• صفحه اصلي
  • زندگينامه
  • كتابها
    • كتب فارسي
    • كتب عربي
    • دانلود كتاب
  • مقالات
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • مصاحبه
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • خاطرات
    • علما و مراجع
    • شخصيت هاي داخلي
    • شخصيت هاي بين المللي
  • آلبوم
    • شخصيتهاي بين الملي
    • شخصيتهاي ايراني
    • علما و مراجع
    • كنفرانسها
    • مصر
    • واتيكان
    • متفرقه
  • ويژه نامه
  • اخبار
    • اخبار سايت
    • اخبار فرهنگي
  • پيوندها
  • تماس با ما

ويژه نامه

يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه
يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه

تبليغات

پايگاه اطلاع رساني مركز بررسي هاي اسلامي جستجوي كتاب در كتابخانه مركز بررسي هاي اسلامي نرم افزار مجموعه آثار استاد خسروشاهي در نور فروش اينترنتي كتب انتشارات كلبه شروق

امام موسي صدر، مصلح بزرگ معاصر (قسمت دوم)

تاريخ : 1388/11/04
نوع خاطره : سياسي ,

روابط صميمي امام موسي صدر با انديشمندان جهان اسلام مثل شيخ محمد غزالي، شيخ بيصار، محمد ابوزهره، دكتر عبدالعزيز كامل، مالك بن نبي، مولود قاسم ،خوب ، بسيار دوستانه و با نشاط و گرمي همراه بود. در الجزاير و يا در مصر و لبنان، اين شخصيت هاي برجسته خيلي به امام صدر احترام مي گذاشتند و ايشان را يك شخصيت برجستة علمي و يكي از مفاخر جهان اسلام مي دانستند.

امام موسی صدر، مصلح بزرگ معاصر (قسمت دوم)

حاج­آقا، روابط امام موسي صدر با رژيم سابق شاه به چه شكلي بود؟ اگر امكان دارد قدري دربارة اين شايعات كه شيعيان لبنان از شاه كمك مالي دريافت مي‌كردند، توضيح بفرماييد.
امام موسي صدر در يك سفر كه به ايران تشريف آوردند، ملاقاتي هم با شاه داشتند كه موجب اتهاماتي شد. ايشان وقتي به قم تشريف آوردند من و آقاي حجّتي كرماني در مورد اين ملاقات از ايشان سؤال كرديم و ايشان هم فرمودند كه بله من با اصرار خود آقايان براي نجات محكومين به اعدام به ملاقات شاه رفتم و مطلب را مطرح كردم ... به شاه هم خيلي برخورد كه من اين مطلب را مطرح كرده‌ام.

در رابطه با اتهاماتي چون كمك مالي شاه به شيعيان لبنان، ايشان فرمودند كه نه، ما احتياجي به كمك مالي هيچ­كس نداريم و مردم لبنان و مهاجريني كه در آفريقا و اروپا هستند خودشان كمك مي‌كنند و ما نياز مالي نداريم كه بخواهيم از طريق شاه و يا توسط كس ديگري از دولت، برطرف كنيم. در نظرم هست كه در يك سفر ديگر، شايد در الجزاير بود و يا جاي ديگر، همين موضوع يعني مسئلة كمك را من مطرح كردم كه ايشان فرمودند چنين چيزي صحت ندارد و يكي از علل سرد شدن روابط آقايان، يعني نظام ايران، با من اين بود كه طبق پيشنهاد خود آقايان، آنها مي‌خواستند چهار ميليون دلار براي ساختن بيمارستاني جهت شيعيان، در بيروت هديه بدهند و ما هم گفتيم كه مي‌پذيريم، براي اينكه هركس كه براي ساختن بيمارستان بخواهد كمك كند ما به طور طبيعي مي‌پذيرفتيم و بعد هم آمار را منتشر مي‌كرديم و مي‌نوشتيم كه مثلاً چند ميليون دلار هم دولت ايران داده است، چون باكي نداشتيم و امر خيري بود براي استفاده عموم، دولت ايران هم پولش كه مال خودش نبود، مال مردم بود و وقتي كه ما از دولت لبنان و يا دول عربي و اسلامي ديگر كمكي را بدين منظور بپذيريم، اگر دولت ايران هم كمك مي‌كرد مي‌گرفتيم و آخرالامر هم بيلان مي‌داديم. منتهي اين پول ايران هيچ­وقت پرداخت نشد و علت آن هم اين بود كه سرهنگ قدر سفير آن زمان ايران در بيروت پيشنهاد كرد كه در صورت پرداخت تمامي هزينه ساخت بيمارستان توسط ايران، بالاي سردر بيمارستان نوشته شود كه با كمك «اعلي­حضرت همايوني شاهنشاه آريامهر» اين بيمارستان ساخته شده است و ما هم اين پيشنهاد را نپذيرفتيم.
 
ما اسم هيچ­كس را نمي‌نويسيم، به نام يكي از ائمه نام‌گذاري مي‌كنيم و توسط مجلس اعلاي اسلامي شيعه هم ساخته مي‌شود. آنهايي كه كمك كردند بعداً اسمشان در ليست آمار و ارقام بيلان بيمارستان خواهد آمد. «قدر» اين مسئله را نپذيرفت و ما هم پول آنها را نپذيرفتيم. بنابراين هيچ‌گونه كمكي از نظام دريافت نكرديم و به ياري حق هم احتياجي نداشتيم.
 
اين قضيه پيشنهاد كمك سرهنگ قدر بعد از آني بود كه رابطة ظاهري امام موسي صدر با دولت ايران قدري به‌هم خورده بود. سفير ايران، سرهنگ قدر، يك كلمه‌اي را نفهميده بود و اين باعث شده بود تا رابطة آقاي صدر را با دولت ايران تيره كند. ايشان در يك مصاحبه‌اي گفته بودند كه ان دول الخليج العربيه ... يعني كشورهاي عربي حوزه خليج. سرهنگ قدر به ايران تلكس زده بود كه امام موسي صدر خليج فارس را خليج عربي ناميد!، در صورتي كه اگر او كمي با ادبيات عرب آشنا بود و يا كسي به او مي‌گفت، مي‌فهميد كه«العربيه» صفت «دول» است و نه خليج، خليج كه مؤنث نيست و بنابراين «عربيه» نمي‌تواند صفت خليج باشد بلكه صفت «دول» است ــ كه جمع است ــ و معني جمله «دولت‌هاي عربي خليج» است. اين مسئله غوغايي برپا كرد و روزنامه‌ها عليه ايشان مقالاتي نوشتند، ولي قضية پيشنهاد كمك مالي دولت ايران به بيمارستان قبل از اين برنامه‌ها بود.
 
در مورد مخالفت‌هاي آقاي جلال فارسي با ايشان، شما چه نظري داريد؟
اتفاقاً در همان ايّام آقاي جلال‌الدين فارسي در عراق گرفتار شده بود و من به عنوان يك دوست قديمي آقاي فارسي، با توجه به اينكه امام موسي صدر در بلاد عربي نفوذي دارند، موضوع را با امام موسي صدر در ميان گذاشتم و گفتم كه الآن اين نگراني وجود دارد كه آقاي فارسي را به ايران تحويل دهند و اگر چنين بشود معلوم نيست كه وضع ايشان چه بشود؟ امام موسي صدر خيلي با استعجاب گفتند:  مگر من مي‌گذارم كه آقاي فارسي را به ايران تحويل دهند؟ نخير ما اقدام كرده‌ايم و ان شاءالله اين‌ها به زودي عازم سوريه مي‌شوند و حتماً نخواهيم گذاشت كه ايشان به ايران تحويل داده شوند.

بعد اضافه كردند كه درست است كه من با ايشان اختلاف سليقه دارم و ايشان هم گاهي ما را اذيت مي‌كند، ولي اين اختلاف سليقه معنايش اين نيست كه اجازه بدهيم نيروهايمان به هدر بروند و آنها را به ايران بفرستند تا زنداني شوند و ...

متأسفانه من اخيراً در خاطرات آقاي جلال‌الدين فارسي خواندم كه اصلاً باعث دستگيري ايشان و آقاي نفري خود امام موسي صدر بوده‌اند! واقعاً اين نوع اتهامات نه­تنها غيرمتشرعانه است بلكه ناجوانمردانه هم هست. وقتي كسي در غياب ايشان و در حين گرفتاري ايشان مي‌گويد كه مگر من مي‌گذارم او را به ايران تحويل بدهند، آن وقت اگر اين آقا بعداً بيايد بنويسد كه امام موسي صدر باعث شد تا ما گرفتار شويم، ما اين تهمت را از اين فرد نمي‌پذيريم چون طرف اصلي خودش به صراحت به من گفته كه ما نمي‌گذاريم چنين اتفاقي بيفتد. و البته توقيف ايشان اصلاً به امام موسي صدر ارتباطي ندارد، ايشان در يك جرياني دستگير شدند و آقاي نفري هم در همان جريان بودند. به هرحال ما اميدواريم كه آقاي فارسي در چاپ‌هاي بعدي كتاب خود اين خاطرات را اصلاح كنند، چون ماندن اين نوع جملات در كتاب‌ها به نظر من كار درستي نيست. البته خود آقاي نفري هم طي مصاحبه‌اي كه در همين مجموعه چاپ مي‌شود توضيح كافي در اين زمينه داده‌اند و ادعاي آقاي فارسي را تأييد نمي‌كنند.
 
موضوع نامة اعتراض‌آميز شما دربارة مواضع سياسي ايشان و پاسخ ايشان چه بود؟
در مورد نامه‌اي كه من خدمت امام موسي صدر نوشته بودم و پاسخ مشروح چند صفحه‌اي كه ايشان مرقوم داشته بودند، بايد بگويم كه در آن ايام منبع اطلاعاتي ما در مورد حوادث لبنان و درگيري‌هاي فلسطيني‌ها و لبناني‌ها، مطبوعات عربي و راديوهاي فلسطيني و به­ويژه «صوت‌الثورة‌الفلسطينيه» بود. اطلاعاتي كه آنها در اختيار قرار مي‌دادند و ما مي‌شنيديم، يا مي‌خوانديم عليه شيعيان بود. مي‌گفتند شيعه مي‌خواهد فلسطيني‌ها را از آنجا اخراج كند و از اسرائيل بدتر است! ... خوب اين طبعاً واكنشي در آدم ايجاد مي‌كند و فكر مي‌كند وقتي امام موسي صدر در رأس يك حركتي باشد، نبايد چنين اتفاقاتي رخ دهد؟ و با توجه به آن سوابقي كه امام موسي و شيعيان جنوب و فلسطيني‌هاي مبارز داشتند، اين روش كه به مرحلة جنگ و اقتتال رسيده بود، به هرحال سؤال­برانگيز بود.

نامة بنده طبق معمول! تند و تيز و گزنده! بود كه خدمت ايشان فرستادم و نوشته بودم كه ما صداي شما را از «صوت‌الثورة الفلسطينيه» بايد بشنويم، ولي متأسفانه مي‌بينيم كه فالانژها مطالب شما را پخش مي‌كنند. نامة من لحن نامناسبي داشت و همان‌طور كه عرض كردم اين ناشي از آن بود كه اخبار دريافتي ما اخباري نبود كه مسرت‌بخش باشد و سؤال­برانگيز بود، لذا موضوع را با خود ايشان مطرح كردم. پاسخ امام موسي صدر در عين اينكه قانع­كننده بود آموزنده هم بود. براي اينكه در مقابل لحن تند نامه، ايشان خيلي بزرگواري نشان داده بودند. من اگر شخصاً چنين نامه‌اي را دريافت مي‌كردم، اگر مقابله به مثل نمي‌كردم، حداقل جواب نامه را نمي‌دادم. ولي خوشبختانه ايشان با آن نامه چندين صفحه‌اي كه صريح هم پاسخ داده بودند، نه­تنها بنده و دوستان را روشن ساختند، بلكه آموزشي هم دادند كه در اعتماد به مطالب شنيده شده و عكس‌العمل‌ها بايد مراعات حدود و حقوق افراد را بكنيم. به هرحال در اين مجموعه من نامة خودم را نمي‌آورم ولي متن كامل پاسخ امام موسي صدر را در آخر همين بخش مي‌آورم تا به عنوان يك سند در مورد مسائل لبنان و روابط امام موسي و شيعيان با فلسطيني‌ها، مورد توجه قرار بگيرد .
 
موقعيت امام موسي صدر در ميان انديشمندان اسلامي جهان عرب چگونه بود؟
من در سه كنفرانس در الجزاير خدمت ايشان بودم و در يك كنفرانس كوتاه­مدت هم در «مجمع البحوث الاسلاميه» قاهره در خدمتشان بودم و يك بار هم در مكه ايشان را ديدم. حضور ايشان در كنفرانس‌ها بسيار سازنده و ارزنده بود، بالاخص تعقيبات و تدخلات ايشان در موارد مطرح شده، افق فكري و علمي ايشان را نشان مي‌داد و اينكه واقعاً در اوج قرار داشتند. براي همين هم من در كنفرانس‌ها مي‌ديدم كه شخصيت‌هايي مانند شيخ محمد ابوزهره كه فحل برجستة ازهري بود و صاحب آثار و تأليفات و استاد بود، هميشه با احترام اسم امام موسي صدر را مي‌بردند، چه در سخنراني و چه در جلسات خصوصي. من هيچ‌وقت نديدم كه ايشان آقاي صدر را السيد خطاب كنند، بلكه همواره ايشان را با احترام فراوان و با لقب «الامام موسي الصدر» خطاب مي‌كردند. به هرحال اين نمونه، نشان‌دهندة عظمت علمي و معنوي ايشان و شناخت شخصيت‌هاي بلاد اسلامي از ايشان مي‌توانست باشد.
 
به نظر حضرت­عالي سّر موفقيت و محبوبيت امام موسي در لبنان چه بود؟
در مورد محبوبيت امام موسي صدر در ميان مردم لبنان، اعم از مسلمان و مسيحي، كه زبانزد خاص و عام است، علت اين را بايد در روش پيامبرگونه ايشان در برخورد با مردم جست‌وجو كرد. امام موسي صدر دچار ضيق خناق نبود و در يك جامعه‌اي هم زندگي مي‌كرد كه مركب از طوايف و مذاهب مختلفي بود و نمي‌شد كه انسان در چنين جامعه‌اي پيشرفت كند و به اهداف خود برسد يا تبليغ كند در حالي كه آن اخلاق لازم را نداشته باشد. در اين قبيل موارد با خشونت و يا با اخلاق تك‌سونگر، نمي‌توان در دل مردم و آحاد غيرشيعه نفوذ كرد.
 
خوب همان حضور ايشان در محافل و مجامع مختلف و سخنراني ايشان در كليساها و برخورد ايشان با دخترهاي مسيحي و ملاقات ايشان با شخصيت‌هاي مذهبي و غيرمذهبي مسيحيان در لبنان، علاوه بر اهتمام خاصي كه به اهل سنت در سطوح مختلف داشتند، جوشش ايشان با توده‌هاي شيعه و اعيان و اشراف شيعه‌هاي لبنان، مجموعاً مي‌توانست همان اثري را در ايجاد محبوبيت و نفوذ داشته باشد كه ما شاهد آن بوديم و الآن هم علي‌رغم گذشت زماني طولاني، هنوز اين نفوذ و محبوبيت در بين افراد هست. گفته شده است يكي از عقده‌هاي رواني جناب سرهنگي كه ايشان را از ميان ما ربوده، همين مسئله محبوبيت ايشان در ميان توده مردم بلاد عربي و عدم محبوبيت خود جناب سرهنگ در بين مردم بلاد عربي و حتي كشوري است كه خود در آن به‌سر مي‌برد و به اصطلاح رهبري آن را دارد!

به هرحال به نظر من، اين مسئله برمي‌گردد به همان برداشت صحيحي كه ايشان از اسلام داشتند و در مورد برخورد با مذاهب و طوايف ديگر، عين همان روش رسول خدا و پيامبر اكرم ص و ائمه هدي (عليهم‌السلام): تندخو و غليظ‌القلب نبود و با همه با محبت و احترام برخورد مي‌كرد.
 
برخورد آقاي صدر با مخالفين خود نوعاً چگونه بود؟
برخورد آقاي صدر با مخالفين نوعاً دوستانه و پدرانه و منصفانه و مصلحانه بود. براي نمونه، اشاره كردم كه آقاي جلال‌الدين فارسي از ايرانيان مخالف سرسخت ايشان بود كه در لبنان اقامت داشت و از هيچ‌گونه كارشكني در مورد امام موسي صدر و برنامه‌هاي ايشان ابايي نداشت، از همين خاطراتشان كه اخيراً چاپ كرده هم معلوم است كه چه نوع برخوردهايي را با امام موسي صدر داشته‌اند. خوب عكس‌العمل امام موسي صدر در مقابل دستگيري آقاي فارسي اين بود كه كوشش كرد تا به هر نحوي شده نگذارند كه ايشان را به ايران تحويل دهند.

مخالفين سياسي ايشان در لبنان، مثل كامل اسعد كه قبل از آمدن آقاي صدر حكومتي خودمختار! براي خود ايجاد كرده بود. و يا اعيان و اشرافي كه هميشه از توده‌هاي مردم سوءاستفاده مي‌كردند، خوب اينها كنار زده شده بودند و توده‌هاي محروم و پابرهنه‌ها با امام موسي صدر بودند. شخصيت‌هاي قبلي شيعه كه كنار گذاشته شده بودند، خوب طبيعي است كه گوشه و كنار مخالفت­‌هايي را با ايشان داشته باشند، ولي امام موسي صدر هميشه در برخوردشان با اينها خيلي صميمانه و دوستانه بود كه يكي، دو مورد آن را من خودم شاهد بود، گويا كه اصلاً هيچ اختلافي بينشان نيست.

بعضي از علماي شيعه كه در لبنان بودند و موقعيت خود را از دست‌رفته مي‌ديدند و با روش امام موسي صدر سازگار نبودند، كه در رأس آنها مرحوم شيخ محمدجواد مغنيه بود. خوب امام موسي صدر هميشه احترام آن‌ها را حفظ مي‌كرد، غياباً و حضوراً. يكي، دوبار كه در حضور ايشان صحبت مرحوم شيخ محمدجواد مغنيه پيش آمد، خيلي از ايشان تعريف كردند، از كتاب‌هايشان و از تأليفاتشان. خوب اين يك اخلاق انساني و اسلامي است كه واقعاً اگر ما مدعيان اخلاق اسلامي اين روش را داشته باشيم خيلي از كارها درست مي‌شود. ولي متأسفانه ما حتي در داخل كشور اسلامي خود مي‌بينيم كه هركس در مسائل سياسي به ظاهر هم‌عقيدة ما نيست، او را متهم مي‌كنيم و طرد مي‌كنيم، يعني دافعه‌مان از جاذبه‌مان قوي‌تر هست و اميدواريم كه خداوند اين نقيصه را اصلاح كند و دوستاني را كه چنين انديشه مي‌كنند و چنين روشي دارند به راه راست هدايتشان كند و آنها را سعه صدر عنايت فرمايد. البته به اين نكته هم اشاره كنم كه متأسفانه روش مرحوم شيخ مغنيه كه مدت چند سالي از اواخر عمر خود را در قم به‌سر برد و ما هم زياد با ايشان ديدار داشتيم، چنين نبود و در مورد امام موسي صدر و در قلب شهر وي، در مورد ايشان حفظ‌الغيب نمي‌كرد، ولي از واكنش منفي امام موسي صدر، هيچ خبري نبود.

صفحات -> 1 - 2



تمامی حقوق سایت برای دفتر حفظ و نشر آثار و اندیشه های استاد سید هادی خسروشاهی (ره) محفوظ است