روشنفكري يا نوانديشي ديني
تاريخ : 1388/10/29
نوع خاطره : فرهنگي ,
جريان تابناكِ روشن انديشي و روشنفكري ديني در حوزه هاي علميه، تاريخ پرفراز و نشيب و هيجان انگيزي دارد. هر برگي از آن، آكنده از نكته هاست، نكته هاي درس آموز، شورانگيز، حركت آفرين، حماسه ساز، راهگشا و بيانگر رنج ها، تلاش ها و تكاپوهايي كه عالمان، فرزانگان و هوشمندانِ روشن انديش، براي رويش، شكوفايي و ماندگاري و ثمردهي آن كشيده، به جان خريده و انجام داده اند.
روشنفکری یا نواندیشی دین
جریان تابناکِ روشناندیشی و روشنفکری دینی در حوزههای علمیه، تاریخ پرفراز و نشیب و هیجانانگیزی دارد. هر برگی از آن، آکنده از نکتههاست، نکتههای درسآموز، شورانگیز، حرکت آفرین، حماسهساز، راهگشا و بیانگر رنجها، تلاشها و تکاپوهایی که عالمان، فرزانگان و هوشمندانِ روشناندیش، برای رویش، شکوفایی و ماندگاری و ثمردهی آن کشیده، به جان خریده و انجام دادهاند.
باید برای آگاهی از چند و چون این جریان شکوهمند، افتخارآفرین، حیاتبخش و احیاگر، به گذشته برگشت، تاریخ را ورق زد و به تاریخ شفاهی و نوشتاری آن، دقیق و همه سویه و تیزنگرانه نگریست، تا دریافت چگونه و از چه نقطهای این جریان آغاز شد، چه کسانی، با چه هدفی و در پرتو چه اندیشهها و باورهایی، آن را آفریدند، شکل دادند، بنیاد و بُنلادِ آن را ریختند، آن را رهبری و طلایهداری کردند، از گزندها، آفتها و کژراههها در امانش داشتند و در هنگامههای سخت، شکننده، نفسگیر، توان فرسا، مدبرانه، هوشیارانه و قدرتمندانه، از گردنههای دشوار گذر و هراسانگیز، به سلامت گذرش دادند و رایَت آن را، بیهیچ هراسی از دشنهها، دَستانها و دسیسهها افراشتند.
و نیز بایسته است که با مطالعه دقیق فراز فراز تاریخ و برهه برههی این جریان و نیوشیدن جانِ کلام آنان که با جان و دل، همراه این حرکت بوده و نقش بنیادین در رویش، شکوفایی، ماندگاری، دامنگستری و روشنگری آن داشتهاند، دریافت که این موجِ بزرگ برخاسته و سرچشمه گرفته از دلِ اقیانوس معارفِ ناب اسلامی، با چه صخرههایی برخورد داشته وبا چه موجشکنهایی به رویارویی برخاسته، از چه راهها و روشها و ابزاری در این رویارویی سهمگین بهره برده است. و یا چه جریانها و صاحبان چه تفکری برای گلآلود کردن این چشمهی زلال، به تکاپو برخاستند و کمر به هدم و نابودی آن بستند و بر آن شدند تا این شجره طیبه را از ریشه در آورند و با لجن پراکنی و پرتاب تیرهای زهرآگین، چهرهاش را بیالایند و قلباش را از تپش و جاری ساختن خون به رگهای حوزه و جامعه باز ایستانند و یا با زشت و نفرتانگیز جلوه دادن چهرهی این جریان و چهره پردازان آن، از حرکت آفرینی، شورانگیزی، دگرگون کردنِ روح و روان طلاب جوان، شیفتگان و تشنگانِ معارفِ ناب و زلال اسلامی بازش بدارند و ...
آگاهی از اینها و دهها مقوله و جُستاری که در برگ برگ تاریخ جریان زنده، شاداب، پویا و اثرگذار و عزتآفرین روشنفکری و روشن اندیشی دینی در حوزهها، بازتاب یافته و شیوههای عالمانه و دقیق روشنفکران و روشناندیشان حوزه، در برخورد و رویارویی با متحجران، کژاندیشان و بسته ذهنان و خون دلهایی که در این آوردگاهِ هراسانگیز خوردند از یک سو؛ و رفتارهای نابخردانه، اندیشههای تاریک، بازدارنده، رخوتزا و سستی آفرین مقدس مآبان و بسته ذهنان از دیگر سو، برای امروز حوزهها، حوزویان و طلاب، برای هر گونه دگرگونی، نوسازی، اصلاح و به روز کردنِ بخشهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی این نهاد مقدس، بسیار حیاتی، کارساز و راه گشاست.
باید کاری کرد و ساز و کاری را به کار بست و برنامهای ریخت تا طلاب جوان و حوزویان، نقش و کارآیی روشناندیشی و روشنفکری دینی را در حیات، شکوفایی و پویایی دین و زیبا جلوه دادن آیین محمدی (ص) و مکتب اهل بیت به روشنی دریابند و لذت آن را در بُن جان خویش بچشند و درد زخمهای عمیقی که بسته ذهنان، متحجران و مقدس مآبانِ نابخرد، آن به آن، به کالبد دین و روح و روان دین باورانِ ناب اندیش، وارد میسازند، احساس کنند. که تا آن لذت و این درد را یکایک علمای نقش آفرین، صاحب نفوذ و طلاب جوان، با تمام وجود نچشند و احساس نکنند، حوزهها را از رکود به در نخواهند آمد و به دنیای روشنِ روشن اندیشی، که هر گونه دگرگونی، شکوفایی، بالندگی و به روز بودن حوزهها، بستگی تام و تمام به آن دارد، راه نخواهند یافت.
با همین نگاه و برای آگاهی اجمالی از جریان روشن اندیشی دینی و حوزوی در حوزههای ایران و کشورهای اسلامی و آشنایی با طلایهداران ناب اندیش این جریان و نقشی که این خیزش بزرگ حوزوی در بیداری ملت ایران و دیگر ملتها داشته است و آسیبشناسی آن گفتوگویی با حجت الاسلام و المسلمین سیدهادی خسروشاهی، روشنفکر و نویسنده بنام، پر تلاش و اثرگذار در شکوفایی، ماندگاری و دامنگستری جریان مقدس روشن اندیشی و روشنفکری دینی، سامان دادیم، تا از آگاهیها، تجربهها و دانش ایشان بهره بریم و در حدّ امکان زمینه را بری بهرهمندی دیگر شیفتگان و علاقهمندان به این گونه بحثها و مقولهها آماده سازیم. (مجلۀ حوزه ـ شمارۀ 142)
حضرت عالي از روشنفكران حوزوي هستيد و از نويسندگان پركار و آشنا به جريانهاي روشنفكري و موجهايي كه اين جريانها انگيختهاند. از اين رو بفرماييد «جريان روشنفكري در ايران» چگونه پديد آمد و با چه كاركردهايي همراه شد و چه آثار و آسيبهايي يافت؟
نخست بايد ديد كه واژه «روشنفكر» چه معنايي دارد؟ و سپس بايد پرسيد كه مراد از «جريان روشنفكري در ايران» چيست؟ «روشنفكري عام»؟ يا «روشنفكري ديني»؟
براي واژه «روشنفكر»، بعضي از پژوهشگران و نويسندگان، بيش از پنجاه تعريف نقل كرده و آنها را مورد بحث و بررسي قرار دادهاند كه به طور كلي ميتوان اين تعاريف را در سه دسته خلاصه كرد:
الف. «روشنفكر» كسي است كه در پيدايش و نگهباني ارزشهاي والاي انساني در زمينه «حقيقت و عدالت»، نقش دارد.
ب. «روشنفكر» تبيين كننده «عقايد اصيل» و صحيح در جامعه و «ناقد وضع حاكم» است.
ج. «روشنفكر» آن عنصري است كه با آگاه و از روي خرد، در «توسعه و پيشبرد فرهنگ سودمند جامعه»، فعاليت ميكند.
اينها مفاهيمي کلی است كه از تعاريف واژه «روشنفكر» به دست ميآيد.
اما بايد ديد كه در اين گفتگو مراد از «جريان روشنفكري» در ايران چيست؟! بيترديد مراد روشنفكري عام كه شامل: روشنفكر نمايي عناصر سكولار، غربگرا، نيهليست، عمله نظامهاي حاكم و ... مانند: آخوندزاده، طالبوف، ميرزا ملكم خان، تقيزاده، علي دشتي و امثالهم، باشد، نيست.
بنابراین، مراد در این پرسش بررسي «جريان روشنفكري ديني در ايران» است كه به نظر من مرادف با «نوانديشي ديني»، با حفظ اصالت و واقعيتهاي راستين مذهبي است كه به قول شهيد استاد مرتضي مطهري، طليعهدار آن در ايران و بلكه در همه مشرق زمين، سيد جمالالدين حسيني اسدآبادي (معروف به افغاني) است و پس از آن، در عصر ما شخصيتهايي چون: آيتالله طالقاني، استاد شهيد مرتضي مطهري، مهندس مهدي بازرگان، شهيد محمدحسين بهشتي، دكتر علي شريعتي و...
در واقع جريان نو انديشي ديني كه به موازات خود، تحولات اجتماعي - سياسي را همراه داشت، با پيدايش «حركت اصلاحي» سيد جمالالدين در ايران آغاز شد و موجب تحولات عميقي، نه تنها در ايران، بلكه در كل جهان عرب و اسلام گردید. البته بررسي عميق كاركردها و آثار اين حركت، خود نيازمند يك يا چند جلد كتاب است و به طور طبيعي در چهارچوب يك گفتگوي كوتاه قرار نميگيرد.
قبل از انقلاب اسلامي ايران، جريان روشنانديشي حوزوي با چه ديدگاهها و جريانهايي در چالش و تعارض بود؟ تمايزها و امتيازهاي اين جريان در مقايسه با جرياني كه موسوم به روشنفكر ديني است، در چه زمينههايي بود؟
بايد پذيرفت كه متأسفانه «جريان روشنانديشي حوزوي» در حوزه قم و يا حوزه نجف، خيلي ديرتر از موقعي كه لازم بود، آغاز شد و نميتوان تاريخ آن را فراتر از نيمقرن دانست. در واقع بعد از حوادث سياسي سالهاي 1328 تا 1332 و قبل از شکست نهضت ملی و سركوب حركت فدائيان اسلام ـ كه براي نخستين بار با نشر كتاب (راهنماي حقايق) خواستار تشكيل حكومت اسلامي بودند (1328)، ـ جريان نوانديشي ديني در حوزه علميه قم شكل گرفت كه در طليعه آن، عناصر و شخصيتهايي چون امام موسي صدر، آيتالله ناصر مكارم شيرازي، دكتر محمد حسين بهشتي، آيتالله جعفر سبحاني، آيتالله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، آيتالله حسين نوري، آيتالله محمد واعظزاده، شهيد دكتر محمد مفتح، آيتالله شيخ مجدالدين محلاتي، استاد علي دواني و چند نفر ديگر قرار داشتند.
اين جريان به طور طبيعي با جريانهاي سنتي متحجر و ارتجاعي و روشنفكري ديني عام و خارج از چهارچوب اصول مسلم مذهبي، در تعارض و چالش بود، تا آنجا كه گروهي از متحجران ساكن قم! حتي آماده پذيرايي نشر يك مجله به نام «مكتب اسلام» كه مورد موافقت و تاييد مرحوم آيتالله بروجردي هم قرار داشت، نبودند و يا روشنفكران ديني مانند مرحوم مهندس بازرگان و دكتر شريعتي هم يك نقد كوتاه ديدگاههاي خود را در آن مجله و توسط آن جريان روشنانديش حوزوي، برنميتابيدند و سخت گلهمند ميشدند.
امتياز اين جريان در مقايسه با جريان روشنفكري ديني عام، عمدتاً در زمينه شناخت و آگاهي عمیق آن از متون اصيل اسلامي بود كه متأسفانه پرچمداران روشنفكري ديني عام، علي رغم معلوماتي كه در اين زمينه داشتند، فاقد اين «امتياز» بودند.
تشكيل جلساتي براي بحث در زمينه «عقائد و مذاهب» و مسائل روز از جمله مسأله اقتصاد و حكومت اسلامي، توسط آيتالله ناصر مكارم شيرازي، آيتالله حسين نوري، شهيد دكتر مفتح و شهيد دكتر بهشتي، در واقع زمينه را براي روشن شدن طلاب جوان حوزههاي علميه در قم و مشهد و تبريز و اصفهان و غيره آماده ساخت و به تدريج نسل جديد حوزه، كوشاتر و پوياتر در اين راستا، گامهاي بلند و ارزشمندي را برداشتند تا آنجا كه ميبينيم بعدها به جاي يك مجله ماهانه «مكتب اسلام» و فصلنامهاي به نام «مكتب تشيع»، چندين نشريه و مجله ماهانه، حتي براي كودكان و نوجوانان و يا به زبان عربي از حوزه علميه قم منتشر گرديد و هماكنون اين رقم، به بيش از پنجاه مجله ونشريه و فصلنامه ميرسد كه به نظر من در خيلي از زمينهها، بسيار عميق تر و غنيتر از مجلات و نشريات آغازين هستند.
روشنفكران حوزه در حوزههاي علميه عربي (عراق، لبنان و سوريه) چه كارهايي داشتند؟ نقاط اشتراك و امتياز آنان با روشنانديشان حوزههاي علميه ايران، چه بود؟
در واقع نميتوان گفت «حوزههاي علميه عربي»، بلكه بايد فقط از حوزه علميه نجف و كربلا نام برد كه حركتهاي مشابه را آن هم در همان زمان آغاز كرد و طلاب كشورهاي عربي ديگر - مانند لبنان و كشورهاي حوزه خليج فارس - در واقع محصول و تربيت يافته حوزه علميه نجف هستند. در طليعه اين روشنانديشان حوزه نجف، شهيد آيتالله سيدمحمدباقر صدر، آيتالله سيدمرتضي عسكري، آيتالله محمدتقي حكيم، آيتالله محمدرضا مظفر - كه نشريات و مجلاتي چون «الاضواء» و «النجف» و رسالههايي در زمينههاي ايدئولوژيك منتشر ميكردند - قرار داشتند كه شخصيتهاي برجستهي بعدی چون: آيتالله سيدمحمدحسين فضلالله، آيتالله محمد مهدي شمسالدين، آيتالله محمدجواد مغنيه و علّامه شيخ عبدالهادي الفضلي، آیتالله شيخ محمد مهدي آصفي و آيتالله محمدعلي تسخيري را براي حوزههاي عربي تربيت كردند.
البته قبل از جريان فوق، در حوزه هاي علميه عراق، شخصيتهاي روشن انديشي چون آيتالله محمدحسين كاشفالغطاء، آيتالله شيخ محمدمهدي خالصيزاده، آيتالله سيد هبه الدين شهرستاني، و... وجود داشتند كه نقشي ويژه در حركت فكري – فرهنگي یک قرن پیش عراق ايفا كردند، ولي تحولي كه جريان بعدي ـ در نیم قرن بعد ـ در حوزههاي عراق به وجود آورد، به مراتب وسيعتر و عميق تر از آثار حركت جريان قديمي روشنانديشي حوزههاي علميه عراق بود.
عملكرد اين جريان در حوزه نجف، تقريباً مشابه كاركرد جريان حوزه علميه قم بود و نقاط اشتراكشان هم تقريباً هماهنگ و زياد بود و امتياز ويژهاي در آن، به جز در تاسيس «حزبالدعوة الاسلاميه» ديده نميشود كه توسط شهيدآيتالله سيدمحمدباقر صدر و آيتالله سيدمرتضي عسكري و همراهانش شكل گرفت و در پيدايش حركت سياسي در حوزه نجف و حركت عام در بين شيعيان عراق و چند کشور عربی دیگر، نقش اساسي داشت... و متاسفانه در حوزه علميه قم، حتي در بين روشنانديشان، تفكر تشكل حزبي و يا اندیشهی ايجاد یک واحد سياسي سازمان يافته، وجود نداشت كه ظاهراً تا امروز هم اين نوع انديشه غيرحزبي! همچنان حاكم است.
البته حوزه علميه كربلا هم شاهد حركتي توسط مرحوم آيتالله سيدمحمد شيرازي و شهيدآيتالله سيدحسن شيرازي بود كه بيترديد نقشي در بين بخشي دیگر از شيعيان عراق و كشورهاي عربي خليج فارس داشت؛ ولي متاسفانه اين جريان را كه در نشر آثار جديد و مجلات و تبليغ در سطح جهاني بسيار فعال بود ـ و هست ـ، نمي توان جريان نوانديشي كامل مطابق با «زمان» ناميد؛ چون در زمينههايي مانند مخالفت با تحزب روشنفكران نجف و يا تجويز اعمالي چون «قمهزني» كه موجب وهن شيعه و هتك حرمت تشيع در سطح جهاني است، پيشگام بود و من خود در كربلا در روز عاشورا شاهد بودم كه (موكب تطبير الطلاب العلوم الدينيه) (هیئت قمهزني طلاب علوم دینی!) راه افتاد كه وابسته به اين جريان بود و بي ترديد اين قبيل اعمال، در تضاد كامل با روشنفكري بود و نميتوانست با روشنانديشي ديني سازگار باشد!
يادم رفت اشاره كنم كه تاسيس «كليه الفقه» در نجف توسط علامه آيتالله شيخ محمدرضا مظفر و «کلیه اصولالدين» در بغداد، توسط آيتالله سيدمرتضي عسكري كه اولي فصلنامه «النجف» و دومي فصلنامه «رساله الاسلام» را منتشر ميساخت، از كارهاي مثبت و از امتيازات جريان روشنانديشي حوزه نجف بود كه عليرغم جو واپسگرایی حاكم بر آن، توانستند طلاب جوان بسياري را تربيت كنند كه موفق به اخذ درجه ليسانس و دكتري شدند وبیتردید تحمل تبعات سخت و سنگين اين نوع اقدامات در نجف، صبر و استقامت ويژهاي را ميطلبيد كه خوشبختانه جريان نوانديشي نجف، آن را داشت. و البته نبايد فراموش كرد كه پشتيباني عملي و معنوي آيتالله حكيم و آيتالله خوئي در پيشرفت و موفقیت اين نهادهاي جديد و استقامت آنها در مقابل ارتجاع متحجر، نقش عمدهاي داشت. به ويژه كه بعضي از فرزندان مرحوم آيتالله حكيم، از جمله آيتالله شهيد سيدمحمدباقر حكيم، از شاگردان اين مكتب نوانديشي در حوزه نجف بودند.
روشنفكران مسلمان از كشورهاي عربي اسلامي (از سيدجمال به بعد) در چه گروههايي قابل طبقهبندي هستند و مهمترين توفيقات و نيز اهم آسيبهاي جريان روشنفكري اسلامي در جهان اسلام در چه مقولههايي است؟
وضع همهی روشنانديشان ديني و يا روشنفكران مسلمان در جهان اسلام را نميتوان در يك مصاحبه كوتاه بررسي كرد. هماكنون 55 كشور اسلامي در جهان داريم كه حدود 20 كشور از آنها عرب هستند. چگونه ميتوان در يك گفتگوی کوتاه، در مسالهاي به اين گستره، به داوري پرداخت؟ مغرب عربي (الجزائر، تونس، مراكش) روشنفكران مسلمان ويژه خود را دارد؛ مانند: مالك بن نبي، علال الفاسي، شيخ سحنون، شيخ ياسين و ... اندونزي و مالزي، رهبري نهضت علماء و حزب اسلامي را در جناح روشنفكران مسلمان خود جاي داده است. تركيه مسلمان نوانديشي چون: ملاسعيد نورسي و فتحالله گل و... را در طليعه روشنفكران مسلمان قرن اخير ميشناسد كه پيروان و هواداران او تحت عنوان نورجيها (يا نور طلبهلري) تقريباً همه جريانهاي روشنفكري ديني و احزاب اسلامي تركيه را زير چتر خود قرار داده است. مصر و سودان و سوريه و لبنان و يمن و ليبي هم از 75 سال به اين طرف، رهبرانی چون شهيد شيخ حسن البنا و شهيد سيد قطب و شيخ حسن ترابي و دكتر مصطفي السباعي و دهها روشنفكر مسلمان ديگر را در كنار خود دارند كه هر كدام به نحوي در ايجاد حركتهاي اسلامي روشنفكرانه، نقشآفرين و تأثيرگذار بودهاند. در شبه قاره هند (پاكستان، بنگلادش، هند) پس از اقبال لاهوري، مولانا ابوالاعلي مودودي و اصحاب او در (جماعت اسلامي) به عنوان رهبران روشنانديشي اسلامي، شناخته ميشوند و همچنين كشورهاي ديگر، شخصيتهاي خاص خود را دارند.
در واقع امكانپذير نيست كه بحثي با اين وسعت را در یک و چند گفتگو، يا حتي چندين جلد كتاب مورد بررسي و ارزيابي قرار داد، بلكه در اين زمينه بايد (دايرة المعارفي ويژه) با همكاري گروهي از اساتید فن تأليف شود كه به نظرم كتاب (اسپوزيتو) تاكنون تنها كتابي است كه تحت عنوان (دايرة المعارف اسلام مدرن) و در چهار جلد در اين زمينه به انگليسي چاپ شده است و قرار بود كه به همت بعضي از دوستان در تهران به فارسي ترجمه شود؟!
به هر حال ميتوان گفت كه روشنفكران مسلمان در كشورهاي عرب و اسلامي، در كل و در طبقهبندي عام «حركتهاي اسلامي معاصر» مانند «اخوانالمسلمين» در بلاد عربي و «نهضت العلما» در اندونزي و «حزب اسلامي» در مالزي و «حركت نور» در تركيه و قفقاز و «جماعت اسلامي» در شبه قاره هند قرار دارند.
مهمترين توفيقات اين جريانها، سازماندهي و تشكل قدرتمند و استمرار حركت آنها، علي رغم همه فشارها و سركوبها و اعدامها و قتل عامهاي شاهان و سرهنگها و حاكميتهاي ظالم مسلط بر اين بلاد است كه توانستهاند همچنان نفوذ معنوي و تشكيلاتي خود را در ميان اكثريت مردم حفظ كنند.
در جريان آسيبشناسي اين حركتها ميبينيم كه اشکال عمده اين جريانها در بلاد عربي و اسلامي، همكاري آنها با حاكميتهاي غاصب و يا ائتلاف با احزاب ليبرال و حتي سكولار (مثلاً اخوان با و حزب وفد در مصر و حزب رفاه نجمالدين اربكان با حزب لائيك خانم چيلر، در تركيه) است كه متأسفانه عليرغم «تسامح»! اينها و اعلام آمادگي براي همكاري، در عمل سركوب شده و يا به نتيجه مطلوب نرسيدند و حتي اين روش، موجب پيدايش گرايشهاي تندروانه بخشي از نسل جوان مسلمان اين بلاد و این حرکتها گردید که آثار منفي تندروي و انحراف فكري آنها، نه تنها در بلاد اسلامي، بلكه در كل جهان قابل مشاهده است.
پیدایش عناصري مانند: شكري مصطفي، دكتر ايمن الظواهري و حتي اسامه بن لادن را ميتوان از آثار منفي اين گروهها ناميد؛ چرا كه اين قبيل افراد مدتها با اخوان، يا جماعت اسلامي مصر و سودان همكاري داشتند، ولي وقتي ائتلاف موقت اخوان را با حزب الوفد ميبينند و يا همكاري شيخ حسن الترابي با ژنرال جعفر نميري (عامل معروف آمريكا در آفريقا) را مشاهده ميكنند، نخست به انديشههاي تند «سيد قطب» در «معالم في الطريق» -در كافر بودن كل جامعه- گرايش پيدا مييابند و بعدها خود ـ «مجتهد»! و «صاحبنظر» ميشوند و جماعتهاي جهادي تكفيري از نوع «القاعده» را سازماندهي ميكنند كه علاوه بر شيعه، حتي اصحاب مذاهب اهل سنت را هم «كافر» ميدانند و نمونه اخير آنها «ابومصعب الزرقاوي» اردني بود كه در عراق به جاي مبارزه با اشغالگران آمريكايي، به قتل عام شيعيان و سنیانی که با آنها «بیعت!» نمیکردند مشغول بود و این وضع به شکل فجیعتری در الجزایر و افغانستان ـ در سر بریدن یاران قدیمی ـ مشهود و معروف است.
صفحات ->
1
-
2