*این مصاحبه با اندکی تلخیص در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده که ما متن کامل آن را در اینجا نقل می کنیم :
اشاره : استاد سيدهادی خسروشاهی، در سال 1317 شمسی در تبريز، به دنيا آمد. وی تحصيلات مقدماتی را در تبريز به پايان رسانيد و پس از رحلت والد محترم، در 1332 شمسی و در 16 سالگی، عازم قم شد و در حوزه علميه به تحصيل دروس سطح پرداخت. در زندگی نامه ايشان آمده است : سپس در مراحل عالی دروس حوزوی (فلسفه، تفسير، فقه و اصول)، در حضور اساتيدی چون : آيت الله بروجردی، امام خمينی، آيت الله شريعتمداری، آيت الله علامه طباطبائی و بزرگانی ديگر تلمذ نمود و به دريافت اجازاتی در امور حسبيّه نائل آمد. در مراحل علمی بالاتر، ايشان درجه اجتهاد و اجازه نقل حديث را از علماء و مراجع بزرگ نجف و قم و مشهد، از جمله امام خمينی و آيات عظام : سيدابوالقاسم خوئی، سيد شهاب الدين نجفی مرعشی، سيدمحمدكاظم شريعتمداری، سيدمحمدهادی ميلانی، سيدمحمدصادق روحانی و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانی، آيت الله شيخ مرتضی حائری، آيت الله سيداحمد زنجانی، آيت الله ميرزا عبدالجواد جبل عاملی، آيت الله ميرزا ابوالفضل زاهدی قمی و ديگران، دريافت نمود. استاد بيش از 80 جلد كتاب به زبان فارسی و عربی (علاوه بر صدها مقاله در نشريات اسلامی ايران و جهان اسلام) تأليف كرده اند كه بيش از 40 جلد آن، تاكنون بارها در داخل و خارج منتشر شده و بعضی از آن ها بيش از 30 بار تجديد چاپ شده اند. علاوه بر تأليفات و ترجمه ها، 120 جلد كتاب ديگر نيز با تحقيق، توضيح و يا مقدمه و اشراف ايشان در ايران و ايتاليا و مصر و... چاپ و منتشر شده است. فعاليت های سياسی استاد از سال 1332 شمسی پس از آشنايی نزديك با آيت الله كاشانی، آيت الله طالقانی و شهيد نواب صفوی آغاز گرديد. به همين دليل، از همان دوران تا زمان پيروزی انقلاب اسلامی، بارها در قم، تهران و تبريز دستگير، زندانی و يا تبعيد شده كه آخرين آن تبعيد به "انارك" يزد به مدت سه سال بود كه مرحوم آيت الله پسنديده و حضرت آيت الله ناصر مكارم شيرازی نيز در آنجا حضور داشتند و با آغاز انقلاب اسلامی همگی آزاد شدند. استاد پس از پيروزی انقلاب اسلامی، نخست به مدت 2 سال، به عنوان نماينده امام خمينی (ره) در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعال بود، و سپس به عنوان سفير ايران در واتيكان انتخاب شده و به مدت 5 سال، در اين سمت به فعاليت پرداخت. در دوره اقامت 3 ساله در قاهره به عنوان رئيس نمايندگی جمهوری اسلامی ايران، نيز علاوه بر حضور در محافل علمی - سياسی و سخنرانی و مصاحبه تلويزيونی و مطبوعاتی و ده ها نوبت ملاقات با شيخ الازهر و مقامات علمی - سياسی مصر، بيش از 50 جلد كتاب و نشريه درباره انقلاب اسلامی ايران، تشيع و اهل بيت (عليه السلام) تأليف و يا با همكاری و مساعدت ايشان در مصر منتشر گرديد.
روزنامه جمهوری اسلامی مورخ نهم تیرماه 1393
با تشكر از جنابعالی، ابتدا سابقه آشنايی و چگونگی ارتباط خود با شهيد بهشتی را بيان فرماييد.
آشنائی بنده با شهید بهشتی به اوائل دوران حضورم در قم (1332) بر می گردد و من تفصیل این آشنائی و سپس ارتباط را در کتاب «خاطراتی درباره شهید بهشتی» آورده ام که انشاء الله به زودی با ده ها سند و نامه و عکس منتشر می گردد.
شهید بهشتی و شهید مطهری در سفر حج - مکه مکرمه
موقعيت علمی شهيد بهشتی در حوزه را چگونه ارزيابی می فرماييد؟
در مرتبت بالای علمی شهید بهشتی در دوران اقامت در قم هیچ کسی تردید ندارد و در دهه 30 ـ 40 ایشان یکی از برجستگان فضلان حوزه محسوب می شدند و «هم درس» و «هم مباحثه» بودن ایشان با شخصیت های علمی دیگر حوزه، مانند آیة الله سید عبدالکریم موسوی، آیة الله مجدالدین محلاتی، امام موسی صدر، آیة الله شبیری زنجانی و غیرهم، می تواند اشارت خوبی به مقام و موقعیت علمی ایشان داشته باشد.
اما اشتغال به تدریس زبان انگلیسی و تأسیس دبیرستان دین و دانش، اولاّ ایشان را از فعالیت های علمی متعارف و سنتی حوزه تا حدودی بازداشت، به ویژه که تأسیس دبیرستان! و سخن از زبان انگلیسی! برای طلاب حوزه، در نیم قرن پیش در حوزه انعکاس خوبی نداشت ولی شهید بهشتی دنبال هدف و سازندگی و کادرسازی بود، نه به دنبال شهرت و القاب علمی «مطنطن» و «موهوم» حوزوی.
به هر حال: شرایط زمان و مکان، باعث شد که مقام و موقعیت علمی شهید بهشتی، تحت الشعاع مسائل سطحی حوزویان متحجر قرار گیرد... و این البته سرنوشت همه متفکران و اصلاح طلبان و اندیشمندان اسلامی، در هر عصر و زمانی بوده ـ و هست!... ـ
با توجه به آشنايی كه با ايشان داشته ايد، ارتباط برون حوزوی شهيد بهشتی با مراكز فرهنگی و انجمن های اسلامی و ... چگونه بود؟
شهید بهشتی با توجه به صبغۀ آکادمیک که داشت و با توجه به اینکه علاوه بر حوزوی بودن، یک شخصیت دانشگاهی نیز بود، با رجال علم و فرهنگ در تهران و اصفهان و تبریز و شیراز و مشهد و.. در ارتباط مستقیم بود. به این شهرها سفر می کرد و با دانشگاهیان ملاقات می کرد و برای آنها سخنرانی ایراد می نمود.
در این میان سهم انجمن های اسلامی دانشجویان در تهران و همچنین انجمن های اسلامی مهندسان و پزشکان، بیشتر از دیگر شهرستان ها بود و عامل اصلی آن، نزدیکی تهران به قم، و سپس انتقال اجباری ایشان به مرکز بود که باعث گردید تماس های ایشان با آنها بیشتر و بیشتر گردد و سخنرانی های منتشر شده ایشان در این مراکز فرهنگی گواه خوبی بر نوع ارتباطات فکری ـ فرهنگی شهید بهشتی با این نهادها و سازمان ها بود.
البته نوع تأثیر ایشان در افراد نیز با توجه به موقعیت ویژه علمی ـ فرهنگی شهید بهشتی و نوع برخورد اخلاقی ـ مسالمت آمیز با گروه های حتی مخالف، از ارزشی بسیار بالایی برخوردار است که می توان گفت فقط امام موسی صدر در این زمینه با ایشان قابل مقایسه است.
درباره ايده ها و افكار اصلاحی شهيد بهشتی نسبت به حوزه و روحانيت چه نكاتی در خاطرتان هست؟
البته دیدگاه های اصلاحی ایشان در جلسات فضلای حوزه در مدت اقامت در قم، همیشه مطرح و مورد بحث بود و بعدها با جمع بندی و یک کار گروهی، این نظرات در کتاب «مرجعیت و روحانیت» آمده است که علاقمندان می توانند به آن کتاب مراجعه نمایند که علاوه بر نظرات اصلاحی شهید بهشتی، شامل افکار و عقاید دیگر بزرگان و نخبگان حوزه و دانشگاه، در دهه 30 ـ 40 نیز هست.
راجع به ارتباط شهيد بهشتی با مراجع قم، مشهد و نجف اطلاعاتی داريد؟
شهید بهشتی با توجه به نگرش جامع الاطرافی که به مسائل روحانیت و مرجعیت و اهمیت و ارزش و موقعیت آنها در جامعه و در میان توده های مردم داشت، تقریباً و یا تحقیقاً با همه مراجع عظام وقت در ارتباط بود ولی همواره سعی می کرد که جانب یکی از مراجع را نگیرد و خود را وابسته به مرجع واحدی نکند، بلکه به همه مراجع عظام احترام می گذاشت و با همۀ آنها در قم و مشهد و نجف، علی اختلاف المراتب، در تماس و ارتباط بود و ملاقات های خاصی با آنها داشت و در مسائل گوناگون حوزه و طلاب و در کل مسائل جوانان و دانشجویان با آنها مشورت می کرد و مشکلات آنان را مطرح می نمود و راه حل هائی را ارائه می داد و در واقع «رهنمود»های لازم را در این زمینه ها با مراجع مطرح می ساخت و البته همواره تا آنجا که ما می دانیم، مورد احترام همۀ مراجع بود، بدون آنکه وابستگی ویژه ای فقط با یکی از آن ها برقرار کند.
در همین راستا با آیة الله گلپایگانی در تماس بود. آیة الله مرعشی نجفی در مسائل مربوط به کتاب و کتابخانه در جهان به گفتگو می نشست و با آیة الله شریعتمداری درباره تربیت نسل جدیدی از طلاب مشورت و طرح و برنامه می داد. با آیة الله میلانی مشهد در امر مدرسه حقانی روابط ویژه ای برقرار کرده بود. با آیة الله سید احمد خوانساری در تهران دیدار می کرد. و در کل باید گفت که ایشان لم یکن یفرّق بین أحد من رسله! یعنی:
همکاری با همگان، در راستای اهداف والا و برتر....
كلاس های ويژه ای كه ايشان برای تدريس علوم جديد و تعليم زبان به فضلا و اساتيد تشكيل دادند با چه هدفی بود؟
این کلاس ها باز به دعوت ایشان در محلّ دبیرستان دین و دانش تشکیل شد و نخست تعداد شرکت کنندگان شاید بالغ بر سی نفر بودند که به تدریج تعداد آنها محدود شد و افراد کمتری در آن کلاس ها حضور یافتند که البته حقیر یکی از اعضاء بودم...
مرحوم آیة الله حاج شیخ مهدی حائری تهرانی که خود یکی از فضلاء معروف و از فعالین عرصه های فرهنگی در قم و تهران بود، و در تشکیل این کلاس ها نقشی داشت، در این رابطه در خاطرات خود که تحت عنوان «تاریخ شفاهی زندگی فرهنگی آیة الله حائری تهراین» از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است، می نویسد:
«ما برای اینکه خودمان را جهت تبلیغات دینی برای اشاعه ی فرهنگ به خارج از کشور آماده کنیم، یک کلاس تشکیل دادیم. بنده با مرحوم شهید بهشتی صحبت کردم و در دبیرستان دین و داشن قم، حدود پانزده شانزده نفر از جمله آقای هاشمی رفسنجانی، آقای مصباح یزدی، آقای ربانی شیرازی، آقای خسروشاهی، آیا ابراهیم امینی، آقای شاه آبادی و بنده بودیم. این کلاس شروع شد یک قسمت برای دروس علوم طبیعی کلاس تشکیل می شد که آقای استاد رضوانی می آمدند و تدریس می کردند و یک قسمت هم برای تدریس زبان انگلیسی و یک قسمت هم برای برنامه ی نویسندگی تشکیل می شد. حق الزحمه ی استاد را هم من تأمین و تقبل می کردم. و این کلاس ها پربار بود سرپرستی کلاس ها با خود آقای دکتر بهشتی و رفقا بود که در این سه قسمت کار می کردند.» (تاریخ شفاهی زندگانی و خدمات فرهنگی آیة الله حائری تهرانی، تدوین رحیم نیکبخت، ص 69، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388)
آیت الله مصباح هم که از فعالین این مسئله بود، در این باره چنین می گوید:
«یکی از مجاری ارتباطی من با ایشان، تشکیل کلاسی برای فضلای حوزه بود تا با علوم جدید آشنا شوند و برای برخورد با تهاجمات فرهنگی غربی آمادگی پیدا کنند. این ارتباط منجر به تشکیل کلاس هایی در دبیرستان دین و دانش شد و چند سال ما در این کلاس ها شرکت می کردیم و خود ایشان هم یک بحثی را عهده دار شده بودند. در واقع رسیدگی به کلاس و اداره و مدیریت کلاس را ایشان به عهده داشتند. احیاناً در کلاس زبان هم گاهی برای تدریس شرکت می کردند، ولی عمدتاً نقش ایشان، نقش مدیریت آن کلاس ها بود. این یک ارتباطی بود که با ایشان داشتیم.»
در این کلاس ها، زبان خارجی و نیز معلومات دبیرستانی و دانشگاهی در رشته های فیزیک، شیمی، فلسفه ی علم، متدولوژی، ریاضیات و جامعه شناسی تدرس می شد و شرکت کنندگان این کلاس ها نیز آقایان مصباح، شهید مفتح، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، یزدی، احمد احمدی و مرحوم حیدری نهاوندی بوده اند. آیت الله مصباح از ثمرات ارزشمند آن کلاس ها، این گونه یاد می کند:
«شرکت در آن کلاس باعث شد که با اصطلاحات روز بیشتر آشنا شویم و بیشتر بتوانیم با قشر دانشگاهی تفاهم داشته باشیم؛ و طبعاً چون پاسخ هایی که ما در مباحثات و گفتگوها می دادیم با اصطلاحات خودشان آمیخته بود، برایشان بیشتر قابل درک بود. همین سرمایه ای شد که ما در دوره های بعد تا حدودی بتوانین نقش وساطت میان حوزه و دانشگاه را ایفا کنیم و بعدها دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را تشکیل دهیم.» (زندگی نامه ی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، ص 99؛ و گفتمان مصباح، ص 275)
این البته اشاره ای به تاریخ تشکیل آن کلاس ها بود و شرح بیشتر نیاز به فرصت دیگر و وقت بیشتری دارد.
شهید بهشتی در سفر حج در کنار گروهی از علمای ایران
نقش شهيد بهشتی در حركت نوانديشی در حوزه منحصر در تأسيس دبيرستان دين و دانش و مدرسه حقانی بود يا حوزه های ديگر را نيز شامل می شد؟
نقش شهید بهشتی در حرکت نوسازی و نواندیشی در حوزه علمیه قم، منحصر در تأسیس دبیرستان دین و دانش و یا شرکت فعال در تأسیس مدرسه حقانی نبود، بلکه ایشان در برنامه ریزی مؤسسات فرهنگی ـ علمی دیگر در حوزه علمیه قم، به طور مستقیم و یا به شکل مشورتی نقش خاصی را ایفا می کردند که برای نمونه می توان به «مؤسسه در راه حق» اشاره نمود که ایشان دیدگاه های خود را به برادران و مسئولان موسسه منتقل می کردند و یا در طرح و برنامه مدارس جدید آیت الله گلپایگانی همکاری نزدیکی داشتند.
نمونه دیگری که ایشان در طرح و برنامه آن، نقش مشورتی مؤثر و کارسازی داشت، مؤسسه «دار التبلیغ اسلامی» قم بود که شهید بهشتی علیرغم غوغاهائی که بر سر آن موسسه مطرح بود، نظرات خود را به طور مکتوب به مؤسس محترم آن اطلاع دادند...
البته این مسئله تاکنون به طور مشروح در جائی مطرح نشده است، ولی بنده که «وسیط» این امر بودم و پیام و درخواست مرحوم آیة الله شریعتمداری را به ایشان ابلاغ کردم و پس از مدتی، پاسخ ایشان را همراه نامه و طرح، دریافت نموده و به معظم له رساندم می توانم ادعا کنم که شهید بهشتی، علیرغم عدم دخالت علنی در تأسیس دار التبلیغ نقش ارشادی فعالی را در این زمینه ایفا نمود.
این نکته چون برای نخستین بار مطرح می شود. شاید برای بعضی از دوستان «باورکردنی» نباشد، ولی نقل متن نامه ایشان به مرحوم آیة الله شریعتمداری، که ضمیمه طرح کلی بود و من کپی آن را دارم، بی مناسبت نخواهد بود.
شهید بهشتی در نامه خود در این رابطه، چنین می نویسد:
بسمه تعالی
به عرض عالی می رساند:
سلام و تحیت وافره به حضور محترم تقدیم می کنم و سلامت و سعادت و دوام افاضات و توفیق خدمات جدید و مؤثر به عالم اسلام و امت اسلامی را از حضرت منّان برای آن زعیم خواستارم.
با آنکه دو کار ناتمام در دست دارم و یکی از آنها را باید پیش از مسافرت به اصفهان کامل کنم، لازم دیدم پس از مراجعت به تهران، پیش از آن که غرق کارهای جاری شوم، برنامه ای که فرمودید، تهیه و به حضور عالی تقدیم کنم. نوشته ای که همراه این نامه خدمتتان می فرستم، مشتمل بر سه قسمت، برنامه، امتحان و سازمان، و در حقیقت طرح کلّی مؤسسه مورد نظر است.
قسمت چهارمی هم درباره شرایط ورود به آن اضافه شده است، شاید نواقصی هم در آن باشد که باید با تجدیدنظر و تبادل افکار تکمیل شود.
از قادر متعال مسئلت دارم که توفیق خدمات ارزنده و مؤثری، عنایت کند.
علاوه بر مبلّغین که با این برنامه در کسوت روحانی و برای احراز سِمت های رسمی و متداول تبلیغ از قبیل منبر و غیره تربیت می شوند، عدّه ای مبلغ غیرحرفه ای نیز که با داشتن مشاغلی از قبیل پزشکی، فنّی و آموزشی از دانشگاه تا کودکستان به تبلیغ می پردازند، لازم داریم. برای تربیت این عدّه نیز مؤسسه، طرح و برنامه خاصی لازم است. در این زمینه نیز ارادتمند، طرح و برنامه ای تهیه کرده ام که هر وقت وسیله اجرای آن فراهم شود عرضه می کنم. امید است راه های جدید و مؤثر، نشر دعوت اسلام در داخل و خارج به همّت صاحبان عزم و اراده که نعمت همّت بلند و روشن بینی دینی و اجتماعی با هم به آنها عنایت شده، گشوده شود و عقب ماندگی های گذشته تا حدودی جبران گردد.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ارادتمند ـ محمد حسینی بهشتی
آدرس: تهران ـ خیابان مختاری امیریه ـ روبروی مسجد حاجی بابا، کوی باغ صفا ـ شماره 22
آدرس: اصفهان ـ خیابان شاهپور
از 30 تیر تا 16 مرداد ـ اصفهان
دستخط شهید بهشتی درباره طرح مربوط به دارالتبلیغ
ولی درباره «دار التبلیغ اسلامی» حرف و حدیث زیاد بود؟
حرف و حدیث زیاد بی مدرک و سند، اعتباری ندارد ولی شرکت و حضور شخصیت های برجسته و فرهیخته ای چون: شهید مطهری، آیة الله ناصر مکارم شیرازی، آیة الله شیخ جعفر سبحانی، آیة الله شبیری زنجانی، آیة الله سید حسن طباطبائی (اخوی بزرگوار علامه طباطبایی) آیة الله سید مرتضی شبستری، علامه سید صدرا لدین بلاغی، استاد علی دوانی و ده ها نفر دیگر از رجال برجسته حوزه و دانشگاه، همه شایعات را بی اثر می سازد...
مرحوم علامه طباطبائی در نامه ای به آیة الله حاج سید هادی میلانی، لبّ مطلب را درباره دارالتبلیغ نوشته اند که من متن آن را در کتاب «خاطراتی درباره علامه طباطبایی» آورده ام و در این فرصت کوتاه نقل آن مقدور نیست...
مرحوم استاد علی دوانی در کتاب خاطرات خود ـ نقد عمر ـ به یک نکته اساسی اشاره دارد و آن اینکه اگر آن همه اتهامات و شایعات درباره کمک! و یا همکاری عوامل رژیم سابق با موسسه صحت داشت، بی تردید می بایست در اسناد ساواک و رژیم سابق منعکس شده باشد که تاکنون هیچ سند و حتی گزارشی در این رابطه در اسناد رژیم سابق به دست نیامده است. و همین در ردّ اکاذیب منتشر شده در آن دوران، کافی تواند بود!
راجع به فعاليت های علمی شهيد بهشتی از قبيل تشكيل گروه فكری درباره حكومت اسلامی اگر مطلبی هست بفرماييد.
همکاری ایشان با گروه فکری: «حلقه انس» یا «حلقه ولایت» در واقع فقط همکاری ظاهری نبود، بلکه صبغۀ سازماندهی و تأسیس داشت... نخستین جلسه این «حلقه» در منزل محقر ایشان که در آن زمان در «باجک» و نزد یک مدرسه دین و دانش قرار داشت، به دعوت ایشان تشکیل شد و بنده نیز، علیرغم صغر سن در آن دوران، به دعوت ایشان در آن جلسه ـ و جلسات بعدی و قبل از هجرت ایشان به تهران و آلمان ـ در آن جلسات شرکت پرتلاشی داشتم.
این جلسات اولیه در واقع برای تهیه طرح و برنامه بود که پس از مذاکراتی، قرار شد که نخست منابع لازم تهیه و جمع آوری شود و سپس به فیش برداری و تنظیم نهائی برنامه اقدام گردد. در این مرحله نخست بنده، به ویژه در ارائه منابع جدیدی که مربوط به افکار رهبری حرکت های اسلامی بلاد عربی و اسلامی بود، فعال بودم و طرح کلی ـ مربوط به شکل و نوع «حکومت اسلامی» در عصر کنونی، با بررسی اشکال متعدد و مختلف آن در گذشته، تهیه شد...
شهید بهشتی خود در این رابطه می گوید: «... در یک جشن مبعث که دانشجویان دانشگاه تهران برگزار کردند من موضوعی را تحت عنوان «مبارزه با تحریف» مطرح کردم که طرح یا کار تحقیقاتی اسلامی را ارائه کردم، که آن سخنرانی بعدها در «مکتب تشیع» چاپ شد. مرحوم حنیف نژاد و چند تای دیگر از دانشجویان که برای این دعوت به قم آمده بودند و عده ای از طلاب جوان که باز آنجا بودند، اصرار کردند که این کار تحقیقاتی آغاز نشود در پائیز همان سال، ما کار تحقیقاتی را آغاز کردیم و با شرکت عده ای از فضلا در زمینه حکومت در اسلام. ما همواره به مسأله سامان دادن به اندیشه حکومت اسلامی و مشخص کردن نظام اسلامی علاقمند بودیم و این را به صورت یک کار تحقیقاتی آغاز کردیم...» (هفته نامه بعثت، سال سیزدهم، شماره 16، چاپ قم)
در واقع آن جلسه که با حضور مرحوم حنیف نژاد و جناب آقای لطف الله میثمی از دانشجویان و اینجانب و آیة الله زین العابدین قربانی از «طلاب جوان»! باز به دعوت شهید بهشتی تشکیل شد، منجر به استمرار پژوهش و تنظیم و تهیه فهرست برنامه حکومتی اسلام گردید.
البته شهید بهشتی چند تحلیل علمی ـ تحقیقاتی هم در این زمینه نوشته بودند که در سال 1338 در فصلنامه «مکتب تشیع» چاپ شد و سپس با توضیحاتی از مرحوم علی حجتی کرمانی، تحت عنوان «حکومت در اسلام» از طرف انتشارات سروش چاپ منتشر گردید.
نسخه اصلی آن طرح و برنامه توسط شهید بهشتی در اختیار اینجانب قرار گرفت تا پس از تکمیل و ویرایش به ایشان عودت داده شود و نسخه بازنویسی شده توسط شهید رضا نوری همدانی هم بعدها در اختیار برادر عزیزمان جناب آقای دکتر اسدالله بادامچیان که از فعالین «جوان» در این عرصه بود، قرار گرفت که بعدها تحت عنوان: «طرح بحث حکومت در اسلام» ـ کار پژوهشی گروه کارشناسی به سرپرستی شهید آیة الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی ـ با مقدمه و توضیحات ایشان به طور مستقل چاپ شده است.
صفحه اول نسخه خطی و اصل طرح حکومت اسلامی
آیة الله مصباح یزدی که از ارکان این «حلقه» محسوب می شد، در این باره می گوید:
«... از جمله کارهایی که در سال 1341 ـ 1342 با ابتکار شهید بهشتی آغاز شد تشکیل گروهی از بین شخصیت های معروف از جمله آقای هاشمی رفسنجانی در عرصه شهید قدوسی بود. اسم این گروه را «گروه ولایت» گذاشته بودند که حساسیت برانگیز نباشد. محور بحث حکومت اسلامی بود و طرحی برای تحقیق در مسائل حکومتی تهیه شده بود حتی وقتی شهید بهشتی به آلمان رفتند باز ما این کار را اینجا ادامه دادیم و با جذب افراد دیگری توانستیم هزاران برگه «فیش» در زمینه حکومت اسلامی تهیه کنیم. ایشان پس از برگشت، مرکزی در تهران ایجاد کرد که متأسفانه به وسیله ساواک اشغال شد و تمام آن برگه ها از بین رفت...» (اندیشه ماندگار، نشر زلال کوثر، صفحه 65).
و البته پیش از این ضایعه، «گروه ولایت» هم در قم، پس از تفتیش منزل شهید قدوسی توسط ساواک، «لو» رفته بود که منجر به دستگیری اعضاء گروه گردید که داستان آن مفصل است و در بعضی از کتاب های تاریخ معاصر، حدیث آن آمده است.
فعاليت های شهيد بهشتی در آلمان ـ هامبورك ـ چگونه بود؟
به نظرم حتی اشاره به گزارش کار چند ساله شهید بهشتی در آلمان، در یک مصاحبه مقدور نیست بلکه در این باره باید کتابی مستقل از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار ایشان تهیه و منتشر شود.. و البته می دانیم که مرحوم آیة الله بروجردی به درخواست تجار و ایرانیان مقیم هامبورک، بنای مسجدی را در آن شهر پی نهادند که به «مسجد ایرانیان» مشهور شد و مدت 9 سال تمام مرحوم شیخ محمد محققی به عنوان نماینده ایشان به ساماندهی و اداره امر مسجد پرداخت... . مسجد در زمینی به مساحت 3800 متر در بهترین نقطه شهر هامبورک و در کنار دریاچه «آلستر» ساخته شد.. و پس از رحلت آیة الله بروجردی، مشکلاتی پیش آمد و سرانجام، پس از مراجعت آقای محققی به ایران آیة الله دکتر سید محمد حسین بهشتی از طرف مراجع عظام به آن سامان اعزام شدند و آن را به عنوان «مرکز اسلامی هامبورک» به ثبت رساندند و برای جلب برادران اهل سنت و مسلمانان غیرایرانی مقیم هامبورک، نام مسجد را تغییر داده و «مسجد امام علی7» را بر آن برگزیدند. که جلسات تفسیر قرآن، کلاس های آموزش برای نوجوانان، جلسات ویژه برای غیرمسلمانان، اقامه نماز جمعه و جماعت، تشکیل یک کتابخانه ارزشمند در آن برگزار و برقرار شد و البته نشر جزوه ها و رساله هائی به زبان های مختلف درباره شناخت و شناساندن اسلام، هم جزء برنامه های آن مرکز بود.
در واقع به همت و کوشش شهید بهشتی، دامنه فعالیت های مرکز اسلامی هامبورک گسترش یافت و با جذب نیروهای جوان انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، به ویژه «گروه فارسی زبان»، تلاش مرکز اسلامی، فقط به «هامبورک» منحصر نگردید و سراسر آلمان و بلکه اروپا را نیز فرا گرفت.
من در هامبورک خدمت ایشان رسیدم. اتفاقاً روزی به کتابخانه مسجد رفتم، دیدم شهید بهشتی با دو نفر از برادران سنی «حزب التحریر» کتاب «الخلافة» را که رهبر آنها «شیخ تقی الدین النبهانی» تألیف کرده است، مانند «طلبه های حوزه» به بحث و بررسی گذاشته اند... و این «سعه صدر» و «جذب همه» باعث شده بود که برادران اهل سنت، اعم از ترک ها و اعراب و جوانان بلاد دیگر، مرکز اسلامی هامبورک را از آن خود بدانند و در نماز جمعه و جلسات عمومی آن شرکت کنند.
البته اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکا، قبل از سفر شهید بهشتی به آلمان تشکیل شده بود و ایشان به عنوان مدیریت مرکز اسلامی هامبورک، توانستند در توسعه و فعال تر سازی این اتحادیه نقش عمده ای را ایفا کنند و البته می دانیم که این انجمن های اسلامی در برخی از کشورهای اروپائی نیز به وجود آمده بودند ولی فعالیت آن پراکنده ای داشتند و سازمان های غیراسلامی مانند کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی و گروه های چپ، نقش بارزی در مبارزات خارج از کشور علیه رژیم شاه به عهده داشتند ولی با شکل گیری و سازماندهی جدید انجمن های اسلامی دانشجویان و شکل گیری اتحادیه انجمن ها ـ به ویژه گروه فارسی زبان ـ این تشکل در واقع بمثابه رساترین صدای نهضت اسلامی ایران در خارج از کشور فعال شد و در افشاگری رژیم و اعلام مواضع اسلامگرایان درباره مسائل جهان اسلام به ویژه فلسطین، نقش عمده ای را ایفا کرد... گروه فارسی زبان، نشریه ماهانه ای به نام «مکتب مبارز» داشت که به سردبیری برادر عزیزمان دکتر سید صادق طباطبایی (شفاه الله) انتشار می یافت و حقیر هم طبق معمول! همکاری قلمی با آن داشتم.
ضروری است اشاره کنم که شهید بهشتی، پس از مراجعت به ایران و تا روز شهادت، همواره ارتباط خود را با دانشجویان و انجمن های اسلامی در اروپا حفظ کرد و در همه زمینه ها، آنها را یاری می داد.
مسئله اعزام به اطريش و يا حضور جنابعالی در "آلمان" و شهر "آخن" چگونه بود؟
بنده البته از طریق مرز ترکیه، بلغارستان، اطریش به آلمان رفته بودم. در اطریش یک هفته ای در خدمت برادران انجمن اسلامی بودم و به سخنراانی و تشکیل جلسات پرسش و پاسخ اقدام شد که گویا مورد توجه دوستان قرار گرفته بود. این بود که آنها درخواست کردند من در «اطریش» بمانم ولی من تصمیم در این امور را موکول به مشورت با دکتر بهشتی و جلب موافقت مراجع ایران نمودم.
مسجد آخن - آلمان
موضوع را در هامبورک با ایشان مطرح کردم. دیدگاه های خود را بیان داشتند. و پس از مراجعت به ایران هم در نامه ای خواستار «توضیح بیشتر» شدم که ایشان در پاسخ من، نامه مشروح چند صفحه ای نوشتند که در سطوری از آن چنین آمده است:
«برادر عزیز و ارجمند با تقدیم تحیت و سلام... نامه 8 صفر جنابعالی رسید بسیار خوشوقت شدم. در مورد مسائل مربوط به فعالیت یک عالم دینی در اطریش سئوال کرده بودید... اطلاعات من از آنجا که هم مسموعات و تا حدودی هم متکی به ملاقات برخی از کسانی است که از آنجا به هامبورک آمد و شد داشته، یا با من مکاتبه کرده اند، و بر روی هم می توانم استنباط کنم که عده ای علاقمند در وین و در اینسبروک و برخی نقاط دیگر هستند و می توانند به کمک و همراهی آنها امید فراوان داشت... معلومات عمومی، نویسندگی، آشنائی شما با روحیات جوانان تحصیل کرده، آمادگی روحی برای معاشرت با طبقات مختلف و آشنائی نسبی به زبان انگلیسی و دانستن زبان عربی و ترکی امتیازات ارزنده ای است که در آن برادر عزیز سراغ دارم.... امیدوارم آن برادر عزیز که از نظر من در شمار افراد معدود از فضلای برجسته جوان، به شمار می آید همه این خصال به حد نصاب رسیده باشد... در شرایط حاضر مخلص برای همه گونه همکاری و کمک به پیشرفت کار در اطریش یا هر نقطه دیگر آماده خواهم بود.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
محمدحسین بهشتی 21/ صفر/ 1386 هـ
البته «اعزام» به اطریش به علت مشکلات مالی! عملی نشد ولی چندی بعد ایشان طی نامه ای از من خواستند نظر خود را در باره حضور در «آخن» و «امامت» مسجد در آنجا اعلام کنم تا مؤسسین آن مسجد و مرکز اسلامی ـ که البته بیشتر از برادران اهل سنت بودند ولی با شهید بهشتی روابط صمیمانه ای داشتند ـ رسماً دعوت به عمل آوردند، سطوری از آن چنین است:
«... موضوع تازه ای که موجب اصلی نوشتن این مختصر شد این که چندی پیش به دعوت هیئت مؤسس مسجد آخن به آنجا مسافرت کردم، مسجد خوبی در کنار دانشگاه ساخته شده است و مرکز فعالیت مناسبی است... مناسب دیدم به جنابعالی اطلاع دهم تا در صورتی که علاقمند به فعالیت در یک چنین مرکز مناسبی باشید، نظر خودتان را اطلاع دهید تا اقدام کنم و آنها خود مستقیماً با خود شما تماس بگیرند...
خواهشمند است نظر خود را در این زمینه زودتر مرقوم فرمائید. ایام سعادت مستدام باد.
مخلص سید محمد حسین بهشتی 15/5/45
نامه شهید بهشتی به استاد خسروشاهی جهت امامت مسجد آخن
که البته این پیشنهاد هم به علت عدم آمادگی حقیر، اجرائی نشد...
و به هر حال شهید بهشتی «مرکز اسلامی هامبورک» را مرکزی برای فعالیت در کل اروپا قرار داده بود و علیرغم فشار رژیم و محدودیت های مالی، تا آنجا که امکان داشت، در گسترش اندیشه های اسلامی کوشا بود.
چند نفر از دانشجویان در کنار مسجد آخن
در پايان بفرماييد برداشت جنابعالی از شخصيت شهيد بهشتی چيست و ايشان را چگونه ارزيابی می كنيد؟
بنده از همان زمانی که ایشان را شناختم و تا به امروز، بر این باورم که بهشتی مردی بود پاک، وارسته، برجسته، پیراسته، فرهیخته، دانشمند، اندیشمند، با اخلاق حسنه، متشرع، مجتهد، مدیر، مدبر، فرهنگبان، اسلام شناس، مصلح اجتماعی، تئوریسین انقلابی، سیاسی کیّس، و در کل: نمونه یک انسان کامل تربیت یافته در مکتب اسلام بود و دشمنان این خصائل را در او دیده بودند و به همین دلیل به فکر تصفیه فیزیکی ایشان افتادند، البته پس از تخریب عجیب شخصیتی، از سوی عناصری که خود پای بند هیچ اصلی نبودند... روشی ضد اخلاقی و ضد انسانی که متأسفانه هنوز هم درباره ایشان و شخصیت های معاصر دیگر ادامه دارد.