اشاره: حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی از علما و فضلای معاصر است که ضمن تحقیقات و تألیفات متعدد علمی از سابقه مبارزات انقلابی در سال های پیش از انقلاب و ارتباط با جنبش های اسلامی معاصر برخوردار است. وی که برای مدتی ریاست نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قاهره را عهده دار بود در این گفت و گو به بررسی تاریخ و عملکرد اخوان المسلمین پرداخته است. (مجله «مثلث» شماره 72 ، مورخ 28/1/90) - علیرضا شاکر
طی دهه های گذشته فعالیت های اخوان المسلمین بیشتر بر محور انقلابی گری بود و از آنجا این نهضت هیچ گاه فرصت عرض اندام در فضایی دموکراتیک را نداشته درباره توانایی های دموکراتیک آن پرسش هایی مطرح است. به نظر شما اخوان المسلمین مصر توانایی رقابت های انتخاباتی را دارد؟
فعالیت های اخوان المسلمین از آغاز بر مدار و محور رادیکالیسم و «انقلابی گری» نبود و تنها در مورد جنگ با اشغالگران صهیونیست در سال 1948 بود که هزاران میلیشیای مسلح اخوان مصر و سوریه و اردن، راهی جبهه های نبرد شدند. بدین ترتیب اخوان هیچ وقت در عملیات مسلحانه در داخل کشورهای خود شرکت نکرده اند. البته سازمان نظامی اخوان ـ النظام الخاص ـ در خلع شاه فارق از سلطنت و موفقیت کودتای «افسران آزاد» نقش مؤثری داشت ولی در موارد دیگر آنان وارد فاز نظامی در داخل سرزمین خود نشده اند. البته در مسأله دفاع از افغانستان نیز باز می بینیم کادرهای اخوان یا احزاب اخوانی افغانستان مانند جمعیت اسلامی برادرمان برهان الدین ربانی و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار ـ حضور فعال و ایثارگرانه ای در نبرد با نیروهای اشغالگر شوروی داشته اند.
در مورد اخوان المسلمین سوریه باید گفت که در زمان حکومت حافظ اسد اقدام مسلحانه جوانان وابسته به اخوان المسلمین با تصرف دانشکده افسری در شهر «حماه» و اعدام گروهی از «علویان» عضو حزب انجام گرفت. رژیم بعثی سوریه با فرماندهی رفعت الاسد، برادر حافظ اسد به مقابله با اخوانی ها، اعم از زن و مرد، پیر و جوان، در شهر «حماه» و جاهای دیگر پرداخت و به شدت آنان را سرکوب کرد و البته این اقدام اخوان سوریه مورد تأیید مکتب ارشاد اخوان مصر نبود و اخوان سوری هم مدعی شدند که در امور داخلی نیازی به موافقت حزب مادر ـ در مصر ـ ندارند! و اینکه اخوان هیچ گاه فرصت عرض اندام در فضایی دموکراتیک را نداشته است به این دلیل بوده که در هیچ یک از کشورهای عربی از مصر تا سوریه و مغرب و تونس و عراق و سپس در الجزایر و غیره، فضای دموکراتیکی وجود نداشته که اخوان بتوانند در سایه آن «عرض اندام» بکنند!
ژنرال ها یا سرهنگ های ظالم حاکم بر این بلاد از سرهنگ ناصر تا حبیب بورقیبه و ژنرال بن علی و ژنرال صدام(!) و ژنرال های فرانکوفیل الجزایر و غیره، هیچ وقت در کشورهایی که در آنها حکومت می کردند، اجازه پیدایش فضای دموکراتیک را ندادند تا اخوان با فعالیت سیاسی بتواند به صحنه بیاید...
قیام های اخیر مردم این کشورها با اینکه محصول نیم قرن دیکتاتوری و سلب آزادی و سرکوب و اختناق و زندان و اعدام و تبعید در این بلاد است، ولی ریشه آن به «بیداری اسلامی» و رهبری معنوی حرکت های اسلامی این بلاد برمی گردد.
برخی از تحلیلگران بر این باورند که اخوان المسلمین برای پیروزی در رقابت های انتخاباتی نیازمند بازسازی تشکیلات است. از این رو پیش بینی شده است که اخوان المسلمین حزبی جدید تأسیس کند. شما این گزینه را چقدر محتمل می دانید؟
بی تردید جمعیت اخوان المسلمین در مصر با انضباط ترین و نیرومندترین سازمان سیاسی موجود در مصر است و برای شرکت در انتخابات آینده نیازی به بازسازی تشکیلات خود ندارد. اما اینکه گاهی شنیده می شود اخوان المسلمین می خواهد یک حزب سیاسی تشکیل دهد، برای آن است که در اساسنامه نخستین جمعیت، هدف آن امور تبلیغی، فرهنگی و خیریه ذکر شده است و همین امر باعث شده که شاه فاروق و سپس حکومت سرهنگ ها اجازه فعالیت سیاسی به این گروه ندهند... تا آنجا که در بعضی از انتخابات های گذشته مصر که احزاب ظاهرا اجازه فعالیت و معرفی کاندیدا پیدا کردند، اخوان نتوانست به عنوان یک جمعیت سیاسی افراد مورد نظر خود را معرفی کند، بلکه افراد وابسته به اخوان به عنوان افراد مستقل کاندیداتوری خود را اعلام نمودند و اخوان به طور جداگانه آنها را تأیید کردند.
در دوره پیشین و قبل از انتخابات مضحک اخیر که کاندیداهای «حزب دموکراتیک ملی حاکم» مانند خود حسنی مبارک با 99 درصد آرا از صندوق های رأی بیرون آمدند(!) و احزاب دیگر از جمله اخوان، شرکت در دور دوم آن را تحریم نمودند، همین اخوان المسلمین یکصد و پنجاه نفر را مورد تأیید قرار دادند، ولی از این تعداد هفتاد نفر توسط عمر سلیمان ـ رئیس سازمان امنیت ـ حبیب العادلی وزیر کشور دستگیر و زندانی شدند و هشتاد نفر دیگر همگی بر رقیبان خود از احزاب سیاسی دیگر پیروز شدند و جالب آنکه مجموعه احزاب مخالف نظام ـ اپوزیسیون ـ شامل احزاب: الوفد، التجمع الیساری، الاحرار، الناصری و... فقط توانستند پانزده نفر را به مجلس بفرستند و حزب ناصری ـ هواداران سرهنگ ناصر ـ فقط توانست یک نفر را راهی مجلس شورا کند این البته نشان دهنده موقعیت اجتماعی این حزب قومی گرای سکولار در مصر مسلمان است و البته در تظاهرات میلیونی اخیر مردم مصر هم در سراسر کشور از حزب ناصری یا عکس و شمایل(!) عبدالناصر خبری نبود. به هر حال اگر در مصر آینده یک انتخابات آزاد طبق قانون تعدیل شده کنونی برگزار شود، بی تردید اخوان المسلمین برنده نخستین آن خواهند بود. ولی این را هم به یاد داشته باشیم که جمعیت اخوان المسلمین به علت شرایط خاص موجود در جامعه مصری قصد ندارد همه کرسی های پارلمان را در اختیار بگیرد و معتقد است که برای اصلاح امور و تشکیل دولت «وحدت ملی» شرکت و حضور اعضا و افراد وابسته به احزاب سیاسی دیگر در پارلمان و دولت نیز ضروری است.
بعد از سرنگونی صدام و بازگشت حزب الدعوه به این کشور اختلافاتی در بین اعضای رهبری این تشکیلات رخ داد و برای مثال ابراهیم جعفری از حزب الدعوه جدا شد. با توجه به شناختی که از اعضای رهبری اخوان المسلمین دارید احتمال انشعاب در این تشکیلات را چقدر قوی می دانید؟
حزب الدعوه اسلامی عراق توسط شخصیت های برجسته ای از علمای نجف اشرف از جمله شهید آیت الله سید محمد باقر صدر، شهید سید مهدی حکیم و آیت الله سید مرتضی عسگری و امثالهم با موافقت و تأیید مرجعیت وقت ـ آیت الله سید محسن حکیم ـ تأسیس شد و به سرعت در سراسر عراق و بعضی از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و لبنان و سوریه، نفوذ و گسترش یافت. ولی با کشف سازمان و زندانی شدن یا اعدام عده ای از اعضای برجسته و سپس سرکوب کامل آن توسط حزب بعث صدام و فراری شدن بخش باقیمانده از کادرهای اصلی به طور طبیعی آن انسجام و التزام نخستین متزلزل شد و پس از شهادت آیت الله صدر هم مسأله رهبری واحد مورد اختلاف واقع شد و به تدریج، از همان زمان انشعاب های کوچکی در حزب به وجود آمد و دور جدید در ایران یا بلاد خلیج فارس و اروپا به فعالیت پرداختند و پس از حوادث اخیر عراق و اشغال آن توسط نیروهای امپریالیستی غرب و تضاد آرا در چگونگی برخورد با مسأله موجب شکاف بیشتر شد.
من از برادرمان آقای ابراهیم جعفری که سابقه دوستی دیرینه با ایشان دارم در سفری که به ایران آمده بود، به طور کتبی سوال کردم که چگونه می توان در سایه اشغال به استقلال رسید و موضع رسمی حزب الدعوه در این زمینه چیست؟ و ایشان وعدۀ پاسخ دادند که تا امروز موفق به دریافت آن نشده ام!
شخصیت های برجسته دیگری که سابقه مبارزاتی طولانی در کنار حزب الدعوه داشتند با دیدگاه های متفاوتی که به طور طبیعی پیش آمد، از سازمان اصلی جدا شدند و هر کدام برای اهداف خود به طور رسمی گروه جدیدی با پیشوند یا پسوند «الدعوه»! به وجود آوردند و متأسفانه با این انشعاب ها، وحدت و انسجام حزب از بین رفت.
به هر حال این اختلاف نظرها در رهبری حزب الدعوه، در واقع فقط مربوط به دوران پس از سقوط صدام و مراجعت برادران به عراق نیست، بلکه سابقه ای طولانی دارد که متأسفانه با برگشت به میهن و سقوط طاغوت بیشتر بروز نمود. ولی ما امیدواریم که همه شان در پیگیری اهداف نخستین شهید صدر و دیگر مؤسسان حزب توفیق یابند.
یک نکته اساسی که در مورد کلیت حزب الدعوه و علل پیدایش و تشدید اختلافات و انشعابات ناگفته مانده است، دوری جناح جوان و روشنفکران از مرکزیت روحانیون وابسته به حزب الدعوه بود. اگر کسی در این زمینه تحلیل دقیقی داشته باشد، عامل اصلی این انشقاق ها و انشعاب ها را در جدایی آنان از رهبری روحانیت خواهند یافت. یعنی پس از شهادت آیت الله صدر و اشتغال آیت الله علامه سید مرتضی عسگری به امور فرهنگی و هجرت علامه آیت الله سید محمد حسین فضل الله به لبنان و هجرت آیت الله سید کاظم حائری و آیت الله شیخ محمد مهدی آصفی و آیت الله ناصری به ایران و دور شدن اجباری آنان از حزب، برادران جوان و روشنفکر حزب که خود را صاحب رأی و نظر تصور کرده بودند به اداره امور حزب، بدون رهبری روحانیون فرهیخته و برجسته پرداختند و نتیجه نهایی، انشعاب ها و انشقاق ها بود که بررسی و ارزیابی کامل علل و عوامل آن نیازمند فرصت و گفت و گوی دیگری است.
البته این مقدمه ای بود بر اینکه آیا این نگرانی در مورد جمعیت اخوان المسلمین هم وجود دارد یا نه؟ در این زمینه باید گفت که جمعیت اخوان المسلمین شاید یکی از نادرترین احزاب یا سازمان های سیاسی در تاریخ معاصر است که هیچ وقت در طول این هشتاد و اندی سال که از تأسیس آن می گذرد، دچار انشعاب به مفهوم مشهور آن نشده است.
در نخستین سال های تأسیس ـ پس از 1928 م ـ و نفوذ شگفت آور و گسترش تشکیلات آن در سراسر مصر ـ و بعد سرزمین های عربی دیگر ـ واحد ویژه ای تحت عنوان «النظام الخاص» که بعضی ها نام آن را سازمان سری گذاشته اند به وجود آمد که برنامه آن آموزش های ویژه عقیدتی، سیاسی و نظامی برای افراد خاصی بود که پس از طی مراحل آموزش گوناگون، انتخاب می شدند و هدف واقعی آن تربیت کادرهای ویژه برای مبارزات مسلحانه با دشمن صهیونیستی بود. این واحد خاص، نخست زیر نظر مستقیم «مرشد عام» شیخ حسن البنا اداره می شد که بعدها به علت کثرت کار، اداره آن به یکی از اعضای مرکزی جمعیت به نام «عبدالکریم عابدین» واگذار شد که متأسفانه او به اقدامات خودسرانه علیه مخالفین خود دست زد و به علت شکایت بعضی از اعضای جمعیت، شهید حسن البنا او را از کار برکنار و از حزب اخراج نمود. بعد از او «احمد السکری» از کادرهای اصلی سازمان به جای او نشست و چون به قدرت نمایی پرداخت و این برخلاف مصوبات «مکتب ارشاد» و اصول اساسی و ارزشی سازمان بود، اخراج شد و سپس «ابراهیم حسن» مسئولیت «النظام الخاص» را به عهده گرفت که او نیز کنار گذاشته شد. این چند نفر در زمان خود شهید حسن البنا دور هم جمع شدند و خواستند تشکیلات جدیدی به وجود آورند که موفق نشدند و این در کل به مفهوم انشعاب به معنی مصطلح آن نبود. در دوره پس از شهادت حسن البنا و پس از انتخاب شیخ حسن الهضیبی به رهبری جمعیت باز افراد و شخصیت های دیگری به دلایل گوناگونی، از جمعیت جدا یا کنار گذاشته شدند.. از جمله آنها «شیخ حسن الباقوری» بود که عضو مکتب ارشاد و شخصیت برجسته سازمان به حساب می آمد که به علت پذیرفتن پست وزارت اوقاف از طرف عبدالناصر ـ بدون موافقت حزب ـ کنار گذاشته شد یا مرحوم «شیخ محمد الغزالی» که خود استعفا داد و آخرین نمونه این جدا شدگان هم «ایمن الظواهری» بود که خواستار مبارزه مسلحانه علیه دولت بود و چون این امر مخالف خط مشی کلی جمعیت بود، با آن موافقت به عمل نیامد و او نیز کنار رفت.
این قبیل جدایی ها و کناره گیری ها در طول تاریخ جمعیت هر چندی یک بار اتفاق افتاده است که در یک سازمان با دو میلیون عضو امری طبیعی است. ولی هرگز انشعابی در شاکله اصلی سازمان رخ نداده و به وجود نیامده است و روی همین اصل، ناظران سیاسی داخلی و خارجی، همواره جمعیت اخوان المسلمین را یکی از نادر تشکیلاتی می دانند که با سازماندهی منسجم و استوار، دچار تفرقه و انشعاب نشده و به رغم منحل اعلام شدن توسط فاروق و سپس سرهنگ ناصر، هرگز «منحل» نشده است.
عامل اصلی این انسجام چگونگی شرط عضویت در حزب است که فرد، پس از طی آموزش هایی، در مرحله عضویت، باید با سوگند به «قرآن» در راستای «وفاداری» به «اصول اساسی مکتب» مراسم شرعی «بیعت» را انجام دهد و این بیعت آگاهانه، الزام آور از دیدگاه مذهبی از هرگونه تخلف یا جدا شدن و انشعاب در حزب جلوگیری به عمل می آورد.
در دوره ای که جوانان در میدان التحریر تجمع داشتند اخوان المسلمین با دولت مبارک وارد مذاکره شد، از طرف دیگر آمریکا و غرب علیه این تشکیلات سم پاشی های زیادی به راه انداختند. در مجموع این اقدامات چقدر ممکن است به کاهش محبوبیت اخوان المسلمین در انتخابات آتی مواجه شود؟
شرکت یکی از اعضای اخوان المسلمین در مذاکره با دولت منصوب حسنی مبارک برای پایان دادن به بحران(!) همراه بعضی از نمایندگان جوانان میدان التحریر برای تفهیم خواست های مردم و احزاب به دولت حسنی مبارک بود و مذاکره برای تقویت و بقای نظام حاکم و یافتن راه برای استمرار حکومت حزب دموکراتیک(!) حسنی مبارک نبود و پس از نخستین جلسه هم اخوان دیگر در آن گفت و گوها شرکت نکرد و هدف خود از حضور نخستین را هم رسما اعلام نمود و البته از نظر من همین بار اول هم لزومی نداشت و یک اشتباه بود، به ویژه که احزاب دیگر، نماینده نفرستادند و خود جوانان هم افرادی را برای بیان مطالب خود به آن جلسه فرستاده بودند و نیازی به حضور نماینده اخوان نبود!
البته این امر، با توجه به اعتماد مردم به اخوان و بافت سیاسی مصر، موجب کاهش محبوبیت و موقعیت اخوان المسلمین نخواهد شد و ما در مسأله همه پرسی برای تصویب قانون اساسی تعدیل شده پس از سقوط حسنی مبارک شاهد بودیم که همه احزاب اپوزیسیون، چپ و راست(!) آن را تحریم کردند و فقط اخوان و حزب حاکم لزوم شرکت در آن را اعلام نمودند ولی اکثریت عظیمی از مردم در همه پرسی حضور یافتند و هفتاد و هفت درصدشان هم نظر موافق به آن تعدیلات دادند.
به هر حال اگر انتخابات آزاد برگزار شود و سر نیزه ژنرال های حاکم بر سر صندوق ها نباشد، بی تردید برنده اصلی انتخابات اخوان خواهد بود.
اخوان بارها اعلام کرده اند که در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا نخواهند داشت. به نظر می رسد نداشتن رهبری کاریزما مهمترین دلیل این تصمیم باشد. چرا اخوان با وجود سابقه ای طولانی فاقد رهبری کاریزماست؟
اخوان المسلمین از آغاز پیدایش و تاکنون همواره اعلام داشته اند که ما به دنبال در دست گرفتن قدرت و هژمونی و یافتن سلطه بر امور نیستیم. هر حکومتی که به اجرای احکام شریعت اسلامی همت گمارد و به درخواست های مشروع مردم رسیدگی کند ما آن را تأیید خواهیم کرد و اکنون نیز همان برنامه را اعلام داشته اند که البته این بار هدف دیگری هم در پشت پرده هست و آن اینکه از «اخوان هراسی» امپریالیسم غرب و محافل ارتجاعی اعراب نفت خوار بکاهد تا طرح های آنها برای سرکوب انقلاب مردم و استمرار بخشیدن به سلطه باقیمانده افراد وابسته به مافیای قدرت سابق، اجرایی نشود. البته خود غربی ها یا احزاب و اشخاص داوطلب تصرف مقام ریاست جمهوری مصر به خوبی می دانند که این بار بدون شرکت رسمی و علنی اخوان المسلمین در حکومت «وحدت ملی» تغییر بنیادی در کشور و اصلاح مفاسد باقی مانده از دوره ریاست حسنی مبارک عملی نخواهد بود.
البته از نظر کلی بنده موافق با نظریه «حکومت نخواهی» اخوان نیستم. چون درخواست اجرای احکام اسلام از کسانی که در باطن اعتقادی به آن ندارند، پس از استقرار آنان در حکومت، امری منطقی نخواهد بود. سرهنگ ناصر و سپس سرهنگ انور سادات، هر دو این وعده ها را به اخوان دادند ولی پس از رسیدن به قدرت و تثبیت رژیم خود به سرکوب آنان پرداختند و جنایاتی را در حق اخوان مرتکب شدند که شرح آن نیازمند تألیف چندین جلد کتاب است.
البته بنده این موضوع را در ملاقات های متعدد و مکرر با مرشدان و رهبران اخوان ـ از جمله شیخ عمر التلمسانی، شیخ حامد ابوالنصر و شیخ مصطفی مشهور ـ مورد بحث قرار داده ام که اخوان به عنوان یک قدرت سیاسی با پشتوانه نیرومند مذهبی ـ مردمی، چرا باید دنبال تشکیل حکومت و دولت ـ با مراعات شرایط خاص کشور ـ نباشد؟
وقتی با شیخ عمر التلمسانی مرشد سوم اخوان المسلمین در سال 1363، در دیدار با وی در «لوگانو» ـ منطقه ای بین سوئیس و ایتالیا ـ در دفتر استاد مهندس «یوسف ندا» مسئول سازمان اخوان بین الملل این بحث را مطرح کردم، او گفت که به من اجازه نشر یک روزنامه یا مجله را نمی دهند، آن وقت ما چگونه خواستار تشکیل حکومت بشویم؟ بنده پاسخ دادم که شعار اصلی شهید حسن البنا این بود که «الاسلام دین و دوله» پس اگر اسلام دین و حکومت است، نمی شود این دو را از هم تفکیک کرد و از سوی دیگر، وقتی شما به جای اقدام برای تشکیل دولت، درخواست موجز برای نشر یک روزنامه یا مجله داشته باشید، روشن است که حاکمیت با شما چگونه برخورد خواهد کرد. و اتفاقا همین نکته اساسی باعث جدایی بعضی از جوانان جمعیت، از جمله «ایمن الظواهری» و «ابوالعلا ماضی» شد که اولی پس از تحمل زندان و شکنجه در قاهره، سرانجام برای «جهاد» به افغانستان رفت و به «القاعده» پیوست و ابوالعلا که به دنبال مبارزه مسلحانه نبود به تشکیل حزب «النهضه» در مصر اقدام نمود که در زمان مبارک، مجوز به او داده نشد، اما پس از انقلاب مردم، مجوزی برای فعالیت حزب به دست آورد. البته این سازمان به ظاهر مربوط به اخوان نیست و مستقل است، ولی رهبری آن چون به برادرمان دکتر عبدالمعجم عبدالرئوف واگذار شده و او از کادرهای قدیمی اخوان به شمار می رود، قاعدتا با جمعیت اخوان همکاری مثبتی خواهد داشت. البته انتخاب این خط مشی از طرف اخوان، فکر نمی کنم که فقط به علت فقدان رهبری «کاریزما» باشد و از طرف دیگر سازمان اخوان را به رغم داشتن «مرشد عام» در واقع «مکتب ارشاد» ـ کمیته مرکزی ـ اداره می کند، گرچه اگر امروز اخوان رهبر کاریزماتیکی مانند شهید شیخ حسن البنا داشت، شاید وضع فرق می کرد و خط مشی تغییر می یافت. به این نکته هم بی مناسبت نیست اشاره شود که متأسفانه انتخاب مرشد یا رهبر در سازمان اخوان، به علت عدم امکان تشکیل کنگره عمومی و سرکوب و سرنیزه حاکمیت ها، همچنان به فردی واگذار می شود که علاوه بر صلاحیت مصوب موجود در اساسنامه، «مسن تر» از دیگران باشد. یعنی پیرترین عضو اخوان با سابقه فعالیت طولانی و طی مراحل متعدد تشکیلاتی به عنوان «مرشد عام» انتخاب می شود و این هم به نظر من روش صحیحی نیست. بلکه باید تجدید نظری در امر انتخاب «مرشد» به عمل آید و به جای «پیرترین»، «شایسته ترین» فرد، حتی اگر جوان هم باشد بر این مقام برگزیده شود.
شما سال ها در مصر زندگی کردید و احتمالا الان هم با رهبری اخوان مرتبط هستید و همچنین اخبار مصر را هم پیگیری می کنید، جایگاه اخوان المسلمین را در بین جوانان مصر چگونه می بینید؟
اخوان از جایگاه و احترام ویژه ای در میان مردم و جوانان مصری برخوردار است و با توجه به عمق جریانات اخیر، به نظر من سازماندهی و اداره مسالمت آمیز تظاهرات میلیونی به عهده جوانان و بانوان اخوانی بود. در گزارش های ماهواره ای در میدان التحریر، حضور فعال بانوان و دختران با حجاب کاملا نشان می داد که اداره امور به عهده چه سازمان و چه گروهی است.
البته اخوان تعمد داشتند که اعضای اصلی و شناخته شده خود را به صحنه نفرستند تا آخرین ضربه حسنی مبارک که در مصاحبه با «امان پور» گزارشگر تلویزیون آمریکایی گفت «اگر من بروم، اخوان المسلمین به اوضاع مسلط خواهند شد»، خنثی شود و کارگر نشود. همان نیرنگی که هم اکنون سرهنگ معمر قذافی، دیوانه زنجیری لیبیایی برای بقای خود به کار گرفته و مدعی است که اگر او برود، «القاعده» مسلط شده و امنیت اسرائیل به خطر خواهد افتاد. و البته عجیب نیست که قذافی به فکر امنیت اسرائیل باشد! چون از او سابقه ای چون ربودن امام موسی صدر و تحویل دادن دکتر فتحی شقاقی رهبر جهاد اسلامی فلسطین به مأموران امنیتی اسرائیل در جزیره «مالت» داریم که به شهادت وی در آنجا انجامید. البته اخوان اعلام کردند که قیام و انقلاب متعلق به مردم و جوانان است و ما هم وظیفه داریم که در کنار آنان قرار داشته باشیم.
به طور کلی باید گفت که مردم مصر، اخلاق و نرمش خاصی نسبت به افراد و بزرگتر ها دارند و احترام کسانی را که سابقه ای در مبارزه دارند یا مردم را به اسلام و شریعت دعوت می کنند، کاملا مراعات می کنند، حتی اگر از لحاظ سیاسی با آنها موافق نباشند و این البته ناشی از تعلیمات اخلاقی قرآنی است: «السابقون السابقون. اولئک المقربون» و: «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» و البته با توجه به ارتباطاتی که به یاری حق برقرار است از اخبار و فعالیت های اخوان بی خبر نیستیم و این اخبار مسرت بخش بوده و انشاءالله نتایج مثبت و ارزشمندی را به دنبال خواهد داشت.
گرچه غرب علیه اخوان المسلمین فضاسازی کرده است، به نظر می رسد این تشکیلات اسلام میانه را نمایندگی می کند. این تحلیل چقدر به واقعیت نزدیک است؟
فضاسازی غرب علیه اخوان المسلمین عمدتا ناشی از موضع اخوان نسبت به مسأله فلسطین و سلطه استعماری غرب صلیبی بر بلاد اسلامی است و البته غرب به خوبی می داند که «حماس» و درواقع شعبه ای از اخوان در فلسطین است و این را هم می داند که عمده ترین تأمین کننده نیازهای «حماس» باز هم اخوان المسلمین است و باز به خوبی می دانند اخوان، همانطور که همیشه اعلام کرده اند قرارداد ننگینی مثل کمپ دیوید را قبول ندارند و هرگز هم اسرائیل را به رسمیت نخواهند شناخت. و سابقه جهاد آنان در سال 1948 علیه اشغالگران صهیونیست را هم البته فراموش نکرده اند و به همین دلیل، غرب در کلیت خود، از اخوان می ترسد!
از سوی دیگر پس از هشتاد و اندی سال سرکوب و زندان و اعدام و تبعید، اخوان در شرایط کنونی مصر و بحران های جهان عرب، ترجیح می دهد که مانند «ترکیه» اسلام میانه یا اسلام معتدل را نمایندگی کنند. همان طرحی که برادران تونسی ـ النهضه ـ به دنبال آن هستند تا فاجعه قتل عام مردم مسلمان الجزایر، پس از پیروزی «جبهه نجات اسلامی» در انتخابات تکرار نشود و به هر حال شرایط خاص هر کشوری اقتضائاتی دارد که باید آنها را هم در نظر گرفت!