ظاهراً جنابعالی در پژوهشی پیرامون مقوله اسلام ستیزی در غرب آن را به فعالیت ها و آثار مستشرقین ربط می دهید. به عنوان نخستین سؤال مایلیم مبانی این نگاه را برای ما تبیین بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع گفتوگوی ما در واقع بررسی مسئله اسلامستیزی در غرب است و با توجه به اینكه این عنوان خیلی عام و كلی است و باید تقسیمبندیهای لازم در مورد مسائل مربوط به آن به عمل آید، بنده در اینجا فقط به بخشی از آن كه استشراق و عملكرد مستشرقین و سپس ارباب كلیسا و مبشرین است فهرستوار اشاره میكنم و بیتردید بررسی موضوع نیازمند فرصت بیشتر و تشكیل یك سمینار و تألیف چندین جلد كتاب است.
با اینكه مسئله استشراق به عنوان یك پدیده سیاسی – علمی، با تاریخی نه چندان كوتاه، مطرح است، ولی شاید تاكنون تعریف جامع و مانعی از آن به عمل نیامده باشد. بعضیها استشراق را بررسی یك سلسله مفاهیم و مسائل متداخل میدانند كه در واقع نوعی «علم» است و موضوع آن تحقیق درباره «جوامع شرقی» از سوی دانشمندان غربی است. بعضیها آن را یك روش علمی برای شناخت نوع اندیشهها، ایدئولوژی، حتی نژادها و قومیتهای شرقی دانستهاند... و سرانجام گفتهاند كه استشراق یعنی «شرقشناسی» به مفهوم عام و مستشرقین هم افرادی هستند غربی كه درباره اندیشه و تمدن و تاریخ اسلامی و شرقی به تحقیق میپردازند.
ولی برخی دیگر پدیده استشراق را به گونه ای دیگر معنا كرده اند كه نگاه پژوهشگر را به این پدیده تغییر می دهد.
بله، به عنوان نمونه «ادوارد سعید» اندیشمند فلسطینیالاصل و امریكاییالمسكن! استشراق را نوعی «ابزار برای شناخت شرق توسط غرب، برای ادامه و استمرار سلطه استعمار و استكبار غربی» معرفی كرده است.
از این تعریف، میتوان چنین استنتاج كرد كه استشراق یا شرقشناسی، یعنی اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق و كشف نظرها و اندیشههای ملل و بررسی اسرار و شرایط اقتصادی - اجتماعی و منابع طبیعی و ثروتی آن، و آگاهی از فرهنگ و تمدن قدیم و وضع فعلی و كشف نقاط قوت و ضعف، در راستای آمادهسازی و مقدمهچینی برای استمرار سلطه استعمار غربی و حملات مذهبی تحت عنوان تبشیر مسیحیگری است... در واقع این نوع شرقشناسی كه همواره مورد اهتمام همه یا اكثریت قاطع مستشرقین پیشین بوده، زمینهساز اصلی برای سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی نیروهای غربی بر كشورهای شرقی – بهویژه اسلامی بوده است.
پس با این تعریف اخیر، استشراق هویت صرفاً پژوهشی خود را از دست می دهد!
بله، با توجه به این روش مستشرقین و هدف غیرمنطقی استشراق، نمیتوان آن را علمی از «علوم انسانی» شمرد چون فاقد شرایط اساسی برای تحقق یافتن «صفت علمی» بودن است. با بررسی چگونگی پیدایش و تحول و تكامل مراحل استشراق و در واقع با توجه به تعدد اهداف مستشرقین - و در هر مرحلهای - یا اقدام افرادی مختلف در این زمینه، نمیتوان آن را نوعی علم در راستای اهداف انسانی بشریت دانست.
در نگاه كلی مستشرقین به چه طیفها و اصنافی تقسیم میشوند و هریك چه هویتی دارند؟
ما اگر به تنوع افرادی كه در گذشته در زمینه «شرقشناسی» فعالیت داشتهاند توجه كنیم، خواهیم دید كه آنها در تخصصها و اهدافی كه در هر مرحلهای پیگیر آن بودهاند، گوناگون و متفاوت از یكدیگر بودهاند. یعنی از روزگاران پیشین افراد گردشگر یا سیاح، مبشرین مسیحی، رجال سیاسی سلطه استكباری، باستانشناسان، مورخین و نمایندگان شركتهای اقتصادی و سازمانهای نظامی و امنیتی و جاسوسی و بالاخره افراد شاغل به عنوان «دیپلمات»!
در مراحل مختلف، و هركدام برای اهداف خاص خود، پیگیر مسئله شرقشناسی بودهاند و روی همین اصل، بعضی از اسلامگرایان آگاه، همه مستشرقین را «جاسوس و مزدور» غرب معرفی كردهاند و معتقدند پژوهشهای آنها فقط جنبه استعماری داشته است... . از سوی دیگر، بعضی از روشنفكران جهان اسلام هم «خدمات» آنان را در پژوهشهای تاریخی و شناخت و شناسایی تمدن و فرهنگ شرق بهویژه جهان اسلام، ستودهاند.
گروه اول میگویند كه هدف نهایی مستشرقین از به اصطلاح پژوهشهای خود، جز ضربه زدن به اسلام و ایجاد شك و تردید در بین مسلمانان و جلوگیری از گرایش صاحبان عقاید و مذاهب دیگر – بهویژه مسیحیان – به اسلام، چیز دیگری نبوده است و در همین راستا میبینیم كه انگیزههای سیاسی، اقتصادی، مذهبی و بالاخره استعماری این مستشرقین كه در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند، ایجاد شبهه در اصالت نبوت پیامبر اسلام، متهم ساختن حضرت ایشان به خشونت و خونریزی است و سپس ایجاد تردید در آسمانی بودن قرآن مجید و اینكه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد(ص) و یارانش بوده و احكام آن اقتباسی از احكام یهودیگری و مسیحیگری است و حتی مدعی شدهاند كه داستانهای انبیا هم كه در قرآن آمده، در كتاب مقدس - تورات و انجیل – هم آمده است... و همچنین «سنت» نبوی و احكام فقهی هم باز مقتبس از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلی است و اصالت و استمراری برای همه زمانها و مكانها ندارد! احادیث منقول از حضرت محمد(ص) و یاران و اهل بیت او هم نوعی نیرنگ!
برای پوشش دادن به باندبازیهای سیاسی قبایل و سران اشراف عرب است... این نمونههایی از اتهامات مستشرقین است و علاوه بر اینها اتهامات بیشمار دیگری از این قماش نیز در اغلب كتابهای مستشرقین و مبشرین آمده است و متأسفانه یكی ازنمونههای آن سخنرانی شرم آور جناب «بندیكت شانزدهم» پاپ فعلی مسیحیان بود كه گویا رهبر تبشیر اخلاق! مسیحیگری است، اما در واقع سخنگوی امپریالیسم گردید و با نقل اهانتهای امپراتور بیزانس در قرون وسطی، دشمنی خود و سازمان واتیكان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه علیرغم اعتراض همه كشورهای اسلامی و مسلمانان سراسر جهان، حاضر به عذرخواهی از مسلمانان نگردید و حتی در دیدار با سفرای كشورهای اسلامی مقیم واتیكان هم فقط از لزوم «گفتوگو با مسلمانان» سخن به میان آورد و گویا افسانه معصومیت پاپ - برخلاف نصوص كتاب مقدس كه حتی برای انبیا هم خطا و اشتباه و انجام توبه نقل میكند- این اجازه را نداد كه وی از مسلمانان عذرخواهی كند... همان طور كه پاپ ژان پل دوم هم پس از عذرخواهی از یهودیان در مسئله اتهام قتل حضرت مسیح توسط آنها و تبرئه آنها از خون مسیح(ع)، علیرغم درخواست مسلمانان - از جمله اینجانب كه در آن زمان در واتیكان بودم - حاضر به عذرخواهی از مسلمانان در مورد قتلعامهای مسلمانان در جنگهای صلیبی كه به فتوای پاپها انجام شد، نگردید.
منتقدین شاخص مستشرقین در میان اندیشمندان اسلامی كدامند و در این نقدها چه اظهار كردهاند؟
به هر حال عدهای از اندیشمندان و علمای اسلامی از چگونگی روشهای تحقیق و پژوهش مستشرقین در مسائل اسلامی – به ویژه تاریخ اسلام – به شدت انتقاد كرده و آن را استمرار عداوت و بغض و دشمنی «احبار و رهبان» و صهیونیسم مسیحی، برای نابودی اسلام نامیدهاند. مثلاً محقق برجسته مصری، مرحوم دكتر «محمد البهی» همه پژوهشها و آثار استشراقی را نوعی «ردیه نویسی عملی بر اسلام و برای برگرداندن مسلمانان از دین خود» میداند و حتی انسیمكلوپدی اسلامی را كه مستشرقین آن را نوشتهاند و در اروپا، بارها چاپ شده است، «خطرناكترین اثر برای انحراف مسلمانان» مینامد و میگوید كه این موسوعه یا دائرهالمعارف، مرجع و مأخذ بسیاری از مسلمانان شده است كه متأسفانه همه تحریفها و اشكالاتی كه عمداً در مقالات آن هست، مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار میگیرد و البته میدانیم كه ارباب كلیسا و گروهی از مبشرین هم پس از آنكه از تبشیر مسلمانان و اثربخشی آن در جهان اسلام مأیوس شدند، با همكاری مستشرقین به مقاله نویسی در دائره المعارفها و نشر اكاذیب و تحریف حقایق و چاپ هزاران كتاب و رساله و جزوه، در ردّ اسلام، به اسلامستیزی پرداختهاند.
البته «استشراق» را در مورد «مستشرقین» هر كشور اروپایی و غربی و اهداف و انگیزههای آن یا توجه به اهداف سیاسی كشور خود، باید مورد ارزیابی و بررسی قرار داد ولی برای نمونه میتوان اشاره كرد كه جناب «لویی ماسینیون» همواره درخدمت استعمار فرانسه قرار داشته و مانند یك لژیون یا افسر اطلاعاتی فرانسه كار كرده است یا مستشرق امریكایی «برنارد لویس» برای مبارزه با اسلام خود را وقف اهداف صهیونیسم نمود و مدافع سرسخت ایجاد كشوری به نام اسراییل در سرزمین فلسطینیها بود.
از منظر جنابعالی مراحل استشراق كدامند و هر یك چه ماهیتی دارند؟
به هرحال بعضی از پژوهشگران برای استشراق چهار مرحله ترسیم كردهاند:
۱. مرحله استشراق مذهبی و رابطه آن با تبشیر
۲. مرحله نظامی و آثار جنگهای صلیبی بر استشراق
۳. مرحله سیاسی – استعماری برای استشراق
۴. مرحله چهارم، پدیده استشراق علمی و آكادمیك!
مرحله اول پس از كشف ثروت عظیم علمی مسلمانان در قرن ۱۲ میلادی، در «اندلس» از سوی اروپاییان آغاز شد كه همین آگاهی، باعث یورش مستشرقین به اندلس به ویژه «قرطبه» و «اشبیلیه» گردید كه به سرعت فرضیهها و افكار و آثار علمی را از مسلمانان دریافتند و حتی به ترجمه قرآن به زبانهای اروپایی پرداختند و سپس به بررسی احوال و اوضاع كشورهای اسلامی و مسلمانان اقدام نمودند و همین شناخت، انگیزهای شد كه مبشران هم مستقیماً به میدان آیند و با همكاری مستشرقین به فتنه انگیزی در بین مسلمانان بپردازند و در واقع آنها برای انتقامگیری از فتوحات مسلمانان، با هرگونه وسیلهای حتی غیرانسانی و ضداخلاقی، به اسلامستیزی پرداختند و همین امر مقدمه آغاز «جنگهای صلیبی» بود.
مرحله دوم كه استشراق نظامی بود، با جنگهای صلیبی شروع میشود كه در این مرحله تبشیر نیز نقش اساسی داشت و چون سرانجام از راه استمرار جنگ نتیجهای را پیشبینی نمیكردند به دستور پاپ انوست چهارم در ۱۲۴۸ م كرسی «بررسیهای عربی – اسلامی» در دانشگاه «پاریس» تأسیس شد و سپس مجلس عالی مبشرین در ۱۲۵۰ م «مدرسه عالی آموزش زبان عربی و اسلامشناسی» را پی نهاد كه گروهی از مستشرقین و مبشرین را برای مأموریتهای ویژه آموزش داد و تربیت كرد.
در این دوران ضمن از بین بردن و آتش زدن كتابهای خطی و آثار اسلامی در اسپانیا، به جمع آوری بعضی از آثار علمی - اسلامی نیز اقدام نمودند تا از آنها استفاده كنند، ولی همچنان در سركوب مسلمانان، به هر نحوی كه مقدور بود كوشا بودند و در واقع در این مرحله همكاری همه جانبه نیروهای نظامی با گروههای تبشیری نقش ویژهای در سلطه تدریجی استعمار غربی بر بلاد اسلامی در آفریقا و گسترش اسلامستیزی در دنیا داشت.
در مرحله سوم و پس از قتلعامهای مسلمانان در «اندلس» و «جنگهای صلیبی»، استشراق سیاسی آغاز میشود... در این دوران مستشرقین و مبشرین منابع اصیل و معتبری دراختیار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پیشبرد هدفهای علمی خود به تأسیس جمعیتها و سازمانهای وسیع سیاسی و جاسوسی در اروپا اقدام كردند كه نتیجه این مرحله، نفوذ تدریجی سیاسی - نظامی در بلاد آفریقا و آسیا بود.
متأسفانه پدران روحانی! و سازمانهای كلیسایی، در این مرحله نیز دربست در اختیار حاكمیتهای غربی بودند و تا توان داشتند به اسلامستیزی همه جانبه دامن زدند. «لورانس براون» مبشر معروف در یك سخنرانی هدف نهایی تبشیر را برای اروپاییان چنین تشریح میكند: «اگر مسلمانان بتوانند در یك امپراتوری عربی - اسلامی متحد شوند، لعنتی! برای دنیا و خطری برای همه ما خواهند بود، اما اگر ما آنها را متفرق سازیم، در آن صورت دیگر تأثیر و ارزشی نخواهند داشت».
از اینجا میتوان علت پیدایش دولتهای كوچك اسلامی و شرقی مستعمره شده اروپاییها: فرانسه، ایتالیا، انگلیس، پرتغال، آلمان و دیگران را به دست آورد. در این دوره باز تبشیر در خدمت استعمار است و به قول «جواهر لعل نهرو» - شخصیت فقید هندی - در كتاب «تاریخ جهان» نخست پدران روحانی با كتاب مقدس وارد شدند و سپس نیروهای نظامی غربی سرازیر گشتند.
در مرحله چهارم كه با عنوان «استشراق علمی» یا «اسلامپژوهی» شروع میشود، باز نمیتوان گفت كه همه مستشرقین در پژوهشهای خود هدف تحقیق علمی - تاریخی داشتهاند، ولی میتوان پذیرفت كه بعضی از آنها در بیان حقیقت صادق بودهاند و اگر دچار اشتباهاتی شدهاند، در واقع ناشی از جهل و عدم شناخت كامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملتهای شرقی و اسلامی بوده است. پس كلاً میتوان گفت كه از یك قرن پیش، استشراق علمی در همه كشورهای غربی از جمله: فرانسه، ایتالیا، انگلستان، آلمان، اتریش، اسپانیا، هلند، روسیه و امریكا آغاز شد و در این مرحله مستشرقین علاوه بر بررسی اوضاع گونه گون بلاد شرقی، به تحقیق و بررسی كتابهای خطی جمع آوری شده از جهان اسلام و شرق نیز پرداختند... و بعضی از آن كتابها را با تحقیق ستودنی منتشر ساختند و بقیه را هم نوعاً فهرست نویسی كرده و به كتابخانههای اروپایی سپردند... و بیشك به نوبه خود در معرفی اسلام و شرق گامهای مثبتی برداشتند.
قاعدتاً جنابعالی در كل نسبت به پدیده استشراق نگرشی منفی دارید، با این حال قابل انكار نیست كه در مواردی مستشرقین موجه یا نسبتاً موجهی هم ظهور كردهاند و شخص شما نیز شاهد فعالیتهای ایشان بودهاید.
همانطور كه اشاره شد گروهی از اینها در جمعآوری و نگهداری مخطوطات و آثار تمدن اسلامی و سپس تحقیق و بررسی و نشر آنها كمال دقت و همت را به كار بردهاند و حتی در مورد قرآن مجید هم نخستین فهرست الفاظ قرآن یا به اصطلاح ما «معجم المفهرس» برای قرآن و حتی سنت نبوی را، بعضی از اینها مانند «ژول لابوم فرانسوی» انجام دادهاند و بعداً - یعنی در قرن ما – عدهای از علمای اسلامی – عمدتاً مصری - به تكمیل این امر همت گماشتهاند.
البته این بحث را مرحوم «مالكبن نبی» اندیشمند فقید الجزایری، در «انتاج المستشرقین و اثره فی الفكر الاسلامی الحدیث» و دكتر «میشل جحا» در «الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروپا» و دیگران، بهطور مشروح مورد بحث قرار دادهاند.
البته فراموش نمیكنیم كه مستشرقی به نام «هانری كربن» هم صادقانه به شناخت اسلام و تشیع پرداخت و در این راستا به كوششهای بینظیری دست زد و بارها و بارها در ایران به محضر اساتیدی چون علامه طباطبایی و استاد مطهری و استاد سیدجلال آشتیانی رسید و دهها كتاب فلسفی - عرفانی شیعه را به فرانسه ترجمه نمود و چاپ كرد و به قول مرحوم استاد علامه طباطبایی، «سرانجام هم مثل یك شیعه راستین از دنیا رفت...» یا مستشرق دیگر امریكایی به نام «ریچارد میشل» برای تحقیق درباره حركت «اخوان المسلمین» به مصر آمد و پنج سال تمام در این زمینه و از نزدیك و درون، تحقیق كرد و محصول پژوهش خود را تحت عنوان «الاخوان المسلمون» منتشر ساخت كه واقعاً محققانه و كاملاً منصفانه است و خوشبختانه این كتاب را من چند سال پیش ترجمه كردم كه اخیراً پس از بازبینی و ویرایش، در دو جلد و ۸۰۰ صفحه توسط مركز اسناد و دیپلماسی وزارت امور خارجه چاپ شده است ویا خانم «آنا ماریاشمیل» آلمانی كه دهها كتاب و مقاله درباره پیامبر اكرم و اسلام نوشت ومنتشر ساخت ودر واقع عاشق پیامبر اكرم (ص) و عرفان اسلامی بود... به هرحال میتوان پس از اشاره فهرستگونه به مراحل چهارگانه استشراق كه در همه مراحل هم با اسلامستیزی و مسلمان كشی همراه بوده است، به این نكته هم باید اشاره كرد كه اسلامستیزی غرب در مرحله چهارم نیز بهرغم عنوان استشراق علمی، با شدت بیشتر و شكلی دیگر، همچنان ادامه یافت و دارد...
قبل از پرداختن به توطئه اخیرصهیونیستی- امریكایی تولید فیلم علیه پیامبراسلام، مناسب است به حلقههای قبلی این توطئه هم اشاره داشته باشید.
آخرین نمونههای آن را در فشار بر مسلمانان در همه كشورهای اروپایی و منع آنها حتی از پوشش اسلامی یا تضییع حقوق قانونی و انسانی آنها میتوان دید كه بیتردید همه دوستان از كم و كیف آن آگاه هستند و مهمتر از همه مسئله جنگ مقدس صلیبی «جورج بوش» یا رهبری صهیونیسم مسیحی بود كه در دوره ریاست جمهوری خود آن را مطرح ساخت و بعضیها سادهلوحانه گفتند كه اشتباه لفظی بوده است و بعد هم با انگ مذهبی و سخنرانی «پاپ بندیكت» هجمه استمرار یافت و عجیب آنكه به خاطر همین سخنرانی جناب پاپ «مدال افتخار» هم از دانشگاه آلمان دریافت كرد! همان طور كه همه نویسندگان ضد اسلام، از جمله سلمان رشدی، جوایز و مدالهای افتخار از محافل به اصطلاح علمی ـ فرهنگی دریافت كردند. بیتردید قتل عامهای مسلمانان سومالی، سودان، افغانستان، عراق، لبنان، فلسطین و... هم از همین طرح اسلامستیزی غرب سرچشمه میگیرد.
برای جبران این مشكل چه پیشنهادی دارید؟
بنده پیشنهاد میكنم كه «علمای حوزه علمیه قم» حتماً دو موضوع را مستقلاً مورد تحقیق و بررسی كامل قرار دهند؛ یكی «استشراق و مستشرقین» و دیگری «تبشیر مسیحیگری» بهویژه در ایران و از زمان قاجار تا كنون... ولابد میدانید كه فعالیت علنی آنها حتی در خیابانهای تهران، یا پخش مجانی جزوهها و رسالهها و انجیل، هم اكنون هم ادامه دارد. البته دانشمندان عرب زبان كتابهای زیادی در این زمینهها نوشتهاند، ولی متأسفانه به زبان فارسی من كتاب مستقل و محققانه یا اثر ماندگاری ندیدهام. برای نمونه در مورد آثار منتشر شده به زبان عربی، میتوان به كتابهای زیر اشاره كرد:
- الظاهره الاستشراقیه و اثرها علی الدراسات الاسلامیه: دكتر سالم الحاج، چاپ «جزیره مالت» ۱۹۹۱ م.
- موسوعه المستشرقین: عبدالرحمن بدوی، بیروت ۱۹۸۴ م
- الاستشراق: ادوارد سعید بیروت ۱۹۸۴ م
- المستشرقون نجیب العقیقی: در ۳ جلد، دارالمعارف مصر ۱۹۶۴ م
- مكافحه - الاستعمار ضدالاسلام: شیخ محمد محمود الصواف، بغداد ۱۹۶۰ م - مناهج المستشرقین: نقره التهامی - یك جلد از این مجموعه درباره «القرآن و المستشرقون» است.
- المستشرقون و ترجمه القرآن: محمد صالح البنداق ۱۹۸۰ م
- الاستشراق و التبشیر: ساسی سالم الحاج، دانشگاه فاتح، لیبی ۱۹۸۵ م
- التبشیر و الاستعمار، مصطفی خالد و عمر فروخ، بیروت ۱۹۵۷ م
انگیزه اصلی از تهیه فیلم اهانتبار اخیر درباره پیامبر اعظم توسط یك مسیحی با سرمایه چند میلیونر صهیونیست چیست؟
قرآن مجید در این زمینه پاسخ روشنی دارد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیهُود... »َ یهود دشمنان سرسخت مردم با ایمان هستند. آنها علاوه بر جنایات ضد بشری كه در قرن گذشته مرتكب شدهاند، در عصر ما هم با همكاری صلیبیها به این دشمنی در همه زمینهها ادامه میدهند. ترور دانشمندان برجسته كشورهای اسلامی مصر، ایران، عراق و... نمونهای از این عداوت صلیبی ـ صهیونی است. جنگهای مختلف در بلاد اسلامی با همكاری این دو دشمن ضد بشر، بخش دیگری از اسلامستیزی غرب است. آنها در نهایت چون به هدف اصلی خود كه سركوب كامل مسلمانان است، نمیرسند، به حربه جدید «قداستزدایی» و متهم ساختن پیامبر اعظم«ص»و دیگر پیشوایان دینی و مقدسات مذاهب اسلامی روی آوردهاند و در واقع میكوشند نسل جوان مسلمان را در بلاد اسلامی از «اصل اسلام» دور كنند تا بلكه بتوانند به نتیجه مطلوب برسند.
برای مقابله با این پدیده زشت چه باید كرد؟
من اعتقاد دارم كه دشمنان صلیب ـ صهیونی به توطئههای خود ادامه خواهند داد و باز قرآن هدف نهایی آنها را به ما میگوید: «وَ لَنْ تَرْضی عَنْكَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ: یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، مگر اینكه پیروی از آنها را بپذیری»، پس باید در مقابل این دشمن به هر وسیله ممكن ایستاد و مبارزه كرد.
در شرایط كنونی و با توجه به سكوت مطلق محافل مذهبی غیر مسلمان در قبال این هجمه و این فیلم شرمآور بر ضد پیامبر اعظم (ص)، علمای مسلمین و كشورهای اسلامی باید به طور مستقل اقدام كنند.
وقتی ما میبینیم جناب پاپ كاتولیك كه به منطقه میآید، حتی حاضر نیست یك كلمه راجع به این موضوع سخن بگوید كه نشاندهنده رضایت باطنی او و ماهیت واقعی ارباب كلیساستـ باید خود علمای اسلام اقدام كنند... در جریان آتش زدن قرآن مجید، توسط كشیش امریكایی مگر دولت امریكا با ارباب كلیسا چه اقدامی كردند؟ همان وقت هم مسئولان دولت امریكا با بیشرمی سخن از آزادی بیان! كردند و تحت همین عنوان به هجمه فرهنگی خود ادامه میدهند...
چه نوع اقدامی منظورتان است؟
در شریعت پاپها، كیفر و مجازات اهانت به حضرت مسیح(ع) اعدام و سوزاندن است! در شریعت یهود! (؟!) قتلعام یهود توسط فاشیستهای مسیحی غربی، مستوجب «زندان» و محرومیت از «آزادی بیان» است... ما اكنون باید بهطور مستقل و رسمی و قانونی وارد میدان شویم و طرح و لایحه و قانونی با نظرخواهی از همه علمای بلاد اسلامی، كیفر و مجازات اهانتكنندگان به پیامبر اعظم اسلام(ص) و انبیای دیگر و پیشوایان مذهبی و مقدسات مسلمانان را تنظیم كنیم و به تصویب همه علمای مذاهب اسلامی و سپس مجامع بینالمللی برسانیم تا همهروزه شاهد تكرار این نوع اقدامات نباشیم و پس از انجام اهانتها مجبور به «دفاع» بشویم.
یك قانون رسمی و بینالمللی اسلامی میتواند غرب مسیحی و دشمن صهیونی را در هر شكل و لباس كه باشند، پاسخگو باشد.
كدام نهادی باید به این امر اقدام كند؟
با تردید در مرحله نخست مراجع عظام و علمای بلاد و سپس شخصیتهای حقوقیـقانونی، با همكاری مسئولان رسمی، باید در طلیعه این قیام و اقوام جهانی حضور داشته باشند... حتی اگر مجامع بینالمللی تحت اختیار استكبار جهانی، حاضر به قبول آن قانون نباشند، حداقل در ۵۲ كشور اسلامی میتوان با استناد به آن قانون مجرمان و تبهكاران را تحت پیگرد و كیفر قرار داد و من فكر میكنم دبیرخانه جنبش عدمتعهد هم كه مركزیت آن در تهران خواهد بود، بتواند همراهی و همكاری آن كشورها را هم در تصویب این قانون جلب كند. به هر صورت باید به این نوع اقدامات شرمآور و با این غربستیزی گسترده امپریالیسم و مزدوران آن در سطح جهانی، برای همیشه پایان داده شود... بیشك كشورهای اسلامی میتوانند در این مسیر صحیح و منطقی گام بردارند و چون «مدعیان مسلمانی»! و رجال و حكام بلاد به اصطلاح اسلامی، هرگز واكنشهای مناسب در این قبیل حوادث بهویژه آخرین مسئله اهانت به پیامبر اعظم (ص) از خود نشان ندادهاند و فقط ملتها هستند كه برای اعتراض به پا خاستهاند و دهها شهید تاكنون تقدیم ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) كردهاند، ایران اسلامی باید در یك حركت اسلامی در تهیه و تنظیم و تصویب یك قانون لازمالاجرا برای جلوگیری از این حوادث پیشگام و پرچمدار و پیشتاز باشد كه بیشك موفق هم خواهد بود.
إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ ینصُرْكُمْ وَ یثَبّتْ أَقْدَامَكُمْ.