استاد سید هادی خسروشاهی
چهل سال تلاش و مبارزه، چهار سال زندان، چهل سال تبعید
خبر کوتاه بود: «اسقف کاپوچی اول سال ۲۰۱۷ در ۹۴ سالگی در بیمارستانی در رم درگذشت…» و بعد هیچ یک از رسانههای ما، گزارشی درباره زندگی و مبارزه این کشیش سلحشور ندادند و کسی نگفت که او در کجا به دنیا آمد؟ چگونه مبارزه کرد؟ و چرا در تبعیدگاه درگذشت؟!
... اسقف هیلاریون کاپوچی در مارس ۱۹۲۲ در شهر حلب ـ سوریه ـ به دنیا آمد و پس از طی مراحل درسی لازم در سوریه، در دانشگاههای قدس و بیروت به تحصیلات خود ادامه داد و پس از پایان تحصیلات، در سال ۱۹۶۵ به مقام مطرانی، یا اسقفی کلیسای رم کاتولیک در قدس، منصوب شد و به انجام وظایف مذهبی پرداخت و سپس به حرکت ضدصهیونیستی برای آزادی فلسطین و قدس، به مبارزان فلسطینی پیوست.
... در رم از اسقف کاپوچی خواستم که شرح حال و چگونگی زندگی و مبارزه خود را بنویسد و یا اجازه بدهد که دوستان ما بروند و خاطراتش را درباره مبارزه و زندان ضبط کنند تا چاپ شود و او در پاسخ گفت: «من مبارزه قابل ذکری ندارم و اگر کاری کردهام و برای خدا باشد، او خود پاداش لازم را خواهد داد؛ اما اگر چنین نباشد، دیگر چه ارزشی دارد که انسان به شرحش بپردازد، بهویژه که من از ۱۲ سال زندان، فقط چهار سالش را در زندان اسرائیلیها به سر بردم و همه این مدت در سلول انفرادی بودم؛ یعنی یک اتاق کوچک و تاریک که روزانه دو بار درش باز میشد و برایم نان و آب میآوردند. در طول این مدت از داشتن و مطالعه روزنامه و کتاب و حتی «کتاب مقدس» محروم بودم!»
دیداری پس از مراسم بزرگداشت روز جمهوری اسلامی
اسقف کاپوچی در سفری به ایران، در مصاحبهای کوتاه درباره زندگیاش گفت: «اگر بخواهم خود را معرفی کنم، میگویم: من عرب هستم و اصلیت سوری دارم؛ ولی هویت من فلسطینی است. مدتی طولانی در لبنان زندگی کردهام. اسقف قدس بودهام. فلسفه و علوم دینی و حقوق را در قدس خواندم و در سال ۱۹۶۵ اسقف قدس شدم؛ یعنی قبل از اشغال ۱۹۶۷٫م، اگر بخواهم دین خود را به طور خلاصه معرفی کنم، خواهم گفت: دین من، محبت است. اسقف یا مطران یعنی پدر، زندگی و دفاع ما نیز مربوط به مردم فلسطین بوده است. من زندانی و بسیار شکنجه شدهام. پاپ ژان پل دوم که خدا رحمتش کند، پادرمیانی کرد و پس از چهار سال، آزاد گشتم و به رُم تبعید شدم. از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ در زندان بودم. جسم من به دور از وطنم زندگی میکرد؛ اما فکر و قلب و عاطفهام همیشه آنجا بود. هم اکنون نیز در تبعید به سر میبرم و به رضایت مردممان، راضی هستم. من در سال ۱۹۶۵ به عنوان اسقف قدس به آنجا اعزام شدم. ما از سال ۱۹۴۸ یعنی تشکیل دولت اسرائیل خواستار آزادی قدس بودیم؛ اما امروز چه میخواهند؟ خواستار آزادی مناطق اشغال شده در سال ۱۹۶۷هستند؛ سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۶۷، ۲۱ درصد فلسطین را تشکیل میدهد…» (فصلنامه حضور، چاپ تهران، شماره ۲۲، زمستان ۱۳۷۶)
بازداشت، محاکمه، زندان و تبعید
کاپوچی در مقام «اسقف کلیسای کاتولیک رم» در قسمت شرقی قدس شریف زندگی میکرد و با استفاده از موقعیت مذهبی و نوعی مصونیت که در رژیم صهیونیستی به عنوان یک روحانی عالیمقام مسیحی داشت، به یاری مردم آواره فلسطین میپرداخت. تا اینکه محرمانه به «حرکت فتح» پیوست و با اینکه متولد سوریه بود، خود را فلسطینی نامید. در تاریخ ۸ آگوست ۱۹۷۴ که همراه راننده، از محل سکونت خود عازم مرکز «قدس» بود، مورد تعقیب مأموران رژیم صهیونیستی قرار گرفت و ماشینش متوقف گردید و سپس برای تحقیق و بررسی، به کلانتری محل انتقال یافت. در بازرسی ماشین او انبوهی از سلاحهای جنگی مانند: کلاشینکف، اسلحه کمری، بستههای حاوی مواد منفجره پلاستیکی و نارنجک به دست آمد و اسقف بازداشت گردید و به مقامات امنیتی تحویل گردید.
وی نخست اظهار داشت که از محتویات ماشین اطلاع ندارد! اما وقتی در چمدان شخصی وی یادداشتهای او را بررسی کردند، نشانی و شماره تلفن «ابوفراس» در لبنان به خط خود اسقف به دست آمد که مجبور شد همه مسئولیتها را به عهده بگیرد و بگوید در ماه آوریل ۱۹۷۴ هم دو چمدان دیگر و بزرگ، شامل سلاحهای گوناگون را از «ابوفراس» ـ از افراد نظامی فتح در لبنان ـ دریافت نموده و آنها را با ماشین خود به «کرانه باختری» منتقل ساخته و در «بیت حنین» در «مدرسه کلیسای کاتولیک یونانی» مخفی کرده است تا در موقع لزوم به دست فلسطینیها برساند.
... اسقف به دادگاه رفت و به دوازده سال زندان محکوم گردید و پس از چهار سال که در یک زندان انفرادی به سر برد، به علت بیماری و وساطت پاپ ژان پل دوم، در نوامبر ۱۹۷۷ آزاد شد، به شرط آنکه از قدس بیرون برود و به «رم» انتقال یابد که در واقع تبعیدگاهش بود. متأسفانه به علت تعهد واتیکان، اسقف کاپوچی به هیچ وجه حق بازگشت به وطنش را نداشت و روزی به طور خصوصی به این جانب گفت: «من اگر از محتوای تعهد واتیکان مطلع میشدم، ترجیح میدادم که همه دوازده سال را در زندان بمانم تا بعد از آزادی، در میدان اصلی، برای رهایی فلسطین به فعالیتهای خود ادامه بدهم؛ اما از لحاظ اخلاقی و اداری، نمیتوان تعهدنامه را نادیده گرفت و حفظ احترام پاپ یک وظیفه اخلاقی است...»
البته بهرغم درخواست اسرائیل که او به طور مطلق نباید در مسائل مربوط به فلسطین دخالت کند، همواره خود را «فلسطینی» مینامید و از قضیه فلسطین، در همه جا دفاع میکرد و در همین راستا، حتی این اواخر دو بار برای شکستن محاصره غزه و دفاع از مردم فلسطین همراه «کشتی آزادی» (۲۰۰۹) و «کشتی مرمره» (۲۰۱۰) عازم منطقه گردید که همچون دیگر همراهان از ورودش به فلسطین اشغالی جلوگیری شد.
اقدام امام موسی صدر
سال۱۹۷۶، زمانی که اسقف کاپوچی در زندان اسرائیل به سر میبرد، «شورای دائمی مذاهب لبنان» همایشی با هدف حمایت از او در تالار یونسکو، بیروت برگزار کرد که امام موسی صدر سخنران اصلی این همایش بود و یاسر عرفات، شیخ صبحی صالح، اسقف نیکولاس الحاج و شخصیتهای دیگر نیز در آن حضور داشتند. امام موسی صدر با توجه به فاجعه جنگ داخلی لبنان، در سخنانی خطاب به حاضران گفت: «جناب اسقف کاپوچی شاید امروز به لبنانیان اینگونه خطاب میکند که: کجایید ای برادران؟ چه میکنید و با که میجنگید و چرا میجنگید؟ دشمن شما در بیتالمقدس معابد را ویران میکند و با هتک حرمت مقدسات، چهرۀ شهر صلح و سلام را خدشهدار نموده و تاریخ را تحریف میکند. دشمن شما، اینجا با شنیدن اخبار جنگ داخلی لبنان، از شادی و طرب پایکوبی میکند و اجساد کشتههایی را میشمارد که از پای درمیآیند؛ نعره مستانه سر میدهد و تجاوز و طغیان خود را استمرار میبخشد؛ ما را به بند میکشد و محاکمه میکند؛ خانهها را ویران و شهرها را نابود میکند و سپس برای مسیحیان لبنان، اشک تمساح میریزد. در حالی که او خود میخواهد مسیحیت را ریشهکن کند، آوای آن را خاموش و مسیح(ع) و رسالت او را تکذیب کند…
اکنون آوایی به بلندای رعد، بانگ برمیآورد که: کافی است! بس کنید! و سپس فرو مینشیند و به درد میگرید و به تنگ میآید و دست به تحصن میزند… او کسی نیست جز اسقف کاپوچی که اکنون در مراسم بزرگداشتش هستیم و تجلیل و بزرگداشت او نه با این مراسم، بلکه با توقف کشتار و خونریزی و بازیافتن کرامت از دسترفته ممکن خواهد بود. آیا وقت آن نرسیده که درنگ کنیم و خود را محاسبه کنیم؟ آیا میدانیم که رفتار ما موجب شده دشمن با مظلومنمایی، خود را در موضع دفاعی جلوه دهد؟ ما هیچ راهی نداریم جز آنکه به دفاع از میهن و وحدت خویش برخیزیم…
اسقف کاپوچی نماد دینی است که از معابد و از کنج عزلت به عرصة عمل وارد میشود و نماد ایمان به خدا در مسیر خدمت به انسان است. او فردی مسیحی است که خود را وقف خدمت به مسلمانان و مسیحیان میکند. او سلاحی است که از دل دشمن به دست آمده؛ پس بیایید از خود دفاع کنیم و از دشمن انتقام بگیریم؛ دشمنی که صفبندیهای ما سلاحش بود. اسقف کاپوچی انسان آرامی است که اکنون سلاح به دست گرفته است. سلاحی که همان ذوالفقار علی، شمشیر محمد، در دستان مسیح است. این شمشیر، دو لبه دارد: یک لبه را مقاومت فلسطین با همه ابعاد عربی و جهانی آن ترسیم میکند و لبه دیگر را خرد جمعی لبنان با همه ابعاد و جوانب آن...» (مؤسسه فرهنگی امام موسی صدر).
سخنرانی امام موسی صدر در تجلیل از اسقف کاپوچی
اسقف کاپوچی پس از آزادی از زندان و تبعید به رم، از اخبار همایش بزرگداشت یاد و خاطره خود در لبنان که در واقع به همت والای امام موسی صدر و سخنرانی تاریخی او شکل گرفته بود، آگاه شد و در دیداری با این جانب، صادقانه و صمیمانه از بزرگواری و مردانگی امام صدر تمجید کرد و از اینکه او به دست اوباشی از عرب، در لیبی مفقود شده است، سخت آزردهخاطر بود و میگفت که دشمن صهیونیستی به دست اعراب، شخصیت برجسته و والایی را دزدید که در منطقه نظیر نداشت و چون تودههای محروم و مسلمانان و مسیحیان لبنان را از حقایق آگاه میکرد و فلسطینیها را برای مبارزه با دشمن آماده میساخت، او را ربودند… البته آن وقتها در دل آرزو میکرد که روزی امام موسی صدر برگردد و به هدایت همه مردم ـ و «ناس» به تعبیر قرآن ـ بپردازد!
آشنایی اسقف با امام خمینی(ره)
اسقف کاپوچی در همان دوران مبارزه با صهیونیستها، در قدس و لبنان، با افکار و اندیشههای امامخمینی آشنا شده بود و علاقه قلبی وافری به ایشان داشت. و در همین راستا، به محض پیروزی انقلاب اسلامی، مشتاقانه به ایران آمد و به دیدار امام شتافت و در مصاحبهای چگونگی سفر به ایران و دیدار با امام(ره) را چنین بیان میکند: «از آمدن امام خمینی به تهران، بیش از پانزده روز نگذشته بود که اجازه رسمی دیدار با ایشان را دریافت کردم. در فرودگاه هزاران نفر از برادران به استقبالم آمده بودند. به سوی منزل امام حرکت کردیم. ایشان مرا به گرمی در آغوش گرفت و روبوسی کرد. سپس در حالی که دستم را در دست داشت، خطاب به خبرنگاران فرمود: همگی استقبال از اسقف کاپوچی را مشاهده کردید. شما از دروغهای مغرضین و دشمنان انقلاب اسلامی ایران که پخش کردهاند تا چهره این انقلاب را دگرگون نشان دهند، اشباع شدهاید. در این دروغها، انقلاب را انقلاب تشنّج و تعصّب و خونریزی توصیف نمودهاند. با وجود اینکه میدانند اسلام دین محبت، پاکدامنی، وسعتنظر و حیاست و من برای اینکه دروغهای مغرضین را از میان ببرم، اسقف کاپوچی را دعوت کردهام. او فقط یک مسیحی نیست، او اسقف یا کارگزار و مسئول کلیساست. امام برای بیان عطوفت صادقانهاش به این آیه اشاره کرد: آنها را [مسیحیان را] پر محبتترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت. کسانی که میگویند ما مسیحی هستیم. این بدان سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و تکبّر نمیورزند».
دیدار با امام خمینی در قم
بعد امام افزودند: «اینک اسقف کاپوچی در برابر شماست. او دانشمند و راهب و مسیحی است و شما دیدید که من از او استقبال کردم؛ نه فقط در خانهام، بلکه در اعماق قلبم. اسقف کاپوچی به خاطر دفاع از قدس و آزادی قدس از اشغالگران صهیونیست، زندانی و شکنجه شده و چهار سال در زندان مانده و بعد به رم تبعید شده است». این دیدار نخست من از تهران بود و من دیدم که رئیس و مسئول انقلاب یعنی امام خمینی در میان همه مردم، مانند اعضای یک خانواده زندگی میکند».
اسقف کاپوچی در تهران
اسقف کاپوچی در این سفر، علاوه بر امام خمینی و مسئولان کشور، به تماسهای مختلف ادامه داد و با شور و شوق به دیدار دیگران شتافت. در همین سفر این جانب نیز با اسقف کاپوچی آشنا شدم و در دیدار مفصلی که با وی داشتم، گفتم که در دوران اسارت و زندانی شدنش به دست صهیونیستها، در مجلهای که از «قم» منتشر میشد، مقالهای منتشر ساختم و از راه و روش او تجلیل نمودم. اسقف کاپوچی تشکر کرد و خواستار دیدارهای دیگر در ایران و یا ایتالیا شد که اتفاقا این جانب به عنوان رئیس نمایندگی دیپلماتیک ایران اسلامی در واتیکان، به ایتالیا رفتم و در مدت اقامت پنجساله در آن دیار، بارها و بارها با او دیدار و گفتگو داشتم و همهساله او را برای مراسم بزرگداشت سالگرد انقلاب اسلامی و مراسم روز جهانی قدس که سفارت ایران در واتیکان برگزار میکرد، دعوت میکردیم که مشتاقانه شرکت میکرد و در برنامهها که با حضور مسلمانان مقیم ایتالیا در تالار اجتماعات «مرکز فرهنگی اسلامی ـ رم» برگزار میشد، به ایراد سخنرانی میپرداخت و همچنان از اهداف انقلاب اسلامی پشتیبانی و قدردانی میکرد و از امام خمینی به عنوان «رهبری الهی» برای نجات و رهائی مستضعفان یاد میکرد.
اسقف کاپوچی در تهران هنگام سخنرانی برای اسرای عراقی
دیداری دیگر با کاپوچی در تهران
اسقف کاپوچی در مصاحبه خود، به این مراسم اشاره میکند و میگوید: «هر سال، هفته آخر ماه رمضان، سفیر ایران در واتیکان، مراسمی را برپا میکند و سخنرانیهایی ایراد میشود و من نیز به عنوان دوست ایران در این مراسم شرکت میکنم و سخن میگویم و در بعضی از سخنرانیهایم گفتهام: قدس مهد ادیان سهگانه آسمانی است و برای هیچکس در هیچ جایی امکان ندارد که آن را برای خودش احتکار کند و به همین دلیل ۱۵میلیون یهودی در جهان نخواهند توانست که قدس را احتکار کنند و بر میلیاردها انسان مسیحی و مسلمان حاکم شوند. این از نظر دینی؛ اما از نظر قانونی باید گفت که قدس جزو سرزمینهای اشغالی است و قانون بینالمللی در این باره روشن است: اولا اشغال سرزمین دیگری به زور جایز نیست، ثانیا سرزمین اشغالی باید آزاد شود و به صاحبانش بازگردد، ثالثا سرزمین اشغالی باید همانند روزی که به اشغال درآمده، محافظت شود. قدس، سرزمین اشغالی است و باید به صاحبان قانونیاش بازپس داده شود؛ یعنی به مسیحیان و مسلمانان، دنیای اسلام و مسیحیت، چرا که قدس مال ماست. ما یاران حق هستیم و حق تا هنگامی که طلبکنندهای داشته باشد، نخواهد مُرد. خواسته ما حق است، چارهای نیست جز اینکه دیر یا زود قدس را آزاد کنیم و همگی در مسجدالاقصی گرد آییم و در آن هنگام تمامی گورها به هلهله درخواهند آمد و فریاد اللهاکبر بلند میشود. خداوند شنوا و اجابتکنندة دعاهاست و بر همه چیز تواناست.
ما با قدرت الهی به قدس عربی، اسلامی و مسیحیمان بازخواهیم گشت. قدرت اسرائیل، غصبی است و مطلق نیست. او قوی است چون ما ضعیفیم و ضعف ما ناشی از تفرقه و جدایی است. قدرت در اتحاد است و تجزیه، ما را به دفع و شکست میکشاند. من همواره دو جهان اسلام و مسیحیت را که دو دین آسمانیاند، به یکیشدن دعوت نمودهام تا بتوانیم الحاد را که امروز جهان را فراگرفته، از میان ببریم. انسان امروز به جای خدا، ماده را میپرستد. خدا کیست؟ خدا، محبت و عدالت و رحمت و شفقت و لقاست. تا از این وضعیت نامطلوب خارج نشویم و جهانی نو نسازیم، جنگ و کینه و جبر و قتل و یتیمان وجود خواهند داشت. باید جهانی مبتنی بر محبت، برادری، عدالت و صلح بنا کنیم. چنین است که اگر تلاشهایمان جمع نگردد، نخواهیم توانست قدس را آزاد نماییم. اسلام و مسیحیت باید همچون صفی واحد باشند تا قدس را از اشغال برهانیم. قدرت در وحدت صفوف است. خدا یکی است، پس او به صفوف ما وحدت خواهد بخشید تا به پیروزی دست یابیم. بر ما مسلمانان و مسیحیان واجب است که عزم و اراده مصمم برای آزادی قدس داشته باشیم؛ چون آنچه امروز در فلسطین می گذرد، اگر احساس خطر نکنیم، این تجاوزات گسترده خواهد شد و به اعراب آینده نیز کشیده میشود؛ چرا که شعار از نیل تا فرات بر کتیبه کنیسهها نیز نوشته شده است!» (فصلنامه حضور، ش۲۲)
اسقف کاپوچی و حوادث ایران
اسقف کاپوچی در ایتالیا و بهویژه در محافل واتیکان، همواره مدافع سرسخت انقلاب اسلامی بود و در این راستا، در سخنرانیها و مصاحبههای متعدد خود به افشاگری علیه دشمنان انقلاب میپرداخت و اعتقاد داشت تنها کشوری که بهجد خواهان آزادی فلسطین و قدس شریف است، جمهوری اسلامی است و به همین دلیل هم مورد حمله و توطئه و دشمنی همهجانبه قرار گرفته است و حتی عناصر مزدور داخلی نیز با همین هدف، به اقدامات دشمنانه و تروریستی علیه مسئولان نظام اسلامی دست میزنند که از آنجمله ترور دستهجمعی رهبران تأثیرگذار انقلاب، در مرکز «حزب جمهوری اسلامی»، در تهران بود. او در این خصوص، طی تماس تلفنی با این جانب خواست که تسلیت و مراتب همدردیاش را به مسئولان کشور برسانم و من پیشنهاد کردم بهتر است این احساس را طی نامهای مرقوم و ارسال دارد که چنین کرد و طی نامهای با خط خود خطاب به مردم ایران چنین نوشت:
«به ملت عزیز ایران
به مناسبت یادآوری شهادت دردناک هفتاد و دو تن از بهترین فرزندان انقلاب اسلامی در ایران، تسلیتهای صادقانه قلبی خود را به شما ابلاغ میکنم و بهشدت این جنایت جانگداز را محکوم میکنم و از خداوند میخواهم که عمر رهبر این انقلاب، آیتالله خمینی را مستدام بدارد و برای انقلاب اسلامی، فرزندان ارجمند دیگری جایگزین سازد که در راه تحقق اهداف عالی انقلاب در خدمت خدا و اسلام و همة مستضعفان بکوشند.
اسقف کاپوچی. مطران قدس در تبعیدگاه، رُم، ۱۷ حزیران ۱۹۸۱»
دستخط اسقف کاپوچی در محکوم کردن اقدام تروریست ها در ایران
اسقف کاپوچی پس از ارسال این دستخط، تلفنی اطلاع داد که با دوستان واتیکان هم صحبت کرده است که آنها نیز پیام تسلیتی ارسال دارند و واتیکان هم تلگرامی با امضای قائممقام پاپ ژان پل دوم، جناب کاردینال آگوستینو کازارولی خطاب به امام خمینی فرستاد که متن ایتالیائی آن چنین بود:
تلگرام واتیکان به محضر امام خمینی و تسلیت شهادت 72تن توسط منافقین
کنفرانس جهانی قدس در رم
... در اوایل سال ۱۳۶۰، «کنفرانس جهانی قدس» در ایتالیا برگزار شد که شخصیتهای بسیاری از اروپا و کشورهای عربی در آن شرکت کردند و به سخنرانی پرداختند که اغلب با لحن دوستانه و صلح جویانه مطالبی را بیان داشتند؛ ولی اسقف کاپوچی و این جانب، دو سخنران اصلی و انقلابی بودیم که اخبارش در جراید ایتالیا و بعضی نشریات فارسی چاپ اروپا، به طور اجمال منعکس گردید. ماهنامه «پیک انقلاب اسلامی» نشریه مرکز فرهنگی ـ اسلامی ـ رم در این باره گزارش کوتاه زیر را منتشر ساخت:
«در کنفرانس جهانی قدس که به دعوت سازمان دولتی اعراب و ایتالیا و با شرکت شخصیتها و رجال سیاسی اروپایی و نمایندگان کشورهای عربی ـ اسلامی از جمله سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان، اسقف کاپوچی و نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در رم تشکیل شده بود، پس از سه روز با محکوم ساختن تجاوزات صهیونیستها بهویژه الحاق بلندیهای جولان به سرزمینهای اشغالی به کار خود پایان داد. در این کنفرانس حجتالاسلام خسروشاهی نماینده ایران و اسقف کاپوچی اسقف قدس، طی سخنرانیهای کوبندهای جنایات رژیم اشغالگر قدس و سازشکاریهای سران عرب با صهیونیسم بینالملل را بهشدت محکوم کردند که با استقبال شدید شرکتکنندگان در کنفرانس روبرو شد. آقای خسروشاهی با اشاره به جمعه آخر ماه رمضان که امام خمینی آن را روز قدس نامگذاری کردهاند، قسمتهایی از آخرین پیام امام به مناسبت روز قدس را برای حضار قرائت کرد.
صفحه اول متن سخنرانی در کنفرانس جهانی قدس - رم ایتالیا
وی در قسمت دیگری از سخنان خود گفت: هیچ کنفرانس و سمیناری به اندازه سرِ سوزنی در آزادی قدس سودمند نخواهد بود. اگر سران اعراب راست میگویند، نخست پولهای خود را از بانکهای صهیونیستی غرب خارج کنند و سپس جریان نفت را به روی آمریکا که مدافع اصلی صهیونیسم اشغالگر در فلسطین است، ببندند و بعد سخن از قدس و فلسطین بگویند و مسلم بدانند آن روز است که ما دیگر نیازی به کنفرانس جهانی قدس و کنفرانس سران عرب نخواهیم داشت و پایان کار رژیم اشغالگر قدس، خود به خود فرا خواهد رسید.
اسقف کاپوچی نیز در سخنرانی خود ضمن تأیید سخنان آقای خسروشاهی، رژیم صهیونیستی را محکوم کرد و گفت: من اعتقادی به این کنفرانسها ندارم و در تأیید سخنان برادرم سفیر ایران میگویم: ما را بازی میدهند و سرگرم میسازند و صهیونیستها همچنان به توسعهطلبی خود ادامه میدهند. چرا دنیا در برابر این تجاوزها، کشتارها و بمبگذاریها اعتراض نمیکند؟ چرا عدالت اجرا نمیشود؟ تجاوز اشغالگران قدس به فلسطین، تجاوز به حقوق بشر است و اگر جهان باز سکوت کند، باید غرامتش را بپردازد. ما ضدیهود نیستیم، بلکه ضد صهیونیسم توسعهطلب و نژادپرست هستیم و تا روزی که به سرزمین خود که مادر ماست برنگردیم، امکان ندارد آرام بگیریم. امیدوارم هرچه زودتر در بیتالمقدس مانند گذشته با صلح و صفا به عبادت خدای یکتا بپردازیم. مسلمانان در مسجد، مسیحیان در کلیسا، یهودیان در معبد خود. در غیر این صورت آرامشی در منطقه حکمفرما نخواهد بود.» (پیک انقلاب اسلامی، چاپ رم ـ ایتالیا ـ دوره دوم، شماره ۳ـ۴، ص۲)
قدس از دیدگاه اسقف کاپوچی
قدس و کل فلسطین «مسئله حیاتی و نهایی» اسقف کاپوچی بود. او میگفت من درست است که در «رم» به سر میبرم و در کنار دستگاه پاپی هستم و دوستان و آشنایان بسیاری در میان کاردینالها و اسقفان واتیکان دارم و «سنتپیترو» هم برایم مکان مقدسی است، اما آنچه همواره در دلم جای دارد و شب و روزم را با یاد و خاطره آن آغاز میکنم و به پایان میبرم، «قدس» است.
وی در گفتگو با شبکه «الجزیره» گفت: «قدس قلب تپنده فلسطین است. قدس به مثابه روح سرزمین فلسطین است. بدون قدس نه زندگی، نه فلسطین و نه غزه و کرانه باختری، هیچ کدام ارزشی نخواهد داشت. این باور من ریشة عربی ـ مسیحی ـ اسلامی دارد. برای قدس دل میلیونها مسیحی از سراسر جهان میتپد؛ زیرا شهر آموزگار ما عیسی مسیح است که خواستار صلح و عدالت و محبت بود؛ اما امروز قدس تحت سیطره نیروهای اشغالگر به نکبتی سخت دچار شده است. آن را یهودیسازی میکنند. مقدسات اسلامی ـ مسیحی ما را در آن آلوده کردهاند. آثار عظیم آن را از بین بردهاند. دو بار کوشیدند مسجدالاقصی را آتش بزنند. قدس پیش از اشغال، شهر تقوا، شهر نماز، شهر زوار بود و امروز تبدیل به گردشگاه توریستها شده است!
پیش از اشغال، من در اعیاد مسیحی یا اسلامی میدیدم که همه جای قدس تبدیل به کلیسا یا مسجدی بزرگ شده است و می دیدم که میلیونها نفر ـ بدون مبالغه ـ از سراسر جهان میآیند و در خیابانهای قدیمی آن نماز میخوانند، نیایش میکنند و دستان خود را برای نزول برکت و رحمت الهی، به سوی آسمان دراز میکنند. تقوا و پاکی در چشمها و چهره همۀ آنها نمایان بود و گویی نور از سوی آنها پخش میشود. زیباترین منظره را شکل میدادند، گویی که اصولا آسمان بر زمین آمده است و من از این منظره به لرزه درمیآمدم و اکنون، متأسفانه این شکل زیبا و خدایی و قدسی، از بین رفته است و قدس با شکل معنوی ـ مقدسی دیگر وجود ندارد...».
***
اسقف کاپوچی علاوه بر شرکت در مراسم رسمی سفارت جمهوری اسلامی ایران، چندین بار به طور خصوصی به دیدار من در اقامتگاهم آمد و هر بار آمادگی خود را برای هر نوع فداکاری در راه قدس و فلسطین و اهداف انقلاب اسلامی اعلام کرد و من ضمن سپاس و تقدیر، روح بلندش را ارج مینهادم و از همدلی و همبستگی روحی ـ معنوی فیمابین تشکر میکردم... اما من فقط دو بار برای بازدید او به اقامتگاهش رفتم که واتیکان در اختیار او قرار داده بود. منزل کوچکی بود و او در اتاقی که نمازخانه و کتابخانهاش هم بود، پذیرایی میکرد. فضای معنوی خاصی در اتاق احساس میشد و او مخلصانه، علاوه بر عکس پاپ ژان پل دوم و یکی دو نفر از شخصیتهای فلسطینی، عکس امام خمینی و بعضی دیگر از بزرگان کشور ما را در ویترینی قرار داده بود و یک قاب زیبای نقرهای هم در جایگاه خاصی قرار داده شده بود که میگفت: «این یادگار اهدائی امام خمینی است و من ارزش زیادی آن قائلم و با دیدن آن همهروزه، احساس روح تازهای میکنم».
اسقف کاپوچی در سالن اجتماعات سفارت
اسقف کاپوچی و یکی از رجال مسیحی واتیکان در محل اقامت سفارت جمهوری اسلامی ایران
یک گله دوستانه!
خبر کوتاه بود: «اسقف کاپوچی در ۹۴ سالگی در آغاز سال ۲۰۱۷ میلادی در رم درگذشت.» اگر جرائد چپ و راست کشور را بررسی میکردید، نه در آن روز و نه روزهای بعد شرحی، گزارشی، عکسی، توضیحی درباره این اسقف مبارز به چشم نمیخورد... اما اگر «جرج کلونی» بود و میگفت: «من هم شارلی هستم»! ماجرا با عکس رنگی در صفحه اول یا صفحه آخر، شرح داده میشد! این نحوه برخورد دوگانه با مسائل و حوادث جهان، از رسالت مطبوعاتی و رسانهای به دور است. آیا نباید خوانندگان جرائد، اطلاعرسانی منصفانه و بیطرفانه درباره همه مسائل مربوط به ما و منطقه ما، قبل از حوادث و مسائل دیگر بلاد، داشته باشند و از حقایق آگاه شوند؟ به امید آنکه این «تذکار» دوستانه، اصحاب جرائد را ـ اعم از چپ و راست، اصلاحگرا و اصولطلب! ـ مفید باشد که قرآن میفرماید: «و ذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین».