اول که این حضرات از اعلامیههای ما خبردار شدند که در نظر داریم جزوات ماهانه انتشار دهیم، تصور نمیکردند که شماره دومی در کار باشد، اگر شماره اول انتشار یابد. شماره اول که انتشار یافت، آن هم در تیراژی دو برابر مکتب مبارز، دوستان فیلسوفنمای ما (به قول آقای مکارم) گرفتند و خواندند و ایرادات سطحی گرفتند که فیالمجلس پاسخ داده شد. بعداً شنیدم که برای کمیتهای در چین میفرستند که آن کمیته (رفقای حزبی فارسیزبان!!) آنها را بررسی کنند و در رد آن جواب بنویسند. هنوز جواب آنان نرسیده بود كه شماره دوم انتشار یافت؛ آن هم مستقیماً حمله به آنان (این دفعه استاد شبستری کمر همت بسته بود). در هر حال به زودی شماره سوم انتشار خواهد یافت. ببینیم چه میشود. گرچه هنوز جواب گروه فارسی زبان رفقای حزبی در چین(!!) نرسیده، ولی دوستان فیلسوفنمای ما مردانه کمر همت بستهاند و به جنگ واحدهای ما رفتهاند.
حالا مقاله شما هم رسید، آنهم چنان پرزور و پرمایه که عاقبت آن ندانم!! در هر حال از لطف شما متشکرم. مقاله به کمیسیون انتشارات ارجاع خواهد شد. یک خبر دیگر اینکه انجمن اسلامی هانور نیز اقدام به استخراج سخنرانی استاد شبستری از روی نوار نموده و حضرتش در آن تجدید نظر نموده و برای ما جهت چاپیدن (!!) ارسال داشتهاند. این جزوه 30 صفحهای تحت عنوان «جهاد در اسلام» با آن خاصیت تند و انقلابیاش دیشب از زیر پرههای ماشین چاپ خارج شد و امروز قرار بود بچههای آخن آنها را منگنه و دفتر کنند. بدیهی است حضورتان ارسال خواهد شد. اگر از شرّ اشرار مصون بماند، دریافت خواهید نمود.
امیدواریم جزوههای شماره اول که همراه با مکتب مبارز شمارههای 4 و 5 و 6 و به تعدادی از هر کدام 5 عدد با پست هوایی دیروز ارسال شده، دریافت فرمایید. تمنا میکنم از هر کدام یک نسخه به ابوی مرحمت فرمایید تا از افكار نورچشمشان(!!) آگاهی یابند و مقداری اسکن حواله دهند!
آقای طباطبایی در کتاب خاطرات خود اشارهای هم به حضور شما در آلمان و سخنرانی در مسجد آخن دارد. توضیح بیشتر در این زمینه ظاهراً مفید تواند بود.
انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، در مقابل هجمه تمامعیار سازمانهای چپ وابسته به شوروی و چین و همچنین گروههای راست وابسته به رژیم شاه، با کمترین امکانات به فعالیت و دفاع پرداخته بودند... آن دوستان به اصطلاح انقلابی چپ، حتی در مواردی که میتوانست برای پیشبرد اهداف اصل، مبارزه خیلی ثمربخش باشد، همکاری نمیکردند و به همین دلیل دوستان، به ویژه صادق طباطبایی، با استفاده از هر وسیله ممکن به مقابله و دفاع برخاسته بودند. نخست اجازه دهید به نمونهای از این اقدامات و اصل قضیه، از قول صادق، اشارهای بشود: