وقتی آیت الله آصفی مرا معرفی کرد، آیت الله مدنی خیلی خوشحال شد و با شعف خاصی گفت که من به این خاندان ارادت دارم. پدرشان آیت الله سید مرتضی خسروشاهی مردی مبارز بر ضد رضاخان، شخصیتی وارسته و فقیه و ملا و باتقوا و در کل منطقه آذربایجان مورد احترام همگان بود و اخوی ایشان آیت الله سید احمد خسروشاهی هم وقتی من در قم تحصیل می کردم، از فضلا و علما معروف بودند و سمت استادی مرا داشتند و من معالم الاصول و اللمعه الدمشقیه (در فقه) را در خدمت ایشان تلمذ کردم. ایشان از لحاظ اخلاقی و سیر و سلوک معنوی هم صاحب مقاماتی بودند و در پرورش و ساختار فکری و روحی من تأثیر خاصی به یادگار گذاشتند.
در آن جلسه صحبت دیگری نشد؟
چرا، من سئوالاتی را مطرح کردم و ایشان پاسخ های مفصلی را بیان کردند. مثلا من شنیده بودم که شهید نواب صفوی برای سفر به ایران و مباحثه با احمد کسروی هزینه سفر نداشته و آیت الله مدنی با فروش بعضی از کتاب های خود «خرجی راه» ایشان را تأمین کرده و مبلغی هم برای تهیه «سلاح» برای استفاده در صورت لزوم به ایشان پرداخت نموده که البته کل آن مبلغ چیزی بالغ بر چند ده دینار هم نمی شده است. به گفته آیت الله شهید مدنی، شهید نواب صفوی پس از مطالعه کتاب های کسروی در رد تشیع و پایه گذاری آیین جدیدی مانند بهائیگری به نام «آئین پاک دینی»! تصمیم می گیرد که به ایران سفر کند و برای ارشاد کسروی رودررو با او به مباحثه بپردازد و همین هدف را با آیت الله مدنی که از معاریف حوزه علمیه نجف بود و در شدت غیرت و حمیت اسلامی از دفاع از حریم دین مشهور عام و خاص به شمار می رفت، در میان می گذارد. آیت الله مدنی ضمن تشویق و ترغیب شهید نواب صفوی، هزینه سفر او را هم تأمین می کند و ایشان عازم ایران می شود که بقیه داستان را در این زمینه هم نوشته اند و البته بعضی ها اضافه کرده اند که مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی و مرحوم آیت الله سید محمود شاهرودی ـ از مراجع عظام ـ هم در این امر نقش و سهمی داشته اند.
مدرک یا سندی در بین گزارش ها و اسناد ساواک در این زمینه وجود دارد؟
البته در آن زمان که «ساواک» وجود نداشت، یعنی هنوز تشکیل نشده بود و در واقع شهربانی عهده دار پیگیری این قبیل امور و مأمور «پرونده سازی» بود! در یکی از این گزارش های محرمانه شهربانی کل کشور که بعدها در پرونده تنظیمی برای آیت الله شهید مدنی در اداره کل ساواک، مورد استفاده قرار گرفته، چنین آمده است:
«محترماً با توجه به اوامر صادره در مورد دستگیری اعضاء جمعیت فدائیان اسلام و اعوان و انصار آنها، نظر به اینکه در جراید، منجمله تهران مصور دو هفته قبل مشاهده شد که آقای حاج میر اسدالله مدنی و یکی از روحانیون ساکن نجف با اعطاء مبلغی پول به نواب صفوی، مؤسس جمعیت فدائیان اسلام او را تشویق و ترغیب به آمدن به ایران و ترور بعضی مقامات دولتی نموده بودند، به ضمیمه گزارش جامعی از عملیات آقای حاج میراسدالله مدنی که اصلا اهل آذرشهر بوده و ساکن نجف می باشد و در سال 1331 در آذرشهر فعالیت ها و سخنرانی های تحریک آمیز نموده که منجر به اغتشاش و قصد تخریب کارخانه مشروب سازی و... گردیده و بالاخره نامبرده را از ایران تبعید نموده اند، تقدیم، چنانچه صلاح بدانند در اختیار مراجع مربوطه گذارده شود.»
طبق روش معمول در آن دوران، گزارش ها نخست به وزارت کشور و شهربانی کل ارسال و سپس در پرونده منعکس می شد. این گزارش در تاریخ 29/9/34 تنظیم و طی نامه شماره 17237/5 به ساواک ارسال شده و در کلاسه اول پرونده مربوط به آیت الله مدنی ثبت گشته است.
قبل از این حادثه، ایشان در مسقط الرأس خود، دهخوارقان و یا جاهای دیگر ایران، چه نوع فعالیت و نقشی را به عهده داشتند؟
آیت الله شهید مدنی از آغاز زندگی اجتماعی خود، همیشه در راه ارشاد مردم و امر به معروف و نهی از منکر پیشگام بود و به هر منطقه ای که سفر می کرد و یا می رفت و یا تبعید می شد، این اصل اساسی اسلام را اجرائی می نمود و فقط به موعظه و نصیحت اکتفا نمی کرد. مثلا در آذرشهر یا همان «دهخوارقان»، پس از نخستین سفر که از نجف اشرف برگشت، طی یک سخنرانی در مسجد اخطار کرد که اگر تا 15 روز دیگر، بساط کارخانه مشروب سازی در این شهر برچیده نشود، خود مردم آن را با خاک یکسان خواهند نمود. هنوز این ضرب الاجل به پایان نرسیده بود که در مورد ضرورت جلوگیری از گسترش بدحجابی و یا بی حجابی در شهر هشدار داد و از همین جا بود که رئیس شهربانی آذربایجان، طی گزارشی به مرکز، درباره «اخلالگری های حاج سید اسدالله مدنی» کسب تکلیف نمود و دستگیری و تبعید وی را خواستار شد.
رئیس شهربانی آذرشهر، در تاریخ 26/7/1331 به استانداری تبریز چنین می نویسد: «... آقای میر اسدالله مدنی اهل آذرشهر که مدتی در نجف الاشرف تحصیل کرده، به تازگی به آذرشهر وارد و خود را مجتهد و تحصیلکرده نجف الاشرف و یکی از علماء برجسته معرفی، مردم را دور خود جمع و راجع به حجاب و لباس و کلاه متحدالشکل و همچنین خطر کارخانه مشروب سازی در آذرشهر را به مردم تفهیم می کند، به طوری که روز 25 ماه جاری باز در مسجد اجتماع بوده و میر اسدالله اظهار داشته که دولت راجع به بستن کارخانه مشروب سازی 15 روز مهلت گرفته بود که کارخانه را به کلی بسته و در آذرشهر مشروب نباشد؛ چون امروز مهلت دولت منقضی شده، در صورتی که تا فردا 26 ماه جاری بستن کارخانه عملی نشود، من اجازه می دهم که اهالی خودشان اقدام و هر کس جلوگیری و اذیت کند، از کشته شدن نترسیده و مضایقه ننمایند. با اغتشاشاتی که فعلا در آذرشهر برپا شده، سه چیز را می توان پیش بینی نمود که اغتشاش برطرف گردد:
اول اینکه اگر آقای میر اسدالله فورا از آذرشهر خارج شود، تشنجات به کلی برطرف و در غیاب مشارالیه هر کس بخواهد تشنجاتی نماید، مأمورین فعلی می توانند جلوگیری نمایند، البته در صورتی که وجود میراسدالله در آذرشهر نباشد. دوم اینکه آقای میر اسدالله تقاضاهایی را که می نماید، به موقع اجرا گذارده شود که تشنجات برطرف گردد، ولی این موضوع آنها را جری نموده و هر روز چیزی را که منافی مقررات است، تقاضا خواهند کرد و مدام مأمورین در زحمت خواهند بود.
سوم اینکه عده ای مکفی از قبیل سرباز و ژاندارم و پاسبان به آذرشهر اعزام شود و دستور صریح صادر گردد که هر کدام از اهالی و یا خود آقای میراسدالله بخواهد برخلاف مقررات عملی نماید و اظهاراتی بکند، بدون هیچ اغماض، مرتکب جلب و تحت تعقیب قرار بگیرند. و ضمناً اینجانب که به آذرشهر وارد شدم، یک نفر ژاندارم از مأمورین کمکی شهربانی را که مشروب صرف و در خارج تظاهرات می کرده، اهالی ژاندارم مذکور را کتک زیادی می زنند که مریض می باشد. در خاتمه معروض می دارد که اگر راجع به آقای میراسدالله اقدامی نشود، هر روز از این اتفاقات رخ خواهد داد و ممکن است همین امروز یا فردا در موضوع کارخانه از طرف اهالی بنا به دستور میراسدالله اقدامی نمایند و مأمورین در زحمت باشند». (گزارش رئیس شهربانی، نامه شماره 10159 مورخ 26/7/1331)
علاوه بر این، در گزارش دیگر رئیس شهربانی آذرشهر در این باره چنین آمده است:
«محترماً پیرو گزارش معروضه شماره 270-5/7/31 به عرض می رساند برابر گزارش مأمور آگاهی، آقای میر اسدالله مدنی مجدداً روز 9 ماه جاری مطابق با 11 ماه محرم در مسجد حاجی کاظم، در موقع وعظ و خطابه اظهار داشته که عده ای از جوانان باشهامت آذرشهر مکرر به اینجانب مراجعه و اظهار داشته اند که ما حاضر و آماده هستیم کارخانه مشروب سازی را از آذرشهر برچیده و به کلی از بین برداریم، ولی من معتقدم که معتمدین محل قبلاً با رؤسای دوایر دولتی به این عمل اقدام و کارخانه مذکور را از آذرشهر برداند، والا از این تاریخ تا 15 روز دیگر مهلت داده می شود اگر کارخانه مشروب سازی از آذرشهر تخلیه نشود، اینجانب مقدور هستم که کارخانه مزبور را به کلی از بین برده و به وجود کارخانه خاتمه دهم و هر کس در این راه کشته شود، شهید محسوب می شود... آقای مدنی نفوذ زیادی در آذرشهر پیدا کرده و ممکن است در سر موعد 15 روز، غفلتاً در موقع وعظ و خطابه در مساجد حرف های تحریک آمیز اظهار نموده و اهالی را وادار به غارت کارخانه مشروب سازی نماید. رئیس شهربانی آذرشهر 9620-15/7/1331»
این اخطار آیت الله مدنی، علی رغم فشار و تهدید اوباش رژیم ادامه می یابد، ولی با سفر ایشان به تبریز و ممانعت از مراجعت به آذرشهر، به نتیجه مطلوب نمی رسد، ولی اصل موضوع مورد تأیید علما عظام و مردم مسلمان ایران به ویژه آذربایجان، قرار می گیرد.
از علما و بزرگان چه کسانی این اقدام را تأیید کردند؟
بی تردید این اقدام مورد اقبال و تأیید همه علماء و مراجع بوده، ولی می توان اشاره کرد که شخصیت های برجسته ای چون آیت الله کاشانی که روابط صمیمانه ای با آیت الله مدنی داشتند، طی تلگرافی این اقدام را می ستاید که متن آن چنین است: «جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج میر اسدالله مدنی دامت برکاته. از اقدامات خداپسندانه اخیر شما در خصوص برچیدن ریشه فساد از آذرشهر کمال تشکر داریم و امیدواریم در پیروی حضرت ختمی مرتبت در اجرای شرع مقدس، مقتضی المرام باشید. سید ابوالقاسم کاشانی».
واکنش رژیم به این اقدام چگونه بود؟
بالاخره در غیاب ایشان کمیسیون به اصطلاح «امنیت» آذرشهر، در جلسه فوق العاده خود در تاریخ 23/7/1331 که در بخشداری آذرشهر تشکیل شد. حکم تبعید ایشان را صادر می کند و رئیس شهربانی پس از اطلاع از اینکه آیت الله مدنی علی رغم اطلاع از صدور حکم دستگیری و تبعید خود باز عازم آذرشهر است، طی تلگراف رمز به شهربانی کل چنین گزارش می فرستد:
«... طبق اطلاع واصله حاج میر اسدالله مدنی در تهران با حضرت آیت الله کاشانی ملاقات و مورد توجه ایشان واقع و گویا قصد مراجعت به آذرشهر را دارد، مریدانش نیز تصمیم دارند هنگام ورود او استقبال و تجلیل و تکریم فراوان از وی بنمایند، با توجه به سابقه عملیات و گفتار تحریک آمیز و تلقینات سوء این شخص که در صورت مراجعت قطعاً ایجاد تشنج خواهد نمود، مقر فرمایید به هر نحوی است از معاودت مشارالیه به این منطقه ممانعت نمایند، شورای کمیسیون امنیت نیز قبل از حرکت نامبرده به تهران، تبعید او را از این منطقه تصویب نموده است...»
اما به رغم تلاش های ایادی رژیم آیت الله شهید مدنی به قصد مراجعت به تبریز و سپس آذرشهر، تهران را ترک می کند و به سوی آذربایجان حرکت می کند که در نتیجه، حوادث دیگری رخ می دهد. البته نقل چگونگی کل ماجراها نیازمند فرصت دیگری است و در این گفتگوی کوتاه مقدور نیست.