صادق در این کتاب، از همسر و فرزندان خود سپاسگزار است که او را در تهیه و تألیف و تنظیم آثار خود، یاری داده اند و به همین مناسبت در پایان مقدمه این مجموعه مینویسد: «... باید ارجگزار همسر محترم و فرزندانم باشم که گذشته از فراهم آوردن محیطی آرام برای کار، با دلگرمی دادن و مساعدت کردن بایسته در تدوین و این تصمیم رأی مجموعه نقش اساسی داشتند.»
در اینجا اشاره به این نکته بی مناسبت نخواهد بود که همسر گرامی او، دختر مرحوم حاج خلیل آقا فروغی است که او پسرخاله اینجانب بود و خانواده «فروغی»ها خانواده ای اصیل و نجیب و دارای اخلاق حسنه و روش و منش ستودنی است. حاج خلیل آقا و فرزندانش، اعم از دختر و پسر، از اصالت و نجابت خانوادگی بهره فراوان برده اند و هم اکنون نیز الگو و نمونه صفات نیکو هستند. البته این رابطه سببی، باعث أنس و الفت بیشتر با صادق گردید و روابط فیمابین را تحکیم بخشید که صبغه ی علمی ـ فرهنگی در آن بر دیگر زوایا، برتری داشت و ما را به هم نزدیکتر میساخت.
... رشته تخصصی صادق ادبیات عرب بود ولی او از زاویه دیگر، وارد تاریخ شد و در این رشته نیز مهارت و دقت خود را نشان داد. اشاره شد که او نخست بیشتر به تاریخ قدیم و قرون نخستین و شرح زندگی یا آثار رجال پیشین اهتمام میورزید، اما کمکم و با توجه به نیاز نسل جوان، به ثبت تاریخ و شرح حال رجال معاصر نیز، در ایران یا بعضی بلاد عربی و اسلامی اقدام نمود و علاوه بر رجال قرون ماضیه!، به شرح زندگی و فعالیت رجال معاصر نیز پرداخت و به ثبت و نشر شرح زندگی و معرفی آثار شخصیتهایی چون آیت الله طالقانی، دکتر سید جعفر شهیدی و دیگران همت گماشت.
صادق مثلاً در شناخت و شناسایی آیت الله طالقانی، ضمن بیان اینکه حکیمان انسانها را از لحاظ منش و شخصیت به «عظیم و قدیر» تقسیم کرده اند و ضمن بیان معنی و مفهوم این دو کلمه و شرح صفات انسان بزرگ منش و عظیم، آیت الله طالقانی را «در ردیف فرصت سازان عظیم بشری» به شمار میآورد و سپس مینویسد:
«... این چهره دانا و نجیب، در حقیقت عالمی بود در کسوت مصلح، بیش از نیم قرن برای بسط اخلاق، معنویت، آزادی و فضیلت کوشید و با تمام رنجها، ناگواراییهایی که از نامردمان عصر خویش دید، هیچ گاه از خیرخواهی و خیررسانی دست نکشید..، در علوم اسلامی روشنگری و روشنبینی را زینتبخش خود کرده بود. موقعیت و مقام روحانی و فره مندی اجتماعی را به مثابه ی یک زعیم معتمد، مقامی از او ساخته بود که کمتر کسی در دوران معاصر توانسته بود جامعیت مبارزاتی و ویژگیهای اخلاقی و زیورهای علمی را یکجا در خود جمع کند. در تفسیر کتاب خدا، تحلیل جامعه، اقتصاد و سیاست، دستیتوانا داشت، خطیبی پرجاذبه و سخنرانی چیرهدست بود و اجتماعات پرشور عصر خویش را میتوانست به خوبی رهبری کند. آیت الله طالقانی از نخبگان عصراند و شاید هر عصری نتواند حتی گاه، یکی از آنها را در خود بپروراند.»
پس از گزارش مبسوطی درباره آیت الله طالقانی، به شخصیت دیگری می پردازد و در منقبت و فضائل علامه سید جعفر شهیدی، مطالبی مینگارد که به قول خودش با «بیتابی قلم همراه بوده» است تا «در کوی دوست نخلد و پیامی نهلد!» و مینویسد: «آن نادر عصر و فرهیخته قرن، مرد دانای معنوی، سید الافاضل و استاذ الاکابر دکتر سید جعفر شهیدی دامت برکاته... فرهیخته ای که علوم حوزه را با علوم دانشگاهی به هم جمع کرده و در هر دو سرآمد و نام آور است... لغوی، مورخ و ادیبی را مشاهده میکنم که ژرف کارانه در علوم اسلامی رنج برده و خالصانه آن دانشها را زینت وجود کرده است. به شیمه وارستگان پیوسته، بی هیچ ادعا سخن میگوید... خدا را گواه میگیرم که: توحید و اخلاق و تهجد از میان آنان که از نزدیک میشناسم کمتر کس من در عمر خود یافته ام که بتواند با استاد برابری کند. او از موحدان عصر و زاهدان روزگارند که در توحید مقامی ناشناخته دارند و من اوصاف این موحد را به وقت دیگر حواله میدهم. رمزی از آن خوش حالیها را که در آینده باز خواهیم گفت...»
این جملات کوتاه، از یک مقاله مبسوط، نشان دهنده عمق عشق و علاقه صادق به استادش دکتر شهیدی است و افسوس که بیان و تبیین مقام و احوال توحیدی او را به وقت دیگری حوالت داد و آن در اختیار دوستان و علاقمندان قرار نگرفت. درست است که دکتر شهیدی را خیلیها به علم و فضل و دانش و تقوا و زهد و بی اعتنایی به دنیا و توغل در علم و الگو بودن در اخلاق حسنه میشناسند، اما مرحله ای را که صادق به آنها اشاره میکند و خود شاهد و ناظر چگونگی آن بوده، افسوس که بیان نشد!
صادق علاوه بر این دو بزرگوار، شرح مبسوطی هم درباره علامه شیخ عبدالحسین امینی و نقش وی در احیای تاریخ فراموش شده «غدیر» مینگارد و آنگاه به معرفی سه مورخ بزرگ تاریخ اسلام در عصر ما، علاوه بر مالک بن نبی میپردازد که عبارتند از: دکتر محمد عابد الجابری، دکتر یوسف العش و عباس محمود العقاد. و این نشان میدهد که او در معرفی شخصتها، تعصب ویژه ای ندارد بلکه به دنبال بیان حق و حقیقت است ولو اینکه از لحاظ عقیدتی با آنان، یکسان نیست.
این، علاوه بر نوشتههای صادق درباره شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام، از آغاز تا قرون بعدی است که علاقمندان به آشنایی با آنها حتماً کتاب «سی سال با تاریخ» را که شامل پنجاه مقاله محققانه او است، مطالعه نمایند. علاوه بر مجموعه، دهها کتاب و رساله و مقاله تحقیقی، اعم از تألیف و ترجمه، و به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی از صادق به یادگار مانده است که هر کدام به نوبه خود، دارای ارزش خاصی است. از جمله آثار تألیفی است: علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، قیامهای شیعه (1 و 2)، ادبیات سیاسی تشیع، دین و فلسفه از دیدگاه ابن رشد، تاریخ سیاسی اسلام، علم تاریخ در اسلام و... از آثار ترجمه ای اوست: خاندان وحی در احادیث اهل سنت، شک و شناخت (ترجمه المنقذ من الضلال غزالی)، قیام عبد القادر جزائری، نقش و رسالت مسلمان در اواخر قرن بیستم (ازمالک بن نبی)، نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام، مالک بن نبی، اندیشمند مصلح (از دکتر اسعد سحمرانی) و...
پارهای از آثار ترجمهای صادق مانند: «نقش و رسالت مسلمان، مالک بن نبی اندیشمند مصلح و مقاله اندیشههای تاریخی مالک بن نبی» نشان میدهد که او در همه جا به دنبال کشف اندیشههای نو درباره «تاریخ اسلام» از قرون نخستین تا عصر حاضر بود و به همین دلیل حتی اگر مطلبی را در آثار یک متفکر الجزائری مییافت، به ترجمه و نشر آن میپرداخت.
یادنامه سید جمال
... سالیانی پیش جلد اول یادنامه «سید جمال الدین حسینی اسدآبادی» را که شامل مقالات عدیدهای از عناصر فرهیخته و برجسته و محققان داخلی و خارجی، درباره سید بود، توسط موسسه «دار الفکر» قم منتشر ساخته بودم و در رابطه با تهیه مقالات جلد دوم آن، روزی در دیداری در یک محفل علمی دوستان، ازصادق خواستم که مقاله ای درباره سید تهیه کند تا در جلد دوم یادنامه، منتشر گردد. صادق که در کار تاریخی و یا یک اقدام فرهنگی همیشه پیشگام بود، بیدرنگ قبول کرد که مقالهای در این زمینه در اختیار من بگذارد و اشاره کرد که یک کتابی در دست ترجمه دارد از دکتر اسعد السحمرانی که فصلی از آن، درباره مصلح بزرگ، سید جمال الدین حسینی، از دیدگاه شخصیت فرهنگی فرهیخته و نامور الجزائر «مالک بن نبی» است و آن بخش را در اختیار من خواهد گذاشت.
طولی نکشید که مقاله ترجمه ای را در این موضوع، به من داد تا در جلد دوم یادنامه سید، درج شود؛ ولی مدتها طول کشید تا مقالات جلد دوم آماده چاپ شود ـ و نشد! ـ، و صادق اصل کتاب را بعدها، تحت عنوان: «مالک بن نبی، اندیشمند مصلح» توسط «دفتر نشر فرهنگ اسلامی» منتشر ساخت...
من همچنان آن مقاله را در بین اوراق و مقالات مربوط به سید جمال الدین نگه داشته بودم که پس از درگذشت صادق به دست آمد که انشاءالله به زودی منتشر خواهد شد.
کارنامه
... صادق آئینهوند به سال 1330 در روستایی در حوالی تویسرکان به دنیا آمد. دروس ابتدایی را در همانجا آموخت و دوران دبیرستان را در اسدآباد همدان گذراند و سپس به تهران آمد و در دانشگاه تهران، به ادامه تحصیل در رشته ادبیات عربی پرداخت و همزمان فعالیتهای فرهنگی خود را گسترش داد و با تأسیس کتابخانه دانشجویی تحت عنوان: «ن. و القلم» در واقع حرکت سیاسی ـ دانشجویی را در آن محیط سامان داد.
پس از پیروزی انقلاب در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات عرب در دانشکده ادبیات ادامه تحصیل داد و بخشی از دروس حوزوی را نیز آموخت و در 1361 عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس شد و در سال 1362 به عنوان سرپرست رایزنی فرهنگی ایران اسلامی رهسپار سوریه گردید و همزمان در دانشگاه «القدیس یوسف» در لبنان، به تحصیل در مقطع دکتری در ادبیات عرب ادامه داد و پس از اخذ درجه ی دکتری و بازگشت به ایران، در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه الزهرا قم و... تاریخ اسلام و سیره نبوی و ادبیات عرب را تدریس کرد و سپس مسئولیتهای فرهنگی مختلفی را به عهده گرفت و در این اواخر در دی ماه 1392 به عنوان «رئیس پژوهشگاه علم انسانی و مطالعات فرهنگی» از طرف ریاست محترم جمهور، منصوب گردید و تا روز درگذشت ـ به تاریخ 16/2/94 ـ در این پژوهشگاه به خدمات خود ادامه داد.
رحمه الله و أسکنه فصیح جنانه.
سیدهادی خسروشاهی
قم 20/3/94 (چهلمین روز درگذشت)