بسیاری بر این باورند که مصر در آستانه یک تحول قرار گرفته و انتقال ریاست جمهوری مادام العمر و موروثی شدن آن با مشکل مواجه شده است. ارزیابی شما در این مورد چیست؟
در این که مصر از مدت ها پیش در آستانه یک تحول اجتماعی ـ سیاسی گسترده ای قرار گرفته است، شکی نیست و همه شرایط موجود در داخل این کشور، پیدایش این تحول را ایجاب می کند. روی همین اصل، مسأله کاندیداتوری جمال مبارک، فرزند آقای حسنی مبارک با بن بست روبه رو گردید و حزب حاکم مجبور شد که از نو خود آقای حسنی مبارک را برای ریاست جمهوری دوره جدید کاندیدا کند.
از زمان ترور یا اعدام «انور سادات»، بانی قرارداد ننگین کمپ دیوید و مسئول سازش با اسرائیل، نوعی «حکومت نظامی» در مصر برقرار شد که همچنان تا امروز پابرجاست و علی رغم مخالفت ها و درخواست ها برای لغو آن، مسئولین امنیتی مصر که حاکمان اصلی در امور داخلی و خارجی کشور هستند، با روش های سرکوب گرانه خود مانع از تحقق این امر شده اند. همین امر، خود دلیلی بر احتمال وقوع یک انفجار یا تحول فراگیر در این کشور است، چون در هر کشور و نظامی که فشار بر مردم از حد و مرز خود بگذرد، باید منتظر تحول و تغییری بود. مصر دقیقاً در این وضع و مرحله قرار دارد.
انتقال ریاست جمهوری مادام العمر از پدر به پسر در سوریه به راحتی صورت گرفت، اما این مسأله در مصر با موانعی روبرو شده است. چرا؟
البته شرایط و موقعیت سوریه و حاکمیت آن، که نظامی منسجم با انضباط حزبی نیرومند است، انتخاب بشار اسد را به عنوان ریاست جمهوری کشور، پس از درگذشت حافظ اسد آسان ساخت، اما در مصر این انسجام و انضباط حزبی وجود ندارد و در واقع «حزب الوطنی» حزبی شبیه حزب «رستاخیز» است که ریشه ای در عمق جامعه ندارد و به همین دلیل است که نمی تواند انتخاب جمال مبارک را برای نیروهای اپوزیسیون و مردم عادی مصر، قابل پذیرش بنماید.
محدود شدن آزادی ها و تعطیلی روزنامه های مستقل و کاریکاتورسازی برای نمایش احزاب سیاسی و فقر مطلق در سراسر کشور، معضلات اقتصادی بی شمار و لاینحل، تحمیل سکولاریسم بر ملتی مسلمان و... از جمله مشکلات اصلی و بنیادی حاکمیت کنونی ست که به طور طبیعی نمی تواند مردم را راضی نگهدارند. جانشینی برای حسنی مبارک به ارمغان بیاورد!
این یعنی حاکمیت مصر نمی تواند بسترساز ریاست جمهوری مادام العمر باشد.
اتفاقاً برعکس، اگر شرایط سیاسی و اجتماعی تحمیلی بر مصر ـ که میراث نامبارک دوره حکومت دیکتاتوری سرهنگ ناصر و سرکوب ناجوان مردانه حرکت فراگیر «اخوان المسلمین» و اعدام بی رحمانه رهبران آن است ـ ایجاب نمی کرد، آقای حسنی مبارک نمی توانست 30 سال تمام بر اریکه قدرت بنشیند و تازه در هشتاد سالگی هم مجدداً خود را کاندیدای انتخابات آینده ریاست جمهوری مصر کند. رئیس جمهور مادام العمر غیر از این چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد؟ البته خنده دار است که علی رغم عدم تمایل اکثریت مردم به ادامه حکومت آقای رئیس جمهور، ایشان همیشه با اکثریت آرا، مثلاً 99 درصد! می توانند مقام ریاست جمهوری را اشغال کنند.
برخی بر این باور هستند که با وجود آقای البرادعی، تحول بزرگی در راه است؟
آقای محمد البرادعی به علت دوری طولانی از مصر و عدم شناخت کافی از روحیه و خواست مردم و سازمان های سیاسی، نمی تواند در ایجاد تحول اجتماعی در مصر نقشی داشته باشد. اما درک این مسأله که مصر نیازمند یک تحول اجتماعی است و در آستانه آن قرار دارد، مسأله ای نیست که فقط دوستان آقای البرادعی به آن واقف شده باشند.
نقش اخوان المسلمین و سایر معترضان چقدر می تواند مؤثر باشد و سیر تحولات مصر را سازماندهی کند؟
در ارزیابی نقش و موقعیت سازمان اخوان المسلمین نسبت به احزاب و گروه های سیاسی قدیم و یا جدید مصر باید دقت بیشتری به کار برد. اخوان المسلمین علی رغم سرکوب ناصر و ادامه آن توسط انور سادات و حسنی مبارک، در میان توده های مردم مسلمان مصر همچنان ریشه دارد و حرف اول را می زند و در مسائل سیاسی ـ اجتماعی، با توجه به سازماندهی نیرومندی که دارد، می تواند نقش اساسی و عمده ای را بر عهده داشته باشد. برای نمونه اشاره کنم که من در زمان برگزاری آخرین انتخابات مجلس شورای ملی مصر، در این کشور بودم. احزاب و گروه های چپ و راست، ملی و سکولار، کاندیداهای خود را معرفی کردند، به شدت در تبلیغ و برای پیروزی آن ها کوشیدند و اخوان المسلمین که همچنان یک «حزب غیرقانونی» و به اصطلاح منحله است و نمی تواند به طور رسمی کاندیدایی به نام حزب معرفی کند! فهرست عناصر مورد تأیید خود را به نحوی منتشر ساخت و شامل نام 150 نفر از شخصیت های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. سازمان امنیت مصر بلافاصله 65 نفر از آنان را دستگیر کرد و اجازه نداد که برای شرکت در انتخابات در حوزه های خود ثبت نام کنند، ولی 85 نفر بقیه که توانستند ثبت نام کنند، همگی در انتخابات پیروز شدند و به مجلس راه یافتند. عجیب تر آنکه احزاب قدیمی و چپ و ملی مانند حزب الوفد، حزب ناصری، حزب الاحرار، حزب التجمع و... جمعاً توانستند فقط پانزده نفر به مجلس بفرستند و جالب تر آن که «حزب ناصری» وابسته به هواداران ناصر، فقط توانست یک کرسی را در مجلس اشغال کند!
بدین ترتیب باید پذیرفت که اخوان المسلمین در صورت آزادی می تواند به پیروزی کامل برسد و در ساماندهی اوضاع کشور موفق باشد. البته می دانیم که این بار نیز حاکمیت مصر، ده ها نفر از کاندیداهای اخوان المسلمین را مانند دفعه قبل بازداشت کرد و اجازه نداد که آن ها برای شرکت در انتخابات ثبت نام کنند. در مورد بقیه هم البته مانند دوره قبل باید گفت که اگر انتخابات آزاد باشد، آن ها بر رقبای سیاسی انتخاباتی خود پیروز خواهند شد.
دانشگاه الازهر و سایر مراکز مذهبی مستقل می توانند سیر معادلات را به نفع خود تغییر دهند یا تابعی از جریان سیاسی مصر می شوند؟
متأسفانه الازهر با همه نهادها و سازمان ها و مراکزی که دارد، چون زیر نظر دولت و وزارت اوقاف اداره می شود، نمی تواند نقش مستقلی را در ایجاد یا تغییر معادلات سیاسی داشته باشد.
از دوره حکومت عبدالناصر، به دستور وی انتخاب رئیس یا شیخ الازهر بر عهده رئیس جمهوری گذاشته شد. بدین ترتیب نمی توان انتظار داشت دستگاهی وابسته به حکومت که حتی اعضای آن حقوق خود را از دولت می گیرند، بتواند نقش خاصی در ایجاد تحول یا تغییر معادلات داشته باشد. الازهر کنونی و پس از دوره سلطه سکولارها، آن عظمت و بالندگی سابق خود را از دست داده و به علت حکومتی بودن تشکیلات آن، نفوذ و قدرت معنوی لازم را ندارد.
آیا این نظر را می پذیرید که مصر بعد از کشورهای مشترک المنافع، گزینه بعدی برای انقلاب مخملی است؟
نه! انقلاب های مخملی در کشورهایی رخ داده که بیگانگان نفوذ کردند. نمونه های آن را در چند سال اخیر در بعضی کشورها شاهد بودیم، اما این بار مصر نمی تواند شاهد دگرگونی از نوع مخملی آن باشد. چون برپاکنندگان اصلی این انقلاب ها ـ امپریالیسم غرب در کلیّت خود ـ همچنان پشتیبان حاکمیت کنونی مصر هستند و تغییر آن را مساوی با پیروزی اسلام گرایان و در طلیعه آن ها، اخوان المسلمین می دانند. بدین ترتیب نباید در انتظار انقلاب مخملی بود که ظاهراً آقای البرادعی می خواست آن را در مصر رهبری و تجربه کند. البته او وقتی در مرحله عمل با مشکلات آشنا شد، رسماً اعلام کرد که کاندیدای ریاست جمهوری نخواهد بود.
از سوی دیگر طبق اظهار صریح رئیس سابق موساد، مصر همه نوع اطلاعات کشورهای عربی و آفریقایی را درباره اموری که مورد نیاز اسرائیل است، در اختیار این رژیم غاصب قرار داده و می دهد و تعامل و همکاری خوبی با سیا و موساد دارد. «عاموس پادلین» رئیس سابق سازمان اطلاعات نظامی رژیم غاصب اسرائیل، اخیراً در اظهارات بی سابقه ای اعتراف کرد که «بسیاری از موفقیت های جاسوسان اسرائیلی در منطقه، مدیون همکاری خوب مقامات مصری است و مصر هرگونه اطلاعات مورد نیاز اسرائیل در زمینه فعالیت های جاسوسی در منطقه را در اختیار تل آویو قرار می دهد.» پادلین سپس عملیات موفق ترورها در منطقه از جمله ترور عماد مغنیه را نتیجه همکاری های خوب قاهره اعلام کرد.
بدین ترتیب، انتظار وقوع انقلابی از نوع مخملی در مصر به پشتیبانی غرب را باید منتفی دانست، اما انقلاب مردمی برای تغییر بنیادی و همه جانبه در مصر، هرگز دور از انتظار نیست و البته انقلاب های مردمی نیازی به کمک خارجی ندارند و سازماندهی آن هم به طور طبیعی بر عهده خود مردم خواهد بود.
آینده سیاسی مصر را چگونه ارزیابی می کنید. آیا مبارک و خاندان وی همچنان در عرصه باقی می مانند و یا به تاریخ خواهند پیوست؟
بدون تردید آینده مصر در اختیار حاکمیت فعلی و منسوبین آن نخواهد بود و حکومت موروثی هم اصولا مورد قبول هیچ کس، حتی هواداران مصلحتی و وابسته به نظام موجود هم نیست؛ به همین دلیل است که ناگهان آقای «عمر سلیمان» وزیر اطلاعات و امنیت مصر، را کاندیدای ریاست جمهوری می کنند و حتی عکس های او را بر در و دیوار قاهره می چسبانند. ولی او به علت عدم استقبال آقای رئیس، عقب نشینی می کند!
آقای مبارک چون زمینه مساعدی برای انتخاب فرزندش حتی در میان هواداران خود ندید، علی رغم مشکلات جسمانی و کهولت سن، از نو به صحنه آمد! ولی به هر حال، نباید توقع داشت که این «خاندان» و منسوبین به آن برای مدت طولانی بتوانند بر سر کار بمانند. پیوستن این خاندان به «تاریخ» در واقع سرنوشت محتومی است که «تاریخ» خود آن را رقم می زند!