كاپیتولاسیون
در مورد تصویب لایحه كاپیتولاسیون در ایران توسط مجلس رژیم شاه و به دنبال افشاگری امام خمینی (ره) در این زمینه و تبعید ایشان، شیخ مصطفی به رغم خطرهایی كه متوجهش بود، علاوه بر نامه ای كه به منصور (نخست وزیر وقت) نوشت، چهار اعلامیه نیز منتشر ساخت كه یك نمونه آن چنین بود:
بسمه تعالی
«اخیراً مردم ایران با سه حادثه تأسف آور مواجه شده اند: اولاً: برخلاف نص قرآن كریم ولن یجعل الله للكافرین علی المؤمنین سبیلا كه خداوند متعال تسلط كفار را بر مسلمین نخواسته و با اینكه نیم قرن از گسستن زنجیرهای استعماری كاپیتولاسیون در این كشور می گذرد، مجدداً عده ای كه خود را نمایندگان مردم معرفی می كنند، با دادن 73 رأی در انداختن این زنجیر به گردن ما تعاون در أثم و عدوان كرده به كفار خارجی مصونیت داده اند و چون پیغمبر اسلام فرموده: الساكت عن الحق شیطان أخرس، سكوت در این امر جایز نیست.
ثانیاً: مردم ایران كه با وجود داشتن، منابع سرشار نفت كمرش در زیر بار قرض های خارجی خم بوده مواجه با تصویب لایحه دیگری یعنی قرضه دویست میلیون دلاری كه با ربای پنج درصد می باشد كه بقایای استقلال اقتصادی ما را متزلزل خواهد نمود و برخلاف شئون و حیثیت ما است.
ثالثاً: برای تأمین اجرای این تعدیات اقدام به تبعید آیت الله خمینی و تحت نظر قرار دادن حضرت آیت الله شریعتمداری و سایر مراجع تقلید مسلمین نموده و بدین وسیله بی اعتنایی خود را به مقدسات مردم نشان داده است. در این موقع لازم است كه از زمامداران مملكت بخواهیم از اجرای مصوبات خلاف قانون و منافی با حیثیت اسلامی و اقتصادی و سیاسی خودداری كند و مراجع تقلید و سایر زندانیان سیاسی را آزاد كند و دست از این نوع روش ها بردارد و با كشورهای اسلامی جهان همدست شود.
اجابت این درخواست ها به نفع زمامداران این كشور مسلمان نشین می باشد و به هرحال باید از آیه: «ولاتحسبن الله غافلاً عمایعمل الظالمون» غافل نباشند. امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه فرموده: من تقی حق من لایقضی حقه فقد غنزه. والسلام علی من اتبع الهدی. 19 رجب 1384 هجری قمری ـ تهران ـ ایران؛ سید نورالدین علوی طالقانی، الاحقر خلیل الله علوی فقیه، شیخ مصطفی رهنما، العبددالفانی ابوالفضل الخراسانی، سیدحسین كمالی، العبد حسین وفائی، الاحقر محمدعلی سالاری».
ساواك تهران ضمن جمع آوری اعلامیه های مربوط به کاپیتولاسیون و سلطۀ صهیونیسم، چهار نمونه از آن ها را به ضمیمه گزارش خود به اداره كل سوم می فرستد و خواستار پیگیری موضوع و شیخ رهنما می شود. گزارش ساواك چنین بود:
نخست وزیری ـ سری. تیمسار. ریاست ساواک ـ گیرنده مدیریت کل اداره سوم / 321 پیوست 4 نسخه فتوکپی شماره 19769/10 الف ـ 10/6/43 موضوع شیخ مصطفی رهنما
...شیخ مصطفی رهنما در تاریخ 18/6/43 اعلامیه هایی درباره مصونیت مستشاران آمریكایی و دویست میلیون قرضه از آمریكا و نیز اعلامیه ای درباره وضع اتهامی خود در دادگاه و نحوه محاكماتی وی در دادستانی ارتش و اعلامیه دیگری درباره تشكیل دولت اسرائیل و همچنین اعلامیه ای با امضا چند نفر از روحانیون درباره مصونیت مستشاران آمریكایی و قرضه از آمریكا، به نام جمعیت مسلم آزاد چاپ و بین دوستان مورد اعتماد خود توزیع نموده است... علیهذا فتوکپی چهار برگ اعلامیه منتشره که به خط و امضا مشارالیه می باشد به پیوست ایفاد می گردد. خواهشمند است دستور فرمایید نظریه آن اداره کل را درباره شخص یاد شده به این اداره اعلام دارند.
رئیس ساواک استان مرکز مولوی
گیرندگان: اداره کل هشتم چهار برگ فتوکپی اعلامیه منتشره از طرف شخص یاد شده جهت اطلاع و هرگونه اقدام و اعلام نظریه به پیوست ایفاد می گردد.
جهت اقدام به اداره 321 ارسال می گردد.
بررسی و نظریه اعلام شود. (سرّی)
پس از نقل چند سند، باید اشاره کنم که خوشبختانه در سال 1390 مجموعه اسناد شیخ در «ساواك» به اضافه بخشی از خاطرات وی از سوی «مركز اسناد انقلاب اسلامی» منتشر گردید كه گوشه هایی از زوایای روشن نشده زندگی و مبارزه او را نشان می دهد. یكی از دوستان درباره این اسناد نوشته است: «... شاید بتوان كتاب «اسناد خاطرات» وی را دو مؤلفه اصلی پژوهش های تاریخ معاصر تلقی كرد كه با كنار هم گذاشتن آن ها می توان وقایع تاریخی را بازسازی و تجربه و تحلیل كرد... این كتاب ... به سهم خود می تواند برخی خلأهای منابع تاریخی دهه های 1320 و 1330 را پر كند. موضوعات مطروحه در خاطرات و اسناد او حالتی منحصر به فرد به كتابش بخشیده است، به طوری كه به ندرت می توان سرنخی از مطالب آن در سایر منابع به دست آورد.» (اطلاعات، 8/مهر/92، ص2)
روابط حسنه با دكتر مصدق!
رهنما پس از وقوع كودتای 28 مرداد و دستگیری و تبعید به خارك و سپس انتقال به زندان قزل قلعه، سرانجام آزاد شد و پس از آزادی، بلافاصله به دیدار كسانی كه قبل از كودتا، همواره از آن ها انتقاد می كرد، شتافت و از راه مروت و اخوت با آن ها برخورد نمود؛ از جمله خدمت آیت الله كاشانی رسید و از ایشان عذرخواهی نمود و سپس كتاب خود (مسلمین جهان) را در احمدآباد به دكتر مصدق رساند و او پس از مطالعه، تقدیرنامه ای بر كتاب نوشت كه كپی آن به اول كتاب الصاق شد و پس از آن بود كه كتاب او توقیف و از طرف ساواك نسخه های آن جمع آوری شد. در مورد دیگری او كتاب «سرگذشت فلسطین» را كه تألیف شادروان «اكرم زعیتر» بود و آیت الله هاشمی رفسنجانی آن را ترجمه و منتشر كرده بود، توانست به دكتر مصدق برساند و آنطور كه در خاطرات آیت الله رفسنجانی آمده است، دكتر مصدق پس از مطالعه هر دو كتاب طی یادداشتی از آن ها تقدیر نموده و مبلغی نیز برای خرید و اهدای كتاب «فلسطین» به دیگران در اختیار رهنما قرار می دهد.
این حسن روابط با دكتر مصدق و دیگر فعالان سیاسی ادامه می یابد و طبق اسناد منتشر شده ساواك، رهنما تقریباً همه ساله سعی می كرد كه در مراسم ترحیم و یا بزرگداشت وی در احمدآباد شركت كند كه با بازداشت و یا ممانعت از حضور وی همراه بود.
و البته نقل این داستان، به مفهوم موافقت بنده با عملکرد دولت آقای دکتر مصدق نسبت به اسلام گرایان نیست... و صد البته جای بحث آن، اینجا نیست..
نامه های دکتر مصدق به شیخ مصطفی رهنما
متن دو نامه دکتر مصدق در مورد این دو کتاب، خطاب به شیخ مصطفی رهنما به قرار زیر است:
احمد آباد ـ 10 مرداد ماه 1341
جناب آقای شیخ مصطفی رهنما
کتاب «مسلمین جهان» تألیف شریف جنابعالی به اینجانب رسید و تأخیر عرض امتنان از این جهت بود که می خواستم پس از مطالعه تشکرات خود را از این مرحمت تقدیم کنم. الحق زحمات زیادی در این راه متحمل شده اید و کار مسلمین جهان را برای درک سوابق و هویت خود بسیار سهل و آسان فرموده اید. از این نشریه اینجانب بسیار استفاده کردم و بدین وسیله تشکرات خود را از فعالیت های خستگی ناپذیر آنجناب تقدیم می کنم و خواهانم که بیش از پیش در تنویر عقاید مسلمین کوشا و ساعی باشید و توفیق حاصل فرمائید. یک قطعه عکس رؤساء دول بیطرف نیز به ضمیمه آن عاید اینجانب گردید.
امضاء - دکتر محمد مصدق
احمد آباد ـ 11 آذرماه 1343
عرض می شود مرقومه محترمه عز وصول ارزانی بخشید و موجب نهایت امتنان گردید. از اینکه باز مدتی گرفتار سازمان امنیت شده اید بسیار متأسفم، امیدوارم که دیگر نظایری پیدا نکند و جنابعالی بتوانید در کمال رفاهیت و آسایش از زندگی خود استفاده فرمائید. از کتاب سرگذشت فلسطین بسیار استفاده نمودم و حیفم آمد که این کتاب در گوشه ای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد. این است که چک ناقابلی هم تقدیم می کنم که بتوانید از آن بیشتر استفاده فرمائید و آن را در معرض استفادۀ عموم قرار دهید.
ارادتمند دکتر محمد مصدق
(نامه های دکتر مصدق. محمد ترکمان، چاپ تهران، صفحه 299 و 330. کتاب سرگذشت فلسطین، همانطور که اشاره شد، تألیف اکرم زعیتر و ترجمه آیت الله هاشمی رفسنجانی است که پس از نشر آن، آقای هاشمی بازداشت و به شکنجه گاه رژیم رفتند و کتاب جمع آوری شد).
و البته همه می دانیم که آقای دکتر مصدق به هنگام جلوس در اریکه قدرت و سپس اداره حکومت از زیر پتو!، هرگز با کل روحانیت خوش رفتار نبود و مانند بعضی از معاصرین!! خود را «دائم الحکم»! می پنداشت و خواستار اختیارات تامه هم بود ولی پس از سقوط، حاضر می شود که با مرحوم شیخ مصطفی رهنما مکاتبه نماید و تازه می فهمد که اوضاع کواکب بر وفق مراد نبوده است. و بهرحال ما چون بر این باوریم که در نوشتن تاریخ نباید موضوع را از «وسط» مطرح کنیم، دو نامه وی را در این یادنامه نقل کردیم...
فعالیت مجدد
... در اوائل سال 1357 شیخ مصطفی باز به میدان آمد و فعالیت خود را از سر گرفت. خبر منتشر شده در مورخ 11/6/57 با تیتر «ویژه» چنین بود: جمعیت سوسیالیست «مسلم آزاد» فعالیت خود را از سر گرفت: جمعیت مسلم آزاد سال 1330 شكل گرفت و به فعالیت آزادیخواهانه در داخل و خارج كشور پرداخت. در جریان استقلال كشورهای اسلامی و همچنین ملی شدن ترعه سوئز این جمعیت طی بیانیه هایی به دفاع از آرمان های اسلامی و خواست های استقلال طلبانه مردم این كشورها پرداخت. هدف جمعیت مسلم آزاد ایجاد اتحاد مسلمین و مبارزه با استعمار، امپریالیسم و صهیونیسم است. شعار جمعیت «منابع كشورهای اسلامی برای مسلمین و مساعی مسلمین برای اسلام» است. جمعیت مسلم آزاد به سوسیالیسم اسلامی معتقد است و در تلاش یكپارچه كردن مسلمین جهان و جلوگیری از بازیچه قرار دادن دین مبین اسلام بوسیله استعمار و امپریالیسم است.»
شیخ مصطفی رهنما طی اعلامیه ای، 17 درخواست از دولت جدید كرده بود كه بعضی از آن ها عبارت بود: احیای شعائر اسلامی، مجازات فوری و شدید عاملان حریق سینمای آبادان، سپردن كارهای علمی و فنی به ایرانیان، اخراج امریكایی ها و اسرائیلی ها. محاكمه متجاوزان به حقوق مردم. انحلال مجلسین و تجدید انتخابات آزاد. انحلال حزب رستاخیز. تقلیل تسلیحات. قطع رابطه با اسرائیل و تحكیم روابط با كشورهای عرب و سایر كشورهای اسلامی. خروج از پیمان سنتو الحاق به كشورهای غیرمتعهد...»
این بیانیه كه فهرست بخشی از محتوای آن در سند ساواك آمده، نشان دهنده اهداف والای شیخ مصطفی رهنما، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است و رهنما در طول زندگی پرحادثه خود، همواره در راه آن ها و آرمان های ملل مظلوم و استعمارشده میكوشید و «آنچه فعالیت ها و كوشش های وی را از دیگران ممتاز می ساخت، توجه اصلی او به مسئله فلسطین بود چیزی كه او در طول دوران مبارزاتش هرگز از آن غفلت نكرد، تا آنجا كه اگر انگیزه مبارزه او علیه شاه را نیز همكاری رژیم پهلوی با اسرائیل قلمداد كنیم، بیراهه نرفته ایم» و در همین راستا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی او به تشكیل «جمعیت ایرانی تعاون با فلسطین» همت گماشت و بعد یكی از اعضای فعال انتفاضه فلسطین در ایران بود و هیچ جلسه یا اجتماع و كنفرانسی درباره فلسطین یا مسائل جهان اسلام در ایران تشكیل نمی شد، كه شیخ مصطفی در صف اول آن اجتماع، حضور نداشته باشد و البته «چفیه» فلسطینی بر دوش!
آخرین دیدار
اشاره شد كه شیخ در اغلب سمینارها و كنفرانس هایی كه به مناسبت های مختلف در ایران تشكیل می شد، حضور می یافت و حتی اگر دعوت رسمی هم از او به عمل نمی آمد، باز می آمد و علیرغم برخوردهای گاهی تلخ، او نمی رنجید.. روزی شیخ به من گفت: «خود را موظف می دانم كه در این اجلاس ها شركت كنم و اگر دوستان جدید مرا نمی شناسند و یا فراموشكار شده اند، ما هدف نیم قرنی خود را فراموش نمی كنیم.»
... حضور او در نمایشگاه عكس و كاریكاتور «ناجی العلی» كاریكاتوریست معروف فلسطینی كه توسط موساد در لندن ترور شد و به شهادت رسید با همان «چفیه فلسطین» كه اغلب بر دوش داشت، تا حضور در اجلاس بزرگداشت سیدجمال الدین حسینی و... نشان دهندۀ اهتمام و توجه او به این مسائل بود.
1358 ـ تهران: نمایشگاه عکس فلسطینی ها و مجلس بزرگداشت «ناجی العلی» کاریکاتوریست معروف فلسطینی که در لندن ترور شد. از راست: شیخ مصطفی رهنما، سید هادی خسروشاهی، نماینده لیبی، هانی الحسن (نخستین سفیر فلسطین در تهران) و گروهی از سفرای بلاد عربی و شخصیت های سیاسی ایران...
کنفرانس بزرگداشت سید جمال الدین حسینی - تهران. از چپ: شیخ مصطفی رهنما، دکتر نجفقلی حبیبی (رئیس وقت دانشگاه علامه طباطبائی) روژه گارودی (مترجم) و سید هادی خسروشاهی
آخرین بار در كنفرانس وحدت اسلامی كه مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی در سالن اجلاس سران برگزار كرد، او را دیدم. خیلی خسته و ناتوان به نظر می رسید. در پایان اجلاس كه من با ارابه قدیمی خود، عازم خروج از محوطه اجلاس بودم، شیخ را دیدم كه در انتظار مركبی ایستاده است! جلوی او توقف كردم، خیلی خوشحال شد و گفت: «باز هم رفیقان قدیمی!» مقصدش خیابان وحدت اسلامی بود كه با مقصد من فاصله زیادی داشت و در این شهر با ترافیك دیوانه مقدورم نبود كه او را به مقصدش برسانم. در خیابان «یمن» به ایستگاه تاكسی های زرد رنگ رفتم و در مسیر مشكل خود را به ایشان گفتم. مثل همیشه خندید و گفت: «پس مرا در خیابان پائین پیاده كنید تا با ماشین های عبوری بروم.» خواهش كردم كه با توجه به خستگی و دوری راه با تاكسی های خطی برود. گفت: «این ها پول زیادی می گیرند!» خواهش كردم میهمان من باشد؛ گفت: «دوست ندارم مدیون كسی باشم.» گفتم: «من بابت اشتراك مجله حیات مسلمین كه رایگان برایم می فرستادید، هنوز مدیون شما هستم» بلافاصله یادآور شد كه: «من خودم مجموعه كامل مجله را ندارم و شما یك بار گفتید كه آنها را در كتابخانه خود دارید؛ اگر ممكن است مدتی آنها را به من امانت بدهید.» این بار من خندیدم، گفتم: «جناب رهنما، هرگز!» پرسید چرا؟ گفتم: «اگر آنها را به دوستان علاقمند امانت می دادم، به یقین اكنون آنها را نداشتم!» باز خندید و گفت: أحسنت!
شیخ را سوار تاكسی سرویس كردم. باز تكرار كرد كه: «مدیون نباشم؟» گفتم: «هرگز، بنده همچنان بدهكارم!» و این آخرین دیدار بود.
پایان
شیخ مصطفی رهنمائی، در اسفندماه 1304 در كرمانشاه در خاندانی وابسته به علم و روحانیت به دنیا آمد. پدربزرگش میرزاعبدالله آقا تبریزی از نخبگان تبریز به شمار می رفت كه در اواخر عمر برای نزدیك بودن به عتبات عالیات و امكان سفر بی دردسر، در كرمانشاه اقامت گزید و بدین ترتیب پدر شیخ مصطفی، جناب میرزاعبدالحسین قاضی زاده، تبریزی الاصل محسوب میشود كه به گفته شیخ مصطفی، در سال 1319 در مبارزه با رضاخان، به شهادت رسید. مادرش صدیقه بیگم واحدی بُدلا نیز از خاندانی روحانی بود و مادر او بانو فخرالشریعه فرزندانی چون شهید سیدعبدالحسین و شهید سیدمحمد واحدی را تربیت كرده بود و خاندان بُدلا هم رجالی چون مرحوم آیت الله سیدحسین بدلا داشت كه از اصحاب آیت الله بروجردی و از علمای معروف حوزه علمیه قم بود.
شیخ مصطفی در سال 1319 برای ادامه تحصیل به قم آمد و در حوزه علمیه به تحصیل پرداخت و سال بعد عازم نجف اشرف گردید و در «مدرسه سید» نجف، «هم بحث» سیدمجتبی میرلوحی (شهید نواب صفوی) بود و از محضر علما و مراجع بزرگ بهره مند شد. شیخ مصطفی تابستان ها به ایران می آمد و در سال 1327 كه عازم مراجعت به نجف اشراف بود، در ایلام دستگیر و به عنوان «سرباز»! به پادگان اعزام شد و پس از طی دوران سربازی، دیگر به نجف برنگشت و در ایران ـ تهران ماندگار شد و به كار فرهنگی ـ تبلیغی و مبارزه سیاسی مشغول شد و تا آخر عمر نیز در این راه علیرغم همه مشکلات مادی کمرشکن و طاقت فرسا و اتهامات و بی مهری ها پویا و كوشا، استوار ماند. و پس از پیروزی انقلاب هم، هرگز به دنبال پست و مقامی نبود... و سرانجام، شیخ مصطفی رهنما، در 88 سالگی در 7 مهرماه 1392، در تهران درگذشت و به رحمت حق پیوست و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
عاش وحیداً و مات سعیداً. غفرالله لنا وله ولمن سبقونا بالایمان
ختام مسک
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت روحانی مجاهد مرحوم حجت الاسلام آقای شیخ مصطفی رهنما (ره) را به بازماندگان و دوستان و همفکران ایشان تسلیت می گویم. تلاش خستگی ناپذیر این روحانی پارسا در مبارزه قلمی و فکری برای مسأله فلسطین که از جوانی تا کهنسالی و در بیش از نیم قرن ادامه داشت، «چهره ای نادر و تحسین برانگیز» از وی در ذهن همه کسانی که این عالم متواضع و پراستقامت را می شناختند، ترسیم می کرد.
از خداوند رحمت و علوّ درجات برای ایشان مسألت می کنم.
سید علی خامنه ای
دهم مهر ماه/1392