با توجه به اينكه جنابعالى، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، نماينده حضرت امام خمينى قدس سره در وزارت ارشاد اسلامى بوديد، ممكن است اطلاعاتى در اين زمينه و چگونگى انتخاب نماينده در وزارتخانهها توسط معظم له، توضيحى بفرماييد؟
پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى (قدس سره) براى آنكه بر حسن جريان امور نظارتى باشد، در بعضى از نهادها، نمايندگانى انتخاب فرمودند كه اشراف بر امور داشتند. در ميان وزارتخانهها يادم مىآيد كه فقط در دو وزارتخانه نماينده تعيين فرمودند يكى وزارت دفاع بود كه آيةاللَّه خامنهاى را به علت صلاحيتهاى ويژهاى كه داشتند انتخاب فرمودند و ديگرى وزارت ارشاد ملى بود كه اينجانب را به علت آشنايى به امور مطبوعاتى و تبليغات بينالمللى - همانطور كه در متن حكم آمده است - انتخاب فرمودند وزارت ارشاد ملى با آن چهار چوب قبلى كه «وزارت اطلاعات و جهانگردى» بود، نمىتوانست در دوران انقلاب، كارساز باشد. من نخست طرح خاصى براى ايجاد « وزارت ارشاد اسلامى» تهيه نموده و به حضرت امام ارائه نمودم. ايشان فرمودند كه طرح مفصل است و من با اينهمه كار، وقت مطالعه نخواهم داشت، بهتر است كه در جرائد منتشر شود، ديگران هم نظر بدهند تا به مرحله اجرا برسد. به همين دليل طرح در دو سه روزنامه يوميه منتشر شد و اين در واقع نخستين بذر پيدايش و ايجاد يك وزارت در سطح «ارشاد اسلامى» بود.
البته به موازات آن چند مجله: صوت الامة (عربى)، پيام اسلام (فرانسه) و صداى اسلام (انگليسى) و سپس ماهنامه جهاد (اردو) را تأسيس كرديم كه در واقع از سوى دفتر نمايندگى امام در ارشاد، منتشر مىگرديد. و يك كتاب مصور هم بنام «اللَّه اكبر» به چهار زبان كه حاوىعكسهاى رنگى بىنظير و تاريخى از حركت مردم و امام بود، منتشر ساختيم كه هنوز هم عكسهاى اين كتاب - البته بدون ذكر منبع - در جرايد مورد استفاده قرار مىگيرد... و كارهاى ديگرى نيز در رابطه با مطبوعات داخلى و خارجى داشتيم كه ذكر ريز كارها فرصت بيشترى را مىطلبد.
مىدانيم كه جنابعالى، مدتى در وزارت ارشاد بوديد و بعد به عنوان سفير و نماينده جمهورى اسلامى ايران در واتيكان به خارج رفتيد، علت اين انتخاب و سپس نوع فعاليت شما در خارج چه بود؟
پس از روى كار آمدن بنىصدر و شرايط خاص حاكم بر اوضاع كشور و در وزارتخانهها، عملاً نمايندگى امام در ارشاد كارى نمىتوانست انجام دهد... و من هرگز نمىتوانستم تحمل كنم كه به عنوان «نماينده امام» مسلوب الاختيار! در يك جائى بنشينم و تماشاگر باشم...و متأسفانه اين وضع، پس از سقوط بنىصدر هم بنحو ديگرى ادامه يافت، اين بود كه به حاج احمد آقا گفتم استعفا بدهم؟ ولى ايشان صلاح نديدند و گفتند خوب مردم كه از انگيزه درونى شما خبر ندارند، ممكن است حمل بر چيزهاى ديگر بشود. مدتى هم صبر كنيد. پس از مدتى مرحوم آيةاللَّه اشاقى - داماد حضرت امام - پيشنهاد كردند كه من به « واتيكان» بروم كه البته اگر مشكل فوق نبود، شايد نمىپذيرفتم، چون با توجه به تضاد عميقى كه با سياست واتيكان داشتم، تحمل آن برايم «مشكلتر» بود! اما بعد فكر كردم كه بهتر است بروم واتيكان را از « درون» بشناسم. وين « واتيكان شناسى» ما! تبديل به دو كتاب خوب چاپ نشده گرديد يكى تشكيلات واتيكان را شناسائى مىكند و ديگرى بخش فرهنگى و بويژه كتابخانه آن و نسخههاى خطى اسلامى موجود در آن را.
اين كتابها چرا چاپ نشده؟ قاعدتاً بايد خواندنى باشند؟
بخشى از آن مربوط به وسواس من مىشود كه علاقه دارم يك بار ديگر آنها را ويرايش كنم ولى بخش عمده آن مربوط به دفتر مطالعات سياسى وزارتخارجه است كه علاقه وافرى! بر نشر آنها نشان نمىدهد و چون من اين كتابها را- به علاوه چهار كتاب ديگر درباره اخوان المسلمين وركت اسلامى فلسطين - در دفتر مطالعات و براى آن تهيه و ترجمه كردهام، اخلاقاً تاكنون نتوانستهام براى چاپ به مؤسسه ديگرى بدهم! مگر آنكه دوستان دفتر اگر حقى هست « سلب حق»! از كتابها بكنند تا از لحاظ اخلاقى مشكل ما رفع شود و توسط خود ما يا يك ناشر ديگرى، منتششود... البته كتاب سومى هم در اين زمينه داريم تحت عنوان: « واتيكان و امپرياليسم» كه مجموعه مقالات است و ربطى به دفتر مطالعات ندارد و هم اكنون زير چاپ است .
موقعى كه شما به واتيكان رفتيد، آيا پيامى هم از حضرت امام قدس سره براى پاپ داشتيد؟
اتفاقاً من براى خداحافظى خدمت امام رفتم و به ايشان عرض كردم: آيا مجاز هستم از طرف حضرتعالى به جناب پاپ سلام برسانم؟! فرمودند: بلى، هم سلام برسانيد و هم پيام... بعد خلاصه پيام شفاهى خود را فرمودند كه اجازه خواستم من پيام ايشان را كه در واقع « وارد» بر آنها هستم با آن صراحت نقل نكنم؟ ايشان فرمودند: هر طور كه صلاح اسلام مىبينيد عمل كنيد. و اتفاقاً من در نخستين ملاقات با پاپ كه استوارنامه خود را به ايشان دادم، موقع را مناسب ديدم و پيام امام را هم بطور مستقيم به ايشان ابلاغ كردم.
پيام در همان ايام در روزنامههاى ايتاليا و تهران چاپ شد، ولىL'OSSERVATORE ROMANO روزنامه يوميه واتيكان، فقط به شرح مراسم تشريفاتى ديدار پرداخت و خلاصه سخنان اينجانب و پاسخ عاليجناب پاپ را آورد ولى در جرائد تهران، علاوه بر نقل آن دو خلاصه، به محتواى پام حضرت امام كه توسط اينجانب بطور شفاهى ابلاغ شده بود، اشارتى رفت! كه در آن چنين آمده بود:
«... سيد هادى خسروشاهى سفير جمهورى اسلامى ايران در واتيكان ضمن تسليم استوارنامه خود به جناب پاپ، رهبر كاتوليكهاى جهان، سخنانى به زبان انگليسى بيان داشت و پاپ اعظم نيز در پاسخ به سخنان ايشان، مطالبى بيان داشت كه هر دو پيام در صفحه اول روزنامه « ابزرو اتوره رومانو» روزنامه يوميه و رسمى واتيكان، مورخ 15 نوامبر 81 درج گرديد. اينك خلاصه هر دو پيام، براى آگاهى مردم مسلمان ايران منتشر مىگردد. حجت الاسلام خسروشاهى ضمن بيان مقدمهاى گفت:
«... ما اميدواريم كه رفع مشكلات در ايران اسلامى، و كوتاه كردن دست دشمنان شرقى و غربى بتوانيم در زمينه عمق بخشيدن به ارتقاء معنوى بشريت و برقرارى صلح و عدا لت واقعى در سراسر جهان، و براى همه مردم، كوششهايى داشته باشيم .
عاليجناب! شما كاملاً آگاهى داريد كه سياست جمهورى اسلامى ايران، عدم وابستگى به شرق و غرب و استقلال كامل در مقابل ابرقدرتها است. جمهورى اسلامى مىخواهد، براى ملل مستضعف جهان، اعم از مسلمان و يا غير مسلمان، الگويى باشد تا ببينند و بدانند كه بدون تكيه بر امپياليسم غرب يا امپرياليسم شرق، مىتوان زندگى مستقل آزادى داشت. در همين رابطه، جمهورى اسلامى ايران هرگونه كمك معنوى و سياسى را بر ملل محروم ضرورى و واجب مىداند. چرا كه اين يك وظيفه اخلاقى، انسانى ما بوده و ناشى از دستورات مكتب اسلام مىباشد.
در سايه اين اصول، طبيعى است كه ما نخست از حق حاكميت واستقلال ميهن خود عليرغم فشار از هر طرفى، دفاع كنيم و با هر تجاوزى، طبق دستور اسلام مقابله كنيم و در همين رابطه هم جنگ ما با عراق ادامه داشته است. عراق با تجاوز خود به ايران اسلامى، ضمن اشغال قسمتى از خاك ميهن ما، شهرهاى بىدفاع آن را با موشكهاى بزرگ ويران ساخته و دهها هزار نفر از مردم بىسلاح را قتل و عام كرده و نزديك به دو ميليون نفر از مردم عرب خوزستان را آواره ساخته كه هم اكنون در زير چادرها زندگى مىكند.
... عراق مسجد و كليسا و بيمارستان و مدرسه را در دزفول و خرمشهر و اهواز و آبادان ويران كرده و هيچ يك از اصول اخلاقى و انسانى بينالمللى را مراعات نكرده است.
عاليجناب! دفاع در مقابل تجاوز عراق و برخورد با مشكلات داخلى و مبارزه با تروريستهايى كه براى نمونه 72 نفر را يكجا قتل عام كردند و مردم بىگناه و مسلمان را اعم از زن و كودك و پيرمرد، در خيابانها و مساجد به گلوله مىبندند، ما را از مسئله بيتالمقدس و فلسطين غافل نساخته است. صلح در خاورميانه، بدون آزادى قدس كه مورد احترام مسيحيت و اسلام و يهوديت است و بدون تشكيل ميهنى براى مردم آواره فلسطينى امكانپذير نخواهد بود .
و با توجه به همين اصول اسلامى ما با تجاوز امپرياليسم شرق و غرب، به كشورهاى ملل محروم جهان سوم كه صلح جهانى را به خطر مىافكند، مقابله مىكنيم.
عاليجناب! اجازه مىدهيد كه خلاصه پيام امام را كه توسط من ابلاغ كردهاند، به استحضار برسانم، امام خمينى ضمن ابلاغ سلام به جنابعالى فرمودند: بشريت و مردم سراسر جهان از ما و شما، انتظار ندارند كه فقط به مسائل اخلاقى و دعا كردن بپردازيم، بلكه آنها انتظار داد كه ما به عنوان رهبران مذهبى، به مشكلات اجتماعى آنان توجه كنيم و با استكبار جهانى، در مقابل ملل مستضعف، مقابله كنيم .
در پايان افتخار مىكنم كه به عنوان نماينده جمهورى اسلامى ايران در واتيكان انجام وظيفه كنم و از اينكه مرا به عنوان اولين سفير جمهورى اسلامى مىپذيريد، متشكرم و اميدوارم كه بتوانيم در راه نجات بشريت از ماده پرستى غرب و الحاد شرق، گامهاى مؤثرى برداريم.. به اميد پيروزى مستضعفين بر مستكبرين جهان».
* * *
بعد از پايان سخنان فوق حضرت پاپ مطالب زير را در پاسخ ايشان اعلام داشت:
آقاى سفير!
گر چه شما قبلاً مأموريت ديپلماتيك خويش را در واتيكان آغاز نمودهايد، اينجانب نيز مسرورم كه امروز شخصاً قادر به پذيرفتن جنابعالى شده و استوارنامه شما را به عنوان سفير فوق العاده و نماينده جمهورى اسلامى ايران دريافت دارم. اهميت مراسم امروز با تمام مردم ايران در ارتباط قرار دارد. به كاميابى آنها به جريان تاريخى آنها و به فرهنگ و ميراث آنان مرتبط است. حضور آن جناب در اين مكان نشانهايست از اميد هم ميهنان شما به اينكه آنها هم از مساعى مربوط به ارتقاء صلح حقيقى و شرافت انسانى بهرهمند خواهند شد. در ميان هموطنان شما، اعضاى جامعه كاتوليك نيز كه از حق كامل يك ملت برخوردارند زندگى مىنمايند، آنها مشتاق تلاش براى سعادت حقيقى و ارتقاء ناشى از آن مىباشند و آنان مشتاق به كاميابى همراه با برادران و خواهران ايرانى خود مىباشند. اينجتمايل عميق خود نسبت به رفاه آنان را در جهت نيل به سعادت و نيز سعادت كامل مردم كشور شما را اعلام مىدارم.
جنابعالى رنجيدگيهاى حاصل از جنگ و تعرض به سرزمين ملى را بيان فرموديد جنگ و تروريسم شياطينى هستند كه اينجانب و پيشينيان اينجانب همواره آنرا محكوم نمودهاند. اعلام استوار و تكرار دائم لزوم عدالت و عشق و علاقه عميق بين اعضاى خانواده انسانى دست كمى از اعلام فوق ندارد.
واتيكان براى نابودى خود جنگ و علل موجد آن در تلاش بوده و در جهت كاهش شدت وحدت برخوردهاست شما در موقعيتى هستيد كه به خوبى مطلع مىباشيد كه واتيكان به وجود حاكميت ملى و يكپارچگى سرزمين شما تأكيد دارد و به همان نحو نيز به استقرار عدالت بينالمللى و آزادى بن تعرض جهانى اعتقاد عميق ابراز داشته است. اعتقاد به اصول مزبور، در بردارنده وحدت در خانواده انسانى بوده و نهايتاً نشانگر اهميت همكارى دوستانه بين ملتها و عمق احترام به حيات بشرى است. از طريق فعاليتهاى ديپلماتيك كه ملهم از اصول مذهبى است كه مىتوان از پايهگذارى مطمئن سياسى ارزشهاى مقدس، به انضمام عدالت و صلح اطمينان حاصل نمود. و واتيكان تصميم گرفته است آن اهداف را تعقيب نموده و از ابتكارات ارزشمندى كه بر افتخارات حيات بشرى و توسعه آن يارى نمايد پشتيبانى نمايد.
در ارتباط با روح همان كلام است كه اينجانب به حضرتعالى خير مقدم گفته و پيام حضرت امام خمينى را كه آن جناب حامل موثق آن پيام هستيد دريافت مىدارم. اينجانب نيز آن پيام را متقابلاً با دعا و استدعاى سلامت و آرامش براى حضرت امام و جناب رئيس جمهور پاسخ مىگويماز خداوند مهربان براى كشور شما نيز همان صلح و آرامش را مسئلت مىنمايم. و همچنين، براى شما آقاى سفير همكارى خود را در انجام مأموريت ارائه نموده و دعا مىنمايم كه اين مأموريت كمك مؤثرى براى ارتقاء بخشيدن به شرافت انسانى و صلح جهانى بنمايد.
البته اين خلاصهاى از گفتار پاپ در پاسخ سخنان اينجانب بود.
اصولاً موضع كلى حضرت امام در مورد واتيكان و پاپ و روحانيت مسيحيت چگونه بود؟
اين امر از نامهها، پيامها و بيانات امام (قدس سره) كاملاً روشن مىگردد براى نمونه، حضرت امام قدس سره در مورد مسئله امريكائيان اسير شده در ايران، نماينده اعزامى پاپ را بحضور پذيرفت و مطالبى را بيان داشت كه بيانگر، موضع ايشان در قبال پاپ، واتيكان و كل رونيت مسيح است:
«... مقام روحانيت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند. خوشحال شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند من مطلبى را كه بايد به ايشان تذكر بدهم... ما 50 سال كشته داديم، در حبس بوديم، حبسهاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجه مىدادند، يك ميانجيگرى كار نبود و آقاى پاپ اعظم به اين فكر نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند. چه شد امروز كه جوانهاى ما رفتهاند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مىبرند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند. چه شد كه آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه براى حس انسان دوستى، اينها را آزادشان كنند...
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت از روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال ملت ضعيف شده باشد. من نمىتوانم باور كنم كه واتيكان بىخبر بوده است از اين مسائل و نمىدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است با اين جناياتى كينها كردند من چه جواب بدهم...