منبع: نشریه «ایام» ویژه تاریخ معاصر (ضمیمه روزنامه جام جم)
زمانی که سید جمال ایده اتحاد اسلام را مطرح ساخت، سرزمین های اسلامی یکپارچه تر بودند، اما پس از او خصوصاً با فروپاشی امپراتوری عثمانی، مرزبندی های جدیدی شکل گرفت و تحقق اتحاد اسلامی پیچیده تر شد. در این شرایط و با ملاحظه اختلافات و حتی جنگ هایی که میان کشورهای اسلامی درگرفته است، چشم انداز تحقق اتحاد اسلام چگونه است؟
اتحاد اسلام در عصر ما، به مفهوم یکپارچگی ظاهری سرزمین های اسلامی و حاکمیت کسانی به نام «خلیفه عثمانی» همواره در معرض شکنندگی و آسیب پذیری قرار داشت... در واقع مردم سرزمین های مسلمان نشین تحت سلطۀ «سلاطین عثمانی» از درون به این امر ـ اتحاد اسلام ـ اعتقادی نداشتند بلکه حاکمیت های مأمور به خدمت بلاد، به هر دلیلی، و عمدتاً به خاطر منافع شخصی و یا قبیله ای، با ادعای هواداری از «اتحاد اسلام» زیر چتر عثمانی ها به حکومت خودکامه خود ادامه می دادند.. مرزبندی های جدیدی که پس از سقوط خلافت عثمانی و یا با همان تعبیر بهتر: امپراتوری عثمانی ـ به وجود آمد و تحقق اتحاد اسلام را غیر عملی ساخت در واقع نشأت گرفته از بی ریشه بودن اتحاد ظاهری بود.
جنگ در میان بعضی از کشورهای اسلامی و یا قیام ملیت های مسلمان تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی، بویژه نارضایتی ها و قیام های «اعراب» ـ در اشکال مختلف و متعدد ـ بخوبی نشان می دهد که اتحاد اسلامی دوران خلافت «سلاطین عثمانی» پایه استواری نداشته و روی عقیده و ایمان بوجود نیامده بود، بلکه اتحادی به ظاهر آراسته و در باطن بی بنیاد بود. از سوی دیگر تجربه و تلخ عملکرد دوران خلافت عثمانی ها با مردم بلاد اسلامی، در واقع عامل اصلی این فروپاشی و پیچیده تر شدن مسئله تحقق اتحاد اسلام در مراحل بعدی گردید.
آرمان سید جمال الدین در مسئله اتحاد اسلامی و در طلیعه آن وحدت شیعه و سنی و اقدام گسترده او در راستای تحقق این امر، با مسئله اتحاد اسلامی موجود در آن زمان فرق آشکاری داشت... سید اتحاد اسلامی تحکیم کننده خلافت سلطانی را نمی خواست... او خواستار بیداری مسلمانان، اتحاد سرزمین های اسلامی، حاکمیت مردم در سایه احکام اسلام و قرآن بود .. و این هدف مقدس، هرگز در میان مسلمانان، پس از فروپاشی سلطنت عثمانی ها و رحلت سید جمال الدین هم اگر در بین نخبگان مسلمان تقویت نشده، بی تردید از بین نرفته است.
و البته اکنون و با توجه به وجود بیش از پنجاه کشور اسلامی و با ملیت ها و قومیت های گونه گون، امکان تحقق اتحاد اسلامی به شکل گذشته وجود ندارد، ولی چشم انداز پدیده مبارک «وحدت اسلامی» به مفهوم تقریب بین مذاهب اسلامی و تحقق همکاری های همه جانبه بین بلاد اسلامی ـ علیرغم عدم حاکمیت اسلامی در اغلب آن بلاد ـ که زمینه ساز پیدایش یک نوع وحدت متناسب با زمان و مکان است، کاملاً روشن است.. ولی متأسفانه دشمنان دیرین اسلام و مسلمانان، و در طلیعه آنان یهود و نصاری ـ که هرگز به تعبیر قرآن از مسلمانان راضی نخواهند بود مگر آنکه پیرو راه و روش آنان باشند.. ـ سدّ راه تحقق این آرمان است که با اخلاص در عمل و سخن، و دور افکندن اختلاف های مصنوعی عقیدتی یا سیاسی و روشنگری نخبگان و علماء عظام، در همهء بلاد، شکستن این سدّ، کاملاً امکان پذیر است بهرحال به نظر من چشم انداز تحقق «وحدت اسلامی» روشن و امیدبخش است، گرچه عملی شدن آن سختی های خود را دارد.
جنبش های ناسیونالیستی نظیر پان ترکیسم، پان عربیسم و حتی پان ایرانیسم تا چه حد سد راه اتحاد اسلام هستند و آیا ممکن است که این گرایش ها بتواند بر گرایش های اسلامی در کشورهای مسلمان غلبه پیدا کند؟
حرکت های عصر جاهلی تعصب قومی و ملی، تبلور یافته در پدیدۀ پان ترکیسم در محدوده ای خاص و پان عربیسم در منطقه ای گسترده تر، بی تردید ـ و به نوبه خود ـ از موانع عمده در راه تحقق عملی اندیشه وحدت اسلامی به حساب می آیند، اما با بررسی شرایط موجود در جهان اسلام و عرب، می توان با قاطعیت گفت که این پدیده ها در برابر گرایش های اسلامی توان مقاومت و عرض اندام ندارند... شکست فاحش افسانه قومیت عربی تجسّم یافته دراندیشه های عصر جاهلی عبدالناصر و نوچه های او ـ مانند قذافی ـ و یا در تفکر بعثی ـ عفلقی، از یک سو، و بی حاصل شدن هشتاد سال آتاتورکیسم و اهداف پان ترکیستی او در مقر خلافت عثمانی علیرغم همه تلاش ها و سرمایه گذاری های دشمنان، نشان داد که این اندیشه ها و حرکت های عصر جاهلی نمی توانند در مقابل گرایش و اندیشه اسلامی دوام بیاورند.
در مصر، ستاد مرکزی قومیت عربی ناصری، شکست کامل و همه جانبه عقیده پان عربیسم و پیروزی بی نظیر گرایش اسلامی ـ اخوان المسلمین ـ و پس از 60 سال سرکوب و اعدام و داغ و درفش ناصری و ساداتی ـ نشان می دهد که به قول خود اخوانی ها: الاسلام هو الحلّ؛ تنها راه حل مشکلات، اسلام است.. همین پدیده و به شکل دیگری در ترکیه بوجود آمد و احزاب اسلام گرای: رفاه، فضیلت، سلامت و سرانجام: عدالت، نشان دادند که جبهۀ نیرومندی در برابر پان ترکیسم طلبی سکولارها و آتاتورکی ها هستند و حتی می توانند، با رأی اکثریت مردم مسلمان، در انتخابات پیروز شوند و حکومت هم تشکیل دهند..
کودتای افسران ترکیه در 1997 میلادی علیه حزب رفاه و سرنگون ساختن دولت اسلام گرای نجم الدین بلان هم نتوانست از پیروزی های برتر اسلام گرایان، در مراحل پس از سرکوب نظامی، جلوگیری به عمل آورد. در ایران هم نمونه اعلای این امر، با پیروزی انقلاب اسلامی، تحقق یافت و گرایش اسلامی نشان داد و ثابت کرد که پان ایرانیسم رضاخانی ـ و سکولاریسم و روشنفکران اجاره ای و بسته ـ افسانه ای بیش نبوده و این اندیشه اسلامی است که پیروز میدان و صحنه نبرد است. بنابراین من چشم انداز و آینده وحدت اسلامی را در پرتو اندیشه اسلامی، کاملاً امیدبخش می دانم و البته نمی توان تحقق آن را در کوتاه مدت، پیش بینی کرد..
آیا ظهور و قدرت یابی گرایش های افراطی و خشونت طلب در جوامع اسلامی همچون وهابی گری و سلفی گری، اتحاد اسلام ممکن است یا این که هرگونه اتحادی در جوامع اسلامی منوط به تضعیف این گرایش ها خواهد بود؟ در این صورت، آیا کوشش برای تضعیف وهابیت که دارای قدرت سیاسی و اقتصادی بزرگی در جهان اسلام است، به نوبه خود اختلاف ها و درگیری های را تشدید نمی کند و موجب نقض غرض نمی شود؟
بی تردید تحقق قطعی و گسترده وحدت اسلامی در جهان اسلام بدون تضعیف گرایش های وهابیگری در کوتاه مدت مقدور نخواهد بود. ارتجاع عرب با تکیه بر دلارهای نفتی و «مفتیان» مفت خوار وهابی، در راه حفظ سلطنت و قدرت خود از هیچ گونه اقدامی برای جلوگیری از تحقق «وحدت اسلامی» در عصر حاضر، فروگزار نخواهند بود و عملکرد ضداسلامی و ضد انسانی آنان در تقویت همه جانبه تروریست ها و آدمکشان حرفه ای در عراق و افغانستان و پاکستان و.. شاهد این مدعا است... وهابیگری در واقع وسیله ای به ظاهر مذهبی برای ایجاد اختلاف و جلوگیری از پیدایش وحدت بین مسلمانان است... فتواهای غیر عقلانی «علماء البترول» و «فقهاء الشرطه» ـ به قول برادران مصری ـ علیه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، و تکفیر همه کسانی که مانند آن ها تفکر قرون وسطائی تحجری ندارند، در همین راستا است... و افراد جاهل و عامی، به تصور خدمت به اسلام!، تحت تأثیر این عقاید واهی و فتواهای غیر عقلانی به کشتن افراد و آتش زدن مساجد و ایجاد رعب و وحشت در بین افراد وابسته به مذاهب اسلامی غیروهابی، می پردازند.
البته قدرت سیاسی ـ اقتصادی وهابیگری، نیرومندتر از توان نظامی ـ اقتصادی سرمایه داری و امپریالیسم غربی نیست... اگر ملت های مسلمان می توانند این قدرت و سلطۀ جهانی را شکست دهند، به نظر من مبارزه عقیدتی و سیاسی با وهابیگری، باید در رأس برنامه های مبارزاتی گرایش های اسلامی راستین قرار گیرد و این امر نه تنها موجب ایجاد تنش بیشتر و تشدید درگیری ها نمی گردد بلکه در نهایت موجب خشک شدن ریشه همه مفاسد موجود، ناشی از زور و زر و تزویر وهابیگری می گردد.
نقض غرض به هنگامی است که ما علیرغم شناخت ماهیت دشمن تجسم یافته در ارتجاع عرب و مسلک ضد اسلامی وهابیت، با آن مدارا و مماشات بکنیم و او بتواند در لبنان دهها میلیون دلار به فالانژهای مسیحی برای سرکوب حزب الله بپردازد.. در یمن برای قتل عام مسلمانان شیعه ـ به قول آن ها حوثی ها ـ نه تنها صدها میلیون دلار کمک به دولت یمن بنماید بلکه با ارتش پوشالی خود، وارد جنگ با مردم یمن بشود و در عراق برای پیروزی ته مانده های بعثی و تکفیری و یا کسانی که به جیره خواری عادت کرده اند، هزینه کند تا شیعیان در انتخابات پیروز نشوند! و در پاکستان و افغانستان، سلفی های بی منطق را تجهیز و تقویت کند تا مساجد و حسینیه ها را به آتش بکشند و شیعیان را قتل عام کنند و در آذربایجان و قفقاز و آسیای میانه و مرکزی، با دهها میلیون دلار بودجه تبلیغتی، به ساختن مساجد و مدارس و تبلیغ وهابیگری بپردازد و...
در مقابل چنین دشمنی، که با عقل و منطق سروکاری ندارد، سکوت و یا مماشات، منطقی و معقول به نظر نمی رسد... هر گونه اصلاح طلبی با این قوم، در نهایت با شکست روبرو خواهد شد... با کسانی که «دعا کردن برای پیروزی حزب الله در مقابل اسرائیل تحریم می کنند» و شیعیان یا سنیان را خارج از دین و واجب القتل! می شمارند و به کمک دشمنان اسلام و در رأس آن ها امریکا می شتابند و پایگاه های نظامی در اختیار آن ها قرار می دهند که مسلمانان منطقه را بمباران کنند، نباید سازش کرد... و این البته به مفهوم جنگ نظامی نیست... بلکه راه های بیشماری را می توان برای مبارزه با وهابیگری و عوامل پشتیبان آن پیش بینی کرد...
پیوسته از عام استقلال و وابستگی دولت های اسلامی به قدرت های بیگانه به عنوان مانع بزرگی در راه اتحاد اسلام یاد شده است. در این بین، نقش و سهم استبداد سیاسی چگونه ارزیابی می شود؟ آیا برقراری دموکراسی را می توان پیش شرط تحقق اتحاد اسلام دانست؟
استبداد سیاسی در کشورهای اسلامی بی تردید عامل اصلی وابستگی دولت ها به قدرت های بیگانه است که در واقع مانع بزرگی در راه تحقق هدف «وحدت اسلامی» است. چراکه استبدادگران، چه به عنوان رئیس جمهور مادام العمر! ـ مانند حسنی مبارک در مصر ـ یا شاه و سلطنت موروثی مانند ملک عبدالله در اردن و امثال آن ها ـ برای بقای حکومت خود که بدون پشتوانه مردم ادامه دارد، همیشه نیازمند وابستگی به بیگانه هستند و این وابستگی، نتیجه ای جز عدم «استقلال» نمی دهد.
گسترش و برقراری دمکراسی اسلامی، بطور قطع پیش شرط تحقق وحدت اسلامی در سرزمین های اسلامی است... وقتی دمکراسی واقعی جایگزین حکومت های استبدادی گردید، بی شک حاکمیت نشأت گرفته از آن، با تکیه بر آراء و انتخاب مردم، در راستای اهداف آن ها که استقلال و آزادی و وحدت اسلامی است، کوشا خواهند بود وگرنه استبدادگران هرگز در این مسیر قرار نخواهند گرفت. در نظام دمکراتیک اسلامی، می توان در راه وحدت اسلامی و کمک به رهایی ملت های مظلوم و آزادی سرطمین های اشغال شده توسط نظام سلطه، گام برداشت و پیروز هم شد.. ولی متأسفانه در بلاد ما، بعضی ها حتی از واژه «دمکراسی» می هراسند و از به کار بردن آن دوری می گزینند! درحالیکه امام خمینی در بیانات متعدد و مکرری در اوائل انقلاب، خواستار تحقق دمکراسی اسلامی شده اند که چند نمونه از بیانات ایشان را در این زمینه یادآور می شوم:
1 ـ «... ممکن است دمکراسی مطلوب ما با دمکراسی هایی که در غرب هست، مشابه باشد، اما دمکراسی ای که ما می خواهیم به وجود آوریم، در غرب وجود ندارد. دمکراسی اسلامی کاملتر از دمکراسی غرب است» (صحیفه امام ج 4 ص 314 ـ بیانات: 14/8/1357).
2 ـ «اما جمهوری به همان معنایی است که همه جا جمهوری است، لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی متکی است که قانون اسلام است» (صحیفه امام ج 4 ص 479: بیانات: 22/8/1357).
3 ـ «... حکومت اسلامی یعنی حکومتی مبتنی بر عدل و دمکراسی و متکی بر قواعد و قوانین اسلامی...» (صحیفه امام ج 5 ص 133، بیانات: 6/9/57)
پس نظام جمهوری ـ حاکمیت مردم ـ و دمکراسی ـ حکومت مردم بر مردم ـ نشأت گرفته از قوانین اسلامی، یک حکومت ایده آل ضداستبداد است و اگر این نوع حکومت ها، در سرزمین های اسلامی شکل گرفت و ریشه دوانید، می توان به دنبال آن، به مسئله «وحدت اسلامی» پرداخت.
و بطور کلی باید گفت: سرنگونی حکومت های استبدادی و استقرار دولت های دمکراتیک، پیش شرط نخستین برای برقراری و تحقق وحدت اسلامی در عصر ماست... و این کار، البته غیرممکن نیست. با آزاد اندیشی و فداکاری و سعه صدر و جذب همۀ نیروهای اصیل، می توان به آن دست یافت. همان روشی که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی پنجمین قدرت نظامی!، و ژاندارم امپریالیسم غرب در منطقه، نقش اساسی و تعیین کننده ای داشت.