• صفحه اصلي
  • زندگينامه
  • كتابها
    • كتب فارسي
    • كتب عربي
    • دانلود كتاب
  • مقالات
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • مصاحبه
    • سياسي
    • فرهنگي
    • تاريخي
  • خاطرات
    • علما و مراجع
    • شخصيت هاي داخلي
    • شخصيت هاي بين المللي
  • آلبوم
    • شخصيتهاي بين الملي
    • شخصيتهاي ايراني
    • علما و مراجع
    • كنفرانسها
    • مصر
    • واتيكان
    • متفرقه
  • ويژه نامه
  • اخبار
    • اخبار سايت
    • اخبار فرهنگي
  • پيوندها
  • تماس با ما

ويژه نامه

يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه
يادمان استاد خسروشاهي رحمت الله عليه

تبليغات

پايگاه اطلاع رساني مركز بررسي هاي اسلامي جستجوي كتاب در كتابخانه مركز بررسي هاي اسلامي نرم افزار مجموعه آثار استاد خسروشاهي در نور فروش اينترنتي كتب انتشارات كلبه شروق

/امام خميني(ره) و فتنه خلق مسلمان-3/بي.بي.سي فارسي و صداي امريكا سراغ برخي آقازاده ها مي روند.

نوع خاطره : علما و مراجع ,
راوي : استاد سيد هادي خسروشاهي
منبع : روزنامه جوان


بخش سوم و پایانی از روایت حجت‌الاسلام و المسلمین خسروشاهی از فراز و فرودهای حزب خلق مسلمان و آیت‌الله شریعتمداری را مطالعه می‌كنید: (ویژه نامه روزنامه جوان - یادمان بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) - نیمه خرداد 1389)

سید حسن شریعتمداری و حسین منتظر حقیقی در مقالات یا مصاحبه‌های خود، در مورد مسأله حزب، بیشتر به جنابعالی حمله می‌كنند؟ علت این امر چیست؟

-خسروشاهی: البته این حملات و گاهی اتهامات، از همان زمان استعفا و اعلام انحلال حزب آغاز گردید و پس از سفر آقایان به خارج از كشور به بهانه‌های مختلف ادامه یافت. آقای حسین منتظر حقیقتی رفیق بزم و رزم آقای سیدحسن شریعتمداری، به بهانه اشاره اینجانب به مسأله دریافت سلاح‌های پادگان باغشاه، در مصاحبه‌ای به نشر همان مطالب قبلی خود در مجله چشم‌انداز لطف‌الله میثمی پرداخت و سپس در توضیح همان مطلب، مقاله‌‌ای نوشت و به روزنامه اعتماد فرستاد كه گویا چاپ نكردند و او در "نشریه اینترنتی جنبش سوسیالیستی ـ سازمان سوسیالیست ایران ـ سوسیالیست‌های طرفدار راه مصدق " تحت عنوان "اطلاعیه " آنچه را كه درباره اینجانب می‌توانست تحت عنوان: "یكی از روحانیون جناح تمامیت خواه رژیم جمهوری اسلامی " درفشانی! كرد و نوشت، ولی‌متأسفانه مانند رفیق شفیق خود از جاده عدل و انصاف به دور افتاد. من در اینجا قصد پاسخگویی به ایشان را ندارم، اما در مورد رفیق ایشان، بی‌مناسبت نخواهد بود كه كمی به تفصیل بپردازم.

آقای سیدحسن شریعتمداری در مصاحبه‌ای با تلویزیون بی. بی. سی، در تاریخ 24/ 6 / 88 كه اتفاقاً من خود بیننده و ناظر آن بودم، در این باره می‌گوید: "البته امروز این حزب وجود ندارد. ما تنها حزبی بودیم كه مقالات روزنامه خود را بعد از انقلاب چاپ كردیم. شما اگر همه مقالات را بخوانید، ما دنبال دموكراسی هستیم، دنبال جدایی نهاد دین از نهاد دولت هستیم و آن را علناً تبلیغ می‌كنیم؛ هرچند‌متأسفانه در مرام‌نامه خود به علت وجود پاره‌ای از اشخاص مثل سیدهادی خسروشاهی كه آمده و جزو هیأت مؤسس شده و بعد با بهشتی و دیگران شروع به ارتباط و انشعاب كردند و ضربه بزرگی به حزب زدند، نتوانستیم. آن روز هم دو پای خود را در یك كفش كردند كه در نظام جمهوری اسلامی نمی‌توان جدایی دین از دولت را تبلیغ كرد و ما باید به جمهوری اسلامی متعهد باشیم و مرام‌نامه را عوض كردند، ولی عده زیادی از كوشندگان در مقابل این مرام‌نامه ایستادند و همه شماره‌های نشریات چاپ شده نشان می‌دهد كه ما همیشه دموكراسی را تبلیغ كرده‌ایم ".

سید حسن شریعتمداری اولاً می‌گوید كه ما انشعاب كردیم، در صورتی كه چنین نبود و اگر مسئله، مسأله "انشعاب " بود، باید به كار تشكیلاتی و حزبی خود ادامه می‌دادیم و اگر مدعی توافق دین و سیاست شدیم، این روی موازین عقیدتی بود. تعهد ما به جمهوری اسلامی برای آن بود كه سالیان متمادی در راه آن مبارزه كرده و زندان و تبعید رفته بودیم و به‌طور طبیعی نمی‌توانستیم مرا‌منامه چپ‌گرایانه كودكانه‌ای را بپذیریم و این بود كه متن مرامنامه حزب را من نوشتم و البته پس از تصویب هیأت مؤسسین، در مقدمه اساسنامه چاپ شد. این موجب تعجب است كه ایشان این اقدام را "پا توی یك كفش كردن " می‌نامد! یعنی واقعاً ایشان تا این حد از مرحله پرت بود كه می‌خواست یك حزب سكولار! را زیر نظر مرجعیت سامان دهد؟ همین نوع تحلیل‌ها و برداشت‌های "دیمی " یا "آبكی " بود كه سرنوشت مرجعیت و حزب و خود را به آن نتیجه رساند! نكته‌ای كه در اینجا ضرورت دارد به آن اشاره كنم این است كه آقای سیدحسن شریعتمداری، برخلاف اخلاق و رفتار مرحوم پدر خود كه همیشه با مخالفان هم مؤدبانه برخورد می‌كرد، در مصاحبه‌های خود ضمن ذكر نام امام خمینی، آیت‌الله شهید بهشتی و دیگران، حتی از ذكر كلمه "آقا " مضایقه دارد و این دور از ادب اسلامی - انسانی و حتی روش صحیح سیاسی است. درست است كه به كار بردن كلمه "آقا " از سوی ایشان در مقابل اسم آن افراد، ارزشی ندارد و مسأله قابل بحثی نیست، اما نشان‌دهنده نوعی "بی‌ادبی " است.

من دقیقاً به یاد دارم كه پس از حادثه 15 خرداد و قتل عام مردم در قم و تهران و شهرستان‌ها، عده بی‌شماری از اساتید و فضلا و طلاب حوزه علمیه قم را دستگیر و به تهران بردند. من كه همراه مرحوم علی حجتی كرمانی، پس از خروج از صحن حضرت معصومه(س) همراه تظاهركنندگان، در روی پل آهنی با رگبار بی‌رحمانه مسلسل دژخیمان شاه روبه‌رو شدیم، ضمن عقب‌نشینی! از كوچه مرحوم آیت‌الله نجفی مرعشی و بعد كوچه ارك و كوچه آیت‌الله سید احمد زنجانی، خود را به "یخچال قاضی " و منزل مسكونی رساندیم. تازه رسیده بودیم كه آقای شیخ غلامرضا زنجانی " غفر الله له " كه در همان منطقه سكونت داشت، به در منزل ما آمد و اعلام كرد كه من هم تحت تعقیب هستم و صلاح نیست بیرون بروم!. من ضمن تشكر از ایشان موضوع را به آقای حجتی گفتم و ایشان گفت: "حالا چند روزی بمانیم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد؟ " اما چند ساعتی نگذشته بود كه یكی از خدمه معمم آیت‌الله شریعتمداری به نام "آقا سید جواد " به در منزل ما آمد و گفت: "آقا با شما كار دارد؟ " من موضوع هشدار آقای زنجانی را یادآور شدم، ولی او اصرار كرد كه چون "آقا " فرموده‌اند و كار مهمی دارند، شما بیایید با من برویم. مأمورین در منزل ایشان هم چون از كوماندوهای اعزامی از تهران هستند، شما را نمی‌شناسند.

به هر حال همراه آقا سید جواد به منزل آیت‌الله شریعتمداری رفتم. ایشان تنها، در اتاق كوچك بیرونی نشسته و ورقه‌ای در دستشان بود كه به من دادند و گفتند: "شما این را یك مروری بكنید و ببینید اشكالی در نوشتار نباشد، چون می‌خواهیم هرچه زودتر آن را منتشر سازیم. " ورقه را گرفتم. همان اعلامیه معروف ایشان در اعتراض به دستگیری امام و قتل عام مردم بود. من ضمن اصلاح یا تكمیل چند كلمه یا جمله، كلمات "آقا " و "تیمسار " را در جلوی نام سرتیپ پاكروان كه اعلامیه خطاب به او بود، خط زدم و پس از آن، ورقه را به ایشان مسترد كردم. به‌دقت اصلاحات مرا مطالعه كردند تا به خط خوردن كلمه آقا و تیمسار در جلوی نام آقای پاكروان رسیدند و با تعجب پرسیدند: "چرا این كلمه را حذف كردید؟ " گفتم: "آقا! این جناب! دیروز در پیام رادیویی خود آقای خمینی را متهم به "خیانت " كرد و آن وقت جنابعالی او را با القاب و احترام مورد خطاب قرار می‌دهید؟ " آیت‌الله شریعتمداری كه سخت از اوضاع متأثر بودند، با لبخند تلخی گفتند: "خوب اگر او بی‌ادبی كرد، ما هم باید بی‌ادب باشیم؟ اگر كلمه "تیمسار " احترام است، آن را حذف كنید، ولی "آقا " را بنویسید. " من گفتم: "حضرتعالی خود زحمت آن را بكشید! " این ادب پدر بود در برابر دشمن و این ادب فرزند است در مقابل دوستان مخالف و در مهد گویا دموكراسی، آلمان غربی! البته اشاره كنم كه‌متأسفانه به علت بحران شدید حاكم بر قم، پس از دستگیری امام و قتل عام مردم و اعلام حكومت نظامی و عجله در امور، استنساخ آن اعلامیه 11 ماده‌ای كه همان وقت‌ها چاپ و در سطح وسیعی در سراسر ایران توزیع گردید، مقدور نشد تا نسخه استنساخی را به چاپخانه بفرستم و طبق معمول، اصل را برای خود نگه دارم. . . روشی كه آن را تقریباً در همه موارد ممكن، انجام داده بودم. . .

در بعضی از گزارش‌های ساواك آمده كه جنابعالی اعلامیه‌های بعضی از مراجع را تهیه و تنظیم می‌كردید؟ این گزارش‌ها تا چه حدی صحت دارد؟

-البته این گزارش ساواك بیشتر مربوط به اعلامیه‌های آیت‌الله حاج سید محمد صادق روحانی "دام بقائه العالی " است كه گویا آنها را من نوشته‌ام، ولی این گزارش‌ها صحت ندارند. البته من در اصلاح بعضی عبارات یا به اصطلاح امروزی‌ها در ویرایش بعضی از اعلامیه‌های معظم له هم دخالت داشتم، ولی اصل اعلامیه‌ها از خود ایشان بود و گاهی هم مرحوم آقا شیخ محمد تهرانی كه از علاقمندان ایشان بود، در این زمینه همكاری می‌كردند. آیت‌الله شریعتمداری هم تا آنجا كه من اطلاع دارم، پس از نوشتن اعلامیه‌های خود، آنها را می‌دادند اشخاصی كه اهل قلم بودند و اكنون از مراجع عظام قم هستند، بازنگری می‌كردند و یا اینجانب اقدام می‌كردم. یك مورد آن را كه خیلی مهم است و به خاطر دارم، نقل می‌كنم. البته اشاره كردم كه آیت‌الله شریعتمداری اعلامیه معروف و روشنگر خود را درباره اهداف نهضت در 10 ماده تنظیم نموده بودند و مرا خواستند كه آن را مرور كنم. پس از مرور، در حالی كه بغض گلویم را گرفته بود با حالت گریه به ایشان گفتم: "آقا! با اتهاماتی كه مطرح كرده و حضرتعالی هم به آنها در این اعلامیه اشاره كرده‌اید، بعید نیست كه دولت خیال كند حاج آقا ـ مرادم امام بود ـ‌ تنهاست و این خواست‌ها مربوط به شخص ایشان است و علما و مراجع دیگر موافق نیستند و بعد یك دادگاه نظامی تشكیل بدهند و خیال كنند كه ایشان هم موقعیت شهید نواب صفوی را در میان روحانیون دارد، آن وقت دیگر هیچ كاری نمی‌شود كرد. " آیت‌الله شریعتمداری ضمن دلداری من كه ان‌شاءالله كار به آنجاها نمی‌رسد و ما ساكت نمی‌نشینیم، پرسیدند: "پیشنهاد شما چیست؟ " گفتم: "مقصودم آن بود كه در اعلامیه ماده‌ای اضافه كنید كه نشان دهد مراجع در این اهداف همراه حاج آقا هستند و ایشان تنها نیستند؟ " ایشان گفتند: "بسیار خوب " و سپس با خط خود ماده‌ای بر آن مواد ده‌گانه اضافه كردند و باز به صلاحدید خودشان، آن را ماده یك قرار دادند كه بدین قرار بود:

"1 ـ حضرت آیت‌الله خمینی تنها نیستند و اعتراضات شرعی و قانونی معظم‌له به دولت، مورد تأیید علماء‌ شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان است! " و بعد پرسیدند: "آیا این خوب است؟ " من گفتم: "بسیار خوب است ". به همین دلیل بود كه نخستین اعلامیه ایشان پس از دستگیری امام، 11 ماده‌ای شد. . . آن وقت من خداحافظی كردم و آقا سید جواد كه در بیرون منتظرم بود، مرا به منزل در "یخچال قاضی " رساند و خود برگشت. در سال 57 كه من این داستان را در تبعیدگاه انارك به اخوی امام مرحوم آیت‌الله پسندیده نقل كردم، ایشان گفتند: "اتفاقاً حدس شما درست بوده و شاه می‌خواسته با تشكیل دادگاهی امام را اعدام كند ".

به هر حال آقای سید حسن شریعتمداری در مصاحبه با تلویزیون فارسی آمریكا و در پاسخ مجری برنامه می‌گوید: "مرحوم پدر من یك منتقد اصولی این نظام بود و با ادله فقهی، شرعی، سیاسی و انسانی می‌گفت كه مجلس خبرگان غلط است و ولایت فقیه نافی حقوق اساسی مردم است و اصل 110 مغایر با حاكمیت ملی است! (شبكه تلویزیون صدای آمریكا 25 / 5 / 1388). كه حقیقت ماجرا در مورد عقیده آیت‌الله شریعتمداری در مسأله ولایت فقیه این طور نیست و آقای سید حسن شریعتمداری كه در 19 شهریور ماه 88 در مسأله "اعلام عید فطر نزاع مذهبی یا سیاسی " با بی.بی.سی فارسی مصاحبه می‌كند و از سوی مجری برنامه، به عنوان یك "پژوهشگر علوم دینی " معرفی می‌شود، به نظر من فاقد صلاحیت برای اظهارنظر در امور دینی است. "ایشان وقتی از دیدگاه پدر خود در مسأله ولایت فقیه آگاهی ندارد و مانند ما سالیانی متمادی پای درس ایشان ننشسته است، چگونه مدعی می‌شود كه "پدر من مخالف ولایت فقیه بود؟ " من برای اینكه با دلیل و مدرك و سند اثبات كنم كه ایشان در این زمینه‌ها آگاهی ندارد. نظریه فقهی قدیم و جدید آیت‌الله شریعتمداری را درباره ولایت فقیه نقل می‌كنم: نخست شاهدی از ساواك می‌آورم كه در گزارش به مركز آن را منعكس كرده است و سند آن اخیراً در كتاب "آیت‌الله شریعتمداری به روایت اسناد ساواك " از سوی مركز اسناد انقلاب اسلامی ـ 1388 ـ منتشر شده است:

خیلی محرمانه ـ‌ گزارش خبر
1- از: 316
2- به: 21
3- شماره گزارش 3147 / 21
4- تاریخ گزارش 19 / 7 / 48
موضوع: آیت‌الله شریعتمداری
در روز دوشنبه 14 / 7 / 48 آیت‌الله شریعتمداری در تدریس درس خارج خود به طلاب علوم دینی در مسجد اعظم از مبحث ولایت شروع كرده است، لذا در مباحثه ساعت 8 بامداد امروز سه‌شنبه سخن را چنین آغاز كرده است: آیا در اسلام ولایت توأم با حكومت است؟ یا حكومت موضوعی است سوا و به قول امروزی‌ها آیا سیاست از دیانت جداست؟ آیا پیغمبر اسلام در ضمن رسالت و دعوت حكومت و سلطنتی هم داشت؟ و به‌طور كلی آیا در ممالك اسلامی سلطنت با اولیاء ‌دین است یا نه؟ در پاسخ همه این سئوالات باید گفت: بلی، یعنی دین از سیاست جدا نیست و در ممالك اسلامی حكومت حق پیشوایان دین است، منتهی روی چه محدودیتی نتوانستند تا كنون به این موضوع جامه عمل بپوشانند، بحثی است جداگانه. روی گفتار قبلی می‌بینیم قسمت اعظم فقه اسلامی را احكامی از قبیل: قصاص، بیع، تجارت، ازدواج، طلاق و. . . تشكیل می‌دهند. حالا پیغمبر اسلام توانست در زمان خود رسالت را با حكومت و سلطنت وفق دهد، ولی بعد از ایشان جانشینان وی روی حساب‌های دیگری نتوانستند بر مسند حكومت تكیه زنند، به‌طوری‌كه امروزه ما هم نمی‌توانیم چنین كاری را انجام دهیم، ولی این دلیل بر این نیست كه این حق بر ما مسلم نیست.
نظریه منبع ـ‌ به عقیده من شریعتمداری در این گفتارش غرضی نداشته است.
نظریه رهبر عملیات ـ‌ مفاد گزارش صحیح است. ارم
نظریه امنیت داخلی ـ مفاد گزارش صحیح است. روحانی
آقای. . . گزارش ارزیابی شود. درگزارش روزانه درج شد 22 / 7 در پرونده شریعتمداری بایگانی شود.

ظاهراً جنابعالی مصاحبه‌ای در این زمینه با ایشان داشته‌اید و آن را قبلاً در مجله‌های عربی منتشر نموده‌اید؟

-در سال 1392 هـ. حدود 40 سال قبل، مسئول انتشارات دارالتبلیغ اسلامی قم بودم. پس از پیشنهاد اینجانب و تصویب آیت‌الله شریعتمداری نخستین مجله یا فصلنامه عربی با سردبیری حقیر، از حوزه علمیه قم تحت عنوان "الهادی " منتشر گردید. اتفاقاً آن ایام مصادف شده بود با اخراج طلاب و فضلای ایرانی‌الاصل از عراق كه البته اغلب آنها به قم آمده بودند و با همكاری بعضی از آنها، مجله را منتشر كردیم. كه اسامی بعضی از نویسندگان نخستین مقالات آن عبارت بود از شیخ محمد جواد مغنیه، سید محمد بحر العلوم، سید مهدی حسینی روحانی، سید حسن امین، سید مرتضی مرتضی، شیخ محمدعلی تسخیری، سید مصطفی جمال الدین، سید احمد حسینی اشكوری، شیخ سلمان هادی و سید هادی خسروشاهی. در آغاز هر شماره این مجله بخشی تحت عنوان "آیت‌الله السید شریعتمداری یتحدث بصراحه " درج می‌كردیم كه متن گفت‌وگوی مجله با ایشان در باره مسائل روز بود. . . اتفاقاً مصاحبه‌ای با آیت‌الله شریعتمداری درباره "ولایت فقیه " انجام دادیم كه آیت‌الله شیخ محمدعلی تسخیری كه تازه از نجف "فرار " كرده و به "قم " آمده بود و با مجله همكاری داشت، آن را تعریب كردند و در شماره چهارم سال اول همان فصلنامه، مورخ جمادی الاولی 1392 هـ‌ ص 9 و به بعد درج گردید.

این گفت‌وگو كه ما خود آن را انجام دادیم و در زمان حیات آیت‌الله شریعتمداری منتشر گردید و فرزند ایشان یا دیگران، نمی‌توانند آن را انكار یا تكذیب كنند، در واقع منعكس‌كننده نظرات آیت‌الله شریعتمداری درباره "ولایت فقیه " است و بررسی و مطالعه آن به‌خوبی روشن خواهد ساخت كه نظریه ایشان در این مسئله، با آنچه كه در قانون اساسی به آن پرداخته شده، كاملاً هماهنگ است و اگر بعداً در ایشان "تبدل رأی " حاصل شده، آن را در جایی ذكر نكرده‌اند و بنابراین استصحاباً باید گفت كه نظریه ایشان همان است كه ذكر شده، به‌ویژه كه درخواست آیت‌الله شریعتمداری در مورد دخالت در امور آذربایجان در تعیین استاندار و فرماندار و امام جمعه و غیره، ناشی از همین اندیشه ولایی است وگرنه چه توجیهی وجود دارد كه ایشان در این زمینه‌ها دخالت كرده باشند؟ اتفاقاً من همین مسأله را پس از مخالفت ایشان با اصل 110 قانون اساسی شخصاً با ایشان در میان گذاشتم و با توجه به اعتمادی كه به من داشتند و توجهی كه به حرف‌های من می‌كردند، ‌گفتم: "اگر جنابعالی معتقد به اصل 110 نیستید، پس چرا شما می‌توانید در تعیین مسؤولین آذربایجان و امور دیگر آن منطقه دخالت كنید و من نمی‌توانم؟ اگر ملاك عمل آذربایجانی بودن باشد، بنده هم آذربایجانی هستم. " ایشان با سماجت همیشگی و بدون واكنش منفی نسبت به سئوال صریح و بی‌پرده بنده با لبخندی گفتند: "من منكر ولایت فقیه نیستم، ولی می‌گویم ماده 110 با ماده 6 و 56 قانون اساسی در تضادی آشكار است و بعدها مشكل ایجاد می‌كند. اگر آقایان فكر می‌كنند من نظرم مخالفت با ولایت فقیه است. ماده 6 و 56 را تغییر دهند! " كه البته بنده همان وقت، با اجازه خود ایشان موضوع را به بعضی از مسؤولین مربوطه منعكس كردم. به هرحال نظریه ایشان درباره ولایت فقیه، همان‌طور كه در مجله "الهادی " آمده است به قرار زیر است. . .

آیا وظیفه دینی فقیه و حاكم اسلامی منحصر به فتوا دادن است یا دائره وسیع‌تری را شامل می‌شود؟ حاكم شرع در نظر شیعه نائب امام(ع) و مسئول انجام وظایف امام است. امام حقایق دین را بیان می‌كند و مردم را به راه راست می‌برد و حاكم مطلق در تمامی شئون دینی و دنیوی آنهاست. به عبارت روشن‌تر: امام(ع) همان وظیفه‌ای را انجام می‌دهد كه پیامبر(ص)انجام می‌داد و حاكم شرع ـ فقیه ـ چنانكه گفتیم، نایب امام در همه چیزهایی است كه امام به انجام آنها می‌پردازد.
جای تردید نیست كه پیامبر اكرم(ص) بر مردم حكومت داشتند و امور آنان را اداره می‌كردند و البته ایشان به علت شرایطی كه مسلمانان در مكه با آن روبه رو بودند، نمی‌توانستند حكومت عدل اسلامی را تشكیل دهند، ولی پس از هجرت به مدینه و پیدایش امنیت بر آن حضرت و یارانش، برای نخستین ‌بار حكومت عدل اسلامی را تأسیس كردند و در این حكومت همه خصلت‌ها و بنیادهای یك حكومت خدایی در روی زمین، وجود داشت. مضامین آیاتی كه در قرآن كریم هست و پس از هجرت پیامبر نازل شده، شامل احكام جزایی، قضایی و سیاسی است و به موازات آن، كلیه پیوندهای لازم در زندگی خانوادگی و حقوقی انسان‌ها مانند آیات مربوط به: دزدی، زنا، زندگی زناشویی، ارث، جهاد، صلح، بازرگانی، جزیه و غیره. . . نیز مراعات شده است.

در اینجا این مسأله مطرح می‌شود كه آیا دستور جهاد و فرمان جنگ می‌تواند از جانب غیر حاكم صادر شود و آیا معقول است كه قرارداد صلح و عقدنامه و غیره از طرف كسانی غیر از دولت امضا گردد؟ و آیا ممكن است كه حدود اسلامی از جانب یك حكومت نیرومند اجرا نشود و آیا اجراء‌ امر به معروف و نهی از منكر، جز از راه قدرت ممكن و مقدور است؟ پس پیامبر اكرم(ص)همه این احكام آسمانی را در پرتو یك حكومت اسلامی اجرا كردند و همین طور است وظیفه و مقام امام(ع) كه هر وقت كه امكانات مساعد شد و قدرت بر نظارت بر امور ملت را پیدا كرد، به آن اقدام نمود. چون اساس عقیده ما جاودانه بودن دستور اسلامی در تمام شرایط و امكانات است، بر همه مسلمانان ضروری است كه هرگونه كوششی را در راه تحقق اهداف عالیه اسلامی انجام دهند، ولو آنكه در زمان غیبت امام(ع) باشد، برای آنكه احكام اسلامی تعطیل بردار نیست، پس باید حكومت اسلامی به وجود آید و قانون اساسی آن، در پرتو قوانین اسلامی تنظیم شود.

از این گفتار دو چیز روشن می‌شود: 1- تشكیل حكومت یكی از مسائل اساسی اسلامی است و بین دین و سیاست نمی‌توان جدایی افكند، مگر آنكه سیاست به معنی حقه‌بازی باشد، یا مراد از دین، اسلام راستین نباشد. 2- مسئول این حكومت و كسی كه در رأس آن قرار می‌گیرد، باید حتماً فقیه و حاكم شرع باشد و یا كسی باشد كه از طرف فقیه منصوب می‌گردد، برای اینكه هیچ كسی را نمی‌توان یافت كه بهتر از یك مجتهد جامع الشرایط به معنی واقعی كلمه، آشنا به مبانی اسلامی باشد. به اضافه اینكه اخبار ما ولایت فقیه را ثابت می‌كند. جای شگفتی است كه بعضی از مردم خیال می‌كنند كه پیامبر اكرم(ص) حاكم نبود و حكومت یك مسأله اساسی اسلامی نیست! غلط بودن این توهم از آنچه كه ما گفتیم كاملاً روشن می‌گردد. چرا كه احكام اسلامی منحصر به نماز و روزه و اخلاق و عبادات نیست، بلكه احكام اجتماعی فراوانی در اسلام وجود دارد كه اجرای آنها بدون یك حكومت نیرومند و صالح امكان‌پذیر نیست و‌متأسفانه گروهی از مسلمانان از این نكته مهم كه حكومت یك وظیفه دینی است، غفلت كردند و دچار زیان‌های جبران‌ناپذیری شدند. . . جای شگفتی است كه مسأله وظیفه دینی بودن حكومت، به آن مفهومی كه ما گفتیم، در اغلب كتب شیعه مطرح نشده است. شاید علت این امر آن باشد كه در قرون سیاه، حكومت بنی‌امیه و بنی‌عباس به آنها امكان مطرح ساختن این مسائل را نداده است. باز جای تعجب است كه عده‌ای وظیفه فقیه و حاكم شرع را در فتوا و قضاوت منحصر بدانند و در غیر این امور، ولایتی بر آن قائل نشوند، این گروه باید به این سئوالات پاسخ دهند: وظیفه مسلمانان در زمان غیبت چیست؟ آیا اجرای احكام اسلام جزو وظایف آنها نیست؟ آیا حفظ امنیت بلاد اسلامی تكلیف شرعی آنها نیست؟ آیا وظیفه آنها مبارزه با نیرنگ‌های استعمار و نگهبانی از استقلال كشورهای اسلامی نیست؟

از نقطه نظر عقلی و نقلی جای تردید نیست كه هرگز نباید اجازه داد كه سهل‌انگاری و هرج و مرج در صفوف ملل اسلامی رخنه كند، كما اینكه نباید به رهبری و ایدئولوژی خارج از چهارچوب رهبری اسلامی و عقیده اسلامی در سرزمین‌های اسلام، تكیه كرد. و آیا در اسلام كسی آشناتر از حاكم شرع و مجتهد به معنی صحیح كلمه به این مسائل وجود دارد؟ " (مجله الهادی سال اول، شماره 4، صفحه 9 و به بعد، مورخ جمادی الاول 1392 هـ‌. قم). علاوه بر مطلب فوق آیت‌الله شریعتمداری در درس خارج بیع وخیارات كه اینجانب نیز در بیشترین جلسات آن حضور داشتم، نظریه خود را در مورد ولایت فقیه همانند نظریه علامه حلی در "تذكره " و مرحوم نراقی در "عوائد الایام " بیان كردند و معتقد بودند كه فقیه و مجتهد جامع الشرایط، نایب امام معصوم(ع) و مسئول رهبری و زعامت مردم و بلاد در دوره غیبت است. آیت الله شریعتمداری با شفافیت در درس خارج كه آقای سید حسن شریعتمداری در آن حضور نداشت، ولایت فقیه را تبیین می‌كنند و آن را می‌پذید. طبق آنچه كه در تقریرات این دروس- كه اخیراً در 7 جلد در حوزه علمیه قم تحت عنوان "تحقیق و تقریرات فی البیع و الخیارات " منتشر شده است- تصریح دارد كه اكثر خطابات تازه در مدینه منوره، مربوط به حكومت اسلامی و ریاست و رهبری آن است مانند مسئله: قضا، اقامه حدود، جهاد، موضوع امر به معروف و نهی از منكر و امثال اینها كه همه مربوط به امام است، نه از این جهت كه آنها پیامبر و یا امام هستند، بلكه برای اینكه تصدی این امور از وظایف رسالت انبیاء و ائمه و حكومت اسلامی است. یعنی همان طور كه در زمان حضور پیامبر(ص) و امام(ع) متصدی این امور آنها هستند، در زمان عدم حضور آنها از وظایف فقیه جامع الشرایط فتوی است " (بیع و الخیارات، تقریر تألیف آیت الله شیخ حسین حقانی زنجانی، ج 4 ص 78).

البته ایشان دائره ولایت فقیه را مطلق نمی‌دانند ودر صفحه 127 همان كتاب، ضمن تاكید بر اصل ولایت فقیه كه: ". . . فالادله تدل علی ان الامام عند حضوره، فهو المجری لها و عند فقده تكون مجاری الامور بید العلماء بالله و الدلیل الذی یثبت ولایه الحاكم، یثبت ولایه الفقیه ایضاً من دون فرق بینها فی الدلاله علی الولایه المشروعه بدلیل: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و قوله علیه السلام: مجاری الامور بید العلماً " ولی در پایان می افزایند: ". . . فولایه الامام مطلقه واما ولایه الحاكم فكانت مخصوصه بالامور التی كانت ضروری الوقوع حتی فی صوره عدم الحاكم "، ولی روشن نمی‌كنند كه در صورت غیبت امام - مانند عصر ما - در اموری كه "ضروری الوقوع " است، چه كسی حق حاكمیت دارد؟ و چه كسی با صلاحیت تر از ولی فقیه در اداره این امور است؟ و البته سرانجام ایشان در بحث "قضا " كه ظاهراً همزمان با پیروزی انقلاب مطرح شده است، دائره صلاحیت تصرفات ولی‌فقیه را تنگ‌تر نموده و آن را محدود به امور حسبیه می‌دانند (كتاب القضاء تقریر شیخ حسین حقانی زنجانی، مخطوط صفحه 11 و 24). به هر حال باید قبول كرد كه آیت الله شریعتمداری به "ولایت فقیه " اعتقاد دارند و فرزند ایشان از این امر غافلند!

پس از استعفا از حزب آیا خدمت امام رسیدید؟

-بله. من پس از این حوادث و استعفا و اعلام انحلال حزب، از تهران به قم برگشتم و چند روز بعد خدمت امام رسیدم و به ایشان گفتم: "بنده همان طور كه در آغاز تأسیس حزب خدمت حضرتعالی عرض كردم، هدف ما جذب افراد و نیروهایی بود كه به هر دلیلی آماده همكاری با حزب جمهوری اسلامی نبودند. پس از چند ماه وقتی روشن شد كه افرادی به نام حزب، راه انحرافی در پیش گرفته‌اند و قصد مخالفت با اصل نظام و انقلاب را دارند، لذا همراه بقیه دوستان بیرون آمدم و استعفاء دسته‌جمعی و انحلال حزب را اعلام كردیم. " امام در چند جمله كوتاه كه دقیقاً یادم هست فرمودند: "جنابعالی به تكلیف خود عمل كرده‌اید و عندالله مأجورید. نگران جوسازی‌ها و اتهامات نباشید. اینها زودگذر است و قابل اعتنا نیست. خداوند سبحان خود ناظر بر همه امور است، وفقكم الله ".

بعد از ماجرای حزب به چه كاری مشغول شدید؟

-بنده مانند گذشته در قم به "كار طلبگی! " مشغول شدم، اما چندی بعد، یك روز موقع ظهر، یكی از دوستان به من زنگ زد كه امروز اخبار رادیو را حتماً گوش كنید و هیچ توضیحی هم نداد. من كه حساس شده بودم، "حتماً "! به اخبار ساعت 2 رادیو ایران گوش كردم و ناگهان شنیدم كه طبق حكم رسمی امام خمینی(ره) به نمایندگی معظم له در وزارت ارشاد ملی منصوب شده‌ام. البته این حكم و این خبر ارزشمندترین و زیباترین حكم و خبری بود كه در طول عمرم شنیده بودم. به هرحال حدود دو سال در وزارت ارشاد بودم و بعد راهی دیار غرب و "واتیكان " شدم. . . و اكنون هم كماكان به "كار طلبگی " خود مشغول هستم. و هذا من فضل الله یعطیه من یشاء من عباده.



تمامی حقوق سایت برای دفتر حفظ و نشر آثار و اندیشه های استاد سید هادی خسروشاهی (ره) محفوظ است