صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
مروري بر كارنامه علمي و عملي شهيد آيت الله قاضي طباطبائي (بخش پاياني)
نوع خاطره :
شخصيت هاي داخلي ,
راوي :
استاد سيد هادي خسروشاهي
منبع :
مجله شاهد ياران
مكاتبات چه؟
قاعدتاً باید مكاتبات زیادی بین علامه و ایشان انجام گرفته باشد، اما متاسفانه علیرغم چندین بار پیگیری مستقیم و معالواسطه، توفیق دریافت آنها حاصل نشد! البته من میخواستم آن نامهها در جلد 22 آثار علامه طباطبائی، همراه با دهها نامه دیگر ایشان به علماء و بزرگان درج شود. این مجلد از مجموعه آثار علامه در واقع نشاندهنده روابط علامه طباطبائی با مراجع و علماء بزرگ و یا شاگردان و علاقمندان خود میباشد. به هرحال فقط یك نامه و یك اجازه نامه نقل روایات، از علامه، خطاب به آیتالله قاضی موجود بود كه در اینجا آنها را نقل میكنم. متن نامه علامه چنین است:
(اصل متن نامه علامه طباطبایی در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)
13/1/43 هو
به عرض مقدس میرساند. دیشب نامه گرامی، زیارت و موجب مزید افتخار گردید. امیدوارم پیوسته قرین عافیت و موفقیت بوده مشمول عنایات عالیه خداوندی عز اسمه و توجهات خاصه حضرت ولیعصر ارواحنا فداه و مبدا خیرات و منشاء فیوضات باشید و گاهگاهی یادی از ارادتمندان بفرمائید. از حالات اینجانب استفسار فرموده بودید، بحمدالله حالم نسبتاً خوب و مشغول دعاگوئی میباشم. خدمت عموزادگان گرامی دانشمند معظم آقای میرزا حسن آقا قاضی و آقای حاج میرزا جواد خان رئیسی سلام اخلاص دارم و همچنین حضور شریف حضرت آقای حاج میرزا لطفعلیخان طباطبائی با سلام ارادت مصدعم خدمت علیا مخدره سركار فریده خانم دامت عزتها اینجانب و همچنین اهل منزل سلام فراوان داریم والسلام علیكم و رحمهالله و بركاته. محمد حسین طباطبائی
اجازه نامه علامه
(اصل متن اجازه نامه علامه طباطبایی در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله علیالدوام و الصلاة علی افضل انبیائه محمد و آله والسلام اما بعد فهذا ما قدمته الی السید الجلیل و العالم النبیل فخر الاعلام و المحققین حجةالاسلام و المسلمین الحاج میرزا محمدعلی القاضی الطباطبائی التبریزی لا زال مؤیداً بالتاییدات الربانیة و معنیا بالعنایات السبحانیة من اجازتی له ان یروی عنی جمع ما صحت لی روایته عن اولیاءالدین النبی و اهل بیت الطاهرین علهیم الصلوة و السلام بطرقیالمتصلة بهم بالعلماء العظام و المشایخ الكرام قدس الله اسرارهم.
و هی ما ارویه عن شیخی و استاذی آیهاللهالعظمیالامیرزا محمد حسین الغروی النائینی ره بجمیع طرقه عن مشایخهالعظام و ما ارویه عن المحدث البارع الحاج شیخ عباس القمی ره عن النوری صاحب المستدرك بجمیع طرقه الی البهبهانی ره المشروحة فی آخر المستدرك. و ما ارویه عن شیخنا العابد الزاهد الحاج الشیخ علی القمی النجفی ره كتاب المستدرك قراءة و سماعا و جمیع طرقه اجازة الی البهبهانی ره.
و ما ارویه عن الایه البروجردی عن شیخه الاخوند الخراسانی عن السید محمد مهدی القزوینی عن السید محمد باقر القزوینی عن السید محمد مهدی بحرالعلوم بطرقهالمذكورة فی آخر المستدرك و ما ارویه عن شیخی و استاذی علمالتحقیق الحاج میرزا علی اصغر الملكی التبریزی عن سیدنا الاجل السید حسن الصدر العاملی الكاظمی عن الحاج النوری اجازة و سماعاً و قراءة عن شیخ العراقین عن صاحب الجواهر عن كاشفالغطاء عن البهبهانی. و ما ارویه عن السید حسن الصدر عن المیرزا هاشم الخوانساری عن السید صدر الدین العاملی و السید صدر عن بحرالعلوم و عن كاشف الغطاء و السید محسن الاعرجی و صاحب الریاض و السید صالح العاملی عن البهبهانی و صاحب الحدائق ره، و عن السید حسن الصدر، عن الحاج ملا علی میرزا خلیل عن الشیخ الانصاری عن السید الصدر و عنالنراقی عن بحرالعلوم عن البهبهانی و عن السید حسن الصدر عن الحاج ملا علی عن الشیخ عبدالله الرشتی عن بحرالعلوم عن مشائخه و عن السید حسن الصدر عن الحاج ملا علی عن الشیخ جواد ملا كتاب عن السید جواد العاملی عن بحر العلوم بطرقه عن البهبهانی و السید حسین بن ابراهیم القزوینی و السید عبدالباقی الخواتون آبادی و صاحب المحدائق و الشیخ محمد مهدی الفتونی و الشیخ محمد باقر الهزار جریبی.
و عن السید حسن الصدر عن الحاج ملا علی عن الشیخ عبد علی عن الشیخ ابی علی صاحب الرجال عن البهبهانی و عن السید حسن الصدر، عن المیرزا هاشم عن ابیه السید زین العابدین عن السید محمد باقر حجةالاسلام عن المحقق القمی و كاشف الغطاء و صاحب الریاض جمیعا عن البهبهانی. و بالطرق السابقه عن بحرالعلوم عن السید حسین القزوینی عن السید نصرالله الحائری عن الشیخ ابی الحسن الشریف عن شیخه صاحب البحار عن مشایخه منهم والده و صاحب الوافی و الشیخ صالح المازندرانی ره و الملا خلیل القزوینی و صاحب الوسائل عن البهانی عن ابیه عن الشهید الثانیره. و بالطرق المقدمة عن السید صدر العاملی عم ابی السید حسن الصدر عن ابیه السید صالح عن السید محمد عن شیخه صاحب الوسائل عن مشائخه الی الشهید الثانی و بالطرق المتقدمة عن بحر العلوم عن صاحبالوسائل عن مشائخه الی الشهید الثانی. و بقیه الاسناد مذكوره فی الفهارس كاخر المستدرك و غیره و الحمدلله محمد حسین الطباطبائی
آیتالله قاضی در باره خشونتها و اعدامهای پس از انقلاب چگونه میاندیشید و اصولاً در امور قضا دخالت میكرد یا نه؟
ایشان تمایلی به دخالت در امور قضات نداشت، ولی این به معنی این نیست كه مسئولین قضائی منطقه را به مراعات رأفت و رحمت و عدالت اسلامی دعوت نمیكرد. اصولا ایشان روحیه خشونت نداشت و بیشتر طرفدار عفو و گذشت بود. آقازاده محترم ایشان، آقای سید محمدحسین قاضی طباطبائی در مصاحبهای در این زمینه میگوید:
«وقتی اعدامها شروع شد، ایشان دادستان انقلاب وقت تبریز را خواستند و من در آن جلسه بودم كه ایشان فرمودند: «شما اینهائی را كه اعدام میكنید، به ازای هر نفر، 20 خانواده به انقلاب بدبین میشوند. با رحمت و شفقت اسلامی برخورد كنید. البته یقینی نیست كه اینها آدم كشتهاند، ولی چون مامور شهربانی بودند، اغلب چارهای نداشتند. شما با خشونت رفتار نكنید و برای مجازات آنها را زندانی كنید.» ایشان همین توصیه را در باره ارتشیها هم داشتند و در تبریز فقط یك استوار ارتش اعدام شد، اما متاسفانه بعد از شهادت آقا، وضع عوض شد.»(روزنامه جوان،مورخ 9/8/88، ص.12)
رفتار آیت الله قاضی با تیمسار سرلشکر بیدآبادی فرمانده پادگان تبریز، روش مهرورزانه و اسلامی ایشان را بخوبی نشان می دهد... یعنی پس از آنکه نامبرده پیام آیت الله قاضی را که توسط حجت الاسلام والمسلمین جناب حاجی میرزا عبد الحمید بنایی به وی ابلاغ گردید، بدون مقاومت تسلیم شد و به منزل ایشان انتقال یافت.. آقای محمد حسن عبد یزدانی از مجاهدان تبریز و از اطرافیان آیت الله قاضی در این باره می گوید:
«... آیت الله قاضی بنده را مسئول ارتباط با بیدآبادی کرد. منزل آقا بزرگ بود و بیدآبادی در یکی از اطاق های پشتی که پنجره اش به حیاط خلوت بود، بازداشت شده بود و آقا دستور داده بودند هیچ گونه بی احترامی به او نشود. هر روز من یکی دوبار سر می زدم. رادیو در اختیار داشت و مطالعه می کرد. حالت مهمان را داشت و با کسی حرف نمی زد. فقط تعدادی از افراد نزدیک به آقا می دانستند که او اینجاست. تقریباً یک هفته ای آنجا بود و عده ای شایع کرده بودند که بیدآبادی، پسرعموی قاضی بود لذا او را فراری داد رفت. در صورتی که آقا سید بودند و بیدآبادی سید نبود و اهل بیدآباد و فارس زبان بود.
یک روز بیدآبادی به من گفت: من اینجا شرمنده می شوم آقا فرموده اند خانواده ام هم آمد ه اینجا و هر وقت که برای ما چای و غذا می آورند من شرمنده می شوم. این مرد با این خدمتش شرمنده ام می کند و می ترسم یک عده نااهل نفهم پیدا شوند و به بهانۀ نجات من بیایند و اینجا سر و صدایی بلند شود و حرمت این خانه شکسته شود. من معذب می شوم. مرا ببرید زندان!تیمسار بیدآبادی به دستور آیت الله قاضی جلوی خونریزی را گرفته بود و قبل از آن هم از آیت الله قاضی حرف شنوی داشت. بیدآبادی آن روز به من گفت که اگر خودش از آقا بخواهد که ببرندش زندان شاید آقا قبول نکند و مرا واسطه کرد تا به آقا برسانم که من هم رساندم و آقا فرمودند که اگر زندان آماده شده باشد مانعی ندارد. چون زندانیان هنگام فرار زندان را آتش زده بودند و اخوی در حال تعمیر و کار بنایی برای آماده سازی زندان بود، با او تماس گرفتیم و یک اطاقی در زندان آماده شد و شبانه بیدآبادی را بردیم به زندان. بعد از انتقال به زندان با تهران تماس گرفته شد و وقتی قرار شد منتقل شود به تهران با مأمورهای لباس شخصی و به طور ناشناس با یک خودرو سواری، خود و خانواده اش را فرستادیم تهران و تحویل آقای هادوی که دادستان کل انقلاب ود دادیم. بعدها یک روز خبر آوردند که بیدآبادی اعدام شده است. گویا با حکم آقای خلخالی اعدام شده بود، در حالی که خیلی ها عقیده داشتند ناگفته ها و اسرار با بیدآبادی رفت زیر خاک... یکی از عللی که سال 57 در تبریز خونریزی و کشت و کشتار به اندازه تهران و قم نبود نرمش بیدآبادی در مقابل آیت الله قاضی و تدبیر ایشان بود...» ( خاطرات محمدحسن عبد یزدانی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران، صفحه 302 و 304 ، تهران، 1388) بهرحال این نوع رفتار و منش آیت الله قاضی پس از پیروزی انقلاب بود.
شهادت ایشان توسط «فرقان» را چگونه ارزیابی میكنید؟
ترورهای پس از انقلاب و انتخاب شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار مانند: آیتالله مطهری، آیتالله صدوقی، آیتالله قاضی، آیتالله دستغیب، آیتالله بهشتی و دیگران، در واقع یك طرح و توطئه برنامهریزی شده امپریالیستی بود كه از سوی مزدوران وابسته داخلی و عناصر فریب خورده و جوانان تندروی بیمنطق اجرا شد كه شاید هم بعضی از آنها مانند «خوارج» فكر میكردند كه با ترور حضرت علی علیه السلام «دارند به اسلام خدمت میكنند»!
این ترورها بیتردید، بدون نقشه و طرح قبلی نبود و در كل، هدف تصفیه انقلاب از عناصر اصلی و شخصیتهای موثر بود تا پس از ایجاد خلاء در كادر رهبری عناصر اصلی انقلاب، بتوانند به خیال خود قدرت را در دست گیرند. كه برنامههای به اصطلاح «فاز نظامی»! آنان این حقیقت را ثابت كرد و اصولا به نظر من حتی بخش عمدة تصرفات غیرشرعی نخستین در آغاز انقلاب، مانند مصادره لجام گسیخته اموال، اعدامهای فراوان عناصر فرعی دست چندم و یا فراری دادن افراد، اغلب در راستای اهداف عناصر چپ و راست وابسته به خارج بود .
در این راستا ناگهان گروه فرقانی پیدا شد كه گویا در زمان شاه كار فرهنگی میكرده و اكنون دست به اسلحه برده! و مسئولیت ترورها را هم رسماً به عهده میگیرد! اما شیخ گودرزی و چند جوان مرید! او نمیتوانستند اطلاعات لازم را در باره حتی محل برگزاری جلسه شورای انقلاب بدانند و یا دارای امكانات مالی گستردهای باشند: (خانههای تیمی، باغ و املاك در لواسانات و كرج، ماشینهای گوناگون، حسابهای بانكی متعدد و وسائل چاپ و نشر و امكانات توزیع و هزینههای زندگی افراد وابسته و ...) پس این گروه دقیقا سازماندهی شده بود كه به این ماموریت مجرمانه بپردازد و گروه یا سازمان پشت پرده، به اهداف بعدی خود برسد... و البته میدانیم كه آن سازمانها و گروهها، نخست این ترورها را در روزنامههای خود به اصطلاح «محكوم» ! میكردند و آقای بنی صدر، در مقاله «ای تروریستها»! در روزنامه انقلاب اسلامی خود، آنها را مزدوران و آلت دست مستقیم امریكا و استعمار معرفی كرد... ! ولی همینها، پس از فرار از كشور در مصاحبههای خود- بهویژه شخص آقای بنیصدر - این ترورها را «نبرد آزادیبخش! برای رهایی كشور» نامیدند! ...
یكی از علل و انگیزههای ترورها توسط گروهكها، علاوه بر اهداف كلی كه داشتند این بود كه هواداران انقلاب اسلامی را هم وادار به واكنش و خشونت كنند و آنها را وادار به «مقابله به مثل» نمایند كه متاسفانه همین طور هم شد و خشونتها به موازات ترورها، تشدید گردید و اعدامها هم شكل ویژهای به خود گرفت.
بیتردید شخصیتهائی چون آیتالله قاضی، آیتالله صدوقی، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و رجال برجسته دیگر انقلاب كه ترور شدند، اگر زنده مانده بودند، جریانات بعدی مسیر دیگری را طی میكرد؛ روی همین اصل، دشمنان انقلاب اسلامی، نخست آنها را هدف قرار دادند كه در این میان، فرقان آلت دستی بیش نبود و در واقع مجری اوامر و دستورات! بود. در اسناد لانه جاسوسی هم به این نكته اشاره شده است.
به هر حال من تصور میكنم كه «گروه فرقان» در واقع شاخه ترور سازمانی بود كه وقتی این گروه متلاشی گردید،خود بهطور صریح و آشكار به این كارها پرداخت و آن را «اوج مبارزه انقلابی ! در راه خدمت به خدا و خلق نامید» و برای هر ترور و اقدامی هم آیهای نازل میكرد!... كه اقدامات بعدی و سرانجام آنها را همه میدانیم.
1. مرحوم استاد علامه طباطبائی تاریخ خاندان آل امیر عبدالوهاب را در نجف نوشتهاند كه من نسخه آن را اخیراً از فرزندشان، آقای مهندس عبدالباقی طباطبائی گرفتم و به عنوان جلد 21 مجموعه آثار علامه طباطبائی نقل كردهام.
2. آیتالله حاج شیخ حسین گوگانی(حفظالله)
3.مراد آقای شیخ عیسی اهری است.
4. محمدحسن بكائی- واعظ
5. آقایان ناصرزاده و انزابی از وعاظ معروف همراه آقایان، به زندان تهران انتقال یافته بودند و بقیه وعاظ، در لشكر تبریز محبوس بودند.
(تصاویر مربوطه در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)