفی ها پس از نزدیكی پیروزی قیام مردم كه به نظر بنده هم بیداری اسلامی بود، هم بهار عربی و هم فریاد گرسنگان و مستضعفان و... ناگهان هم حزب تشكیل دادند ـ كه بعد به دو سه، شاخه تقسیم شد ـ و هم انتخابات حلال شد و هم با حزب اخوان در مسئله انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ائتلاف كرد.
از دیدگاه جنابعالی محركین پشت پرده این اقدامات چه عناصر و جریاناتی هستند؟
محرك پشت پرده سلفی ها وهابی های سعودی هستند و شاید سالانه میلیاردها دلار برای تقویت برنامه آن ها خرج می كنند و مردم محروم و گرسنه مصر را به سوی خود جذب می كنند و در همین راستاست كه می بینیم برادر عزیز ما شیخ حسن شحاته رهبر شیعیان و عالم معروف الازهری را همراه چند مسلمان شیعه دیگر به طور وحشیانه ای به شهادت می رسانند و مانند اعراب جاهلی جنازه آن ها را در كوچه و بازار می گردانند تا عبرت! دیگران شود... و البته نیروهای پلیس و امنیت مصر هم در منطقه گویا به علت محدود بودن افراد! اقدامی برای جلوگیری از این جنایت نمی كند در صورتی كه این فاجعه در مدت زمان طولانی بالغ بر سه ساعت رخ داده است و آقایان امنیتی ها می توانستند به سرعت نیروی كمكی بخواهند و از وقوع حادثه جلوگیری كنند، ولی ظاهراً این امر هم روی طرح، برنامه و نقشه از پیش آماده شده بوده است.
از دیدگاه جنابعالی مهم ترین اشتباه دولت اخوان چه بود؟
مهمترین خطای اخوان و دولت آقای مرسی پس از پیروزی، دوری آن از ایران اسلامی و نیروهای مقاومت در بلاد عربی و توسل به دامن آلوده شاهان مرتجع عرب و رؤسای غرب حیله گر بود. آقای مرسی اگر به نیروهای مردمی خود در داخل و نیروهای اسلام گرای واقعی در خارج ـ نه آقای رجب طیب اردوغان نسخه بدل اخوان در تركیه!ـ متكی می شد، هرگز سقوط نمی كرد و اصولاً وابستگی یا اعتماد به غرب یا شرق هرگز نمی تواند موجب دوام و بقای یك نظام مردمی باشد... . آن ها نشان داده اند در هر موردی كه تاریخ مصرف یك رجل به اصطلاح سیاسی حاكم مانند شاه ایران، مبارك، بن علی، قذافی، صدام، عبدالله صالح و امثال آن ها به پایان برسد و دیگر بقای آن سودی برای اربابان خارجی نداشته باشد، به كلی پشت سر آن ها را خالی می كنند و حتی برای كمك های انسانی به آن ها هم اعلام آمادگی نمی كنند و مثلاً اجازه ورود به كشور خود یا معالجه در آن را نمی دهند... امریكا اگر قول همكاری به آقای مرسی و اخوان داده باشد. در واقع برای این بوده كه نظام اسلامی مورد ادعای اخوان، روابط صمیمانه ای با رژیم صهیونیستی داشته باشد. موافقت نامه كمپ دیوید را همچنان معتبر بداند، به آن سرزمین اشغالی سفیر بفرستد و با «مقاومت اسلامی» رابطه حسنه ای نداشته باشد و در صورت امكان «هلال سنی» با شركت تركیه و یكی دو كشور كوچك عربی دیگر در مقابل «هلال شیعی» موهوم تشكیل دهد و طبق دستور امپریالیسم سقوط حكومت سوریه و دوری نیروهای مقاومت لبنان را خواستار شود و به جای اجرای صحیح و كامل شریعت اسلامی به ظواهری چند بسنده كند. متأسفانه در آسیب شناسی جامعه اخوانی مصر پس از حاكمیت به كمبودها و نقصان های بسیاری بر می خوریم كه در این گفتگو مجالی برای بیان آن ها ولو فهرست وار نیست و باید در این زمینه تحلیل مستند و مبسوطی صورت گیرد.
مسئله اختلاف شیعه و سنی كه به ظاهر مصر پس از سعودی پرچمدار آن شد، چگونه حل می شود؟
خوشبختانه بین شیعه و سنی اختلافی در اصول اساسی دینی و مبانی عقیدتی وجود ندارد. مصر پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی است. شهید شیخ حسن البنا مؤسس و مرشد نخستین اخوان المسلمین، از بنیان گذاران اصلی «دارالتقریب» در قاهره بود و علامه شیخ محمدتقی قمی، عالم شیعی ایرانی در مصر مدت ها در اتاقی در «دفتر مركزی اخوان المسلمین» در قاهره اقامت داشت و سپس با كمك اخوان و علمای الازهر به سازماندهی این جمعیت پرداخت. محبتی كه مردم مصر به اهل بیت (ع) دارند اگر بیشتر از مردم شیعه نباشد، كمتر از ولا و محبت شیعیان در لبنان، عراق و ایران نیست و دشمنان برای حذف این علائق با افكار وهابی و تبشیر سلفی گری تكفیری تلاش می كنند مردم مصر را به سوی افراطی گری سوق بدهند... .
فاجعه به شهادت رساندن چند نفر از شیعیان مصری در این اواخر از همین توطئه سرچشمه می گیرد و متأسفانه بعضی از علمای الازهر در این دام افتاده و از تبشیر شیعی! در بلاد سنی! ابراز نگرانی كرده و سپس به مقابله پرداخته و اوهام و اكاذیب قرون ماضیه را درباره شیعه رافضی! با شرح و بسط دیگر نشر داده اند كه متأسفانه در رأس آن ها دوست سابق ما، جناب شیخ یوسف عبدالله القرضاوی عالم مصری ـ قطری قرار گرفته است و حتی در این اواخر در كنفرانس دفاع از مردم سوریه! در مؤتمری از «علمای امت» در قاهره شیعیان ایران را «خارج از اسلام» ـ لیسوا من الاسلام ـ معرفی نمود! و این بی تقوایی از یك شیخ پرسابقه و عالم و فقیه كه خود حتی كتابی در ضرورت تقریب و دفاع از شیعه نوشته و در قاهره از سوی اخوان المسلمین ـ مكتبة وهبه ـ چاپ و منتشر شده است، نشان دهنده عمق فاجعه و چگونگی ریشه های طرح توطئه است.
البته امیدواریم با روش «جدال به احسن» نه مقابله به مثل تند و افراطی، حقایق را به گوش برادران اهل سنت برسانیم و به جای تبلیغ مستقیم تشیع در بلادی كه اكثریت سنی دارند، به نشر معارف اهل بیت (ع) در سطح جهانی بپردازیم، خواه كسی شیعه بشود یا نشود... و این خویشتن داری و عدم قیام به نشر اباطیل، خرافات و افسانه های موجود در بین عوام الناس مذاهب دیگر، بی تردید در درازمدت آثار مثبت بسیاری خواهد داشت.
جنابعالی با آقای شیخ یوسف القرضاوی كه خود مصری و از رهبران فكری اخوان به شمار می رود، در این زمینه ها تماس نداشته اید؟
البته بنده از نیم قرن پیش با نامبرده مانند دیگر رهبران اخوان در تماس و ارتباط بوده ام، ولی در این اواخر به علت موضع گیری های غیرشرعی و غیرمنطقی وی در قبال شیعه و ایران اسلامی و حزب الله كه آن را حزب الشیطان! نامید، روابط خود را با ایشان قطع كرده ام، اما رساله ای كه در دفاع از تقریب و روش ده گانه عملی سازی عام و شامل آن تألیف كرده و در قاهره چاپ شده است و هنگام اقامت بنده در قاهره یكی از اخوانی ها نسخه ای از آن را به من هدیه داد، ترجمه كرده ام كه با چاپ و نشر آن حقایق بسیاری از زبان خود شیخ منتشر خواهد شد... . به امید آن كه خود شیخ نیز از كجروی كنونی و راه اشتباهی كه در پیش گرفته است باز گردد. و ما ذلك علی الله بعزیز. صدق الله العلی العظیم.