استاد سید هادی خسروشاهی به درخواست مؤلف، مقدمهای بر این کتاب نوشتهاند که در ادامه آن را نقل میکنیم:
این کتاب که به نوشته مؤلف محترم، چهارمین مجلد از مجموعه هفتادمین سالگرد تأسیس دارالتقریب و اولین گام در نگارش تاریخ شفاهی طلایهداران وحدت اسلامی است، به تبیین احوال و شخصیت و آثار اندیشههای بزرگ مرد عرصههای دین، علم، فلسفه و اخلاق، مرحوم آیتالله علامه حاج میرزا خلیل کمرهای میپردازد و در اصل، تک نگار ماندگاری است که در خصوص یکی از بزرگ مردان عرصه فکر و قلم و بیان ایران، به تبیین و ایضاحهایی ارزشمند دست زده است.
اهمیت این کتاب از آن روست که تا امروز، غیر آنچه به کوشش فرزند آیتالله کمرهای، حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین کمرهای با عنوان «یادنامه» در اولین سالگرد ارتحال ایشان در سال 1363 منتشر کرد، کتاب مستقل دیگری درباره زندگی، شخصیت و آراء و اندیشههای مرحوم آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای به قلم نیامده است و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم، حق یکی از مردان بزرگ دین و دانش ایران در قرن اخیر نه تنها ادا نشده است، بلکه حق این است که بگوییم بر زمین مانده و مغفول افتاده است. در واقع، به یک اعتبار آیتالله کمرهای از گمنامان تاریخ معاصر است و با اینکه مردی بزرگ و عالمی ارزشمند و کم مانند بود، کار و تحقیق «مستقلی» پیرامون او صورت نگرفته است تا بتوان به آن اشاره و اشعار داشت. بیشک این نقصی از نقصهای تاریخ نگاری معاصر ماست که با وجود نهادهای فراوان و مراکز و مؤسساتی گسترده و زیاد از حد، درباره بزرگمردانی که دارای سوابق طولانی علمی و فکری بوده است و در حساسترین برهههای تاریخ معاصر در شاخه دین و فقاهت حضور داشته و منشأ اثر بوده و جایگاه رفیعش در برخی از عرصههای تاریخ معاصر کاملاً غیر قابل انکار است، دفتری برای خواندن پدید نیامده باشد. خوشبختانه این نقیصه چشمگیر با تألیف این کتاب ارزشمند و تحقیقات مفید و به جایی که جناب آقای دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی انجام دادهاند، برطرف شده و جای خوشحالی است که بحمدالله رسالهای مفید و قابل اعتنا درباره یکی از خدمتگزاران صادق و خالص و برجسته تشیع و ایران فراهم آمده است که امید است برای اهل تحقیق و پژوهشگران این عرصهها مفید باشد و پاسخگوی سئوالات متعددی باشد که قاعدتاً در جای جای تاریخ معاصر وجود دارد و پاسخگویی به آنها در رفع ابهامها و برطرف شدن اشکالها و از بین رفتن مجهولها، لاجرم مؤثر خواهد افتاد.
من در سالهای جوانی افتخار داشتم که با آثار عالم بزرگ آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای آشنا شوم و خود معظم له را هم از نزدیک بشناسم و جزو ارادتمندانش باشم. توفیق زیارت ایشان به دفعات نصیب این جانب شد که در پایان این مقدمه به آن اشاره خواهم کرد و خواهم گفت که چگونه در حضور آیتالله سید محمود طالقانی، توفیق یار میشد که آن عالم جلیل را در روزهای آمدن به تهران از نزدیک زیارت کنم و در منزل مرحوم حاج موسی ابریشمچی، مستمع گفتارها و بیانات ارزشمند آن دینشناس ارزنده باشم.
چه میتوان گفت درباره عالمی که در تمام عمر، پیوسته در مرزهای تلاش و کوشش و اخلاص قدم زده است؟ چه میتوان گفت درباره عالم عزیزی که جزو زبدگان طبقه اهل علم و تحقیق بود و از هیچ تلاشی برای شناساندن دین حق و اعلام پیام آن به اهلش و کنار زدن پردههای جهل و زدودن اختلافات تاریخی فروگذاری نکرد؟ تأمل در زندگی و آراء و اندیشههای آیتالله حاج میزا خلیل کمرهای، چهره عالم ارزشمند و زمانشناسی را در برابر ما قرار میدهد که از مصادیق «علمای ربانی» و «علمای عامل» است و در برابر او جز با زبان احترام نه چیزی میتوان گفت، نه میتوان چیزی نوشت.
با توجه به اینکه زندگی نامه مرحوم آیتالله کمرهای و سوانح حیات و خاطرات ایشان در این کتاب به صورت دقیق و مفصل ذکر شده است، قاعدتاً لازم نیست که بنده در این دیباچه وارد مسائلی از این دست شوم، جز تذکر به این نکته که آیتالله کمرهای را باید از نخستین چهرههای برجسته حوزه علمیه قم در اوان تأسیس و شکلگیری و نضجش به شمار آورد، هم در ساحت طلبگی که با حضور دانشطلبانهاش در شکل گیری و تثبیت حوزه علمیه قم مؤثر افتاده است، هم در ساحت بسط و اشاعه علوم عقلی و فلسفه با مداومت بر دروس معقول که چندین سال مباحثه «اسفار اربعه» همگام با امام خمینی نشانگر آن است، هم در ساحت روشنگریهای دینی با نوشتن کتابها و مقالات سودمند به گونهای که از ایشان میتوان با عنوان یکی از عالمان کثیر التألیف یاد کرد و هم در ساحت اندیشه وحدت اسلامی، با اقدامات عملی اش در این حوزه، با قلم و قدمهایی که در این عرصه به حرکت درآورد و نام خودش را بر بلندای این عرصه تعیین کننده ثبت و حک کرد.
تأمل در تلاشهای بیپایان آن مرد الهی حکایتگر سلوکهای سالکی است که برای رسیدن به قلههای حقیقت از هیچ تلاشی باز نمی ایستد. به همین جهت او را پیوسته در حال حرکت میبینیم. از منزلی به منزلی و از موقفی به موقفی. بیجهت نیست که زمانی او را در خوانسار میبینیم که مجدانه به تحصیل مشغول است، زمانی دیگر او را در اراک مییابیم که همراه اعلام و بزرگانی چون امام خمینی حوزه علمی آن سامان را با حضورشان در گرد شمع وجودی آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تثبیت میکنند و سپس او را در قم مییایبم که همراه با آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تن به مهاجرت میدهند و نخستین سنگ بنای علمی حوزه علمیه قم را به نام خود ثبت میکنند. ادامه زندگی آن مرحوم، همچون بخشهای نخستش مملو از شور و شوق و عشق و ایمان و حرکت و سیر و صعود است. اگر کسی در بخشهای آغازین و پایانی زندگی آیتالله کمرهای تأمل کند، خواهد دید که او بسان «مجاهد فی سبیل الله» دمی نیاسوده است و پیوسته در حال جوش و خروش و حرکت و تکاپو بوده است و وجودش چونان شمعی پرفروغ منبع و معدنی از نور دیده میشود که مشتاقان و دوستداران دین و مکتب را سیراب میکرد.
به نظر اینجانب خاطرات آیتالله کمرهای خاطراتی بسیار ارزشمند و تعیین کننده است و آنچه آن مرحوم از روزگار جوانی خودش روایت میکند، ارزشی ویژه دارد. در این میان، آنچه آن عالم بزرگ از روزگار درس و تحصیل در نزد عالمان بزرگ نقل میکند، حالتی کاملاً منحصر به فرد دارد. حضور آیتالله فقید در جمع حلقههای نخست شاگردان شیخ عبدالکریم حائری ـ مؤسس حوزه علمیه قم ـ آن هم قبل از تأسیس حوزه علمیه قم و سپس حضورش در حوزه علمیه قم، این امکان ویژه را در اختیار او قرار داده است که اصلی ترین روایتها را نه تنها از شیخ عبدالکریم حائری بلکه تمام عالمان آن عهد برای آیندگان ارائه کند. به همین خاطر، خاطرات آن فقید سعید از شکلگیری حوزه علمیه و سالهای نخست درس و بحث فقه و فلسفه در این حوزه تناور، جزو معدود روایاتی است که شاید نتوان نمونه دومی برایش در نظر گرفت. همچنین شیفتگی او برای تحصیل در نزد عالمان بزرگ را میتوان مورد مداقه قرار داد که باعث شکلگیری شخصیت او شده است و در ادامه همین ماجرا، دوستی او بین اعلام و اساطینی مانند امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و نامدارانی چون آیتالله حاج میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی گشته است که تا دههها ادامه داشت و از اتفاقات ویژه تاریخ معاصر است. شک نیست که هر چقدر درباره این بخش از قضایای تاریخ معاصر تأمل و تفکر و کاوش صورت بگیرد، جا دارد و حتما ثمرات تاریخی ویژهای بر آن متفرع خواهد شد که اهل تاریخ اهمیت و خصوصیت آن را بیش از دیگران میدانند.
مؤلف محترم این کتاب، جناب آقای دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، با به کار بستن شیوهای تاریخنگارانه و عملی توانسته است مراحل اصلی زندگی علمی و عملی آیتالله کمرهای را به صورت پی در پی و مسلسل و متعاقب روایت کند به گونهای که خواننده با خواندن این کتاب میتواند اطمینان حاصل کند که از بخشهای زندگی آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای مرحله به مرحله، اطلاع حاصل کرده و بخش عمدهای از زندگی او را شناخته است.
در حقیقت، با تلاش مؤلف در شناخت و شناسایی آیتالله کمرهای، اتفاق جالب و ارزشمندی روی داده است و پرده از وقایعی برداشته شده است که تا امروز کمتر کسی آن را یکجا در کنار هم قرار داده است. بررسی حوادث زندگی آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای و درنگ و تأمل در فرازها و فرودهای کارها و اقدامات او با ملاحظه روابطی که او با اشخاص و جریانها داشته است و نیز روابطی که اشخاص و جریانهای مختلف با او داشته اند، روایت صحیحی از تاریخ معاصر را در اختیار ما قرار میدهد که بر اهمیت آن با گذشت زمان افزوده شده است و ضرورت پژوهش در آنها به مراتب بیشتر از گذشته شده است. به همین منوال، در این کتاب با بیان مسلسلوار حوادث و قضایا، مسائلی روشن میشود که هیچ بخش آن کم اهمیت نیست؛ نه نوع مواجهه شیخ محمدتقی بافقی با مقوله کشف حجاب رضاخانی بیاهمیت است، نه نوع مواجهه حاج شیخ عبدالکریم حائری آن گونه که آیتالله کمرهای گزارش میکند، بیاهمیت است و نه نوع مواجهه امام خمینی با این دو مواجهه بیاهمیت است، و نه نوع مواجههای که خود آیتالله کمرهای داشته است که موجب دستگیری و تبعیدش به تهران شده است. به همین ترتیب، مواجهههای بعدی آن فقید سعید را میتوان در نظر گرفت که هر کدام دارای بهرهای از ریزبینیهای تاریخی است و نمی توان از کنار آنها به سادگی عبور کرد.
***
در بخشی از این کتاب روایتی به نقل از این جانب آمده است مبنی بر اینکه آیتالله سید محمود طالقانی، شخصیت بلندآوازه تاریخ دین و جهاد در ایران، در محضر آیتالله کمرهای تلمذ میکرده است. لازم میدانم در این نوشته، این مطلب را بیشتر شرح و بسط و غیر از آنچه بیان شده، شخصاً درباره آن سطوری چند بنگارم و به قلم بیاورم.
البته این موضوع صحت دارد و در محافل حوزوی هم از این قبیل رویدادهای پسندیده، بسیار است اما نکتهای که به آن اشاره نشده و من خود شاهد و ناظر آن بودم، جلسات تفسیری «نهج البلاغه» در صبح روزهای جمعه در منزل مرحوم حاج موسی ابریشمچی است که در خیابان عین الدوله تهران واقع بود.
مرحوم آقای حاج موسی ابریشمچی از اخیار بود. او جزو هیئت مالی مجله «مکتب اسلام» بود و به علت حضور در این هیئت و سفرهایی که همراه دوستان دیگر به قم میکرد، شخصاً دیدارهای مکرری با او داشتم. در همین دیدارها و گفتگوها بود که او به من خبر میداد که آیتالله کمرهای در روزهای جمعه در منزل او درس تفسیر قرآن یا جلسه شرح نهج البلاغه دارد. البته این جلسه عام نبود، بلکه صرفاً چند نفر از خواص در آن حضور مییافتند و میتوانستند از افاضات آیتالله کمرهای بهرهمند شوند.
پاتوق این جانب به تهران که میرسیدم، منزل حاج احمد آقا ابریشمچی برادر حاج موسی بود که با چند باب خانه فاصله، منزل او قرار داشت و من هر وقت به تهران میآمدم، همراه مرحوم حاج احمد آقا ابریشمچی به منزل مرحوم حاج موسی میرفتم. حاضرین با صبحانه ساده نان و پنیر و چایی پذیرایی میشدند و سپس آیتالله کمرهای افاضه میکردند و حضار استفاده میکردند و بهره میگرفتند. از جمله کسانی که من شاهد بودم در این جلسه همیشه حضور داشت، آیتالله سید محمود طالقانی بود که با تواضع ذاتی و ادب ویژه در کنار آیتالله کمرهای مینشست و با دقت به بیانات ایشان گوش میداد و البته گاهی هم طبق روش حوزوی، جملاتی در نقد یا تأیید آیتالله کمرهای بیان میکرد، اما در کل سکوت مطلق بود و فقط گوش میداد.
البته آیتالله طالقانی در همان برهه خود درس تفسیر قرآن در مسجد هدایت داشت ولی از تلمذ و افزودن علم و آموختن مسائل جدید از «افواه الرجال» ابایی نداشت و متواضعانه در جلسهای که ناطقش آیتالله کمرهای بود شرکت میکرد که نکته قابل تأملی است. به خاطر دارم در این مجلس، آیتالله کمرهای چندین جلسه درباره آفرینش آسمان و زمین و خلقت موجودات گوناگون با استناد به مطالب نهج البلاغه بیاناتی را عنوان کرد که بسیار جالب و قابل استفاده بود و البته بعضی از آن مطالب، بعدها در تألیفات ایشان نقل شده که در این کتاب هم مورد اشاره قرار گرفته است.
خوب به خاطر دارم که در یکی از جلسات، آیتالله کمرهای درباره منشأ و علت تکاثر و ثروتاندوزی از دیدگاه امام علی علیه السلام و مفاسد حاصله آن در جامعه بشری مطالبی را بیان کرد و از مسئله فقر و غنا صحبت کرد و توضیحات ارزشمندی درباره مفاسد ثروتاندوزی بیان داشت. آن مرحوم بر این فرمایش حضرت علی علیه السلام تکیه داشت که جمعآوری ثروت توسط عدهای، بالضروره موجب فقر و بدبختی در میان افراد دیگر جامعه میگردد و تکیه کلامش هم این جمله حضرت علی علیه السلام بود که «ما رایت نعمة موفورة الّا و لدیه حق مضیع» در هیچ کجا ثروت انباشتهای ندیدم مگر اینکه در کنار آن حق دیگری پایمال شده و ضایع شده است.
در مطرح شدن این قبیل مسائل، آیتالله طالقانی هم به عنوان مؤید، به آیات و روایات مرتبط دیگر اشاره میکرد که در این زمینه وارد شده است.
***
... این جلسه هفتگی تقریباً خصوصی، سالیان درازی ادامه داشت و سرانجام با پیش آمدن مسائل خاص در جامعه و پیدایش آشوب و اخلال، جلسه علمی ـ فرهنگی آیتالله کمرهای در منزل حاج موسی تعطیل شد. از غرایب روزگار آنکه در این جلسه که ذکرش گذشته دو تن از فرزندان حاج موسی ابریشمچی به نامهای مهدی و حسین ابریشمچی که نوجوانانی ساکت و آرام بودند، حضور مییافتند و در پذیرایی و آوردن چایی و اداره امور صبحانه فعال بودند. میدانیم که بعدها آن دو، روی انگیزههای دینی به یک جمعیت یا سازمان اسلامی که شعار جهاد فی سبیل الله میداد! پیوستند و در کنار آن سازمان به تدریج از راه راست منحرف شده و در واقع به راه کج رفتند. حسین و مهدی ابریشمچی، با قرار گرفتن در کادر رهبری سازمان مجاهدین و آنچه بعدها از این دو نفر روی داد مصداق واقعی آیه شریفهای شدند که نشان میداد سالها تلمذ در محضر قرآن و نهج البلاغه با حضور آیتالله میرزا خلیل کمرهای و آیتالله طالقانی آنها را سودی نبخشیده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا».
اما در جریانات نهضت امام خمینی، آیتالله کمرهای به عنوان دوست دیرین و همدرس و هممباحثه روزگار جوانی که سالها با هم مباحثه کرده بودند، حضوری کاملاً چشمگیر داشت و با اینکه به سنین کهولت و پیری رسیده بود، حتی در تظاهرات خیابانی پیشاپیش جمعیت حرکت میکرد و در نمازهای اقامه شده هم امامت را بر عهده داشت. این نشان میداد که ایشان همچنان در راه امام علی علیه السلام گام برمیدارد و از نهج البلاغه آموخته است که در چه مسیری حرکت کند.
اما افسانه اخیر شبکه بی بی سی خبیث در نشر این شایعه که «آیتالله کمرهای از سوی امام خمینی به آمریکاییها پیغام داده که منافع آنها در خطر نخواهد افتاد» بیتردید کذب محض است و دروغ خالص؛ زیرا:
اولاً در دورۀ حصر خانگی امام در قیطریه تهران، ایشان ممنوع الملاقات بود و آیتالله کمرهای نمیتوانست به دیدار ایشان برود و حامل پیامی باشد.
ثانیاً آیتالله کمرهای چه ارتباطی میتوانست با سفارت آمریکا داشته باشد؟
و ثالثاً موضعگیری امام خمینی در قبال شیطان بزرگ، از آغاز تا رحلت نشان میدهد که منافع نامشروع آمریکا در ایران همچنان در خطر خواهد بود.
در پایان انتظار و پیشنهاد آن است که جناب آقای دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی (ایّده الله تعالی) همراه چند نفر از دوستان علاقهمند، مجموعه کامل آثار علامه بزرگوار آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای را با ویراستی جدید، آماده نشر سازند و به طور تک جلدی یا مجموعهای چاپ و در اختیار علاقهمندان قرار دهند که بیتردید پاداشی نیکو عندالله خواهد داشت. و ما التوفیق الا من عنده
سیدهادی خسروشاهی
حوزه علمیه قم: مرداد ماه 1395