... شاید حدود بیست سال قبل بود که در یکی از سفرها به «لندن» برای پیگیری کارهای فرهنگی و مسئله استمرار نشر مجله «العالم» و غیره، به محل اقامت که همان ساختمان نمایندگی ایران در «های استریت کینزگتون» بود، رفتم که متوجه شدم دو شیخ متین و جوان، دم درب منتظر «اذن ورود»! هستند... در آن ایام به خاطر مسائل امنیتی در مورد واردین و زائرین، کمی سخت گیری میشد، ـ و حق هم بود ـ و من به نگهبان گفتم که آقایان منتظر من بودند! و همگی وارد لابی ساختمان سفارت شدیم.
آقای محمدجعفر علمی
این دو بزرگوار یکی آقای محمدجعفر علمی بود و دیگری به نظرم آقای بهمن پور، که تازه از ایران وارد شده بودند و برای مشورت با مسئول نمایندگی در مورد چگونگی آغاز اقدام برای تأسیس کالج علوم اسلامی در لندن، به محل سفارت آمده بودند.
... تا اطاق مسئول محترم نمایندگی، دوستان را همراهی کردم و چون احتمال دادم که کار خصوصی داشته باشند، همراه آنها به داخل اطاق سفیر نرفتم و پس از خداحافظی، به اطاق خود رفتم... ولی بعد، مسئول محترم سفارت اطلاع داد که دوستان برای چه منظوری به لندن آمده اند و او چه راهنمایی هایی انجام داده تا در عمل با مشکلات پیچیده اداری ـ امنیتی اسکاتلندیارد!، روبه رو نشوند...
... گویا دوستان هدف را مشخص کرده بودند و پس از راهنمایی های نمایندگی، با جدیت و تلاش به برنامه ریزی و اجرای طرح تأسیس «کالج اسلامی لندن» پرداخته و در ثبت رسمی آن اقدام کرده بودند و موفقیت های نخستین به دست آمده بود...
... چند سالی گذشت و در سفری دیگر به لندن، محمدجعفر علمی، با اشتیاق به دیدار من آمد و خواست که برای بازدید از کالج، وقتی را پیشنهاد کنم!... پیشنهاد من، همراهی با ایشان، در همان روز! بود... خیلی خوشحال شد و من همراه او به کالج رفتم که ساختمان درازی بود با اطاق های متعدد و دفتری کوچک ولی تمیز و آبرومند، برای مدیریت محترم... در نشستی که در اطاق مدیریت داشتیم، محمدجعفر علمی از آرزوها و آرمان ها سخن گفت... جوان بود و پرنشاط، با نیرو و توان ایمان، و مطمئن بود کارها پیش خواهد رفت و او و دوستانش در تحقق اهدافی که به خاطر آنها در لندن مقیم شدهاند، موفق خواهند شد.
... ضمن تشکر و تأیید فکری اقدامات و گام های نخستین برداشته شده، به بازدید از قسمت های مختلف و کتابخانه کوچک ـ ولی پرمحتوای آن ـ پرداختم و سپس با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر برای ایشان و یاران، خداحافظی کردم... و تعارف برای «صرف نهار» با «فیش اند چیپس»! را هم به وقت دیگر موکول نمودم و راهی اقامتگاه...
کالج علوم اسلامی لندن
... تأسیس کالج اسلامی تحقق یافت که به گفته دکتر علمی، هدف اصلی آن، پاسخگویی به نیازهای معنوی مسلمانان مغرب زمین بود. او میخواست علما و روحانیونی را تعلیم و تربیت بنماید که خود با مشکلات و مسائل غربی ها، به ویژه مسلمانان مقیم غرب، آشنا هستند و توان شناسایی و شناساندن ادبیات و مفاهیم اسلامی، متناسب با ذهنیات و درک آنان را دارند.
دکتر علمی می گفت: محور اصلی فعالیت های ما در کالج، تربیت حوزوی ـ دانشگاهی دانشجویان علاقمند است و برنامه آن با استفاده از تجربه های آموزش طلاب خارجی در حوزه علمیه قم تدوین و تنظیم شده است وافزود که دوره تحصیلی دانشجویان کالج هشت سال خواهد بود و پس از پایان مراحل لازم در لندن، برای تکمیل و تهیه دانش نامه دکتری، سه سال در حوزه علمیه قم به تحصیل خواهند پرداخت.
در اثر تلاش خستگی ناپذیر دکتر علمی و همکارانش، کالج اسلامی توانست با استانداردهای آموزشی مورد نظر سازمان سنجش عالی انگلستان ـ UCAS ـ هم آهنگ گردد و بتواند مانند دیگر نهادهای علمی ـ دانشگاهی، از طریق این سازمان دانشجو بپذیرد.
نام کامل کالج اسلامی لندن که در واقع اکنون به مثابه یک دانشگاه فعالیت دارد، چنین بود:
(Islamic College For Advanced Studies (I. C. A. S
که تأسیس و آغاز به کار آن به سال 1998 میلادی برمی گردد.
این کالج همانطور که اشاره شد اکنون در واقع یکی از دانشگاه های رسمی اسلامی در انگلستان شده است که دوره های تحصیلی علوم اسلامی و مطالعات اسلام شناسی را به روش آکادمیک همراه با بهره گیری از روش سنتی حوزه ارائه می کند.
البته کالج برنامه های فرهنگی گستردۀ دیگری هم علاوه بر برنامه های آموزشی دارد که با شرکت و حضور دانشمندانی از بلاد مختلف در لندن برگزار می کند که از جمله برگزاری سمینار بین المللی مطالعات شیعی است که دومین دوره آن اخیراً با همکاری مرکز اسلامی لندن برگزار شد و یا برنامههای دیگر… برگزاری جشنواره و مسابقات قرآنی در لندن را می توان به عنوان یکی دیگر از فعالیت های ثمربخش کالج اسلامی نام برد.
* * *
… در سفری و دیداری دیگر، دکتر محمدجعفر علمی، برای گسترش دامنۀ فعالیت های کالج اسلامی لندن و رسمیت دادن آن در محافل جهانی، علاقمند بود که ولو به عنوان استفاده از معلمان زبان و ادبیات عربی الازهری، روابط خاصی را با دانشگاه الازهر برقرار کند و روی همین اصل، از من خواست که با استفاده از سابقۀ آشنایی و روابط دوستانه ای که با علماء و مشایخ الازهر داشتم، رابطه ای علمی بین کالج اسلامی و دانشگاه الازهر برقرار گردد...
دکتر علمی علاوه بر اینکه از اینجانب و به اصرار می خواست که در لندن بمانم و در کالج بخشی از تدریس را به عهده بگیرم، علاقمند بود که روابط الازهر با کالج هر چه زودتر برقرار شود و بتواند به کالج اسلامی صبغه بین المللی بدهد و آن را همطراز دانشگاه های معتبر علوم اسلامی در جهان قرار دهد.
البته من به دلایل شخصی، از پذیرفتن پیشنهاد اول و اقامت و تدریس در کالج معذرت خواستم، ولی برای عملیاتی کردن پیشنهاد دوم، یعنی ایجاد ارتباط با دانشگاه الازهر همان روز و از همان کالج، و در روی کاغذهای مارکدار آن، نامه ای خطاب به دکتر شیخ احمد طیب که پس از دارالافتاء، اینک رئیس دانشگاه الازهر شده بود، نوشتم و اجرای این موضوع ـ به عنوان یک گام عملی در راه همکاری علمی ـ فرهنگی ـ را از وی خواستار شدم و آن را همراه نامۀ رسمی کالج اسلامی، با امضای محمدجعفر علمی، به رئیس دانشگاه الازهر فرستادم.
متن ترجمه فارسی نامه من چنین بود:
تاریخ 17 جمادی الآخر 1425 م
برادر محترم حضرت استاد علامه، دکتر احمد طیب
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ امیدوارم که در کمال صحت و سلامت و بخیر باشید.
بعد: همواره، در ایران و در هر جای دیگر، ذکر خیر جنابعالی را دارم... و این بار در سفری به لندن، دیدم که دوستان فعال ما در دانشکده پژوهش های اسلامی ـ که گروهی از برادران مخلص در راه خدمت به اسلام هستند ـ نیاز به همکاری ویژه با الازهر در بخش تعلیم زبان عربی دارند.
و اینک نامه ویژه آنان را، همراه با این نامه، برای شما می فرستم امیدوارم که از این امر، استقبال کنید و با آنان، طبق اصول و موازین موجود در دانشگاه الازهر شریف، همکاری نمایید.
و البته ما اصولاً برای همکاری در میدان مبادله علمی و فرهنگی، ـ با الازهر ـ در ایران و در لندن، آمادگی کامل داریم… و همزمان برای سلامتی و صحت و عافیت شما دعا می کنیم.
البته من فراموش نکرده ام که مجموعه کامل چاپ جدید کتاب «الاسفار الاربعة» صدر المتألهین را برای جنابعالی بفرستم و به یاری خدا، پس از مراجعت به ایران در اولین فرصت اقدام خواهم کرد و با آیت الله سید محمد خامنه ای رئیس مؤسسه حکمت ملاصدرا هم صحبت کرده ام که همۀ کتاب های فلسفی را که از سوی مؤسسه چاپ می شود، برای شما بفرستیم.
سلام و درود ویژه مرا به الامام الاکبر، شیخ سید محمد طنطاوی حفظه الله ابلاغ نمایید.
و السلام علیکم اولاً و آخراً.
برادر شما ـ با درودها ـ سید هادی خسروشاهی
آدرس: قم ـ خیابان صفائیه ـ ساختمان مرکز بررسی های اسلامی.
مدتی نگذشته بود که پاسخ شیخ طیب در تهران به دستم رسید که ترجمه فارسی آن چنین است:
استاد آقای سید هادی خسروشاهی
دفتر وزیر خارجه ایران ـ تهران
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ و بعد: با سپاس، نامه گرامی شما را در مورد درخواست دانشکده پژوهش های اسلامی برای تبادل فرهنگی ـ علمی در ایران و در لندن، دریافت کردم.
لطف کنید با تفصیل بیشتر موضوع را به ما اطلاع دهید تا دانشگاه بتواند تحکیم پایه های تعاون علمی ـ فرهنگی بین دو طرف را آغاز کند.
از جنابعالی بسیار سپاسگزارم که کتاب های ارزشمندی را بر من اهداء نموده اید.
با سپاس و احترام و تقدیر خالص
رئیس دانشگاه دکتر احمد محمد طیب
(تاریخ: 29/8/ 2004 م)
و من پس از دریافت نامه فوق، بلافاصله در ذیل همان نامه، در سطوری کوتاه چنین نوشته و به آقای دکتر علمی از طریق فاکس ارسال کردم:
هو
حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر علمی حفظه الله
با سلام و درود؛ امروز پاسخ نامه ارسالی از لندن دریافت شد. متن آن جهت اطلاع و هرگونه توضیح و اقدام لازم فاکس می گردد.
با احترام، المخلص: سید هادی خسروشاهی
14/7/83 تهران
* * *
اکنون که سخن از الازهر و شیخ احمد الطیب، که هم اکنون به عنوان شیخ جامع الازهر الشریف، ـ عالیترین مقام در الازهر ـ را به عهده دارد، بی مناسبت نخواهد بود که ضمن اشاره به سابقه آشنایی و دوستی با وی، نگاهی گذرا به چگونگی تشکیلات و سازمان های الازهر هم داشته باشیم.
موقعیت الازهر
الازهر، بزرگترین مرکز آموزش دینی ـ علمی برادران اهل سنت در جهان، دارای شاخه های گسترده و متعددی است: جامع الازهر، جامعة الازهر، مشیخة الازهر، دار الافتاء، المدارس الازهریه و...
جامعة الازهر الشریف، یا همان دانشگاه وابسته به جامع الازهر، حدود ده هزار دبستان و دبیرستان را که بیش از دو میلیون دانش آموز دارد، اداره می کند. دانشگاه الازهر حدود هفتاد دانشکده و چندین هزار استاد و بیش از چهارصد هزار دانشجو و طلبه را از سراسر جهان اسلام پذیرا شده است و ابعادی بیش از یک وزارتخانه را دارد.
علاوه بر قاهره، شعبه های الازهر در بعضی از بلاد اسلامی هم دائر شده که با همکاری اساتید اعزامی از الازهر، مشغول تعلیم و تربیت طلاب آن بلاد هستند...
البته الازهر از دوره سلطۀ دیکتاتوری سرهنگ عبدالناصر، قدرت مادی و معنوی خود را از دست داد و تحت سلطۀ کامل حاکمیت قرار گرفت تا آنجا که تعیین و انتصاب شیخ الازهر ـ عالیترین مقام دینی ـ که توسط «هیئت علمای الازهر» انجام می شد، به دستور ناصر، به عهده ریاست جمهوری! واگذار شد و به همین دلیل، الازهر در عمل تابع قدرت حاکم گردید، و علماء و طلاب آن، از لحاظ مالی وابسته به وزارت اوقاف گردیدند که در واقع نوعی «کارمندی» به حساب می آید!. اما به هر حال، الازهر با قدمت هزار ساله خود، که محصول فرهنگ دوستی حکومت خلفای فاطمی بود و توسط آنها تأسیس گردید، همچنان موقعیت علمی و معنوی خود را در میان مسلمانان جهان حفظ کرده و سالانه هزاران دانشجو ـ طلبه ـ از سراسر جهان برای تحصیل علوم دینی همچنان به قاهره می آیند و در الازهر جای می گیرند... و پس از تحصیل و فراغت از آن، از سوی الازهر به بلاد خود ـ یا جاهای دیگر ـ برمی گردند و به تبلیغ مشغول می شوند.
سابقه آشنایی با دکتر احمد طیب
... وقتی به عنوان مسئول نمایندگی سیاسی جمهوری اسلامی ایران، به قاهره رفتم، به طور طبیعی با رجال علمی و دینی و شخصیت های سیاسی کشور ملاقات هایی داشتم... در همین رابطه در دارالافتاء به دیدار «مفتی اعظم مصر» ـ جناب شیخ احمد الطیب ـ رفتم.
مرحوم دکتر سید محمد طنطاوی (شیخ الازهر سابق)، شیخ دکتر احمد طیب (شیخ کنونی الازهر)، استاد سید هادی خسروشاهی - قاهره
... شیخ بسیار ملایم و لطیف و طیب بود... استقبال گرمی داشت و خود در پاسخ به مسائلی که من مطرح کردم، سخنانی درباره تقریب و وحدت شیعه و سنی مطرح کرد که بسیار مهم و ارزشمند بود... در موقع خداحافظی، شیخ تا دم در آسانسور آمد و مرا بدرقه کرد... و پس از آن در مراسم مختلف الازهر که مرا دعوت می کردند، با شیخ هم دیدار داشتم تا اینکه ایشان به ریاست دانشگاه الازهر منصوب شد، و من طی نامه ای این انتصاب را به ایشان تبریک گفتم که بلافاصله پاسخ داد و ترجمه متن آن چنین بود:
دانشگاه الازهر
دفتر رئیس دانشگاه
حضرت آقای سفیر، سید هادی خسروشاهی
ـ رئیس دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در قاهره ـ
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته و بعد:
با کمال تشکر و مودت، تبریک نامه گرامی جنابعالی را به مناسبت پست جدیدم در دانشگاه الازهر شریف، دریافت کردم. و من این فرصت را غنیمت می شمارم تا سپاس خالص خود را به جنابعالی تقدیم دارم و تشکر و شناخت خود از محبت جنابعالی را که مجموعه ارزشمند اعمال و آثار فیلسوف بزرگ، جمال الدین افغانی را برای من فرستادید ـ و من از زمان های طولانی در انتظار آشنایی با آنها بودم ـ ابراز دارم.
باز سپاس و دعای قلبی برای شما دارم. خداوند شما را در نشر علم و خدمت به اسلام و مسلمین توفیق بیشتر عنایت فرماید. درود و تقدیر مضاعف مرا بپذیرید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دکتر احمد محمد احمد الطیب
20 اکتبر سال 2003 م ـ 24 شعبان 1424 هـ
… بدین ترتیب روابط حسنه ای بین کالج اسلامی و دانشگاه الازهر برقرار گردید و این ناشی از همت و دوراندیشی و پشتکار دکتر محمدجعفر علمی بود که خود مرد علم و عمل بود…
سابقه علمی، عملی
… دکتر محمدجعفر علمی که خود تحصیلات حوزوی را در سطح بالایی در قم به پایان رسانده بود، در انگلستان موفق به اخذ دکتری در فلسفه گردید و به موازات آن مسئولیت اداره کالج اسلامی را به عهده داشت و توانست فعالیت های علمی کالج را با همکاری با دانشگاه «میدلسکن لندن»، در سطح بالایی اداره کند.
دکتر علمی یک فصلنامه تخصصی شیعه شناسی تحت عنوان «مطالعات شیعی» که سردبیری آن را خود به عهده داشت، منتشر می ساخت که دارای مقالات علمی ـ پژوهشی ارزشمندی در زمینه های مختلف علوم اسلامی است و در معرفی اسلام از دیدگاه شیعه، بسیار ارزنده است.
... دکتر علمی پس از مراجعت به ایران، همچنان در نهادهای علمی ـ فرهنگی حوزه علمیه قم و تهران فعال بود و از جمله فعالیت های او، همکاری با بنیاد دائرة المعارف بود که در این رابطه، گزیده ای از مدخل های گوناگون مانند: تفسیر، حدیث، مباحث کلامی، بررسی صور قرآنی، تصوف، تاریخ اسلام، فقه اسلامی و حقوق و... را به انگلیسی ترجمه نمود و همکاری او در انتشار أنسیکلوپدی اسلامی به زبان انگلیسی، نقش تأثیرگذار و سازنده ای داشت. از آخرین سمت های علمی ـ فرهنگی او، سمت معاونت پژوهشی و معاونت آموزشی «جامعة المصطفی العالمیه» بود.
آخرین دیدار
… شاید دو سه سال قبل در خیابان صفائیه قم، نان به دست!، منتظر تاکسی بودم که یک ماشین سفیدرنگ، جلو پایم ترمز کرد! و گفت: حاج آقا! مستقیم! بفرمائید؟ نگاه کردم دکتر محمدجعفر علمی بود. سوار شدم و پس از سلام و علیک و احوالپرسی، به شوخی گفت: هیزاکسلانسی! ـ عالیجناب! (لقبی که در اروپا به سفراء سابق هم می گویند و عرب ها به نخست وزیر سابق دولة الرئیس و به سفیر سابق سعادة السفیر می گویند) چطور بدون ماشین و نان به دست؟ مگر راننده و ماشین ندارید؟
گفتم: آقای علمی! بنده همان طلبه سابق قم هستم، خودم عمداً برای گرفتن نان آمدم تا خیال نکنم که خیلی هیزاکسلانسی شده ام!… البته یک ماشین دارم ولی با راننده سرخود! …یعنی خود حقیر راننده هستم، اما وقتی به قم می آیم، با تاکسی و آژانس به دنبال کارهایم می روم، چون فکر میکنم طلبههایی که با شهریه یکصد یا دویست تومان در قم زندگی می کنند، نکند با دیدن ماشین تویوتای 91 بنده ـ که 20 سال است در خدمت میباشد! ـ «آزرده خاطر»! شوند و البته آنها نمی دانند که ما نیز نیم قرن پیش با ماهی سی تومان (سی تا تک تومان) در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودیم!... بعد افزودم: اتومبیل جنابعالی هم البته گرچه گرانقیمت و مدل بالا نیست، ولی چون ظاهری شیک و تمیز دارد، بهتر است که در قم از آن استفاده نکنید…
منطق مرا پذیرفت و از من تشکر کرد… و در کنار درب منزل ـ که اتفاقاً مستقیم بود ـ مرا پیاده کرد و به امید دیدار مجدد، خداحافظی نمود… اما این خداحافظی آخر بود، چون بعد از آن تاریخ، دیگر دکتر علمی را در قم ندیدم و من هم به لندن نرفتم که شنیدم اواخر باز در آنجا به سر می برد و ضمن خدمت در کالج به معالجه خود مشغول بود؛ اما تقدیر چنان بود که در همانجا به رحمت حق بپیوندد و پس از تشییع دوستان در کالج، با شکوه خاص در آرامستان تهران به خاک سپرده شود.
رحمه الله و اسکنه فی جنته
قم: 22/4/95
ـ چهلمین روز درگذشت ـ
سید هادی خسروشاهی