بخش دوم از روایت حجتالاسلام و المسلمین استاد خسروشاهی از فراز و فرودهای حزب خلق مسلمان و آیتالله شریعتمداری را میخوانید: (ویژه نامه روزنامه جوان - یادمان بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) - نیمه خرداد 1389)
-استاد خسروشاهی: در اوج بحران فعالیتهای حزبی، ناگهان آقای شیخ صادق خلخالی با نوشتن مقالهای تحت عنوان: "بهانهها را از دست خائنان باید گرفت " در روزنامه اطلاعات مورخ 2/2/58 ضمن حمله به تأسیس حزب جدیدی به نام خلق مسلمان كه به هیچوجه صلاح و مصلحت رهبران و جامعه اسلامی ما نیست!، از "حضرت مستطاب آیتالله العظمی شریعتمداری كه كاملاً حسن نیت دارند " خواستند كه بهانهای به دست خائنان و ایادی و اوباش رژیم سابق داده نشود تا زیر پرچم "حزب خلق مسلمان " به سینهزنی بپردازند ". این حمله بیموقع و یا حساب نشده، باعث نفرت و انزجار مردم ساده و مسلمانی گردید كه با حسن نیت به دنبال حزب اسلامی جدید، قصد فعالیت در راستای اهداف نظامی اسلامی داشتند و با تصور اینكه هدف نویسنده مقاله ایجاد نظامی تكصدایی و خفه كردن دیگران است و یا مقاله نوعی اهانت به آیتالله شریعتمداری است، به پا خاستند و تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضآمیز همه جا را فرا گرفت. متأسفانه همزمان با راهپیماییهای بزرگ در تبریز و به عنوان پشتیبانی از آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان، ناگهان در یك اقدام كاملاً مشكوك در پشت بام منزل آیتالله شریعتمداری، نگهبانی به نام "علی رضایی " با شلیك گلوله كشته شد كه موجب تحریك و خشم بیشتر مریدان و مقلدان ایشان در قم و سپس آذربایجان گردید.
وقتی از تبریز به من خبر داده شد كه مقدمه یك تظاهرات وسیع و راهپیمائیهای سراسری در آذربایجان فراهم شده و عناصر و سازمانهای ضد انقلاب، مردم را به شركت در این تظاهرات تشویق میكنند؛ بلافاصله به دیدار آیتالله شریعتمداری رفتم و چون ایشان ظاهراً همچنان به صداقت من اعتماد داشتند، از ایشان خواستم كه طی اعلامیهای، این راهپیمائیها را منع و تحریم كنند تا دشمن مشترك سوء استفاده نكند.. . ایشان با تأثر از كشته شدن بیدلیل یك نگهبان كه روی عقیده و ایمان به نگهبانی میپرداخت، گفتند: "من كه دعوت به انجام تظاهرات نكردهام تا آن را لغو كنم. این قبیل اعمال، عكسالعملهائی دارد كه طبیعی است. " من توضیح دادم كه كسی موافق این اعمال نیست و این جنایت، در تاریكی شب رخ داده و اصولاً معلوم نیست كه از طرف چه كسی یا چه گروهی صورت گرفته است و بهطور طبیعی از پائین كوچه نمیتوان به قلب یك فرد در پشت بام شلیك كرد، پس این هدفگیری در تاریكی شب، از محلی خاص و برای هدف خاصی است و باید از واكنشها جلوگیری به عمل آید. ایشان گفتند: "من فكر میكنم تا فردا ببینم چه میشود! "
من در اثر معاشرت درازمدت با ایشان، میدانستم وقتی آیتالله شریعتمداری مسئلهای را به "فكر كردن " موكول میكند، آن كار انجام نخواهد گرفت و به منزل برگشتم تا ببینم خدا چه میخواهد كه در این بین دكتر ابراهیم یزدی به من زنگ زد كه شبانه برای امر مهمی از طرف هیأت دولت به قم آمده و میخواهد با آیتالله شریعتمداری ملاقات كند و دفتر ایشان میگوید كه "دیر وقت است، فردا بیائید "!. . . بهسرعت خودم را به در منزل آیتالله شریعتمداری رساندم. دكتر یزدی آنجا قدم میزد. با منزل ایشان تماس گرفتم و بالاخره، قرار شد همراه دكتر یزدی به داخل "اندرونی " برویم، چون دیروقت بود و ایشان "بیرونی " نمیآمدند. در اتاق دم در ورودی اندرونی نشستیم و من قبل از آمدن آیتالله شریعتمداری به دكتر یزدی گفتم كه اگر ما امشب نتوانیم از ایشان اعلامیهای در منع تظاهرات بگیریم، یقیناً فردا هرگز این امر عملی نخواهد شد و تصریح كردم كه چون سیدحسن شریعتمداری در تهران است و شب بر میگردد، به یقین روی اهدافی كه دارد مانع از صدور بیانیه خواهد شد.
در این هنگام آیتالله شریعتمداری وارد اتاق شد و دكتر یزدی شرحی از وخیم بودن اوضاع و تحركات ضد انقلاب گزارش داد و از طرف دولت خواستار صدور بیانیهای شد، اما آیتالله شریعتمداری موضوع را به "فردا " موكول كرد. من و آقای دكتر یزدی بر ضرورت صدور شبانه بیانیه تأكید كردیم و ایشان سرانجام به من گفتند: "شما یك چیزی بنویسید تا من ببینم و امضا كنم. " من بلافاصله در یك صفحه، یك بیانیه ملایم در ضرورت جلوگیری از اقداماتی كه موجب سوء استفاده دشمن و "امپریالیسم " میگردد، نوشتم و به ایشان دادم. آیتالله شریعتمداری چند جمله یا كلمه را اصلاح نموده یا تغییر دادند و به من گفتند یك سطر به آخر آن با خط خودم اضافه كنم تا ایشان امضا كنند و آن خط این بود: "البته هر وقت ضرورت شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمایی را خواهیم داد " و من آن را اضافه كردم و ایشان بیانیه را امضا كردند. من پس از امضا و فیالمجلس متن آن را پاكنویس كرده و به دكتر یزدی دادم كه شبانه در رادیو و تلویزیون پخش گردید و طبق معمول! اصل نسخه را برای "آرشیو " خود، نگه داشتم. متن آن بیانیه با دستخط من و جملات اصلاح شده با خط آیتالله شریعتمداری به قرار زیر بود:
بسمه تعالی واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا ملت مسلمان ایران مردم قهرمان آذربایجان برادران عزیز شهرستان قم طبق اطلاعات واصله، قرار بوده است كه در تبریز و بعضی دیگر از شهرستانها تظاهراتی به عنوان پشتیبانی از ما راه بیندازند. ولی با توجه به اینكه در چنین شرایط حساس و بحرانی كه مملكت نیازمند به آرامش و اتحاد كلمه میباشد، ممكن است این گونه تظاهرات توسط عناصر مزدور وابسته به امپریالیسم مورد سوء استفاده بشود و منجر به حوادث نامطلوب و غیرقابل جبرانی شود. بدین وسیله از عموم مردم متدین سراسر ایران میخواهیم كه از هرگونه راهپیمائی و تظاهرات خودداری نموده و اجازه ندهند كه دشمنان اسلام از فرصت سوء استفاده كنند والبته هر وقت ضروری شد، خود ما دستور تظاهرات و راهپیمائی را خواهیم داد. 16 محرم الحرام 1400 هجری ـ قم سید كاظم شریعتمداری
نگهبانی كه در پشت بام منزل آیتالله شریعتمداری كشته شد، كه بود و چه سمتی داشت؟
- مرحوم علی رضائی پاسدار یا نگهبان منزل آیتالله شریعتمداری را من میشناختم. او حدود سی سال داشت و یك كارگر آذری و دارای همسر و فرزند بود. روزها قالیبافی میكرد و شبها اوقات فراغت خود را به نگهبانی در منزل ایشان میپرداخت. تشییع جنازه مفصلی از او به عمل آمد و حجت الاسلام آقای حاج سید حمید ملكی نماز میت را در صحن حضرت معصومه(س) اقامه نمود. تشییعكنندگان كه به هزاران نفر میرسیدند، پیكر او را با شعارهای تندی بدرقه كردند. كاظم سراج انصاری مسئول روابط عمومی حزب خلق مسلمان در استان خراسان و از اقوام مرحوم حاج سراج انصاری، اداره مراسم را به عهده داشت. یكی از شعارهایی كه همشهریان من به تركی میدادند چنین بود: "آیتالله هه برنا چیزجانی قوربان ایلروخ، گر اونا توهین اولا، دنیانی ویران ایلروخ (این جان ناچیز را قربان آیتالله میكنیم. اگر به او توهین شود، دنیا را ویران میكنیم؟! " امام خمینی(ره) برای جلوگیری از گسترش فتنه، همراه مرحوم حاج احمد آقاخود به منزل آیتالله شریعتمداری آمدند و من در موقع ورود ایشان، در آنجا حضور داشتم. چون ملاقات خصوصی بود، من در آن شركت نداشتم و از مذاكرات هم مطلع نشدم، ولی اعلامیهای كه امام همان وقت صادر كردند، حاكی از نگرانی ایشان از توسعه فتنه است كه با این بیانیه از این امر جلوگیری كردند. متن اعلامیه امام خطاب به ملت ایران چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم ملت شریف و مبارز ایران ایدهم الله تعالی. در این موقع حساس كه كشور عزیز و اسلام بزرگ روبهرو با آمریكای خونخوار است و لازم است همه قشرها باهم هماهنگ و همصدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشههای گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند؛ معالاسف گاهی شنیده میشود كه اشخاص بیخبر از عمق مسائل، تحت تاثیر بدخواهان غائله به پا میكنند و خدای نخواسته موجب اختلاف و شكاف میشوند. من اكیداً از همه ملت شریف میخواهم كه از مطالبی كه باعث اختلاف و بهرهبرداری دشمن است، احتراز كنید و به مراجع عظیمالشأن و علمای اعلام احترام گذارید. برادران! بدانید فاجعهای كه در منزل حضرت آیتالله شریعتمداری پیش آمد، به دست توطئهگران است كه باید محكوم شود و توجه داشته باشند كه این نحو امور را توطئهگران تكرار نكنند. من از همه قشرهای جوان دانشگاهی و مدارس علوم دینیه و روشنفكران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا میكنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز این امر را تكلیف شرعی الهی و وظیفه ملی میدانم. از خداوند تعالی وحدت كلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزی ملت مسلمان را خواستارم. روح الله الموسوی الخمینی - 16 محرم الحرام 1400، 15 آذر ماه 1358
پس از اعلامیه آیتالله شریعتمداری و حضرت امام آیا غائله پایان یافت و یا دشمنان برای رسیدن به اهداف خود، به اجرای توطئههای دیگری پرداختند؟
- البته قابل پیش بینی بود كه توطئهها ادامه یابد و برای جلوگیری از نتایج آن، هیئتی از شورای انقلاب با عضویت آقایان: مهدوی كنی، مهندس بازرگان، اكبر هاشمی رفسنجانی، احمد خمینی، دكتر یدالله سحابی به قم آمدند و پس از مذاكرات طولانی، به نتایج مثبتی رسیدند و قرار شد بهتدریج اجرا شود، ولیمتأسفانه همانهایی كه من میترسیدم از اعلامیه دادن آیتالله شریعتمداری جلوگیری كنند و ما در غیاب آنها، آن اعلامیه را شبانه از ایشان گرفتیم و پخش شد، به توطئه ادامه دادند. نخست اعلام كردند كه این اعلامیه قبل از شهادت نگهبان بیت آیتالله شریعتمداری بوده و ثانیاً چون توافقات به عمل آمده اجرا نمیشود، تظاهرات باید ادامه یابد.
اصولاً چه شد كه جنابعالی و دیگر اعضاء هیأت مؤسس حزب، ناگهان تصمیم به استعفا و اعلام انحلال حزب گرفتید؟
- هیأت مؤسس به اضافه افرادی كه به آن ملحق شده و شورای مركزی حزب را تشكیل داده بودند، مشغول فعالیتهای رسمی و علنی و قانونی خود بودند و جلسات هفتگی و فوقالعاده شورای مركزی، بهطور مرتب تشكیل میگردید. كمیته مركزی و اعضاء حزب در تهران و شهرستانها، برای شركت در رفراندوم قانون اساسی بهشدت فعال بودند و مقدمات گزینش كاندیداهای انتخاباتی فراهم میشد و در شورای حزب مورد بررسی قرار میگرفت؛ دیدگاهها و بیانیهها و نظریات مراجع عظام، بهطور یكسان مورد توجه شورا و شعب حزب در شهرستانها قرار داشت؛ هفتهنامه "خلق مسلمان " ارگان رسمی حزب بهطور مرتب با محتوائی كاملاً اسلامی ـ انقلابی و وحدتطلبانه منتشر میگردید و شخصیتها و عناصر برجستهای در آن مقاله مینوشتند و مردم را به شركت در برنامههای مربوط به تثبیت نظام اسلامی، از جمله تشكیل مجلس خبرگان دعوت میكردند. گزارش بزرگداشت سالروز شهادت نواب صفوی در مشهد كه با حضور مراجع مشهد مانند آیتالله شیرازی، آیتالله قمی، آیتالله آقا میرزا جواد تهرانی و نمایندگان آیتالله میلانی و علمای دیگر، از طرف حزب در مسجد گوهرشاد تشكیل شده بود، بهطور كامل در روزنامه منعكس گردید. . . و كارها بهطور طبیعی پیش رفت كه ناگهان عناصر مشكوكی در جلسات حزب دیده شدند و همگامی و همكاری بعضی از عناصر جوان حزب با آنها، موجب نگرانی شد و بهرغم تذكرها و هشدارها نه تنها ادامه یافت، بلكه دامنه وسیعتری به خود گرفت و سرانجام باز در كمال ناباوری و بدون اطلاع مسئولین اصلی حزب، هیأت مؤسس و شورای مركزی و به نام حزب در بعضی از روزنامهها، بیانیهای منتشر گردید كه حزب خلق مسلمان در انتخابات مجلس خبرگان شركت نمیكند! و باید مجلس مؤسسان تشكیل گردد.
از سوی دیگر ناگهان در شماره 6 روزنامه، بدون اطلاع اینجانب كه سردبیر و مدیر مسئول موقت آن بودم. . . به جای عكس آیتالله كاشانی و شهید نواب صفوی، عكسی برای بزرگداشت دكتر مصدق چاپ شد و مطالب آماده شده شماره 7 روزنامه از صفحات بسته شده آن خارج و مقالات دیگری از عناصر جدیدی در آن جای گرفت. مثلا یك مقاله در دفاع از روزنامه "آیندگان " و یك نامه سرگشاده از "كانون وكلا " در روزنامه درج شد و یا پاسخ آیتالله شریعتمداری به نامه یا تلگراف: فریدون آدمیت، ناصر پاكدامن، شكرالله پاكنژاد، باقر پرهام، علیاصغر حاج سید جوادی، اسماعیل خوئی، غلامحسین ساعدی، محمد علی سپانلو، منوچهر هزارخانی، محسن یلفانی و اعضای اتحاد برای آزادی، اتحاد چپ، اتحاد ملی زنان، جامعه سوسیالیستها، جبهه ملی دموكراتیك، جمعیت كردهای مركز، جمعیت همبستگی ملی، كانون نویسندگان ایران، نهضت رادیكال، كمیته دفاع از زندانیان سیاسی و. . . باز بدون اطلاع، در روزنامه خلق مسلمان درج گردید و سخنرانی آقای حسن نزیه تحت عنوان "نخواهیم گذاشت انقلاب ما را منحرف كنند " و "مصدق رهبر مبارزات ملت ایران علیه استعمار بود " و همچنین متن سخنرانی "یكی از اعضاء حزب خلق مسلمان " در همان شماره درج شد كه باز گویا اجازه نخواهند داد كه فرصتطلبان جامعه راه به سوی استبداد بكشانند!
پس در واقع مسأله انتخابات خبرگان باعث استعفای جنابعالی و دوستان حزبی گردید؟
- البته اشاره كردم كه انحرافات عدیدهای در رفتار و گفتار بعضی از منسوبین به حزب مشاهده میشد كه اغلب حمل بر صحت! میكردیم و نصیحت! ولی در مسأله انتخابات خبرگان، این انحراف به اوج رسید. در حالی كه دكتر احمد علیزاده، دبیركل موقت حزب كه در تبریز همراه مقدم مراغهای مشغول ماجراهای انتخابات بودند، ناگهان اعلامیهای، آن هم نه به امضای نامبرده، بلكه به امضای "از طرف! " وی در جرائد منتشر گردید كه اگر انتخابات طبق درخواست حزب به تأخیر نیفتد، حزب در آن شركت نخواهد كرد. متأسفانه این اعلامیه، باز بدون اطلاع هیأت موسس، آن هم "از طرف " دبیركل! منتشر گردید كه در واقع آغاز اپوزیسیون بازی عناصر مشكوك بود. جالب بود كه چپروی كودكانه! دوستان باعث شد كه آنها، ولی به نام حزب خلق مسلمان، با احزاب چپ و كمونیستی و ملیگرا همراه و همگام شدند و در كنار احزاب و گروههای زیر قرار گرفتند: جبهه ملی، حزب ایران، جبهه دموكراتیك ملی، حزب جمهوریخواه، حزب پان ایرانیست، حزب كمونیست كارگران و دهقانان ایران، جمعیت بیداری زنان، گروه چریكی اشرف دهقان، اتحاد برای آزادی، حزب آزادیخواه ایران، حزب راه آینده، حزب آزادگان، حزب ملت ایران، جمعیت زنان مبارز، جمعیت آزادی و اتحاد برای رهائی كارگر، گروه سیاسی راه نو، حزب جمهوری فدراتیو خلقهای ایران و امثال اینها كه اغلب آنها هم دارای چند عضو بیشتر نبودند.
بدین ترتیب عمق توطئه در رابطه با سلطهطلبی عناصری مشكوك و دور زدن هیأت مؤسس و اعضای شورای مركزی و اعلام یكجانبه تحریم انتخابات! از طرف دبیر كل، موجب گردید كه اینجانب پس از كسب اجازه تلفنی از چند نفر از اعضاء شورا كه امكان تماس حضوری با آنها مقدور نشد؛ شبانه و یك روز مانده به وقت انتخابات، به دفتر روزنامه اطلاعات و كیهان مراجعه و نظریه موافقت حزب را برای شركت در انتخابات اعلام كنم كه هر دو روزنامه، خبر شركت حزب در انتخابات را در صفحه اول روزنامه ـ مورخ 11 / 5 / 58 ـ چاپ كردند، اما توطئهگران ساكت ننشستند و طی بیانیهای ضمن تكذیب خبر شركت حزب در انتخابات، امضاكنندگان بیانیه را متهم به جعل امضا و نشر اكاذیب نمودند!
. . . این بود كه اینجانب همراه مرحوم گلسرخی و مرحوم حاج كریم انصارین به قم رفتم و موضوع انحراف حزب از مسیر اصلی را با آیتالله شریعتمداری در میان گذاشتیم و هشدار دادم كه این چندمین بار است كه ما تخلفات آقای سید حسن شریعتمداری، فرزند حضرتعالی و رفیق منتظر حقیقی را به اطلاع جنابعالی میرسانیم ومتأسفانه آنها به راست یا دروغ، مدعی هستند كه جنابعالی موافق روش آنها هستید. . . و این البته اشكالی ندارد. نظر جنابعالی محترم است، ولی همان طور كه من در نخستین جلسه مشورتی در حضور جنابعالی و اعضاء اصلی هیأت مؤسس عرض كردم كه در صورت انحراف حزب، ما استعفا خواهیم داد و حضرتعالی فرمودید كه "مخالفت با نظام جدید و آقای خمینی حرام است ". . . و امروز این دوستان مرتكب این عمل حرام میشوند، ما چارهای جز استعفا و اعلام انحلال نداریم ". آیتالله شریعتمداری، طبق معمول باز ما را به آرامش و صبر و بردباری و نصیحت كردن "بچهها " دعوت كردند. . . ولی ما چون یقین داشتیم كه ادامه این روش، یعنی "نصیحت كردن "! جوابدهی مثبتی نخواهد داشت، تصمیم به استعفای دستهجمعی و اعلام انحلال حزب را گرفتیم و آن را با شجاعت و شهامت تمام و بهرغم مشكلاتی كه برای ما ایجاد میكرد و كاملاً قابل پیشبینی بود، عملی ساختیم.
گویا پیش از این اقدام جمعی، شما نخست به طور انفرادی استعفای خود را قبلا و بهطور كتبی اعلام داشته بودید.
- به دنبال روشن شدن توطئه عناصر معاند بر ضد انقلاب نوپای اسلامی و همكاری عملی با ملیگراهای لائیك و چپنماهای خلقی و سرانجام تحریم انتخابات! به نام حزب و عدم توجه به هشدارها و اخطارهای اكثریت قریب به اتفاق هیأت مؤسسین، سرانجام اینجانب استعفای مكتوب خود را به آیتالله شریعتمداری تسلیم كردم. متن استعفانامه شخصی من كه اصل نسخه آن همچنان محفوظ است، بدین قرار بود:
باسمه تعالی هیأت محترم مؤسسین حزب خلق مسلمان به دنبال انحراف كامل بخشی از اعضاء حزب خلق مسلمان از مسیر اصلی و راه رهبری انقلاب اسلامی و مرجعیت شیعه و اعلام تحریم انتخابات مجلس خبرگان از سوی عناصر مشكوكی كه حتی سمت رسمی در حزب ندارند و برخلاف دستور و نظر صریح مراجع عظام قم و مشهد و دیگر بلاد است و در واقع یك عمل كاملاً ارتجاعی و ضد انقلابی از سوی یك حزب اسلامی به شمار میرود و از آنجا كه اخطارها و تذكارهای مكرر به مقام مرجعیت و نصیحت برادرانه به عناصر بخش انحرافی، به نتیجه مطلوب نرسید، اینجانب رسماً از همه سمتهای خود در حزب (عضو هیأت مؤسس، عضو كمیته مركزی، سخنگوی رسمی حزب و مسئول روزنامه ارگان) استعفا میدهم و در ضمن به اطلاع مردم مسلمان ایران میرسانم اكثریت قریب به اتفاق هیأت مؤسسین مورد اعتماد مرجعیت، عملاً استعفا دادهاند و به همین دلیل، ما مسئو. لیت اقدامات و یا اعلامیههای بعدی را به هیچوجه نمیپذیریم و آنها را ناشی از تصمیم و تصویب هیأت مؤسسین نمیدانیم. والله غالب علی امره تهران ـ سید هادی خسروشاهی رونوشت: حضرت آیتالله العظمی آقای شریعتمداری دام بقائه
پس از تسلیم این متن به آیتالله شریعتمداری در قم، بنابه درخواست ایشان "برای جلوگیری از تشتت و افتراق " از نشر آن در جرائد، خودداری كردم، ولیمتأسفانه عناصر مشكوك و غیر مسئول در حزب، با سوء استفاده از شرایط، به انحرافات خود ادامه دادند و حتی بدون پروا، در یك مصاحبه به اصطلاح مطبوعاتی، اینجانب را مورد حمله و تهمت و افترا قرار دادند كه گویا به صلاحدید مسؤولین "حزب جمهوری اسلامی "، از جمله شهید بهشتی تصمیم به "تخریب " حزب گرفتهام! این بودكه اینجانب در اطلاعیه مشروح مندرج در روزنامه كیهان مورخ 18 و اطلاعات مورخ 22 به بیان حقیقت و اعلام استعفای همه اعضاء هیأت مؤسس و انحلال حزب پرداختم. البته من آخرین اتمام حجت را هم به خدمت آیتالله شریعتمداری ابلاغ كرده بودم، اما متأسفانه، توجهی به آن خیرخواهی نشد و به همین دلیل، راه خود را بهرغم مشكلاتی كه میدانستم سر راه خواهد بود، جدا كردم.
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مورخ معاصر علی دوانی هم در مورد استعفای من و علل آن در كتاب خاطرات خود چنین مینویسد: "... كار حزب خلق مسلمان به جایی رسید كه حسن شریعتمداری با مقدم مراغهای و شخصی به نام علیزاده و اشخاصی از قبیل آنها، به نام پدرش در آذربایجان سروصدا به راهانداخته بودند و چون كار خیلی بالا گرفت، آقای خسروشاهی اعلام كرد من استعفا دادهام و به افشاگری علیه حزب پرداخت. افراد حزب خلق مسلمان در آذربایجان و خود قم باعث درگیریهایی شدند كه اگر جلوی آن را نمیگرفتند، جمهوری اسلامی صدمه سختی میدید و دشمنانی كه آن روزها در كمین نشسته بودند تا با ایجاد اختلاف انقلاب اسلامی و زحمات امام خمینی را از درون متلاشی كنند كاملاً موفق میشدند ". (مفاخر اسلام، تألیف: علی دوانی. جلد سیزدهم، چاپ مركز استاد انقلاب اسلامی، صفحه 168). این بحث در كتاب "نقد عمر "، خاطرات ایشان نیز آمده است).
البته همان طور كه استاد دوانی اشاره میكنند، انحراف و توطئه حزب خلق مسلمان برای انقلاب اسلامی بسیار خطرناك بود و به همین دلیل هم خود امام خمینی هم به اهمیت استعفا و انحلال حزب "در یك سخنرانی اشاره میكنند و میگویند: "اینها گفتند جمهوری خلق مسلمان، آنها میگویند جمهوری مثلا كرد، جمهوریاش مطلق است. آمد یك آقایی اینجا (سلمه الله). من به ایشان گفتم این همان است كه كمونیستها میخواهند. . . گفتم: "اسلام " را پهلویش بگذارید. گفتند جمهوری اسلامی خلق مسلمان. . . (بعد) تمام این آقایانی كه آن وقت این جمهوری اسلامی خلق مسلمان را تأسیس كردند، همه باهم كنار رفتند. چرا نگفتید كه اینها چرا كنار رفتند؟ كه آنهائی كه جرئت نكردند بگویند، (آیا) از سرنیزهها ترسیدند؟ از قلمها ترسیدند؟ چرا اینها نگفتند كه به چه علت یك دسته ملا و اهل علم كنار رفتند و گفتند كه نه، ما این را نمیخواهیم. یك دسته دیگر آمدند، در صورتی كه آنها انحلالش را (اعلام) كردند. یك دسته آمدند دو باره درست كردند و با تفنگ و بساط ریختند و تلویزیون را گرفتند و استانداری (تبریز) را گرفتند. قیام كردند بر ضد حكومت اسلام. . . " (رجوع شود به كتاب: احزاب و گروههای سیاسی از دیدگاه امام خمینی; مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام. خلاصه بیانات امام در تاریخ 26 / 9 / 58. )
به هرحال امام خمینی به طور شفاف فرق میان حزب نخستین را با حزب دو باره ساخته شده بعدی، بیان میكنند و در مورد تكمیل نام حزب نخستین هم قبلاً تذكاری به اینجانب داده بودند كه به آن هم اشاره دارند.
ادامه دارد...