به قلم استاد سیدهادی خسروشاهی
روز جمعه 15 فروردین 93، پیامكی از «برادران» رسید كه شیخ محمد قطب، شخصیت اسلامی ـ فرهنگی معروف مصری و برادر شهید سید قطب، در 95 سالگی در بیمارستانی در «جده» ـ عربستان سعودی ـ درگذشته است. پیامك مرا به یاد خاطراتی از دیدار با استاد قطب در مكه مكرمه، و ترجمه یكی از كتاب هایش توسط حقیر انداخت كه در این مقال به توضیحی كوتاه در این زمینه می پردازم؛ ولی پیش از نقل خاطرات، بی مناسبت نیست كه نخست، شناختی از او داشته باشیم.
از سمت راست : محمد صفوت (دبیر رابطة العالم الاسلامی)، محمدقطب (برادر شهید سیدقطب)، سیدهادی خسروشاهی، احمد عباسی (مدیر مجله عربی الهادی) - مکه مکرمه 1350
محمد قطب ابراهیم حسین شاذلی در آوریل 1919 میلادی در شهرك «موشا» در استان اسیوط به دنیا آمد. پدرش، «قطب ابراهیم» كشاورزی ساده بود كه علاقه وافری به مطالعه داشت و به همین دلیل، به عنوان «كشاورز فرهنگی» معروف و مورد احترام اهل منطقه خود بود. همسرش «فاطمه» نیز اهل شعر و ادب بود و علاوه بر تربیت دخترانش، اهتمام خاصی به تربیت دو پسرش: «سید» و «محمد» داشت و به همین دلیل، آن ها را پس از پایان دوره های مدرسه ای، برای تحصیلات عالیه، به قاهره فرستاد كه هر دو در مراحل تحصیلی با موفقیت های چشمگیری همراه بودند.
«محمد» یازده سال كوچكتر از «سید» بود و به گفته خود، تحت تربیت و آموزش برادرش قرار داشت و همیشه از رهنمودهای وی بهره مند می شد. به تدریج هر دو از نویسندگان و اهل فكر و ادب و فرهنگ شدند و مقالات و كتاب ها و آثارشان، با استقبال نسل جوان مصر و بلاد عربی قرار گرفت.
«سید قطب» از لحاظ فكری نخست مسلمانی چپ گرا بود و «محمد قطب» به بررسی و نقد فلسفه های غرب پرداخت و اوج گرفت. او پس از پژوهش های بسیار، سرانجام به این نتیجه رسید كه تنها راه رهایی انسان و جامعه در پیروی از مفاهیم اصیل اسلامی است. او در این استنتاج هم خود را مدیون برادر بزرگش، سید قطب می نامید و مشكل اساسی و اصیل جوامع مسلمان را دوری مسلمانان از روش های سازنده اصول اسلامی و پرداختن به ظواهر توأم با خرافات و پیروی كوركورانه از هر آنچه در همه زمینه ها از «غرب» می آمد، می دانست كه باعث شده بخشی از روشنفكران مسلمان، به ایادی و عوامل پیدایش غرب زدگی و وابستگی فكری به غرب و فلسفه مادی غرب تبدیل شوند.
محمد قطب، تنها راه رهایی از این تباهی را گرایش صادقانه به اسلام اصیل می دانست و در همین راستا علاوه بر تدریس در مراكز فرهنگی و نوشتن مقالات در جرائد و ایراد سخنرانی در محافل گوناگون، به تألیف و نشر آثار گران بهایی پرداخت كه هر كدام به نوبه خود، بخشی از خلأ موجود در اندیشه نسل سوم را پر می كرد.
آثار قطب
فهرست مهمترین این آثار، كه بارها و بارها در بلاد عربی چاپ و در سطح وسیعی منتشر شده و بعضی از آن ها هم به زبان های زنده دنیا و جهان اسلام ترجمه شده اند، عبارت است از: 1ـ دراسات فی النفس الإنسانیة، 2ـ التطور والثبات فی حیاة البشریه، 3ـ منهج التربیة الاسلامیة، 4ـ منهج الفن الإسلامی، 5ـ جاهلیة القرن العشرین، 6ـ الإنسان بین المادیة والإسلام، 7ـ دراسات قرآنیة، 8ـ هل نحن مسلمون؟، 9ـ شبهات حول الإسلام، 10ـ فی النفس و المجتمع، 11ـ حول التأصیل الإسلامی للعلوم الاجتماعیه، 12ـ قبسات من الرسول، 13ـ معركة التقالید، 14ـ مذاهب فكریة معاصرة، 15ـ مغالطات، 16ـ مفاهیم ینبغی أن تصحح، 17ـ كیف نكتب التاریخ الإسلامی؟، 18ـ لا إله إله الله عقیده و شریعه و منهج حیاه، 19ـ دروس من محنه البوسنه و الهرسك، 20ـ العلمانیون والإسلام، 21ـ هلم تخرج من ظلمات التیه، 22ـ واقعنا المعاصر، 23ـ قضیه التنویر فی العالم الإسلامی، 24ـ كیف ندعو الناس؟، 25ـ المسلمون والعولمه، 26ـ ركائز الإیمان، 27ـ لا یأتون بمثله!، 28ـ من قضایا الفكر الإسلامی المعاصر، 29ـ حول التفسیر الإسلامی للتاریخ، 30ـ الجهاد الأفغانی و دلالاته، 31ـ دروس تربویه من القرآن الكریم، 32ـ حول تطبیق الشریعه، 33ـ المستشرقون و الإسلام، 34ـ الاطیاف الاربعة (برای کودکان و نوجوانان) 35ـ هذا هو الإسلام، 36ـ رؤیه إسلامیه لأحوال العالم المعاصر، 37ـ فی التیه (دیوان شعر)، 38ـ نحو تحریر العبید و...
محمد قطب درباره بهترین آثار خود، در گفتگویی كه مدتی قبل از وفاتش منتشر گردید، چنین می گوید: «همه كتاب ها و آثارم، به مثابه فرزندان عزیز من به شمار می روند؛ ولی من نخستین فرزند خود یعنی كتاب «الانسان بین المادیه و الاسلام» را بیشتر دوست دارم؛ چون علاوه بر اینكه نخستین اثر من بود، شامل خطوط اصلی بسیاری از كتاب های بعدی من درباره تربیت و روان شناسی و نقد علمی اندیشه ها و فلسفه های مادی و تبیین اصول اساسی اندیشه اسلامی است. پس از آن كتاب «جاهلیه القرن العشرین» (جاهلیت قرن بیستم) را دوست دارم؛ چون بیانگر ذهنیت و اندیشه من درباره «جاهلیت» است كه ویژه یك عصر و زمان نیست، بلكه وضعیتی است كه ممكن است در هر زمان و مكانی، به شكل خاصی به وجود آید و بشریت را به تباهی و گمراهی بكشاند و به نظر من بشر امروز، در بدترین مراحل جاهلیتی به سر می برد كه در تاریخ خود دیده است! علاوه بر این ها به كتاب «دراسات قرانیه» (پژوهش های قرآنی) بیشتر علاقه دارم؛ چون در واقع داستان زندگی من از دوران كودكی تا جوانی و رشد است و آرامش ویژه ای به انسان میدهد...»
ترجمه فارسی
البته بعضی از كتاب های ارزشمند استاد محمد قطب به زبان فارسی نیز ترجمه شده كه بارها با عناوین گوناگون، ـ و گاهی
ترجمه های متعدد ـ در ایران منتشر شده اند. و خوشبختانه محبوب ترین اثر محمد قطب، یعنی كتاب «الانسان بین المادیه و الاسلام» (انسان در میان مادیگری و اسلام) را این جانب ترجمه كرده ام كه بارها در قم و تهران تجدید چاپ شده است. در اینجا بی مناسبت نخواهد بود كه مقدمه چاپ اول ترجمه فارسی كتاب را كه مربوط به 45 سال قبل است، همراه یادداشت مربوط به چاپ ششم آن، برای آشنایی بیشتر با این كتاب نقل كنیم:
مقدمه ترجمه
«كتابی را كه می خوانید، از آثار پرارج استاد محمد قطب می باشد. این كتاب در سال 1348ش، توسط این جانب به فارسی ترجمه گردید و یك بار در همان سال به چاپ رسید و سپس برای بار دوم، پس از تجدید نظر و اضافات و تطبیق با متن چاپ چهارم عربی كتاب، در سال 1350 چاپ و منتشر شد.
در ترجمه این كتاب، ضمن رعایت امانت، مطالبی نیز در پاورقی ها، برای توضیح بیشتر، اضافه شده است. نام ترجمه كتاب به تناسب محتویات آن نخست «بشریت بر سر دو راهی» گذاشته شده و عناوینی فرعی برای رفع ملال احتمالی خوانندگان، از طرف مترجم افزوده گردیده بود، اما در چاپ های بعدی نام آن تغییر یافت: «انسان، مادیگری و اسلام» تا با نام اصلی و عربی كتاب هماهنگ تر باشد.
مؤلف این كتاب پر ارج استاد محمد قطب، برادر كوچك فقید بزرگ جهان اسلام شهید سید قطب و یكی از دانشمندان و مؤلفین معروف اسلامی است. محمد قطب مانند برادرش، از راه فرهنگ و تألیف و نشر كتب اسلامی، خدمات ارزنده ای بر جامعه اسلامی نموده است. او عضو عالی رتبه وزارت فرهنگ مصر و مدیر یك «دارالنشر» اسلامی در قاهره بود. شاید به همین جرم (!) مدتی طولانی در گوشه یكی از زندانهای مصر به سر برد!
محمد قطب دارای تألیفات و آثار سودمندی است كه از آن جمله است: شبهات حول الاسلام، نحو تحریر العبید، الاطیاف الاربعه... و دیوان شعری به نام «فی التیه». بعضی از آثار او از جمله «شبهات حول الاسلام» ده ها بار به عربی چاپ شده و به زبان های انگلیسی، اردو، تركی و فارسی نیز ترجمه و منتشر گشته است. از دیگر آثار استاد، تاكنون علاوه بر «شبهات حول الاسلام» كتاب های زیر به فارسی منتشر شده است : انسان بین مادیگری و اسلام، روش تربیتی در اسلام، جاهلیت قرن بیستم، فرد و اجتماع و...
بعضی از این كتاب ها دو بار و توسط چند نفر به فارسی ترجمه شده است و ای كاش دوستانی كه به ترجمه مجدد كتابی از «محمد قطب» یا دیگران پرداخته اند، به جای اتلاف وقت، كتاب ها و تألیفات دیگر اساتید را به فارسی برمی گرداندند تا فارسی زبانان، استفاده بیشتری از آثار این دانشمندان عالیقدر اسلامی می نمودند.
قطب در زندان
محمد قطب سه سال و اندی به اتهام تجدید چاپ كتاب های برادرش «سید قطب» كه گویا بر خلاف مصالح عالیه مملكتی مصر بوده، در زندان ناصری باقی ماند و از كار خود در وزارت فرهنگ معزول گردید. او عضو جمعیت «اخوان المسلمین» نبود و تنها جرمش آن بود كه برادر سید قطب است و كتاب های او را در مدت ده سالی كه سید در زندان قاهره به سر می برد، تجدید چاپ كرده و به اصطلاح حاکمیت، «افكار ارتجاعی» و «ضد وحدت عربی» را نشر داده است! البته محمد قطب در دادگاه نظامی اتهام نشر افكار ارتجاعی را مردود شمرد؛ ولی دستگاه امنیتی مصر، مداركی چون كتاب خود او به نام «جاهلیت قرن بیستم» را در دست داشت!
محمد قطب در این كتاب ثابت كرده است كه جوامع اسلامی امروز «غرب زده» شده اند و آن ها را نمی توان اسلامی نامید، بلكه دنباله رو جاهلیت قدیم در پوشش و لباسی جدید هستند. ...یك سال تمام از سرنوشت محمد قطب هیچ گونه اطلاعی در اختیار خانواده اش قرار داده نشد تا آنكه سید قطب در دادگاه غیرقانونی نظامی، ضمن اعتراض به شكنجه های وحشیانه ای كه بر او و دوستانش روا داشته بودند، اعلام داشت كه از سرنوشت برادرش محمد قطب هم مدت هاست كه هیچ گونه اطلاعی در دست نیست.
به دنبال این اعتراض و سكوت مقامات مصری ـ كه حاضر نبودند هیچ گونه اطلاعی درباره وی در اختیار مردم مصر و جهان اسلام قرار دهند ـ و پس از اعدام خائنانه سید قطب، مجامع بشردوست جهانی، از مقامات مصری خواستند كه در مورد سرنوشت محمد قطب اطلاعات لازم را برای اطلاع عموم منتشر سازند. به عنوان نمونه، ترجمه نامه سرگشاده ای را كه «پاكستانی های حقوقدان مقیم خاورمیانه» در این رابطه به دبیر كل مجمع جهانی حقوق بشر در ژنو نوشته اند، در اینجا می آوریم:
***
جناب آقای دبیركل مجمع جهانی حقوق بشر ژنو (رونوشت رئیس جامعه عربی) توجه شما در نشر اخبار مربوط به فشار و شكنجه افراد وابسته به نهضت اسلامی اخوان المسلمین در مصر و اعزام آقای «پیتر ارتر» به مصر برای بررسی وضع افراد دستگیر شده و نشر گزارش های وی كه جهان اسلام را تكان داد، موجب نهایت تشكر است.
ما مسلمانان سراسر روی زمین از این اقدامات بشر دوستانه شما تقدیر می كنیم؛ ولی چنانچه جناب عالی اطلاع دارید، حكومت مصر علی رغم خواست مردم آزادی دوست جهان، سید قطب ـ رهبر اخوان المسلمین ـ و دوستان وی را اعدام كرد. و طبق گزارشی كه از طرف نماینده اعزامی شما منتشر شده است، هزاران نفر از جوانان و بانوان مسلمان در زندان های مصر با ننگین ترین وضع تحت شكنجه و آزار بدنی قرار گرفته اند كه بی شك با حقوق بشر تضاد كامل دارد و در واقع این فجایع، به بازی گرفتن و مسخره نمودن انسانیت و حقوق بشر، در عصر پیشرفت و فرهنگ و آزادی است. ما در اوج امید از شما و سازمان انسانی شما می خواهیم كه دو موضوع مهم زیر را مورد بررسی قرار داده، برای اطلاع جهانیان حقیقت را اعلام دارید:
1ـ محمد قطب ـ برادر شهید عزیز سید قطب كه خود دارای تألیفات اسلامی زیادی است ـ قبل از دستگیری و اعدام سید قطب، بازداشت شده و تاكنون هیچ گونه اطلاع صحیحی از سرنوشتش در دست نیست. سید قطب در دادگاه در مورد برادر خود محمد قطب صحبت كرد؛ ولی باز تا امروز ما نمی دانیم كه محمد قطب زنده است یا كشته شده؟ و این موجب ناراحتی همه مسلمانان گشته است.1
2ـ ما از سازمان جهانی حقوق بشر تقاضا داریم كه گزارش های مربوط به شكنجه و آزار افراد وابسته به اخوان المسلمین مصر را به طور مشروح منتشر سازد و از طریق سازمان ملل اقداماتی به عمل بیاورد كه از ادامه فشار و شكنجه جلوگیری شود.
ما بسیار متأسف هستیم كه به نام انقلاب و آزادی و پیشرفت و تحول، خون بی گناهان ریخته می شود و عزت و احترام و حقوق اساسی انسان ها از بین می رود و پایمال می شود. بسیار جای تعجب است كه گروهی به نام انقلابیون پیشرو! مردم مسلمان را به تعصب و ارتجاع متهم می كنند؛ ولی خودشان مرتكب وحشیانه ترین جنایات و شكنجه های ضد بشری می شوند.
آیا جای شگفتی نیست كه افراد به اصطلاح انقلابی و پیشرو، هرگونه ظلم و ستم و استبدادی را كه استعمار مرتكب آن ها می شد، خود مرتكب می شوند؟
آقای عزیز! ما نمی خواهیم در امور داخلی مصر دخالت كنیم؛ ولی به حكم انسانیت و برای دفاع از حقوق بشر، این نامه را برای شما می فرستیم. ما برای بار دیگر از خدمات بشر دوستانه شما تشكر می كنیم و انتظار داریم كه در اسرع وقت اقدامات لازم را در مورد سرنوشت نویسنده اسلامی محمد قطب و دیگر افراد اخوان المسلمین به عمل بیاورید و برای اطلاع جهانیان، آن را منتشر سازید.
با احترامات فراوان، از طرف پاكستانی های مقیم خاورمیانه: دكتر شاهد احمد، مهندس حمیدالدین احمد، محمد اقبال سهیل، محمد سرفراز جیمه، دكتر صالحه نسرین (بانو)، محمد سلیم معینی، دكتر محمود رشید، شمشاد علی، رانا آغاب علی خان (قاضی)، دكتر فهمیده خاتون (بانو)، هدایت الله محمدانی، محمد اسلم، عبدالواحد هاشمی، ظاهر سعید و...
لازم به یادآوری است که در آن تاریخ و اوج بحران سیاسی در مصر، دفتر مولانا مودودی ـ رهبر جماعت اسلامی پاكستان ـ متن این نامه را برای این جانب فرستاد و درخواست كردند كه در ایران نیز منتشر گردد و ما نیز ترجمه آن را در یکی دو هفته نامه دینی چاپ و منتشر کردیم. ولی به رغم پیگیری مقامات پاكستانی و دیگر بلاد اسلامی متأسفانه سه سال و اندی از این ماجرای اسف انگیز گذشت و از سرنوشت قطعی محمد قطب و خواهرش (امینه قطب)، اطلاع صحیحی به دست نیامد.
***
...سید قطب مفسر عالی قدر اسلامی، ناجوانمردانه به دار آویخته شد و دو خواهرش امینه و حمیده قطب به ده سال زندان محكوم گردیدند. زینب الغزالی ـ رئیس جمعیت خواهران مسلمان ـ به اتهام فعالیت های مخفی، به حبس ابد محكوم شد و صدها جوان برومند و صدها زن و مرد مبارز به جرم «مسلمان» بودن و مخالفت با برنامه های ضد اسلامی رژیم مصر، با زندان و شكنجه و آزار و اعدام روبرو شدند تا پایه های ناسیونالیسم عربی (القومیه العربیه) و سوسیالیسم عربی (الاشتراكیه العربیه) به جای انترناسیونالیسم اسلامی و سوسیالیسم اسلامی، تحكیم یابد و اركان «عروبیت جاهلی» تقویت گردد و زمامداران بلاد عربی ـ آن طور كه ادعا میكردند ـ بتوانند فلسطین اشغال شده را آزاد سازند؛ اما سومین شكست اعراب و خیانت سرهنگ های قداره بند مصری، نشان داد كه تنها اسلام و جهاد اسلامی و روح اسلامیت می تواند فلسطین و دیگر بلاد عربی و غیر عربی مسلمان اشغال شده را نجات بخشد. و هم اكنون طلیعه این روح در بین جوانان «جهاد اسلامی» دیده می شود و همین مردان مسلمان و از جان گذشته هستند كه اگر رهبران عرب به آن ها خیانت نكرده و سركوبشان نكنند ـ چنان كه در لبنان و اردن و مصر و عراق و تونس و... می خواستند آن ها را سركوب سازند ـ خواهند توانست فلسطین را به آغوش جهان اسلام بازگردانند.
البته برنامه اسلام زدایی و سركوب جنبش اسلامی تنها مربوط به مصر نیست. در اندونزی هم محمد ناصر ـ رهبر حزب ماشومی ـ و دیگر سران آن حزب پنج میلیون نفری، هنوز حق فعالیت اجتماعی ندارند و البته جناب ژنرال «سوهارتو» كه 20 سال پیش به دستور «سوكارنو» این حزب اسلامی را سركوب نمود، امروز برنامه دیگری را اجرا می كند! در پاكستان دوره ژنرال ایوب خان و ذوالفقار علی بوتو و ژنرال ضیاء الحق هم استاد سید ابوالاعلی مودودی (رهبر جماعت اسلامی پاكستان) و رفقای همرزمش تا پای چوبه دار رفتند؛ ولی شرایط خاص پاكستان اجازه نداد كه ژنرال دیكتاتور و كارگردانان بعدی به آرزوی خود برسند و همچنین...
در اینجا باید پرسید كه: آیا می توان با زور سرنیزه، و اعدام و زندان، جنبش اسلامی را در جهان اسلام سركوب ساخت؟ پاسخ ما این است كه: اگر در صدر اسلام ابوجهل توانست از پیشرفت اسلام جلوگیری كند، ابوجهل های عصر ما هم خواهند توانست كه به آرزوی خود برسند. چنین است عقیده ما و شما در بینش و عقیده خود آزادید!
ربیعالثانی 1389 هجری ـ تیرماه 1348 ش
قم: حوزه علمیه، سید هادی خسروشاهی
استقبال نسل جوان ایران
پس از چاپ اول و دوم كتاب محمدقطب، به علت استقبال نسل جوان و مسلمان ایران از این كتاب و آثار برادر شهیدش، ترجمه های آثار و تالیفات آنان، بارها و بارها تجدید چاپ و در سراسر ایران و افغانستان و تاجیكستان و اروپا ـ توزیع گردید. و ما در مقدمه چاپ ششم كتاب با اشاره ای كوتاه به این امر، چنین آوردیم:
استاد محمد قطب، مؤلف عالی قدر كتاب «انسان، مادیگری و اسلام» نخست خود از شیفتگان اندیشه «فروید» و نظریه «روان ناخودآگاه» وی بوده و سال ها در این زمینه به تحقیق و بررسی پرداخته بود؛ ولی سرانجام و در مراحل نهائی تحقیق خود درباره هستی، زندگی و انسان، به این نتیجه رسید كه تئوری های فروید یك تحلیل افراطی در زمینه مباحث روانكاوی است و پاسخگوی همه پرسش ها و ابهامات موجود عصر ما، در این زمینه نیست.
استاد قطب سپس به بررسی علمی موضوع می پردازد و در این رابطه، دیدگاه های مذاهب: یهودیت، مسیحیت و اسلام را مورد توجه قرار می دهد و آنگاه به مكتب های فكری ـ فلسفی عصر ما اشاره می كند و ضمن كاوش اجمالی این مكتب ها (اگزیستانسیالیسم، ماتریالیسم و كمونیسم)، به تشریح نظریه اسلام درباره هستی، زندگی و انسان می پردازد و نشان می دهد كه ارزیابی اسلام از «انسان» و روش های انتخابی آن در قبال «فرد و جامعه» هرگز قابل مقایسه با دیگر مكتب ها و اندیشه های مادیگرانه عصر حاضر نیست و بلكه این تنها نظریه اسلام است كه در ضمن ارائه «راه حق»، از سقوط انسان در گرداب افراط و تفریط جلوگیری می نماید و به ساختن «انسان»به مفهوم واقعی آن می پردازد.
این كتاب بارها به عربی و سپس ترجمه اش به زبان های مختلف، در دنیای اسلام و غرب منتشر شده و مورد توجه محققان و اندیشمندان قرار گرفته است. و امروزه علی رغم گذشت زمانی تقریباً دراز از تاریخ تألیف آن، محتوای كتاب همچنان تازگی و سازندگی خود را حفظ كرده است. نشر ششمین چاپ آن در ایران نشان می دهد كه كتاب همچنان مورد توجه دوستداران حقیقت و پیروان راه حق قرار داد و ما هم امیدواریم كه با ارائه چاپ جدید آن، در خدمت به نسل نو و مردم مسلمان ایران و در ایجاد جامعه مدنی كه همان جامعه نمونه اسلامی و «مدینة النبی» الهی است، گامی ولو كوچك برداشته باشیم.
قم، مركز بررسی های اسلامی
ربیعالاول 1421 هـ
دیدار در مكه مكرمه
سال 49 یا 50 كه همراه گروهی از برادران و دوستان، از جمله آیت الله شیخ محمد علی تسخیری به حج مشرف شده بودیم، من با توجه به آشنایی و ارتباط فرهنگی قبلی، با مسئولان «رابطه العالم الاسلامی» و حتی نوشتن مقاله در روزنامه هفتگی آن، به مركز اصلی سازمان در مكه مكرمه رفتم تا در جلسات سخنرانی های رجال و شخصیت های جهان اسلام كه در آن مركز ایراد می شد، شركت كنم.
در یكی از این روزها علامه مرحوم، شیخ بزرگوار جناب شیخ محمد غزالی، مؤلف آثار اسلامی را در آنجا دیدم. دیدار غیر مترقبه ای بود و موجب مسرت گردید. پس از گفتگویی مبسوط درباره مصر و حوادث آن دیار و گرفتاری خود شیخ كه مجبور به ترك دیار شده بود، از احوال محمد قطب كه كتابش را ترجمه كرده بودم و از سلامت و سرنوشتش اطلاعی نداشتم، پرسیدم، شیخ گفت: به لطف الهی محمد آزاد شده و مدت هاست كه به عربستان آمده و در «كلیه الشریعه» مكه مكرمه تدریس می كند و اكنون كه موسم حج است و دانشكده تعطیل شده، او در مكه حضور دارد و در جلسات «رابطه العالم الاسلامی» هم شركت می كند.
از سمت راست : شیخ محمد غزالی، سیدهادی خسروشاهی - مکه مکرمه 1350
فرصت مغتنمی بود و بی شک یكی از فوائد مراسم حج، همین نوع دیدارهاست. نشانی اش را از شیخ گرفتم و همراه نسخه هایی از ترجمه كتاب های سید قطب و خود محمد قطب، بدون اطلاع قبلی، همراه آقای احمد عباسی مدیر مجله «الهادی»، به سراغ او رفتم. در یكی از خیابان های شلوغ مكه در آپارتمان كوچكی زندگی می كرد و ما را پذیرا شد و گفتگوی كوتاهی انجام گرفت و سپس گفتگوی مبسوط به دیدار در مركز رابطه العالم الاسلامی موكول گردید.
روز بعد، استاد طبق وعده به آنجا آمد و ساعاتی به گفتگو پرداختم. او از اینكه كتاب های «برادران سنی» در ایران، و آن هم به دست «علمای شیعی» ترجمه و در«قم» مركز تشیع چاپ می شود، خیلی خوشحال بود و آن را گامی عملی در راستای تقریب بین مذاهب اسلامی می دانست كه شهید شیخ حسن البنّا ـ مرشد نخست اخوان المسلمین ـ خود با علامه شیخ محمد تقی قمی و شیوخ الازهر، در تأسیس آن نقش داشت.
استاد در مورد رفتارهای خشن و ظالمانه رژیم ناصری و اعدام های ناجوانمردانه، با اشاره و اجمال سخن گفت و شاید علاقه ای به تكرار و تذكار خاطره های سخت دوران شكنجه و زندان ناصری را نداشت و من هم، علی رغم تمایل به شناخت حقایق ماجرا و ماهیت رژیم دیکتاتوری سرهنگ ها، بحث را در این زمینه ادامه ندادم. در موقع خداحافظی در سالن مركز رابطه العالم الاسلامی، شیخ محمد صفوت آمد و گفتگویی كوتاه درباره ضرورت حضور و عضویت رسمی علمای شیعه در این سازمان و وعده او برای تحقق این امر خداحافظی كردیم. البته وعده شیخ صفوت با مخالفت علنی شیخ محمد سرورالصبان ـ رئیس رابطه ـ عملی نشد و تحقق نیافت؛ ولی دیدار با محمد قطب یكی از ثمرات بزرگ حضور در جلسات این سازمان بود.
محمد قطب و تكفیر جامعه
پس از انتشار كتاب «معالم فی الطریق» (نشانه هایی در راه) تألیف شهید سید قطب، عده ای از جوانان تندرو اسلام گرا در مصر گروهی را تشكیل دادند كه با رژیم طاغوتی مصر مبارزه كنند؛ ولی در مراحل مقدماتی، معتقد شدند كه چون در یك «جامعه كافر» به سر می برند، باید پالایش را نخست از خود شروع كنند و به دوری از جامعه و هجرت بپردازند و در نقاطی در خارج از شهرها، زندگی كنند. رژیم مصر به این گروه كه خود را جهادی می نامیدند و به دنبال احیای «فریضه غائب» (جهاد) بودند، سازمان «التكفیرو الهجره» نام نهاد و سید قطب را هم به رهبری فكری آنان متهم ساخت.
البته در درون تشكیلات اخوان المسلمین هم اختلافاتی بر سر برداشت های «سید» از آیات قرآن به وجود آمد تا آنجا كه شیخ حسن الهضیبی ـ مرشد وقت اخوان ـ كتابی تحت عنوان «دُعاه لاقضات» (دعوتگران نه داوران) تألیف و منتشر ساخت تا به شبهات ناشی از برداشت های جوانان از كتاب سید قطب پاسخی داده شود؛ اما سوء استفاده رژیم و برداشت های غلط جوانان جهادی، از كتاب سید پایان نیافت و آنها به دو گروه تقسیم شدند: عده ای به قطع كامل رابطه با جامعه و مردم ـ حتی پدر و مادر خود ـ معتقد شدند (گروه تكفیر و هجرت) و عده ای دیگر، فقط به دوری و جدایی فكری از جامعه و مردم روی آوردند؛ اما در دل به كفر! همه مسلمانان باور داشتند. گروه دوم ظاهراً خود را هوادار اخوان المسلمین می نامیدند، اما در واقع، روش آن ها برخلاف مشی و روش رهبری اصلی اخوان و مرشد نخستین، شهید حسن البنا بود.
در هر صورت هر دو گروه افكار و اقدامات خود را به سید قطب نسبت می دادند و به «قطبیون» معروف شدند و من با محمد قطب، كمی در این باره بحث كردم و او توضیحاتی داد و سپس متن نامه ای را كه در مجله كویتی «المجتمع» چاپ شد، به من داد كه توضیح بیشتری داشت. در واقع آن مرحوم با توجه به شناخت كاملی که از افكار برادر شهیدش داشت، در نامه ای به سردبیر مجله «المجتمع» ـ ارگان اخوان المسلمین، چاپ كویت ـ حقایقی را مطرح ساخت كه چون جنبه تاریخی دارد نقل ترجمه آن مفید تواند بود. سردبیر مجله، ضمن نشر متن نامه وی، در مقدمه آن می نویسد:
«... پیرامون افكار و آرای شهید سید قطب بحث هایی صورت گرفته كه برخی از آن ها همراه با افراط و برخی دیگر همراه با تفریط بوده است؛ لذا برای هدایت بحث به سوی مثبت اندیشی و به منظور رعایت دقیق امانت داری، نویسنده اسلامی مشهور، استاد محمد قطب نامه ای نوشته است. و البته او صادق ترین فردی است كه می تواند در این مورد اظهار نظر نماید؛ زیرا او از افكار برادرش و از مدلول آن ها آگاهی كامل دارد. مشهور است كه این دو برادر با یكدیگر پیرامون اسلام به بحث و بررسی می پرداختند و مفاهیم و مسائل را با یكدیگر مورد بررسی قرار می دادند و این ادعا كه محمد قطب بهترین كسی است كه می تواند در این موضوع اظهارنظر كند و مقاصد و افكار و آرا و اجتهادات شهید سید قطب را مشخص و معین سازد، بر همین اساس است.»
ترجمه نامه منتشر شده محمد قطب چنین است:
سردبیر محترم مجله المجتمع ـ السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
... از بحث ها و واكنش هایی كه در میان جماعت اخوان پیرامون محتوای بعضی از آثار منتشر شده شهید سید قطب صورت گرفته و اینكه این افكار، مخالف و متناقض با اندیشه اخوان است، اطلاع دارید. دوست دارم در این مورد برخی از حقایق را روشن سازم... تألیفات سید قطب بر موضوع معین كه همان مفهوم حقیقی كلمه لااله الاالله و بیان ویژگی های حقیقی ایمان طبق قرآن و سنت است، تأكید دارد؛ زیرا وی این احساس را داشت كه اكثر مردم از مفهوم حقیقی «توحید» آگاهی ندارند و اوصاف و ویژگی های ایمان را فراموش كرده اند.
او تمام تلاشش را به كار گرفت تا روشن سازد كه مقصود وی از این سخنان، صادر كردن احكام بر ضد مردم نیست، بلكه تنها هدفش این بود كه آن حقیقت فراموش شده را بار دیگر به مردم بشناساند و سرانجام خود آنان مشخص سازند كه آیا در راه مستقیم الهی گام برمی دارند یا آنكه از این راه منحرف شده اند، پس زیبنده است كه به سوی آن بازگردند. خود من چندین بار از وی شنیدم كه می گفت: «ما دعوتگر مردم هستیم نه صادركننده حكم» و هرگز وظیفه ما صدور حكم درباره مردم نیست، بلكه تنها وظیفه ما این است كه مردم را با مفهوم توحید آشنا سازیم؛ چرا كه مردم از مفهوم حقیقی آن كه همان برگشتن به شریعت خداست، ناگاه هستند.»
همچنین بارها از او شنیدم كه می گفت: «صدور حكم علیه مردم مستلزم وجود قرینه قاطع و یقینی است كه تحقیق در این امر، جزو وظایف ما نیست و به همین دلیل معترض آن نمی شویم. علاوه بر آنكه راه و روش ما دعوت است نه دولت؛ دعوتی كه وظیفه اش تعیین حقایق برای مردم است نه صادر كردن احكام بر ضد آنان.» اما پیرامون مسأله دوری و جدایی فكری كه او در سخنانش بیان كرده است كه این عزلت و جدایی فكری، می بایست در وجدان انسان مسلمان و به طور خودكار در برابر آن هایی كه به اسلام پایبند نیستند، شكل بگیرد و هرگز مقصود از آن، دوری و جدایی فیزیكی نیست، ما در این جامعه زندگی می كنیم و آن را به سوی حقیقت اسلام فرا می خوانیم و از آن دوری نمی كنیم، وگرنه دعوت جامعه به سوی حقیقت اسلام چگونه ممكن خواهد بود؟!
آنچه بیان شد خلاصه اندیشه برادرم سید قطب است كه این جانب پیرامون این مطلب به دو نكته اشاره می كنم:
اول: تأكید كامل دارم كه در تالیفات سید، اصولاً مسأله ای كه مخالف و متناقض با قرآن و سنت كه دعوت اخوان المسلمین بر آن دو استوار است باشد، وجود ندارد.
دوم: تأكید دارم كه در تألیفات سید، هیچ گونه رأی مخالف افكار و اندیشه های شهید حسن البنا و حتی مخالف اقوال وی نیست؛ از جمله سخنان حسن البنا در رساله «تعالیم» در بند بیستم این است: «تكفیر مسلمانی كه شهادتین را بر زبان جاری ساخته و به مقتضای آن دو عمل كرده و فرائض و واجبات را به جا آورده است، جایز نیست ..»
مقصود و هدف اساسی تألیفات سید قطب، صدور حكم درباره مردم نیست، بلكه هدف وی همان هدف شهید حسن البناست: تبیین حقیقت اسلام و روشن ساختن ویژگیهای انسان مسلمان طبق قرآن و سنت پیامبر(ص)...
برادرت، محمد قطب
مجله المجتمع، شماره 271، شوال 1395
گواهی یاران
علاوه بر گواهی استاد محمد قطب درباره دیدگاه برادرش، شادروان بانو زینب الغزالی كه همراه سید قطب و به اتهام همكاری با وی در قیام علیه امنیت ملی مصر دستگیر و به زندان و شكنجه گاه رژیم ناصری روانه شده بود، در دیداری كه با وی در «قاهره» داشتم، در پاسخ سؤال من در مسئله تكفیر جامعه از دیدگاه سید، گفت: «من در ژوئیه 1965، مدتی قبل از بازداشت وی، در ملاقاتی كه با سید داشتم از او پرسیدم كه نظر شما درباره تكفیر مردم و حتی پدران و مادران كه بعضی از جوانان با استناد به نوشته های شما آن را مدعی شده اند، چیست؟ سید به صراحت گفت: صدور حكم شرعی، مختص علما و فقهاست و من هرگز وارد این مقوله نشده ام و چنین نظری نداشتم و هدفم بیان كلیاتی درباره جامعه ای است كه مدعی اسلام است، ولی از آن دور مانده است.»
سامی جوهر ـ نویسنده مصری ـ در كتاب خود، متن اعترافات شهید سید قطب را كه در بازجویی ها نوشته است، از قول او نقل می کند که سید می نویسد: «من معتقد به كفر افراد جامعه نیستم، بلكه سخن من ناظر به دولت حاكم، به عنوان مسئول جامعه است، نه مردم عادی...»3
سرنوشت محمد قطب
محمد قطب، در عین اینكه یك رجل سیاسی و عضو اخوان المسلمین نبود، به علت گرایش اسلامی و آثار و تألیفات روشنگر خود و نشر آثار برادرش، پس از اجرای نمایشنامه معروف میدان «منشیه» در «اسكندریه» مصر (اكتبر 1954م) ـ كه گویا جوانی از اخوان، از محلی كه پانصد متر از محل سخنرانی فاصله داشت، به سوی عبدالناصر تیراندازی كرده بود ـ پس از بازداشت سید قطب و زینب الغزالی و یارانشان، همراه خواهران خود دستگیر شد و به زندان و شكنجه گاه معروف به «السجن الحربی» رفت.
محمد قطب می گوید: فتنه زندان نظامی كه نخستین تجربه من در زندگی اجتماعی بود، تأثیر منفی عمیقی در من گذاشت؛ زیرا من همیشه در آفاق كتاب و علم و شعر و ادب بودم و هرگز تصور اعمال این چنین وحشیگری را در حق خود نمی كردم. در آنجا علاوه بر شكنجه های جسمی، از لحاظ روحی هم معذب بودم؛ چون از سرنوشت برادر و سه خواهرم هیچ اطلاعی نداشتم؛ ولی با توجه به رفتاری كه با من می شد، احتمال می دادم كه بر آن ها چه می گذرد و این بسیار آزار دهنده بود؛ اما یك چیز همواره مرا آرامش می بخشید و آن توكل به خدای متعال بود و یقین داشتم كه این ظلم و ستم وحشیانه، دوام نخواهد داشت و این گرفتاری ها، امتحان الهی است از كسانی كه خود را مؤمن می نامند و خداوند می فرماید ما آنان را بدون آزمایش، به حال خود رها نمی كنیم...»
...سیدقطب توسط سرهنگ ناصر اعدام شد، خواهرانش پس از تحمل شکنجه های وحشیانه، هر كدام به بیش از ده سال زندان محكوم شدند و محمد قطب هم پس از سپری شدن شش سال از زندان آزاد شد و مدتی بعد به كشورهای عربی خلیج فارس هجرت كرد و به تدریس پرداخت و سرانجام در عربستان مستقر گردید و به تدریس در دانشكده شریعت مكه مكرمه مشغول شد. البته در آن دوران سعودی ها به علت مخالفت با عبدالناصر، اخوانی ها را پناه می دادند؛ ولی بعدها اكثرشان را بیرون كردند و جرائد وابسته، آن ها را «اخوان الشیاطین» نامیدند و این روش، همچنان ادامه دارد و اخوان مغضوب آل سعود و متهم به همكاری با ایران و حزب الله هستند و همصدا با ژنرال سیسی کودتاچی، «اخوان» را یک سازمان تروریستی! نامیده اند.
البته محمد قطب به علت موقعیت علمی که داشت در دانشگاه های سعودی، موقعیت ویژه ای یافته بود و به عنوان استاد راهنما بر بسیاری از پایان نامه های دانشجویان اشراف داشت. او معتقد بود قبل از فهمیدن مفهوم توحید و كادرسازی كامل و ایجاد درك در میان توده های مردم، حركت اسلامی نباید در فكر تغییر رژیم ها و تشكیل دولت باشد، و این مرحله اگر پیموده نشود، هرگونه اقدامی با شكست مواجه خواهد شد... به نظر می رسد كه تجربه اخیر اخوان در مصر، صحت نظریه او را ثابت می كند؛ زیرا اخوان در «شعار» خوب عمل كردند ولی از ایجاد «شعور» در مردم غفلت ورزیدند و بدون كادری آزموده، مسئولیت دولت را در بحرانی ترین شرایط مصر، پذیرفتند و دشمنان ـ به ویژه آمریكا ـ به آن ها میدان یا اجازه دادند كه ریاست دولت یک کشور ورشکسته و از هم پاشیده را بپذیرند و در عمل هیچ كمكی به آن ها نكردند تا زمینه برای پیروزی كودتا آماده شود و توده های مردم نیز چنین تصور كنند كه حركت اسلامی در مصر، صلاحیت اداره كشور را ندارد.
محمد قطب در جزیرة العرب، به تدریس و تألیف كتاب های جدید و نشر كتاب های برادر شهیدش سید قطب ادامه داد تا اینكه در 95 سالگی، در تاریخ 4/6/1435 ق/ 15 فروردین 93 در بیمارستان «مركز طبی بین المللی» در «جده» درگذشت و به رحمت حق پیوست.
غفراللهله و لنا و لمن سبقونا بالایمان.
تهران ـ 30/1/93
سید هادی خسروشاهی
-------------------------------------------------------------------------------------
1ـ نامه مربوط به سال 1346ش، یعنی 48 سال پیش است و خوشبختانه چند سال بعد، پس از پیدایش آزادی های نسبی در مصر، «محمدقطب» نیز از زندان آزاد شد و به كار تحقیق و تدریس در دانشگاه در خارج از مصر، ادامه داد.
2ـ شرح حال مفصل سید قطب را در مقدمه كتاب «ما چه می گوییم؟» ترجمه این جانب كه اخیراً توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی تجدید چاپ شده است، مطالعه فرمائید.
3ـ ر.ك: الموتی یتكلمون، ص30، چاپ قاهره.