اشاره: حجت الاسلام والمسلیمن سید هادی خسروشاهی به عنوان شخصیتی صاحب نظر در زمینه جنبش های اسلامی معاصر و به خصوص اخوان المسلمین چهره ای آشنا برای افکار عمومی است. ایشان علاوه بر آن که چندین سال به عنوان ریاست سفارت، مسئولیت بخش دیپلماسی ایران را در مصر به عهده داشتند که صبغۀ سفیری را داشت، دارای روابط دوستی دیرینه ای با بسیاری از رهبران اخوان المسلمین بوده و کتاب های زیادی درباره جنبش های اسلامی معاصر، از جمله اخوان المسلمین و کشور مصر تألیف کرده آقای خسروشاهی تسلط کامل بر زبان عربی دارند و پس از سرنگونی مبارک، تحولات مصر را زیر نظر گرفته اند.
در اولین پرونده مفصلی که هفته نامه پنجره در سال گذشته پس از پیروزی اخوان المسلمین در ریاست جمهوری منتشر کرد، حاج آقا خسروشاهی مصاحبه ای اختصاصی با پنجره داشتند و تیتر مصاحبه این بود «دوستان برای رابطه با مصر هروله نکنند» و ضمن گفت و گو ایشان بر اهمیت دقت در روابط با مصر تأکید داشتند. اکنون پس از یک سال از آغاز حاکمیت اخوان بر مصر و برکناری جنجالی محمد مرسی از قدرت، مجدداً با ایشان گفت و گویی انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد. هفته نامه پنجره - احسان پناهی
چرا حاکمیت اخوانی در مصر، علی رغم کسب قدرت از طریق انتخابات، نتوانست بیش از یک سال تداوم یابد؟
آقای محمد مرسی، نماینده حکومت اخوانی مصر که در سال گذشته با برتری غیر قابل توجهی، نسبت به رقیب خود، یعنی ژنرال احمد شفیق آخرین نخست وزیر حسنی مبارک به پیروزی رسید، در عمل نشان داد که شایستگی اداره امور کشور را نداشته است. از لحاظ مسائل داخلی آقای مرسی نتوانست مشکلات موجود در جامعه مصر، به ویژه از لحاظ معیشت و گرانی و بیکاری و ... را برطرف نماید... و یا وعده های اصلاح امور را تحقق بخشد و در مقابل با تصرفات غیرقانونی، یعنی خارج از چهارچوب وظایف قانونی رئیس جمهوری، خواست اختیارات خود را افزایش دهد و در مواردی، مانند بعضی ها، در بلاد دیگر(!) قانون را اصلاً قبول نداشت. مثلاً دادستان کل را با حکمی از کار برکنار نمود و پس از مخالفت قضات، حکم خود را پس گرفت و اقدامات مشابه دیگری انجام داد که نهادهای قانونی و رسمی مورد قبول همگان را ناراضی و از خود دور ساخت. احزاب و جریان های سیاسی دیگر را که تعداد آنها بالغ بر 30 حزب و سازمان بود، از گردونه و به نوعی، آن ها را طرد کرد و درواقع جز اخوان المسلمین و حزب النور سلفی که متأسفانه مرسی با آنها ائتلاف کرده بود، بقیه احزاب و سازمان ها، سهمی در اداره امور کشور نداشتند و آزادی های بعضی از آنها نیز سلب شد و این امر، باضافه برآورده نشدن خواست فقراء و گرسنگان و کلیسای مسیحیان قبطی که بالغ 10 میلیون نفر عضو دارد، موجب نارضایتی عمومی گردید و با «جرقه ای» ناگهان آقای مرسی خود را بدون پشتوانه یافت و علیرغم تهدیدها و تشدیدها، نتوانست زمام امور را در دست نگه دارد.
اصولاً آقای محمد مرسی که باصطلاح فرمانده کل قوا بود، با علم یقین(!) و یا احتمال برخورد ارتش، ژنرال عبدالفتاح سیسی را هم نتوانست علیرغم دستور آقای محمد بدیع، مرشد اخوان، از کار برکنار کند.. و اصولاً با توجه به اینکه ارکان اصلی نظام کنونی باقیمانده های نظام حسنی مبارک هستند، بویژه ارتشیان و ژنرال ها.. و هواداران حسنی مبارک، آقای مرسی دیگر نمی توانست دوام بیاورد و در آخرین سخنرانی خود، با توسل به تهدید و تخویف و فقط با تکیه بر «مشروعیت» و «قانونی بودن» انتخاب خود به ریاست جمهوری، خواست اوضاع را آرام کند که البته دیدیم ثمری نداشت.
علاوه بر امور داخلی، رژیم آقای محمد مرسی، در سیاست خارجی و ارتباط با دولت ها هم روش فشلی داشت؛ عکس العمل حکومت های دوست! پس از سقوط آقای مرسی نشان داد که نظام آقای مرسی حتی مورد قبول عربستان سعودی هم نبوده و به همین دلیل نخستین پیام تبریک پیروزی کودتا را شاه سعودی به ژنرال های مصری مخابره کرد.!
به نظر شما اعتراضات گسترده اخیر در مصر، در نتیجه ضعف مدیریت محمد مرسی بود؟
بی تردید ضعف مدیریت آقای مرسی، نقش اصلی را در پیدایش اعتراضات عمومی در مصر داشت که کثرت و شدت آن را می توانستیم در تظاهرات میلیونی مردم در خیابان های قاهره و میدان التحریر ببینیم.
البته باقیمانده های رژیم حسنی مبارک و عناصر سکولار و لائیک و دیگر مخالفان، در تحریک مردم نقش عمده ای را بعهده داشتند، اما اگر مردم در درون خود رضایتی احساس می کردند، با تحریک عناصر مشکوک، به میدان نمی آمدند.
آیا سقوط اخوان المسلمین در مصر منجر به کاهش نفوذ مذهبی و سیاسی آنها در جهان عرب خواهد شد؟
اخوان المسلمین در کلیت خود، در مصر سقوط نکرده است و با توجه به سابقه تشکیلاتی 80ساله و گذراندن بحران های دوران شاه فاروق و سرهنگ جمال عبدالناصر و سپس سرهنگ انور سادات و ژنرال حسنی مبارک، نمی توان به سقوط آن نظر داد. البته حزب سیاسی اخوان، حزب الحریه والعداله، در عمل سقوط کرد، چون به ظاهر اداره امور به عهده حزب بود، نه مکتب الارشاد اخوان المسلمین، ولی خود سازمان، با اینکه به ظاهر صدمه دیده، ولی سقوط کامل نخواهد کرد و به نظر می رسد که هواداران خود را نه در مصر و نه در کشورهای دیگر از دست نخواهد داد. یعنی نفوذ مذهبی و سیاسی اخوان، یک نوع نفوذ عقیدتی است و با شکست سیاسی مرحله ای به پایان نمی رسد.
چرا برخی کشورهای عربی از جمله عراق و سوریه از برکناری مرسی ابراز خشنودی کردند؟
ابراز خشنودی کشورهایی چون عراق یا سوریه امری طبیعی است. برای اینکه آقای مرسی در سخنرانی های خود، به صراحت خواستار سرنگونی رژیم های باصطلاح «رافضی!» در سوریه و عراق شده بود. و به مخالفین مسلح آن دو کشور، بطور مستقیم یا غیر مستقیم، کمک نظامی و تبلیغاتی می کرد و حتی مجوز تعلیم نظامی مصری ها برای جهاد در سوریه را هم صادر کرده بود! یا بجای قطع رابطه با صهیونیست ها، با سوریه قطع رابطه کرد، و سفارت این کشور را در قاهره بست. و البته می دانیم که اصولاً قطع رابطه با یک کشور دیگر، جزء وظایف و اختیارات ریاست جمهوری نیست، بلکه شورای امنیت ملی کشور باید ضرورت موضوع را بررسی و اعلام نظر کند و بعد دولت آن را ابلاغ و اجرا کند.
آیا خروج اخوان المسلمین از صحنه سیاسی مصر در مجموع به زیان جریان اسلام گرایی در جهان اسلام خواهد بود؟
اخوان المسلمین بی تردید از صحنه سیاسی مصر خارج نخواهد شد و دعوت آقای عدلی منصور، به عنوان رئیس جمهوری منصوب ارتش برای شرکت اخوان در دولت و انتخابات آینده، نشان می دهد که خود ژنرال ها و رئیس جمهوری منصوب آنها هم می دانند که اخوان در صحنه خواهند ماند. بنابراین نمی توان گفت که شکست موسمی در یک امر و در یک کشور، به زیان جریان اسلام گرایی در جهان اسلام ختم شود، بویژه که گرایش مسلمانان به اسلام گرایی، ربطی به شکست یا پیروزی یک جریان ندارد. و اینکه آقای بشار اسد، شکست اخوان مصر را نشان دهنده عدم صلاحیت اسلام سیاسی در اداره امور نامید، سخن بی اساس و غیر منطقی بود؛ زیرا نمونه اسلام سیاسی در ایران، نشان می دهد که اسلام گرایان می توانند بطور کامل امور کشور را اداره کنند و اگر چنین نبود، حکومت فعلی سوریه نباید نیازی به ایران اسلامی و حزب الله داشته باشد! در این زمینه می توان بیشتر توضیح داد ولی به نظر می رسد که «العاقل یکفیه الاشاره»؛ البته اگر عاقلی در صحنه باشد!
آیا می توان رشد رویکردهای سلفی گری طی دو سال گذشته در منطقه و افزایش تقابل شیعه و سنی را با روی کار آمدن اخوان المسلمین در مصر مرتبط دانست؟
رشد سلفی گری در دو سال اخیر، در منطقه، ربطی به مسئله پیروزی اخوان المسلمین در مصر نداشت. اگرچه این امر، زمینه رشد سلفی گری در مصر را توسعه داد، ولی عامل اصلی در این زمینه طرح و برنامه امپریالیسم و صهیونیسم در ایجاد حس نفرت و انزجار میان مسلمانان و نشر اندیشه سلفی گری تکفیری در بین نسل جوان ناآگاه جهان اسلام و عرب است. در کنفرانس هرتزیلیا، در اسرائیل که با حضور استراتژیست های امریکایی و اروپایی و یهودی در اسفند ماه سال 91 برگزار شد، به تصویب رسید که برای به آشوب کشیدن جهان اسلام، اقدام کنند و در این راستا به اختلاف شیعه و سنی دامن بزنند و سلفی گری را تقویت کنند و این را یک «ضرورت برای حفظ امنیت اسرائیل» نامیدند.
دلارهای آل سعود و امیر قطر، و دیگر سردمداران ارتجاع عرب، در تجهیز تکفیری ها، نقش اساسی و عمده در رشد سلفی گری داشته و دارد. و البته فتواهای تکفیری عناصر متحجر و مفتیان پترو دلار سعودی و خلیج فارس و شیخ فتنه در قطر و قاهره، در توسعه رشد سلفی گری تکفیری، بعد دیگری از این طرح و توطئه را بعهده دارد.
آینده اخوان در کشورهای اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
از هم اکنون سرکوب حرکت های اسلامی، بویژه اخوان المسلمین در بعضی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، امارات، بحرین، قطر آغاز شده و آل سعود هم با تقبیح اقدامات اخوان المسلمین و تبریک گویی بر پیروزی کودتای ژنرال ها، گامی در این زمینه برداشته اند. ولی در دراز مدت اخوان المسلمین، با توجه به همان مبانی عقیدتی که دارند، آینده تاریکی نخواهند داشت و بلکه با توجه به افزایش نفرت نسبت به امپریالیسم و ارتجاع عرب و حکام جور و ظلم و تباهی در میان جوانان، آینده اخوان المسلمین و بطور کلی اسلام گرایان روشن تر خواهد شد.
آیا برکناری مرسی از قدرت موجب کاهش فعالیت های سلفی گری در خاورمیانه به خصوص سوریه خواهد شد؟
با برکناری مرسی اگر ادامه یابد، بی تردید فعالیت های سلفی گری در خاورمیانه، به ویژه مصر و سوریه و سپس تونس، کاهش خواهد یافت. چون متأسفانه آقای مرسی برای کسب آرای سلفی ها در مصر، به آنها میدان فعالیت بیشتری داد و دلارهای آل سعود هم آنان را تقویت کرد و در نتیجه کمک همه جانبه به سلفی های منطقه بویژه تروریست های سوریه توسعه و شدت یافت و اکنون با سقوط عامل این جریان در مصر، البته کاهشی در اقدامات سلفی ها خواهیم داشت، ولی این پدیده، ریشه کن نخواهد شد، چون پدیده ایست که سابقه تاریخی دارد و آل عبدالوهاب، پیشگامان توسعه اجرای این توطئه بوده اند و هستند.
چرا یوسف قرضاوی همچنان از محمد مرسی حمایت می کند؟
آقای دکتر یوسف القرضاوی که یک عالم مصری است و سابقه اخوانی 60 ساله دارد، بطور طبیعی از حرکت اخوان و متأسفانه حتی سلفی ها پشتیبانی می کند و حتی حکم و فتوای قتل همه کسانی را که به رژیم سوریه کمک می کنند، صادر می کند و حزب الله لبنان را هم که تا دیروز هوادار سرسخت آن بود، «حزب الشیطان» می نامد.. ولی..
ولی در حوادث اخیر، و قبل از بازداشت آقای مرسی، علیرغم سخنرانی یک ساعته در قاهره در دفاع از محمد مرسی که برای آرام کردن مردم و ترک میدان التحریر صورت گرفت و من بطور کامل آن را گوش کردم، دیدیم که حتی در مصر، مخالفین برای حرف های او به اصطلاح «تره هم خرد نکردند»! ولی بهرحال آقای قرضاوی، محمد مرسی را روی مبانی فکری خود «اولی الامر» و واجب الاطاعه می داند.
من با توجه به سابقه دوستی نیم قرنی با اخوان و جناب شیخ القرضاوی، بنظرم می رسد که شیخ در 80 سالگی، یعنی به علت کبرسن و عدم تعادل جسمانی، از لحاظ عصبی هم تعادلی ندارد و اگر داشت، در سخنرانی خود در مؤتمر «علماء الامه فی قضیة سوریا» که در ماه قبل در قاهره برگزار شد، ایرانیان را «المشرکون بالله» نمی نامید! «لیسوا فی الاسلام من شیء؟» گفتن این سخن از کسی که فتوای همکاری با تشیع و ضرورت تقریب بین مذاهب را چندی قبل صادر کرده بود، نشان دهنده عدم تعادل روحی است. البته ما از خداوند متعال برای شیخ و دوست سابق، شفای عاجل و حسن عاقبت خواستاریم!
به نظر شما سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در برابر تحولات مصر چگونه باید باشد؟ ما برای حرکت در جهت اسلام و هم در جهت منافع ملی باید از چه جریان هایی حمایت کنیم؟
متأسفانه دیپلماسی سیاست خارجی ایران در مورد مصر هیچ وقت متوازن و همگام با شرایط و حوادث روز نبوده است. در دوره آقای حسنی مبارک سعی بلیغ! بعمل آمد که روابط سیاسی برقرار شود... حتی بعضی ها می خواستند آقای مبارک را به ایران دعوت کنند. و بعضی از مسئولین بلندپایه ایران هم پشت سر همه به مصر سفر کرده و به دیدار آقای مبارک! رفتند، غافل از آنکه، آقای مبارک در شرف سقوط است. آقای احمدی نژاد در کنفرانس کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، خواستار آن شد که سفارت ایران را «شبانه» در قاهره باز کند، در حالیکه سفارت ما «روزانه» هم باز بود(!) و فقط شخصی به نام «سفیر» نداشتیم و البته از آن طرف، پاسخ منفی بود. تکرار این درخواست با زبان های مختلف، همواره با جواب منفی روبه رو شده است که اگر هم بگوئیم از روی حسن نیت بوده، بی تردید روش سیاسی مطلوبی نبوده بلکه موجب «تحقیر ملی» ـ در عرف دیپلماسی بین المللی، شده و متأسفانه پس از این مراحل، ناگهان آقای احمدی نژاد در دیدار با چند نفر از مصری ها که برای بیداری اسلامی به تهران آمده بودند، آرزو کرد که برود و در مصر «کارگری» کند! که البته اگر ایشان به عنوان یک شخص حقیقی می رفت به مصر و کارگری می کرد، اشکالی نداشت، اما به عنوان یک شخصیت حقوقی، حق بیان این نوع جملات را نداشت که موجب تحقیر ملت مسلمان ایران در سطح بین المللی شود و صد البته اگر پس از پایان عنوان دوران کنونی، باز حق انتخاب با ایشان خواهد بود حتی می توانند الگوی «سازندگی طلایی» را در مصر هم پیاده کنند تا مردم مصر هم بفهمند که چگونه می توان «انقلاب انسان کامل(!) را صادر» کرد!!..
در دوران پس از مبارک متأسفانه علیرغم تذکار مکرر ما در مطبوعات و محافل مربوطه، باز شتاب برای برقراری روابط ادامه یافت و به هنگام سفر چهار ساعته آقای محمد مرسی به اوج خود رسید؛ و دوستان مربوطه، ناگهان متوجه شدند که گویا که اینجانب نیم قرن است که با رهبری اخوان المسلمین مصر روابط اخوتی غیر سازمانی داشته ام و اصرار نمودند که به دیدار آقای مرسی بروم که البته بنده نپذیرفتم بویژه که سخنرانی وی در یک کنفرانس بین المللی در سطح مطلوب نبود و نشان از نپختگی سیاسی وی داشت!.
... ولی تلاش بی وقفه دوستان ناآشنا به مسائل بین المللی و یا حداقل مصر برای تحکیم روابط ادامه یافت و باز برخلاف توصیه اکید ما در جرائد و محافل مربوطه، در ضرورت عدم اعزام «توریست» به مصر، دوستان برای بازدید از مجسمه های فرعونی! مجوز سفر گردشگر ایرانی را دریافت کردند و متأسفانه بعضی از این گردشگران آنچنان در عدم مراعات شئون و ظواهر اسلامی، پیشتاز شدند که حتی داد سکولارهای مصری هم درآمد، ولی کو گوش شنوا؟
بهرحال در شرایط کنونی، با توجه به اینکه دخالت نظامیان و ارتش در برکناری آقای محمد مرسی یک کودتای آشکار، با پشتیبانی مادی و معنوی آمریکا و آل سعود بوده که باید به شدت تقبیح شود و علیرغم جفای اخوان و آقای محمد مرسی، در حق ایران و شیعیان، باید روابط حسنه با اخوان استمرار یابد و با دولت غیر قانونی کودتای ژنرال های آقای حسنی مبارک هم نباید روابط صمیمانه ای برقرار کرد که بی شک آنها هم پاسخ مثبتی نخواهند داد.. و لابد بخاطر داریم که همین آقای البرادعی، همان کسی است که سالیانی دراز در پرونده هسته ای ایران «اخلال» کرد تا جایزه نوبل نصیب وی شد و پس از سالیانی متمادی، ناگهان به مصر بازگشت تا رهبر انقلاب جوانان محسوب شود..
بطور خلاصه: اصل عزت، حکمت، مصلحت، باید کاملاً مراعات شود چون به نظر من شتاب زدگی در قبول کامل شرایط فعلی، باعث دوری جریان هایی که می توانند در سیاست کلّی مصر نقشی داشته باشند، خواهد شد.