حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی، کارشناس مسائل مصر و سفیر سابق ایران در این کشور در رابطه با تحولات اخیر مصر و کناره گیری ناگهانی مبارک بر این باور است که مسائل امروز مصر با ابهامات بسیاری روبه رو است که باید منتظر ماند تا مرور زمان، رموز و حقایق برکناری حسنی مبارک را روشن سازد که آیا او خود استعفا داده یا اینکه ارتش او را محترمانه برکنار نموده و به شرم الشیخ فرستاده است؟ وی همچنین پیرامون نقش اخوان المسلمین در برهه کنونی در مصر اظهار داشت: «به نظر من اخوان المسلمین پس از تجربه های فراوان و پرداخت هزینه های بسیار این بار با عقلانیت و آگاهانه به رغم محبوبیت وسیع در میان توده مردم مسلمان مصر، اصرار دارد نقش خود را در این انقلاب مردمی کم رنگ نشان دهد چرا که پس از تجربه های اسلام گرایان در مصر، تونس و به ویژه الجزایر، اگر نقش خود را پررنگ نشان می داد یا در عمل رهبری قیام را به دست می گرفت به علت نگرانی ها، حامیان مبارک به میدان می آمدند و پیروزی مردم را عقب می انداختند یا مبارک همچنان بر سر کار می ماند، به ویژه که دوام سی ساله دیکتاتوری مبارک و مافیای قدرت و ثروت در مصر به ایجاد اخوان هراسی توسط آنان در دیدگاه غربی ها و حامیان مرتجع آن در منطقه بستگی تام داشت.» - سعیده سادات فهری
کناره گیری حسنی مبارک از قدرت آن هم به صورت کاملا ناگهانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
چگونگی کناره گیری حسنی مبارک مانند بقیه ماجراها کمی پیچیده و همراه با ابهام است، چون شب قبل از کناره گیری مبارک رسما اعلام نمود که در مدت به اصطلاح قانونی باقیمانده از دوره ریاست جمهوری، برای اجرای «قانون»(!) و تسلیم تدریجی قدرت بر سر کار خواهد ماند تا مانند شصت سال گذشته در خدمت مردم باشد! و عده های دیگری در زمینه آزادی، رفاه، اضافه حقوق ها، عدالت اجتماعی، لغو حالت فوق العاده و غیره داد، اما صبح روز بعد اعلام شد که او به کاخ خود در «شرم الشیخ» رفته و عصر هم ژنرال عمر سلیمان، معاون وی اعلام نمود که آقای رئیس جمهور استعفا داده و نیروهای مسلح را مسئول اداره امور کشور نموده است. این نوع کنار رفتن به نظر من کاملاً ابهام دارد. چرا خود وی و به عنوان احترام به خواست مردم اعلام کناره گیری نکرد؟ کسی که شب می گوید تا سپتامبر آینده بر سر کار هستم و به دستورهای دیگران اهمیتی قائل نیستم چگونه صبح اعلام می کند که من استعفا دادم؟ به هر حال مسائل مصر امروز با ابهامات بسیاری روبه رو است که باید منتظر ماند تا مرور زمان، رموز و حقایق برکناری حسنی مبارک را روشن سازد که آیا او خود استعفا داده یا اینکه ارتش او را محترمانه برکنار نموده و به شرم الشیخ فرستاده است؟!
ارتش مصر با توجه به مسئولیت بسیار مهمی که اکنون دارد، در دوره انتقالی و پس از آن چه نقشی را عهده دار خواهد بود؟ آیا این احتمال وجود دارد که در آینده وضع به سمتی پیش برود که نظامیان قدرت را کاملا قبضه کنند؟
ارتش و در رأس آن ژنرال محمد حسین طنطاوی همواره در کنار حسنی مبارک و در واقع مجری اوامر او در همه زمینه ها بود. در عین حال ارتش به خاطر شرکت فداکارنه در جنگ های متعدد برضد اسرائیل، مورد احترام مردم مصر است و این بار در انقلاب مردم، به رغم فشار برای اقدام به سرکوب انقلاب، با آن موافقت نکرد و به نحوی در کنار مردم قرار گرفت و اکنون که مردم به اجبار با دخالت آنان در اداره امور کشور روبه رو شده اند، اگر بخواهد عاقلانه رفتار کند، باید با اجرای درخواست های جوانان و مردم مصر، زمینه را برای انتقال واقعی قدرت به غیر نظامیان آماده سازد و به جای وعده «شش ماهه» که احتمال دارد تمدید شود(!) برای جلب اطمینان مردم به سرعت شرایط مردم انقلابی مصر را بپذیرد و اجرا کند. اکنون که ارتش، قانون سیاسی را به حالت تعلیق درآورده و مجلس شورا و ملی را منحل کرده باید شرط اصلی جوانان را که تشکیل یک حکومت موقت مستقل، مرکب از پنج نفر از فرهیختگان کشور، با حضور یک ارتشی است، عملیاتی نماید و از وعده درازمدت که می تواند هرگونه توطئه ای را در درون خود داشته باشد بپرهیزد. اما تبدیل حکومت دیکتاتوری شصت ساله سرهنگ ها ـ از سرهنگ ناصر و سرهنگ انور سادات تا سرهنگ حسنی مبارک ـ به دیکتاتوری «ژنرال ها» بسیار بعید است که عملی شود یا مورد پذیرش مردم مصر قرار گیرد ولی این نگرانی هست که مافیای حاکم که در واقع استمرار دیکتاتوری رژیم مبارک است در این مهلت شش ماهه به پشتیبانی امریکا و حمایت صهیونیسم، کسانی را جانشین خود سازد که در عمل در جناح امپریالیسم قرار دارند. اما اینکه خود ژنرال ها قدرت را برای همیشه قبضه کنند بسیار بعید به نظر می رسد چون دوره این قبیل حکومت ها و قلدری ها سپری شده است.
نامزدهای احتمالی به جز البرادعی و عمرو موسی چه شخصیت هایی می توانند باشند و به نظر ما در نهایت قدرت در مصر را چه کسی به عهده خواهد گرفت؟
البته غیر از این دو نفر اشخاص دیگری مانند دکتر ابوالعلاء ماضی، رئیس حزب الوسط، ایمن نور از حزب الغد و احمد زویل از گروه الکرامه یا افراد دیگری از حزب الوفد، گروه الکفایه، التجمیع و الاحرار هم از هم اکنون تحرکاتی را برای کاندیداتوری آغاز کرده اند ولی با توجه به شرایط مبهم حاکم بر مصر، نمی توان به طور دقیق پیش بینی کرد که کدام یک از این افراد یا احزاب قدرت را به عهده خواهند گرفت. به ویژه که بعضی از اعضای اخوان المسلمین اعلام کرده اند که شخص خاصی را برای این هدف معرفی نخواهند کرد و این خود زمینه ابهام را بیشتر می سازد. به هر حال آنچه در این رابطه مهم است، نوع آزادی هایی است که در انتخابات آینده به مردم و احزاب داده خواهد شد. البته در طول این مدت فرصت سوزی تحمیلی ژنرال های آقای مبارک و شخصیت سازی های آمریکا و غرب هم ادامه خواهد یافت ولی باید دید که رأی مردم مصر چه خواهد بود که بی تردید به سود مافیای فعلی نخواهد بود.
پس از مبارک وضعیت قرارداد کمپ دیوید و منازعه صلح میان اعراب و اسرائیل چه خواهد شد؟ محاصره غزه چه روندی را طی خواهد کرد؟
البته ژنرال ها در بیانیه شماره سوم یا چهارم خود رسما اعلام نمودند که به تمامی قراردادهای منطقه ای و بین المللی پای بند خواهند ماند، بنابراین در دوره حاکمیت ژنرال ها و با توجه به تماس های کنونی و قبلی رژیم صهیونیستی با ژنرال طنطاوی نباید انتظار داشت که مسأله بررسی قرارداد کمپ دیوید مطرح شود. اما موضوع منازعه اعراب و اسرائیل، حتی اگر یک قرن هم بگذرد پایان پذیر نیست و بالاخره روزی فرا خواهد رسید که فلسطین آزاد شود و میلیون ها انسان فلسطینی به خانه و کاشانه خود برگردند.
در مورد محاصره غزه که وضع کنونی آن نشان دهنده نوع همکاری رژیم مبارک با رژیم صهیونیستی است، بی تردید هر حکومتی که سر کار بیاید، نمی تواند آن را به این شکل شرم آور ادامه دهد و زنان و کودکان و مردم غزه را از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود محروم سازد.
آیا امکان دارد اخوان المسلمین هم در نهایت نامزد تعیین کند؟ در کل اخوان در حکومت آینده مصر چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
به نظر من اخوان المسلمین پس از تجربه های فراوان و پرداخت هزینه های بسیار این بار با عقلانیت و آگاهانه به رغم محبوبیت وسیع در میان توده مردم مسلمان مصر، اصرار دارد نقش خود را در این انقلاب مردمی کم رنگ نشان دهد چراکه پس از تجربه های اسلام گرایان در مصر، تونس و به ویژه الجزایر اگر نقش خود را پر رنگ نشان می داد یا در عمل رهبری قیام را به دست می گرفت اولا به علت نگرانی ها، حامیان مبارک به میدان می آمدند و پیروزی مردم را عقب می انداختند یا مبارک همچنان بر سر کار می ماند، به ویژه که دوام سی ساله دیکتاتوری مبارک و مافیای قدرت و ثروت در مصر به ایجاد اخوان هراسی توسط آنان در دیدگاه غربی ها و حامیان مرتجع آن در منطقه بستگی تام داشت. مبارک حتی در آخرین مصاحبه خود با یک تلویزیون آمریکایی به صراحت گفت: اگر من بروم، اخوان المسلمین روی کار خواهد آمد؛ نکته ای که همواره در دوران حکومت خود به آن تکیه داشت. از سوی دیگر با توجه به تکثرگرایی در جامعه مصر و تعدد احزاب و سازمان های اپوزیسیون و بخشی از مردم که قبطی ـ مسیحی ـ هستند، هر گونه حرکتی از سوی اخوان المسلمین و ابراز نقش در قیام و تظاهرات موجب دودستگی و اختلاف میان گروه های اپوزیسیون می شد و به همین دلیل اخوانی ها حتی به صراحت اعلام داشتند که ما نقشی در این انقلاب نداریم، بلکه چون بخشی از مردم مصر هستیم، در آن شرکت می کنیم. این واقع گرایی اخوان، پشتوانه ای برای وحدت نیروهای اپوزیسیون بود که به پیروزی قیام و سرنگونی مبارک انجامید. البته اخوان اعلام کردند که در مسأله ریاست جمهوری پس از تحقق کامل اهداف انقلاب از کاندیدایی خاص پشتیبانی نخواهند کرد تا همگان آزاد باشند که چه کسی را انتخاب کنند. ولی می دانیم که در عالم سیاست همه چیز قابل تغییر است! اگر شرایط آینده اجازه دهد، می توان احتمال داد که اخوان برای انجام وظیفه، کاندیدایی هم معرفی کند ولی حتی در غیر این صورت هم در هر حکومت ملی و آزاده ای که روی کار بیاید ـ حتی حزب سکولار الوفد ـ شکی نباید داشت که اخوان در اداره امور به علت سازماندهی نیرومند و تشکیلات مردمی گسترده اش، نقش ویژه ای خواهد داشت.
متأسفانه نقش الازهر در این قیام خیلی کم رنگ بود و فقط پس از گذشت چند روز، عده ای از علمای غیر معروف الازهر در تظاهرات خیابانی شرکت کردند. عامل این عدم تحرک در الازهر چیست؟
متأسفانه الازهر امروز نقش دوره های پیشینش را مثلا در هجوم فرانسویان یا حمله مشترک نیروهای متجاوز انگلیس، فرانسه و اسرائیل که همیشه پیشگام بود، ندارد.
حداقل آن زمان در صدور فتاوی قیام و جهاد و دفاع کوتاهی نمی کردند. اما در این قیام چنین نشد، چرا که الازهر در دوران سلطه دیکتاتوری سرهنگ ناصر، تحت نظارت ریاست جمهوری قرار گرفت تا آنجا که حتی تعیین شیخ الازهر هم به شخص رئیس جمهوری یعنی ناصر، انور سادات و حسنی مبارک واگذار شد. در چنین شرایطی، یعنی وابستگی مطلق الازهر به حاکمیت، طبیعی است که نتواند نقشی مثبت در راستای اهداف مردمی و ضد حکومتی داشته باشد و به علت همین سکوت و عدم همراهی با مردم، جوانان در انقلاب 25 ژانویه طی بیانیه ای از شیخ الازهر خواستند که از مقام خود استعفا بدهد و او البته نه تنها استعفا نداد بلکه پس از روی کار آمدن ژنرال های مبارک، طی بیانیه ای فتوا داد که تا سرنگونی نظام، قیام و تظاهرات مشروع بود ولی از امروز که او رفته است، ادامه آن حرام است. البته این نوع برخورد، برخوردی غیرمنطقی با یک مسأله طبیعی است که موجب رنجش مردم و به ویژه جوانان شد.
اما نکته ای که اخیراً از سوی شیخ الازهر، جناب دکتر احمد الطیب به طور رسمی مطرح شد ضرورت تعیین شیخ الازهر از طریق انتخابات بین شیوخ الازهر است نه انتصاب از سوی یک مقام دولتی و شیخ خواسته است که در قانون اساسی جدید این بند گنجانده شود تا الازهر بتواند از قید و بند دولت حاکم رها شود و در مسائل روز موضع سیاسی خود را طبق تشخیص و اجتهاد علما، نه طبق نظر و خواست حاکم و سلطان ابراز دارد.
با وضعی که پیش آمده نقش منطقه ای و بین المللی مصر چه تغییری خواهد کرد؟
البته می دانیم که زمان حکومت طاغوتی مبارک، مصر نقش چشمگیر و ارزنده ای نه در منطقه و نه در جهان، به عهده نداشت و در میان دولت های عربی ـ اسلامی هم موقعیت سابق خود را از دست داده بود و می دیدیم که در هیچ یک از مسائل جهان عرب یا آفریقا نمی توانست اثر مثبتی از خود نشان دهد. اکنون بی شک این موقعیت تا تثبیت نظام جدید ضعیف تر خواهد شد ولی پس از تغییر کامل رژیم و پیدایش حکومتی جدید، از سوی هر گروه یا حزبی که باشد، باید منتظر تغییر اصولی و بنیادی در روش ها و سیاست های داخلی و خارجی مصر بود. چون بی تردید هیچ حکومت جدیدی با شناخت عینی که از حوادث مصر به دست آورده دیگر به عقب باز نمی گردد و سیاست های غلط و اسف بار رژیم سابق را تکرار نمی کند. البته نوع تغییر، بستگی تام به نوع تغییر حاکمیت جدید دارد و اگر این تغییر ظاهری و با وضع کنونی ادامه یابد، یعنی فقط حسنی مبارک کنار رفته باشد و بقیه ارکان نظام او، به ویژه ژنرال ها بر سر کار بمانند نباید انتظار تغییرات اساسی را داشت به ویژه که اینها به تعهدات منطقه ای و بین المللی رژیم مبارک اعلام وفاداری کرده اند و می دانیم که به رغم این اعلام هم، باز رژیم اشغالگر بی شرمانه خواستار پاسخگویی مصر در رابطه با استقرار نیروهایی از ارتش در صحرای سینا شده است که طبق قرارداد ننگین کمپ دیوید، مصر نباید در آن منطقه نیروی نظامی مستقر سازد! که این البته یکی از شرایط خفت بار قرار داد صلح مصر با رژیم اشغالگر قدس است.
حسنی مبارک تشخیص نمی داد که روش و سیاست او غلط است و موجب تحقیر ملت مصر و از بین رفتن عظمت و شکوه آن می شود؟
فکر می کنم حسنی مبارک کاملا از موضوع آگاه بود ولی برای بقای حکومت خود به آن تن داده بود و البته مبارک پس از چهار بار شرکت در جنگ و کبر سن روحیه ای برای نبرد نداشت و به نوعی «تسلیم شدن» را پذیرفته بود و حتی در دیداری که با آقای دکتر خرازی، وزیر خارجه وقت با او داشتیم، به صراحت گفت که پس از چهار بار جنگ، مصر دیگر تمایلی به شرکت در جنگ دیگری ندارد که پیروزی برای آن متصور نیست! روحیه وی اینچنین بود.
اما مهم تر از آن این نکته است که مبارک خود همراه مردم مصر از سوی آمریکا و اسرائیل، تحقیر شده بود و اینها به او به عنوان یک رئیس جمهور واقعی یک کشور عربی بزرگ نمی نگریستند بلکه او را به عنوان یک «عامل وابسته» و «در اختیار» می دیدند که در هر موضوعی، به ویژه مسأله فلسطین، ایران و لبنان، در اختیار آنهاست و حتی اوامر آنها را اطاعت و اجرا می کند. تا آنجا که مرز «رفح» را می بندد و از رسیدن دارو و غذا به زنان و کودکان فلسطین جلوگیری می کند و دیوار فولادی برای جلوگیری از «تونل سازی» در طول مرز با غزه ایجاد می کند. در مسأله ایران همگان با امپریالیسم و صهیونیسم، «خطر هسته ای ایران» را «خطری برای کل منطقه» می نامد و در مسأله حمله رژیم صهیونیستی به لبنان به آنها می گوید که «تا نصف راه رفته اید، آن را کامل تر کنید!» این نوع بی شرمی و از خودباختگی، جز حقارت نشانه چه چیز دیگری می تواند باشد؟ من با کمال تأسف به خاطر دارم که در آخرین دیدار مبارک از واشنگتن که شاه اردن، نتانیاهو و عباس هم حضور داشتند، حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر با هفت هزار سال تمدن و تاریخ(!) متأسفانه توسط اوباما به طور عمد پشت سر نتانیاهو قرار گرفت و به دنبال او راه رفت (این جریان را ماهواره های خارجی بدون اشاره به این نکته بارها نشان دادند) و سرانجام تحقیر او از سوی ارباب به آنجا رسید که «اوباما» چندین بار به او اخطار کرد که «تغییر همین الان!» باید باشد و مبارک گرچه به ظاهر خواست در آخرین سخنرانی خود اعلام کند که به آن اهمیت نمی دهد، اما روز بعد کناره گیری رسمی او توسط معاونش، نوکر رسمی امپریالیسم و صهیونیسم، تیمسار سرتیپ عمر سلیمان اعلام شد.
به نظر شما مردم مصر تاکنون به چه میزان از موفقیت رسیده اند و خواست جوانان انقلاب تا چه حد برآورده شده است؟
موفقیت اصلی و بزرگ، ریختن ترس مردم و قیام عمومی و سرنگونی سمبل رژیم دیکتاتوری بود و بعد از آن، اعلام انحلال مجلس شورا و ملی و به تعلیق درآوردن قانون اساسی است که بخش دیگری از خواست های جوانان انقلاب بود. اما موفقیت اصلی و بنیادین که حذف کامل نظام بود، هنوز به دست نیامده، چراکه همه اعضای کنونی به اصطلاح دولت موقت یا ژنرال های حاکم بر امور، ارکان اصلی نظام سابق هستند و سی سال تمام این رژیم را پشتیبانی نموده اند، بنابراین تا پیروزی نهایی و موفقیت کامل، راه درازی در پیش است به ویژه که آمریکا و اسرائیل از هم اکنون از قدرت گرفتن اپوزیسیون مصر اظهار نگرانی می کنند و اخوان المسلمین را بهانه قرار داده اند و در صدد یافتن راه حلی برای ادامه نفوذ و سلطه خود و دور نگه داشتن مصر از استقلال و آزادی واقعی هستند. این توطئه بدون تردید ادامه خواهد یافت تا به نتیجه مورد نظر دشمن برسند، مگر آنکه مردم مصر گول ظاهر سازی ها را نخورند و هر هفته حداقل جمعه ها در میادین شهرهای بزرگ و پس از اقامه نماز جمعه، اعتراضات خود را مطرح کنند و خواستار تحقق همه خواسته های خود شوند.
به نظر شما ایران در این رابطه چه سیاستی باید اتخاذ کند؟
بهترین سیاست ایران پشتیبانی از انقلاب مردم بدون توجه ویژه به یک گروه یا گرایش سیاسی در مصر است و اگر از اظهارنظرهای نسنجیده افراد و مقامات غیرمسئول جلوگیری شود بدون تردید کمک بزرگی به اهداف مردم مصر به عمل آمده است، چرا که دشمنان هر نکته و روش نسنجیده را از سوی هر کسی که مطرح می شود، بهانه ای برای سرکوب مردم قرار می دهند.