جناب آقای خسروشاهی به نظر شما تأثیرات انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه و جهان اسلام چگونه بود؟
این سئوال شامل 50 ـ 40 کشور اسلامی و دهها کشور اروپایی، حتی امریکای لاتین می شود که بررسی یک یک آنها در این مصاحبه مقدور نیست و حتی بررسی کامل آن هم خارج از توان من است. اما می توانم به برخی از کشورها اشاره و درباره آنها صحبت کنم که یا سفر کرده ام و چند سالی نیز در برخی از آن کشورها از جانب وزارت امور خارجه مأموریت رسمی داشته ام، یا روی علاقه شخصی پی گیر موضوع بوده ام.
به طور کلی تأثیر انقلاب اسلامی در کشورهای مسلمان بسیار چشمگیر بود و پیروزی آن نیز موجب بیداری مسلمان ها و احیای مجدد یا پیدایش حرکت های اسلامی شد. حتی اندیشمندانی که با ما هم فکر نبودند به حرکت و جنب و جوش در آمدند و این باور در آنان پدید آمد که بر مبنای اصول اسلامی می توان حرکت کرد و به پیروزی رسید.
برای نمونه اخوان المسلمین در مصر که نزدیک به 75 سال از تأسیس آن می گذرد و تلاش ها و فعالیت هایش محدود به انتشار چند نشریه و بعضی امور خیریه بود، اما پیروزی انقلاب اسلام روح تازه ای در آن دمید و توانست به فعالیت خود در زمینه های مختلف ادامه دهد و حتی با شرکت در انتخابات آن کشور، کرسی هایی را در مجلس به دست آورد. در اردن، لبنان، عراق، سوریه، سودان... نیز چنین شد. در پاکستان و بنگلادش جماعت اسلامی توانست نمایندگانی را به مجلس قانونگذاری بفرستد. در ترکیه مهندس اربکان و حزب او فعال شد؛ هرچند تشکیلات او در اثر فشار امریکا و توسط ارتش وابسته، منحل شد، اما بعدها توانستند با تأسیس احزاب جدید: رفاه، فضیلت و... حتی دولت تشکیل دهند. به هر حال پیروزی انقلاب اسلامی خون جدید در رگ های کشورهای اسلامی و نهضت ها و حرکت های ضد استعماری دواند. از جوامع دوردستی چون مالزی و اندونزی خبر زیادی ندارم، اما از طریق نشریاتی که به دستم می رسد می دانم که این خون تازه به آن مناطق هم تزریق شده است و حزب اسلامی مالزی و حزب ماشومی اندونزی، از احزاب پرهوادار، در بین مسلمانان این دو کشور شدند.
آنچه در این کشورها پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد، در وهله اول فعالیت های پارلمانی و سیاسی اسلام گرایان نبود، بلکه چهره دیگری داشت. بعضی حرکت های قهرآمیز شروع شد؛ و چون قرین موفقیت نبود، یعنی استعمارگران غربی نگذاشتند که حادثه ای مشابه ایران در جای دیگری تکرار شود، اقدامات سیاسی برای حضور در دولت یا مجلس آغاز گردید.
حرکت های قهرآمیز و ترورهای کور شروع شد، نظیر آنچه که هم اکنون در عراق ادامه دارد. اما جواب نداد. همین حرکت ها در مصر و ترکیه و پاکستان هم سرکوب شد. یعنی این نوع حرکت ها نه ادامه یافت و نه نتیجه داد. البته اسلامگرایان از ابتدا طرفدار حرکت های قهرآمیز نبودند. مثلاً حزب آقای اربکان با حزب الله ترکیه ارتباطی نداشت. و یا در مصر، جماعت اسلامی و جهاد اسلامی نسل تازه ای بود که وابسته یا عضو اخوان المسلمین نبودند و یا اگر هم مدتی به عنوان عضو ساده با آن گروه در ارتباط بودند. در نهایت همراهی نکردند. و حتی ایمن الظواهری کتابی تحت عنوان حقیقت تلخ بر ضد اخوان المسلمین و رهبری و اندیشه آنان منتشر ساخت. به هر حال حرکت های قهرآمیز بی نتیجه بود.
ولی موضوع اصلی این است که همان فعالیت های سیاسی هم با بن بست رو به رو شده بودند و امکان به نتیجه رسیدن نداشتند. انقلاب اسلامی این راه بسته را گشود. مفهوم به دست گیری حکومت در سودان توسط حزب دکتر حسن ترابی یا حزب الامه صادق المهدی چیست؟ البته باید این حقیقت را اذعان کرد که بعضی از کشورهای اسلامی برای جلوگیری از حدوث انقلاب و زیر و رو شدن حکومتشان، راه ورود مخالفان را به مجلس یا دولت باز کردند؛ اگرچه فعالیت های سیاسی از این دست در جهان اسلام سابقه داشت. مانند نامزد شدن مرحوم حس البنا در مصر، یا مرحوم نواب صفوی در ایران. این را هم بگویم که برخی از حرکت های قهرآمیزی که پس از پیروزی انقلاب در مصر و پاکستان پدید آمد، در مسلمانی ایران شک داشتند، انقلاب اسلامی را قبول نداشتند و آن را انقلاب شیعی می نامیدند.
تأثیر انقلاب اسلامی در شخصیت های سیاسی و اندیشمندان هم تجلی یافت. افرادی چون فتحی شقاقی، منیر شفیق، احمد جبرئیل، مولانا مودودی، کلیم صدیقی، شهید سید محمدباقر صدر، عباس مدنی، دکتر حسن ترابی، راشد الغنوشی، شیخ یاسین و حتی سیاسیونی چون بن بلا و حسین الشافعی (معاون عبدالناصر) و صدها شخصیت سیاسی غیراسلامی دیگر...
از کسانی که یاد کردیم، تعدادی پیش از انقلاب اسلامی فعال بودند و کم و بیش مبارزاتی را در کشورهای متبوع خودشان صورت می دادند. بعضاً هم پس از پیروزی انقلاب، گرایش مبارزاتی پیدا کردند. ولی شخصیت های دیگری هم بودند. مثلاً مانند رژه گارودی، که من او را برای نخستین بار در الجزایر، در کنفرانس اندیشه اسلامی دیدم. هنوز مسلمان نشده بود، اما تحت تأثیر انقلاب بود. ولی متأسفانه جمهوری اسلامی یا به دلیل جوانی و یا نسپردن این نوع امور به کارشناسان واقعی، نتوانست در جذب و حفظ و سپس برخوردهای خود با این افراد موفق باشد. در چگونگی ارتباط با چنین شخصیت هایی مشکل داشت. برای نمونه، یکی دو نفر از شخصیت های لبنانی ـ فلسطینی را که به یکی از نهادهای خاص جمهوری اسلامی ارجاع داده بودند، با توجه به سابقه آشنایی ما به قبل از انقلاب، گفتند که ما اگر مثلاً با شما در ارتباط باشیم مشکلی برای همکاری نداریم. اگر در کشور خود دستگیر شویم می گوییم با وزارت ارشاد و نماینده امام خمینی در ارتباط هستیم. اما اگر بگویند با استخبارات مرتبط شده ای، پاسخی نخواهیم داشت... گرچه استخبارات ایران را جزء نظام اسلامی ایران می دانیم. و یا اینکه برخی از این شخصیت ها را موقتاً به کار گرفتیم و بعد رهایشان کردیم. به دیدن یکی از اندیشمندان مصری ـ دکتر سعید رمضان از رهبران اخوان مصرـ در ژنو رفتم. ایشان مرکز فرهنگی اسلام آنجا را اداره می کرد. کنسول ایران گفت که ایشان به هیچ کس وقت نمی دهد. گفتم تلفن منزلش را بگیرید و بگویید خسروشاهی است. بلافاصله برای دیدار اظهار اشتیاق کرد. وقتی با هم ملاقات کردیم، پرسیدم چرا با برادران ایرانی رابطه ندارید؟ خندید و گفت: جمهوری اسلامی تا زمانی که به کسی احتیاج دارد، خوب استقبال می کند، اما وقتی کارش تمام می شود، بین زمین و آسمان او را معلق نگه می دارد!
از اربکان در مؤتمر وحدة المسلمین، در اسلام آباد پاکستان، پرسیدم چه زمانی به ایران سفر خواهی کرد؟ پاسخ داد: من یک گله دارم و به شما می گویم تا به مسئولین ایرانی بگویید که شما برادران، خوب حرف می زنید، اما خوب عمل نمی کنید! من این پاسخ ها را در زمان خود به وزارت امور خارجه و مسئولین مربوطه منعکس می کردم اما گویا قرار نبود روش ها تغییر کند. استقبال خوب، بدرقه بد، یکی از کوتاهی هایی بود که ما در حق این علما و دوستان و اندیشمندان روا می داشتیم. البته افرادی چون شهید سید محمد باقر صدر و بعضی علمای عراق و لبنان چون از صلب حوزه علمیه بودند؛ موضوع آنها و ارتباط و مناسباتشان فرق می کرد.
کدام یک از این شخصیت ها به انقلاب اسلامی با نگاهی جهانی می نگریستند؟
دکتر کلیم صدیقی این گونه بود. هفته نامه ای داشت به نام کرسنت اینترنشنال که در کانادا منتشر می کرد. مطالب آن نشریه با همین دیدگاه نوشته و منتشر می شد. شهید فتحی شقاقی همین نگاه را داشت. از مقاله ها و کتاب هایی که نوشته، بر می آید که عشق وافری به انقلاب اسلامی داشت و معتقد به نهضت جهانی اسلام بود. شهید شقاقی کتابی دارد به نام السنه والشیعه ضجه مفتعله ـ شیعه و سنی غوغای ساختگی، این کتاب چهار بار در ایتالیا با نام مستعار تجدید چاپ شد. آن را من هم ترجمه کرده ام. شقاقی کتاب دیگری دارد با نام خمینی تنها گزینه اسلامی که نخست در قاهره چاپ شد و در عرض چند هفته سی هزار نسخه از آن به فروش رفت. فتحی شقاقی آن زمان دانشجوی پزشکی بود، اما او را بازداشت و از قاهره اخراج کردند.
جزئیات بیشتری از تأثیر انقلاب در برخی از این کشورها بگویید. لطفاً از ترکیه شروع کنید.
پس از سقوط خلافت عثمانی و سلطه سکولارهای آتاتورکی، حرکت اسلامی پنهانی ادامه یافت. مثلاً جماعتی با نام «نور طلبه لری» به رهبری ملا سعید نورسی، و شاگردانش، معروف به «نورجی ها»، مادر اغلب حرکت های اسلامی معاصر در ترکیه به شمار می روند. البته «صوفیه» و «نقشبندیه» هم در آنجا نقش های مثبتی داشته اند و دارند. وقوع انقلاب اسلامی در محافل علوی ها، نورجی ها و سنی های معتدل نقش بسزایی داشت. نورجی ها و علوی ها حرکت های سیاسی خود را شروع کردند. شیعیان دوازده امامی حسینیه برپا کردند و هفته نامه منتشر ساختند. دو سه سال پیش در دیداری با عبدالله افندی، مرشد بعدی نورجی های ترکیه، وقتی درباره تقریب بین مذاهب حرف زدم گفت که این موضوع برای ما حل شده است و بعد دعای «جوشن کبیر» را که چاپ کرده بودند، نشانم داد و گفت که طلبه های ما این دعا را که مربوط به امام زین العابدین(ع) است هر روز حتماً می خوانند. پس از پیروزی انقلاب حزب آقای اربکان (سلامت ملی پارتیسی) اوج گرفت و استقبال مردم ترکیه از این حزب موجب شد که دهها نماینده به مجلس بفرستد و حکومت را به دست گیرد، اما ارتش لائیک ترکیه که قدرت اصلی کشور در دست اوست موجبات عزل اربکان را فراهم کرد. شمار نشریه های منتشر شده پس از انقلاب با گرایش اسلامی در ترکیه چشمگیر بود. روزنامه ها و مجله های: اسلام، مکتب، اندیشه، کلمه، میزان، یدی اقلیم (هفت اقلیم)، کوپرو، وحدت، مکتوب، گریشم، عایله، شهادت، بیزیم عایله، پنجره، مدرسه اسلامی، ظفر، اسلامی ادبیات، بیزیم اجاق و... از جمله نشریاتی بودند که در دفاع از اسلام و در راستای اهداف حرکت اسلامی جدید در ترکیه چاپ و منتشر می شد، که متأسفانه اغلب آنها از ادامه نشر بازماندند. در ترکیه کتاب ولایت فقیه امام توسط آقای حسین حاتمی ـ استاد دانشگاه استانبول ـ ترجمه شد، ولی همین اقدام موجب اخراج ایشان از دانشگاه پس از 25 سال تدریس شد؛ حتی حق بازنشستگی هم برای او قایل نشدند. اشتباه آنجا بود که وزارت ارشاد ما این ترجمه را بدون اجازه وی با اسم مترجم چاپ کرد و همین امر باعث عکس العمل دولت ترکیه نسبت به آقای حاتمی شد و البته خسارت او از طرف ایران هم جبران نشد. متأسفانه در ترکیه نظریه پرداز و تئوریسین بارز و تأثیرگذاری وجود ندارد. بیشتر اقتباس کننده اند. اما در کار ترجمه بسیار فعال و قوی می باشند. آنها توانسته اند آثار مرحوم مودودی، دکتر شریعتی، سید قطب، علامه طباطبایی و... را ترجمه کنند. از قضا مترجمان هم بیشتر از اهل تسنن هستند. من عروة الوثقای مرحوم سید جمال را با مقدمه ای مفصل در رم ـ ایتالیا، از سوی مرکز فرهنگی اروپا ـ چاپ کردم. وقتی برای سفری به ترکیه رفتم، دیدم ترجمه ترکی همان اثر با همان مقدمه چاپ شده به فروش می رسد. کتاب را خیلی زود به ترکی برگرداندند و در معرض فروش گذاشتند.
البته در ترکیه، آنانی که وابستگی شدیدی به ایران داشتند و یا به آن تظاهر می کردند سرکوب شدند. در رأس آنان نور الدین شیرین بود و متأسفانه هنوز هم برخی از اینان در زندان هستند.
اشاره ای به جان گرفتن اخوان المسلمین در مصر کردید. لطفاً از تأثیرات انقلاب اسلامی در آن کشور بگویید.
اخوان المسلمین قدیمی ترین و قوی ترین تشکیلات سازمان یافته اسلامی در مصر است.
رهبران و سران اخوان دوستدار شیعه و ایران بودند و هستند و شهید حسن البناء جزو مؤسسین دارالتقریب در مصر بود. مرحوم آیت الله آقای سیدرضا صدر نقل می کرد؛ در دیدار بین حسن البنا و آیت الله کاشانی در مکه، این دو هم پیمان می شوند که در راه استقرار نظام اسلامی بکوشند که متأسفانه البناء پس از مراجعت ترور می شود و آیت الله کاشانی ترور شخصیت. منظورم این است که موضوع به گذشته های دور بر می گردد. دیدار شهید نواب صفوی از مصر و سخنرانی وی در دانشگاه قاهره، یکی دیگر از مراحل همکاری و همفکری بود. اخوان المسلمین از روز نخست طرفدار انقلاب اسلامی بود. در تأیید آن اعلامیه صادر کرد. مجله الدعوه والاعتصام والمختار الاسلامی که در زمان انور سادات اجازه نشر یافته بود مقالاتی در تأیید انقلاب اسلامی به چاپ رساند. روزنامه الشعب یکی از روزنامه های پر تیراژ مصر، وابسته به حزب العمل، هم پیمان اخوان، وصیت نامه کامل حضرت امام را درج کرد. البته حمایت از انقلاب اسلامی ایران در مصر فقط به اخوان محدود نمی شود. سیاستمداری چون حسنین هیکل، مشاور اصلی عبدالناصر در کتاب توپ های آیت الله به دفاع از انقلاب پرداخته است؛ با اینکه به قول بعضی ها ملی گرا یا سکولار است. و یا آقای فهمی هویدی، کتاب ایران من الداخل را در دفاع از انقلاب نگاشته و یا آقای احمد سیوفی چندین جلد کتاب تألیف کرده که همگی به نوعی مرتبط با انقلاب اسلامی هستند و همچنین آقای صالح وردانی آثاری درباره انقلاب دارد. آقای دکتر راسم نفیس نوشته هایی را در دفاع از انقلاب به چاپ رسانده است.
البته اینها هیچ کدام عضو اخوان المسلمین نیستند و البته دهها نفر دیگر هم مشابه آنها.
البته برخی از اندیشمندان مصری تحت تأثیر تبلیغات غلط هم قرار می گرفتند. در کنفرانس وحدت مسلمانان که در پاکستان برپا شده بود، با شیخ عمر عبدالرحمان از مصر گفت و گویی کردم. او که ابتدا از مدافعان سرسخت انقلاب بود، رفته رفته مواضع اولیه خود را از دست داده بود. علت را سئوال کردم؟ گفت که شنیده ام به اهل سنت در ایران سخت گیری می شود! پاسخ دادم چنین نیست، و از آزادی عمل و موقعیت اهل سنت در ایران حرف هایی زدم. در همان لحظه شیخ سعید شعبان از علمای سنی لبنان به ما پیوست. گفتم: شاهد از غیب رسید! موضع ایران نسبت به اهل سنت را از آقای سعید شعبان بپرسید. شیخ سعید شعبان گفت: من بدون پاسدار و محافظ ایرانی، همه مناطق سنی نشین ایران را گشته ام؛ همه حرف هایی که در خارج می شنویم دروغ است و آنها طبق مذهب خود عمل می کنند و کتاب های مذهبی خاص خود را تدریس می کنند. بازماندگان شهدای اهل سنت در طرابلس لبنان همان حقوقی را از شعبه بنیاد شهید ایران و لبنان می گیرند که شهدای اهل تشیع می گیرند. بعد به مزاح افزود که برخی از خانواده های اعضای حزب توحید (حزب شیخ سعید شعبان در طرابلس) می گویند پس کی پدر ما شهید می شود که ما هم از بنیاد شهید حقوقی بگیریم!
درباره مواضع شیخ عمر تلمسانی هم توضیحی دهید.
من در لوگانو ـ منطقه ای بین ایتالیا و سوئیس ـ با آقای تلمسانی مذاکراتی داشتم. برای معالجه آمده بود. میهمان مهندس یوسف ندا از اخوان مصر بود. مشروح آن مذاکرات چاپ شده است؛ هم به زبان عربی و هم به فارسی. او طرفدار انقلاب اسلامی، امام، و معتقد به تقریب بین مذاهب بود. او در شمار نخستین بیعت کنندگان با مرحوم حسن البناء بود. در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و پرورش یافته بود و پیش از آنکه به مواضع اسلامی برسد، فردی به اصطلاح «آزاد» بود. (به این موارد در خاطرات خود که به چاپ رسانده اشاره کرده است.) تلمسانی در رشته حقوق تحصیل کرد. در طی مبارزاتش حکم اعدام هم گرفت که خوشبختانه ده سال زندانی شد، سپس آزاد گردید. علت آزادی او هم این بود که حکومت مصر برای مدتی مجبور شد در مبارزه با ناصری ها و کمونیست ها به اخوان المسلمین میدان بدهد. به همین دلیل تلمسانی آزاد شد و او با استفاده از این فرصت، فعالیت های اسلامی خود را گسترش داد. او انسانی معتدل و دانشمند بود و مجله الدعوه را از نو منتشر ساخت و در مورد ایران، نظری کاملاً موافق داشت. من ایشان را برای سفر به ایران دعوت کردم که متأسفانه دولت مصر این اجازه را به وی نداد؛ و بعد هم وی به رحمت خدا رفت.
حرکت های اسلامی در الجزایر با تعادل شروع شد، ولی بعدها به خشونت و خونریزی انجامید. علت چه بود؟
جنبش اسلامی الجزایر تحت تأثیر نهضت علماء المسلمین و بخشی هم هم فکر اخوان المسلمین مصر بود. شعبه ای از اخوان در آن کشور تأسیس شده بود که مجتمع السلم نام گرفت؛ چون دولت اجازه نام دیگری به آن نداد. دو حرکت اسلامی عمده اخیر الجزایر را محفوظ نحناح، عباس مدنی و علی بلحاج اداره می کردند. عباس مدنی که تحصیل کرده پاریس بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آزادی های نسبی موجود در الجزایر در دوره شاذلی بن جدید توانست جبهة الانقاذ الاسلامی را ایجاد کند. این جبهه ارگان های گوناگونی داشت و توانست در سراسر کشور فعال شود. ولی پس از اینکه جبهه الانقاذ الاسلامی توانست در انتخابات الجزایر اکثریت را به دست آورد، امپریالیسم غرب و مراکز مدعی دمکراسی احساس خطر کردند و به این فکر افتادند که آن را سرکوب کنند و چون با روی کار آمدن جبهه الانقاذ اسلامی، منافع غرب در کل شمال افریقا به خطر می افتاد، دیدیم که این انتخابات آزاد و طبیعی، و نتیجه آن، با دخالت ارتش باطل اعلام شد و درگیری های مسلحانه را ایجاد کرد و رأی مردم سرکوب شد. پس از برپایی خفقان، گروه هایی از جبهه الانقاذ الاسلامی منشعب شدند. الجبهه الاسلامیة المسلحة بدین ترتیب پدید آمد و وارد حرکت های مسلحانه شد. و چون سرکوب و قتل عام شدید بود و حرکت مسلحانه نتیجه مثبتی در پی نداشت پس از مدتی آن را کنار گذاشت.
عباس مدنی که یک بار هم برای شرکت در کنفرانس فلسطین به ایران آمده بود، به مواضع انقلاب اسلامی نزدیک بود، ولی علی بالحاج با گرایش های شبیه به وهابی گری، با شیعه بسیار مخالف بود. پس از پیروزی جبهه الانقاذ الاسلامی، در مراجعت از کنفرانس وزرای امور خارجه کشورهای اسلامی در قاهره، به الجزایر و دیدن آقای عباس مدنی رفتم. در محل ملاقات دیدم چند سفیر اروپایی هم به نوبت نشسته اند تا با مدنی دیدار کنند. اروپایی ها به این حادثه اهتمام خاصی داشتند.
آقای شاذلی بن جدید در سرکوب حرکت اسلامی و باطل کردن انتخابات الجزایر نقش نداشت؟!
نخیر، مطلقاً. ارتش از بن جدید خواست نهضت را سرکوب کند، ولی او زیر بار نرفت. استعفا کرد و رفت به پاریس. با اینکه خود ارتشی بود و سابقه مبارزاتی ضد استعماری زیادی داشت اما دست به چنین کاری نزد. اصلاً بن جدید در شکل گیری دانشگاه اسلامی و مراکز علمی اسلامی کمک هم کرده بود. مرحم شیخ محمد غزالی از شخصیت های علمی و معروف مصر که فرد عالم و معتدلی بود توانست با همکاری دولت بن جدید، دانشگاهی شبیه دانشگاه الازهر در الجزایر تأسیس کند. البته بعدها همین مرکز علمی یکی از پایگاه های پرورش کادر جبهه الانقاذ شد. بن جدید به برپایی این دانشگاه کمک کرده بود که مورد اعتراض اروپایی ها ـ فرانسوی ها ـ قرار گرفت. شاذلی بن جدید اکنون در پاریس است و فعالیتی ندارد.